سی ام فرودین ماه ۱۳۵۴روزنامه های عصر تهران خبر کشتار ۹ تن از زندانیان سیاسی در بند را اعلام کردند. رژیم شاه مدعی شد که آن ها در حین فرار کشته شدهاند. اما واقعیت این بود که فدائیان خلق بیژن جزنی، حسن ضیا ظریفی، مشعوف (سعید) کلانتری، عزیز سرمدی، محمد چوپان زاده، عباس سورکی و احمد جلیل افشار و مجاهدین خلق، مصطفی جوان خوشدل و کاظم ذوالانوار، روز قبل در تپه های اوین تیرباران شده بودند. آن روزها چگونگی این کشتار آشکار نبود، ولی برای زندانیان سیاسی و کسانی که در جریان سیاستهای رژیم در مواجهه با مخالفان خود بودند، واقعیت این جنایت پوشیده نبود. بعد از سقوط رژیم پهلوی، تهرانی یکی از بازجویان ساواک که خود نیز در این کشتار حضور داشت، پرده از واقعیت دروغ بزرگ دستگاه امنیتی رژیم برداشت و چگونگی آن را برملا ساخت. طرفه این که سربازجوی رژیم شاه پرویز ثابتی، همچنان بر افسانه قتل در حین فرار تاکید میکند و شیفتگان بازگشت به دوران رژیم پهلوی، همچنان به تحریف واقعیت این جنایت مشغول هستند.
بيژن و ياران او از سرآمدان نسل خود، از اولين مشعل داران گشایش راهی دیگر و متفاوت برای چپ ایران در سال های سیاه بعد از کودتای ۲۸ مردا ۱۳۳۲ بودند. بیژن جزنی از سنین جوانی در مبارزات سیاسی حضور داشت و در طول فعالیت سیاسیاش به یک چهرهی شاخص در چپ ایران تبدیل شده بود. نقش او بعد از اعلام حضور جنبش فدائیان خلق، اگر چه در زندان بود، در ادامهی حیات و گسترش فعالیت فدائیان خلق برجسته و بی بدیل بود. کارنامهی قلمی و نیز عملی او در زندان، در همان مدت کوتاهی که هنوز زندهبود، بیانگر این واقعیت و اهمیت او برای ادامهی حیات این جنبش بود. رژیم شاه با قتل بیژن و یارانش ضربهی سنگین و جبرانناپذیری را بر جنبش فدائیان خلق و چپ ایران وارد کرد. در واقع امر نیز، بیژن جزنی و یارانش، رهبران سیاسی و فکری نسلی از نيروهای چپ ایران بودند که بعد از سرکوب حزب توده، در تلاش گشودن راهی نوین در برابر چپ آن روز بودند. در عمل نیز آن ها با تلاشها و اندیشه های خود، چشم اندازهای نوینی را پیش پای فعالان چپ زمانه خود گشودند؛ با زندگی و توانائی های خود جسارت برخاستن در مقابل قدرت های سرکوبگر و پنجه در پنجه استبداد انداختن را، به نسل های بعدی چپ ایران آموختند. آن ها آتشی را بر افروختند که شعله های آن هنوز در جان های امروز نیز فروزان است؛ تجربهای را در چپ ایران آغاز کردند که با تمام اشکالات آن، برای آن روز راهگشا بود و در جریان عمل، نیروی تازه نفسی که به میدان آمدهبود، هر جا که امکان یافت، تجربه خود را بازبینی کرد و از تن دادن به تغییر و اصلاح و آموزش عملی ابائی نداشت.
مهم ترین وجه تلاش بيژن جزنی که نه ما بلکه بسیاری دیگر، حتی منتقدان او نیز بر آن تاکید دارند، تاکید بر استقلال نظری و عملی چپ ایران، در عین پایبندی به همبستگی بینالمللی بود. بیژن عمل به وظائف چپ در کشور خود را، اساس وظیفهی چپ میدانست. او در نوشتههای خود در زمانه ای که وابستگی به این یا آن قطب جهانی در میان نیروهای چپ، جزء جدائیناپذیر هویت آنها بود، بر استقلال و اتکاء بهنفس چپ تاکيد داشت و پیشتاز پی ريزی جريان مستقل چپ ايرانی و نگاه متفاوت و نقادانه به جنبش جهانی چپ و قطب های نيرومند آن، از جمله اردوگاه سوسیالیتی واقعا موجود بود. همان طور که ما بارها تاکید کردهایم، او که خود در نوجوانی از فعالان حزب توده ايران بود، با نقد جسورانه سياست منفعت طلبانه و زيانمند اتحاد شوروی تحت عنوان انترناسيوناليسم پرولتری، گام مهمی در جهت شکل دادن به یک جریان نیرومند چپ مستقل برداشت، از الگوسازی های رايج و قطبگرائی های پرتنش زمان خود فاصله گرفت، بر استقلال نظر و عمل چپ پای فشرد و فرهنگ دنباله روی از این یا قطب جهانی را به چالش کشید.
رژیم پهلوی بیش از چهل وپنج سال است که رخت بربسته و بر جای آن اهریمنی ددمنش تر سر برآورده است. اما جنایتی که در تپههای اوین رخ دادهاست، هرگز فراموش نخواهد شد. یاد و خاطرۀ بیژن جزنی و یارانش که با سری افراشته در برابر رگبار گلوله ایستادند، همچنان زنده است. بیژن و یاران او، از خودگذشتگانی بودند، که از خاکستر سرد شکست های نسل پیشاز خود سر بر آوردند و در زندگی سیاسی کوتاه خود، مشعل داران پیشگام جریانی شدند که حتی با شکست اولین اقدام خود در سیاهکل نیز، در عرض مدت کوتاهی به یک جنبش بزرگ در چپ ایران تبدیل شد و با جسارت و توانائی های خود، راه به دنیای افسانه، اسطوره و شعر شاعران باز کرد و زمانی که انقلاب مردم رژیم پهلوی را برانداخت، با تمام ضرباتی که متحمل شده بود، به مهمترین نیروی چپ ایران تبدیل شد.
یاد و نام جانباختگان تپههای اوین گرامی باد!
دیدگاهها
فکرمیکنم ارزنده ترین…
قدردانی
افزودن دیدگاه جدید