«بهزاد کریمی» کنشگر سیاسی از حزب چپ ایران در هفتمین جلسه از سلسله نشستهای «آسیبشناسی گذار» از ایجاد «کنگره ملی» برای ایجاد همگرایی به عنوان یک راهکار محوری یاد کرد و گفت: «جمهوری اسلامی به هم به شکل سختافزاری و هم نرمافزاری میکوشد هیچ «ما»یی شکل نگیرد.»
هفتمین جلسه از سلسله نشستهای «آسیبشناسی گذار» به همت «مرکز ایرانی مطالعات سیاسی» در آسیبشناسی «جنبش مهسا» با هدف جمعبندی برنامههای پیشین و ارائه «راهکارهای لازم برای تغییر» شانزدهم اردیبهشت (پنج ماه می) در پاریس در حال برگزاری است. «ایرانوایر» همزمان با برگزاری این جلسه متن گفتارهای سخنرانها را منتشر میکند.
کریمی به ویژگیهای جمهوری اسلامی و وضعیت مردم در شرایط کنونی پرداخت و گفت: «ما با حکومتی مواجه هستیم که به دلیل بافت شکننده و برون ساختاری منزوی و منفعل است. حکومتی که میشود گفت اقلیتی در حال ریزش نیرو است.»
این کنشگر سیاسی از حزب چپ ایران با تاکید بر اینکه جمهوری اسلامی «حکومت اشباع از کوتولههای فاسد است» در توضیح دیدگاه خود افزود: «حکومت جمهوری اسلامی مثل همیشه تبعیضبنیاد و در نتیجه مدام در کار تولید انواع واکنشهای تبعیضستیزانه در جامعه است. اقتصاد آن پریشان و رانتمحور است و همین اقتصاد هم جمهوری اسلامی را زمین خواهد زد.»
کریمی جمهوری اسلامی را «حکومتی فاقد چشمانداز» دانست که روند فروریزی را طی میکند به سمت نقطه فروپاشی میرود و توضیح داد: در سوی دیگر نیز جامعه به شدت ناراضی و خشمگین است. جامعهای که روشن و صریح به جمهوری اسلامی نه میگوید. این جامعه نه اینکه در موقعیت انقلابی است اما در مجموع روند انقلابی را طی میکند. به شکل سینوسی با فراز و فرودهای خودش. برآمد این روند با سرکوب روبهرو شده است که سرکوب هم تاثیرات خود را مثل یاس و گریز از کشور نشان میدهد. اما از آن مهمتر به این دلیل که جامعه جنبشی است، جنبش فاز بعدی را از دل خود تدارک میبیند؛ وسیعتر و رادیکالتر.
این کنشگر سیاسی با اشاره به پرسشی که «اگر مای سکولار دموکراسی به «ما» نیازمند است در کدام ظرف این مساله باید خود را نشان بدهد» گفت: «با توجه به اینکه این نیرو بنا به خصلت و ماهیت خود متکی به سپهر سیاسی ایران که پشتسر گذاشته باید روشن کند که ظرف هدایت خصلتهای جمعی داشته باشد. این با کاریزما کاری ندارد. این با یک فرد در بالا و یک نماد کاری ندارد بلکه خصلت جمعی دارد. هم از اتمیزاسیون دور است و هم از یک محور فرهیخته و نخبه.»
کریمی ویژگیهایی که برای محقق شدن «ما» سکولار دموکراسی برشمرد را در ظرفی قابل تحقق دانست که در قالب «کنگره ملی» میتواند بازتاب دموکراتیک پیدا کند.
او همچنین توضیح داد: باید به این فهم برسیم که جمهوری اسلامی هم سختافزاری و هم نرمافزاری میکوشد این ما شکل نگیرد. پس باید ظرف تولید شود و چشمانداز آن تعریف شود. کاش این چشمانداز تبدیل به لحظهای میشد و ما در لحظه تشکیل کنگره ملی قرار میگرفتیم. اما واقعیت این است که اپوزیسیون از جنبش عقب است. این جنبش پتانسیل آن به فعل در آمده است.
کریمی تاکید کرد: «ما در این ایستگاه قرار داریم که باید گفتمانسازی کنیم و با هر حرکت غیردموکراتیکی مرز بکشیم.»
«ایرانوایر» همزمان با برگزاری این نشست، متن و ویدیوی سخنرانی شرکتکنندگان را منتشر خواهد کرد.
شکل نوشتاری سخنرانی مجازی در سمینار پاریس
مرکز هماهنگی در خدمت کنگره ملی و این نیز در خدمت گذار از نظام و تشکیل مجلس موسسان!
با سلام به خانمها و آقایان و سپاس از دعوت دوستان گردانندهی سمینار حاضر - سمینار جمعبست از مفاد چند سمینار پیشین - نکته نظراتی را به شکل تصویری خدمتتان ارایه میدهم و در آن با نگاهی گذرا به موقعیت حکومت، وضعیت کنونی جامعه و نسبت این دو، سخن را پیرامون «چه می توان کرد» اپوزیسیون سکولار دمکرات جمع میزنم.
* * *
جمهوری اسلامی، شکننده در بافتار است و منزوی در برون ساختار. حکومتی فروکاهیده به اقلیت با ریزشی پر شتاب و اشباع از کوتولههای بیمایه و سرتاپا فساد. رنجور از عدم ثبات در سیاستگزاری و محکوم به زیست در سیاستهایی متناقض. سوداگر کاپیتالیسمی مبتنی بر رانت، که با درماندگی در اقتصاد به زمین خواهد خورد. نظامی تبعیض بنیاد و خدای تولید انواع واکنش تبعیضستیزانه. با از دستدادن درونزایی، تداوم حیاتش را در تکیه بر عوامل برون کشوری میجوید. فاقد چشم انداز است و در یک کلام، دچار بحران ناپایداری. روند فروریزی را طی میکند و چهار اسبه رو به نقطهی فروپاشی میتازد. از دل چنین ارزیابی است که میتواند سیاست درست برآید، غیر این مشی سترون میزاید.
در برابر اما جامعهای قرار دارد انباشته از نارضایتی و خشم با جهتگیری آشکار علیه نظام. جامعهای جنبشی با بروز در انواع مقاومتها علیه زور و ستم. دربرگیرندهی مولفههای متوازی ضد تبعیض با نقطه وصلهایی با هم، که در هر برآمدِ اجتماعی تاثیر این اتصالات نمود بیشتری مییابد. با اینهمه، همپیوندیها تا فراروئیدن به ریسمانی بافته هنوز فاصله دارد. جامعهای شدیداً سیاسی، اما نه مجتمع ِ متشکل. با پتانسیل بالای سکولاریستی و در آن، آزادی فراگیرترین خواست. مردمی گرچه در پی سرکوب هر برآمد بدواً مواجه با یاس، سریعاً اما رو به همافزایی تجارب و تدارک برای سربرآوردنی رادیکالتر. گرچه جامعه در موقعیت انقلابی نیست، کلاً اما بگونهی مارپیچ در روند انقلابی سیر دارد.
شکاف رو به تعمیق میان جمهوری اسلامی و جامعه، وجود سناریوهای متعدد تغییر اوضاع و جایگزینی را پیشمیکشد که تحقق هر کدام منوط به نافذیت و سهم نیروهای دگرگونخواه است. در ارزیابی از موقعیت کنونی و امکانات بالقوهی سکولار دمکراتها که در پی جایگزینی جمهوری اسلامی با سکولار دمکراسیاند، مقدمتاً باید پذیرفت که این طیف هم از پتانسیل جنبش عقب است و هم هنوز نه وصل ارگانیک لازم با آن. در زنجیره جنبشهای سالهای اخیر، زن – زندگی – آزادی آئینهی شفافتری در بازتاب داشتهها و نداشتههایمان شد: رونمایی از توانمندی میدانی در کشور، برونداد گستردگی مخالفان در برونمرز و روآمدن ظرفیت اتصالات منشوری اپوزیسیون سکولار دمکرات.
عاجلترین وظیفۀ سکولار دمکراتها در قبال تدارک هدایت روند انقلابی جاری، پیوندیابی هر مولفه از آن با نیروی اجتماعی همخوان با ارزشهایش است. بی اتکاء به بدنهی میدانی، پژواک صدا در کار نخواهد بود. باید به یاد داشت تضمینی هم نیست که بدنهای به این بزرگی در شرایط نابرخورداری از سخنگویان اصیل خود، طعمهی سناریوهای اقتدارگرایانهی درون و برون نظام یا ترکیبی از آنها نشود. پس، فقدان ثقل سکولار دمکراسی در بزنگاه بحران ناپایداری، سوزاندن فرصت تاریخی کم بدیلی خواهد بود اینک پدیدار ولی نه مانا در درازمدت. درونمرز ناسازمانیافته به سبب سرکوب سیستماتیک، البته چه بسا تحت شرایطی متکی بر پشتوانهی کادری مجرب جهشوار متشکل شود؛ اما این نافی تلاش برای سامانیابی از هم اکنون نیست.
کامیابی استراتژیک سکولار دمکراسی، بسته به کسب آمادگی آنست برای زمانِ جنبش ِ جنبشها که فرارسیدنش سوخت و سوز ندارد. این آمادگی، با قرارگرفتن در ریل نیل به ائتلاف کلان نیروهای سیاسی سکولار دمکرات و هماهنگیها در راستای رسیدن به اتحاد ِ اتحادها در قالب کنگرهی ملی میسر شدنی است. سکولار دمکراتها، به تولید یک «ما» فراگیر نیازمندند و باور عملی به اینکه، تاثیرگذاری در سیاست از راه دستیابی به نیرو تحقق میپذیرد. همان خلایی که، مردم آرزومند گذر از جمهوری اسلامی انتظار پر شدنش را دارند. آرزویی که در قالب این سئوال از اپوزیسیون پرسیده میشود: چرا دست در دست هم نمینهید؟ جواب تاکنونی بخش عمدهای از اپوزیسیون به این سئوال عمومی، آن بوده است که دیگر نباید فریب «ید واحده»ی خمینی را تکرار کرد!
حال آنکه دنبالهروی سکولارها در جریان انقلاب بهمن، معلولِ گیرو گرفتاری گفتمان پیشا انقلاب خود این طیف بود. گفتمانی که درکی باژگونه و معیوب از دمکراسی داشت و سکولاریسم در ایران را هم امری استقرار یافته و بازگشت ناپذیر پنداشت. دمکرات سکولار آن روز اگر امروز هم بخواهد بر حقانیت مخالفت با دیکتاتوری در هر شکل و هر زمان پابرجا بماند، نمیتواند نپذیرد که جز همه با هم ممکن نبود دیکتاتوری یکهتاز آن زمان را عقب نشاند. برای کسی که اصل و اولویت را دمکراسی بداند، مشکل 57 نه در همه با هم علیه دیکتاتوری، بلکه در مقید و متصف نبودنش به سکولار دمکراسی بود. همه با هم سکولار دمکراسی، هم نافی همه با من است و هم آلترناتیو همه با هم کلی. همه با هم دمکراتیک، نه سیل مخرب که رودی است هدایت شده سوی روشنایی.
در مبارزه با جمهوری اسلامی، گریزی از نیروشدن و تولید «همگی» از جنس و نوع دمکراتیک آن نداریم. این نیز بدانمعنی که گرایشی که به دمکراسی پایبند نباشد و نماند، خود بخود بیرون از این «همگی» است. محدود و مشروط بودن این «همگی»، موکول به وفاداری مولفههای آن به دمکراسی، عمل به الزامات شناخته شدهی امر آزادی و پایبندی به اصول حقوق بشری است. اپوزیسیون سکولار دمکرات در پراتیک امروز خود باید نقدِ همه با هم آن زمان سوخته را به نمایش نهد و نه که از آن، به نفی سکتاریستی امر همه با هم دمکراتیک در امروز برسد. وقتی نظام، چه با سرکوب سخت افزارانه و چه توطئههای نرم افزارانه، در صدد جلوگیری از شکلگیری همه با هم سکولار دمکراسی است، نتیجهی هراس از همه با هم دمکراتیک، تداوم نظام است.
اما اگر همسویی میان مولفههای سکولار دمکراسی شرط لازم برای کامیابی است، این نیروی وسیع در جایی باید گرد هم آید تا بتواند نقش ملی ایفاء کند. هر اجماع نیرویی نیز طبعاً ظرف خاص خود را میطلبد؛ با این تصریح که تصور سربرآوردن رهبر فردی در اپوزیسیون با توجه به پختگی و بلوغ دمکراتیک جامعه طی این 45 سال، خوشبختانه توهم محض است. سکولار دمکراسی، به رهبری جمعی نیاز دارد و اپوزیسیون سکولار دمکرات با تنوع بس گستردهی خود لازم است در سامانهای از نوع ملی گرد آید. سامانهای پوشش دهندهی داخل و خارج، که متوازی و مکمل هم، در شکل شبکههای افقی و میدانی پیش برود. سامانهای که، اتمیزاسیون را برنتابد و بعکس، تجمیعی باشد از نهادها و اشخاصی متنفذ از جنبش اما استخوانبندیاش با تشکلها.
سامانهی سکولار دمکراتیک در صورتی موفق به ایفای نقش ملی میشود که از همان زمان زایش و در طول مسیر رویش، بر دمکراسی درونی استوار باشد، به هیچ قیمومیتی تن ندهد و مناسبات دمکراتیک میان گرایشهای سیاسی ملتزم به یک قانون اساسی دمکراتیک پسا جمهوری اسلامی را در خود بازتاب دهد. اجماع ملی، نه با «دولت در تبعید» تاج نشان عملی است و نه در وجود «رئیس جمهور» خود برگمارده. ساختار مناسب برای آن، کنگره ملی است که نمایندگان اپوزیسیون درونمرز و برونمرز را به فراخور شرایط گرد هم آورد. سامانهای که، نه فقط ائتلاف مبارزاتی علیه جمهوری اسلامی در جریان گذار، بلکه زمینهساز مجلس موسسان منتخب هم باشد تا استقرار سکولار دمکراسی با گرفتن جنبهی حقوقی به خود، قانون اساسی جانشین را مدون و حاکم کند.
اگر بپذیریم رنگین کمان سکولار دمکراسی، جمهوریخواه سکولار دمکرات، مشروطهطلبانِ یکسان در حرف و عمل، ملیون و ملی- مذهبیهای سکولار پذیر، چپ دمکراسی خواه و لیبرال راست دمکرات، فدرالیستهای سکولار دمکرات و عدم تمرکزیها، و آزادیخواهان اعم از دیندار و بی دین را دربرمیگیرد، آنگاه معیارهایی هم باید در کار باشد تا ساروج چنین ائتلافی فراهم آید. در واقع، هیچ مدعی دمکراسی، بی مرزبندی صریح با هر شکل از غیردمکراسی، امکان اعتمادآفرینی برای موتلفین خود نخواهد داشت. بهمین اعتبار، شیوهی درست تاکید بر اشتراکات بجای افتراقات، از اعلام مرزبندی روشن هر موتلف با آفاتی میگذرد که متوجه چنین ائتلاف فراگیری است. در راس این شروطِ وصل، خطکشی هر جریان با خویشاوند غیردمکراتش قرار دارد.
مثلاً جریان مشروطهطلب بدون مخالفت صریح با پهلوی پرستهای ستایندهی دیکتاتوری و فراتر از این، بی برخورد صریح با دمسازی و همسازی خود آقای پهلوی با سلطنت طلبان افراطی، قادر به جاافتادن در طیف دمکراسی نمیشود. آن بخش از جمهوری خواهان هم - چه رادیکال در سیاست و چه نه ناامید به اصلاح در نظام - که با رد هماهنگیها با مشروطه طلبان میخواهند ائتلاف سکولار دمکراسی را در اتحاد جمهوریخواهی محدود کنند، دور از الزامات واقعی جنبشاند. همانگونه که چه فدرالیستهای خواهان پذیرش فدرالیسم چونان شرط ائتلاف وسیع سکولار دمکراسی و چه آنانی که برعکس، لازمهی ائتلاف وسیع را رد فدرالیسم از سوی هر موتلف در برنامهی آن بدانند، هنوز با عملی کردن هماهنگی سکولار دمکراتها در مقیاس وسیع فاصله دارند.
مذهبیونی به شمول گسیخته از جمهوری اسلامی و یا از دیرباز در مرزبندی با آن نیز، تا زمانی که نه فقط مخالفت با ولایت فقیه بلکه بر جدایی نهاد دین از نهاد حکومت تصریح نورزند، هنوز پایی استوار در صفوف وسیع برای سکولار دمکراسی ندارند. طیف چپ هم که همه آن را به مشخصهی عدالت اجتماعی میشناسند، امر ائتلاف وسیع را در عین ترویج مستقلانهی ارزشهای آرمانی و برنامهای خود، فقط میباید حول آزادی، دمکراسی و سکولاریسم به تعریف برآید. متقابلاً لیبرال دمکرات هم لازم است از بارکردن دیدگاه برنامهی اقتصادی خود بر اشتراکات سکولار دمکراسی بپرهیزد. کنگرهی ملی، کنگره اپوزیسیون سکولار دمکرات جمهوری اسلامی برای گذار از این نظام ضد سکولار و ضد دمکرات به سیستم سکولار دمکراتِ جایگزین است و بس.
اما دریغا که برای اپوزیسیون هنوز فاصلهدار از تاکید بر اشتراکات در عین رعایت الزامات رقابت دمکراتیک، کنگره ملی فعلاً چشم انداز است نه پروژهی بلافاصله و بلاواسطه. لذا مقدم بر ارتقای همسویی به همکاریها، نیاز به تضمین تفاهم سر اجتناب از خنثیسازی همدیگر در مبارزه با جمهوری اسلامی و هماهنگیهای مبارزاتی است. ایجاب چنین مکانیسمی، ایجاد کانونی است با وظیفهی مقدم حُسن اجرا و نظارت بر امر هماهنگیها در درون اپوزیسیون دمکراتیک که حزب متبوع من آن را «مرکز هماهنگی» نامیده است؛ حلقهی واسطی که خود آن نیز بدون ترویج ضرورت هماهنگیها در اپوزیسیون شکل نمیگیرد. «مرکز هماهنگی» نیازمند گفتمانسازی است که با دعوت به گفتگو پیریزی میشود و در سازهی همکاریها سر مشترکات به هدف مینشیند.
ایجاد «مرکز هماهنگی» بسط اتحادها و مکمل آنهاست و نه مُخلِ همکاریهای موجود. حرکت در جهت «مرکز هماهنگی» از مسیر درآمیزی انواع بلوکهای سکولار دمکرات موجود و یا که هنوز هم در راه میگذرد. در واقع همانگونه که هستی همکاریهای شکل گرفته نوع بلوکی علیرغم هر تفاوتی، با اشتراکات تعریف میپذیرند، حکمت سیاسی «مرکز هماهنگی» هم همان فلسفه است. به این اعتبار، نه فقط موازی با تلاشهای نوع ساختاری در عرصهی همکاریها و اتحادها، بلکه حتی مقدم بر آن، لازم است با راه اندازی کارزار پرسشگری در اپوزیسیون، هر جریان سکولار دمکرات در برابر این سئوال قرار گیرد که در بارهی همکاریها، ائتلافها و اتحادها چه میگوید و چه توضیحی برای عملکرد یا نا عملکرد خود در این زمینه دارد؟
هم اینک حزب متبوع من – حزب چپ ایران، با اعلام آمادگی برای گفتگو با هر جریان اپوزیسیونی و مقدمتآ البته با نیروهای جمهوریخواه سکولار دمکرات ولو از نظر برنامهای متنوع، در بلوکی متشکل از 5 تشکل جمهوریخواه به نام «همگامی» حضور دارد. نیز مناسبات نزدیکی با بلوک دیگری از جمهوریخواهان موسوم به «همبستگی» را با این هدف پیش میبرد که این دو بلوک در پیوندی ارگانیک و دستکم نزدیک هم قرار بگیرند. در همانحال نه صرفاً از جایگاه چپ، بلکه مشخصاً از زاویه اشتراک بر سر جمهوریخواهی سکولار دمکرات، برآنیم که اتحادی از چپ و دستکم عمل مشترک وسیع در جمع چپ شکل بگیرد. گفتگوهایی هم با شناساها در سکولار دمکراسی داریم. این فعالیتها همه در راستای رسیدن به «مرکز هماهنگی» است.
در پایان بگویم که میباید حلقهی اصلی تاکتیکی برای پیوند خوردن نیروهای گسترده سکولار دمکراسی با هم را جُست که یافتنی است و میتوان بدان رسید. این حلقهی تاکتیکی دارای اهمیت تا حد استراتژی، برپایی رسانهی مشترک سکولار دمکراتهاست؛ از یکسو همچون منبع پیامرسانی برای بدنهی اجتماعی میلیونی و از سوی دیگر برای همدیگریابی سیاسیون سکولار دمکرات در ابعادی فراگیر. با چنین ابزار گفتمانی، نیروی گذار از جمهوری اسلامی به سکولار دمکراسی در بزنگاهی که رو به فراهم آمدن است، میتواند سریعاً رو به تحزب مشخص و تشکل وسیع بگذارد تا نقش ملی خود را ایفاء کند. همه با هم ِ دمکراتیک را به صدا درآوریم؛ خدمت مانا به جنبش دمکراسی در لحظهی حاضر که کشور آبستن دگرگونیهاست، با همینها به سنجش درمیآید.
بهزاد کریمی 16 اردیبهشت ماه 1403 برابر با 5 مه 2024
افزودن دیدگاه جدید