کاش کسی به ما میگفت
این هیولایِ هفت سر 
از سرزمین افسانهها
چگونه سر از پستوها در میآورد
و در هزار تویِ این خانه
در اتاقهایِ پنهان 
میلولد و سرِ بزنگاه
جان یکی بعد از دیگری را
 میستاند
و در غُباری از حرفهایِ تکراری 
محو میشود
اما آنها خوب می دانند،
مورچهها در کدام روز و ساعت
در خیابانها رژه میروند
موریانهها چرا جنگل را میجوند
و این همه موش
چگونه از فاضلابها
به خیابانها هجوم آوردند
آنها با دستان آخته خوب میدانند 
در سرزمینِ شقایقها
نباید شکوفهِ گلِ سرخی 
به بار نشیند
و در آمد و شُدهایِ تکراری
نباید صدایِ آوازهِ خوانِ شبی
در باغِ خزان زدهای
خوابِ عنکبوت سیاه را 
آشفته کند
حسن جلالی    ۱۶ / ۵ / ۱۴۰۳
 
      آنها خوب میدانند
    
   
افزودن دیدگاه جدید