رفتن به محتوای اصلی

روایتی از زندگی و مرگ ناهید دغاغله

روایتی از زندگی و مرگ ناهید دغاغله

من ناهید دغاغله هستم، دختری که روزی پر از امید و آرزو بودم. اهل هویزه، شهری کوچک در نزدیکی اهواز، جایی که روز ۲۲ آذر ۱۴۰۳، زندگی‌ام به پایان رسید. اما این پایان، داستانی طولانی از درد و رنج را در خود نهفته دارد.سه سال پیش بود که با هزاران رویا و دلهره پا به خانهٔ همسرم گذاشتم. نمی‌دانستم این خانه، زندانی خواهد شد که در آن هر روز شکسته‌تر می‌شوم وقتلگاه من می شود. از همان روزهای اول ازدواجم، دست‌های خشن همسرم و سکوت سرد خانواده‌اش مرا به گوشه‌ای تاریک از زندگی‌ام کشاند. هر شب که سرم را روی بالش می‌گذاشتم، آرزو می‌کردم که شاید فردا بهتر باشد، شاید دیگر کتک‌ها تمام شود. اما هیچ‌چیز تغییر نمی‌کرد، جز اینکه زخم‌هایم عمیق‌تر می‌شدند آخرین باری که خانواده‌ام را دیدم، دختربچهٔ یک سال و هشت‌ماهه‌ام را در آغوش داشتم و اشک‌هایم را از او پنهان می‌کردم. وقتی دوباره با خانواده‌ام تماس گرفتم، صدایم لرزان بود. به آن‌ها گفتم که دوباره کتک خورده‌ام، دوباره تحقیر شده‌ام، و دیگر تاب این زندگی را ندارم.
مادرم گفت که می‌آیند دنبالم، اما فاصلهٔ هویزه تا اهواز، یک یا دو ساعت زمان می‌برد. کسی از اقوام نزدیک را فرستادند تا به خانوادهٔ همسرم خبر بدهد. اما حتی آن فرد هم با خشونت مواجه شد و با تحقیر از خانه بیرون انداخته شد.پلیس را خبر کردند. اما پلیس هم مثل همیشه دیر آمد. هیچکس نتوانست من را از این جهنم رها کند. وقتی آن‌ها همراه پدر و مادرم به خانه رسیدند، دیگر دیر شده بود. من را پیدا کردند؛ بی‌جان، آویخته به شالی که همیشه به سرم داشتم. همسرم مدعی شده   خودکشی کرده‌ام. اما آیا زنی که امید به آزادی داشت، منتظر خانواده‌اش بود، و می‌خواست دختر کوچکش را از این جهنم نجات دهد، می‌تواند دست به خودکشی بزند؟

مادرم مطمئن است که این صحنه‌سازی است. او یقین دارد که مرا کشته‌اند، همان دست‌های خشنی که سه سال تمام شکنجه‌ام می‌دادند. پزشکی قانونی هم نشانه‌های ضرب‌وجرح را تایید کرده، اما هنوز می‌گویند دلیل مرگم خودکشی است. همسر و برادر همسرم بازداشت شده‌اند، اما آیا عدالت برقرار خواهد شد؟ آیا کسی داستان من را خواهد شنید؟ یا فقط به‌عنوان یکی از آمارهای کلی “قتل‌ زنان” در ایران نادیده گرفته می‌شوم؟

من ناهید دغاغله هستم، زنی که می‌خواست زندگی کند، اما قربانی سکوت و خشونت شد. داستان من را بشنوید، برای من، برای تمام زنانی که هنوز در سکوت رنج می‌کشند
 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید