آژانس بینالمللی انرژی اتمی (آژانس) یک سازمان بینالمللی است که در سال ۱۹۵۷ برای ترویج استفاده صلحآمیز، و جلوگیری از استفاده نظامی، از انرژی هستهای به عنوان یک نهاد مستقل تأسیس شد. این آژانس جزئی از سازمان ملل متحد و یا سازمان دیگری نیست. با این حال، آژاانس در اساسنامه خود اعلام کرده که گزارشهای خود را به مجمع عمومی و شورای امنیت سازمان ملل متحد به طور مرتب ارائه میدهد. تا کنون حدود ۱۷۵ کشور به عضویت این آژانس درآمدهاند. شورای حکام به همراه مجمع عمومی اعضا، ارکان سیاستگذاری در آژانس محسوب میشوند. این شورا ۳۵ عضو دارد و پنج بار در سال تشکیل جلسه میدهد.
هدفهای آژانس بر دو محور استوار است:۱- ترویج و توسعهی استفادهی صلحجویانه از انرژی اتمی، ۲- نظارت بر فعالیتهای کشورهای دارنده تکنولوژی هستهای جهت کسب اطمینان از اینکه این فعالیتها تنها مقاصد صلحجویانه دارند. آژانس میکوشد در چارچوب وظیفهی نخست، با فراهم آوردن کمکهای اطلاعاتی، فنی و کارشناسی، کشورهای عضو را در استفاده صلحآمیز از انرژی اتمی یاری کند و براساس وظیفهی نظارتی، سعی میکند با به کارگیری سازوکارهای کنترلی مستمر، از سوء استفادههای احتمالی از کمکهای ارائه شده برای اهداف نظامی جلوگیری کند.
طبق تعریفی که از نقش و وظایف آژانس ارایه شد، هر دولتی، سازمانی و شخصی که ادعایی بر علیه یکی از اعضا آژانس داشته باشد میبایست دعوی خود را به آژآنس ارایه دهد و آژانس موظف است، طبق وظایف تعریف شده اساسنامهای خود در جهت رسیدگی به آن ادعا اقدام کند. اینکه دولتهای آمریکا و بطور مشخص دولت ترامپ چنین پیگیرانه سیاست اتمی جمهوری اسلامی (ج.ا.) را زیر ذرهبین دارند ریشه در سیاستهای ایدیولوژیک، آمریکا ستیزانه و خواهان محو دولت اسراییل شدن ج.ا. از همان بدو تولد خود دارد. در غیر اینصورت، اگر دولتی نرمال و پیرو عرف موجود جامعه جهانی در ایران بر سر کار میبود، موضوع هستهای به این جاها کشیده نمیشد. به فرض آنکه دو طرف هم به توافقی برسند، آیا آن توافق بدون نقش آژانس مشروعیت دارد؟ مشخص نیست که آیا هماهنگی میان آمریکا و آژانس وجود دارد یا خیر. آیا توافقهای میان آمریکا و ج.ا. از نظر آژانس و یا توافقهای میان آژانس و ج.ا. از نظر آمریکا قابل پذیرش خواهند بود یا نه. مسئله مهم دیگر این است که آیا این توافقها (در صورت حاصل شدن) با شرایط برجام تفاوت قابل توجهی خواهند داشت یا خیر.
آقای گروسی مدیر کل آژانس، در جریان سفر اخیر خود به تهران در پاسخ به سوالی در رابطه با نقش آژانس در مذاکرات جاری گفت: "بدون حضور ما، هر توافقی فقط یک برگ کاغذ است. برای آنکه یک توافق معنا پیدا کند، باید یک نظام نیرومند برای راستیآزمایی و نظارت وجود داشته باشد و فقط ما هستیم که میتوانیم آن را فراهم کنیم."
بیانیه روز شنبه وزارت خارجه عمان هدف مذاکرات را دستیابی به "توافقی عادلانه، پایدار و الزامآور برای اطمینان از ایرانی عاری از تسلیحات هستهای و تحریم، در عین حفظ توان توسعه انرژی هستهای برای اهداف صلحآمیز" اعلام کرد. در صورت توافق آمریکا با چنین نتیجهای، احتمال اجرای مدل لیبی برای برچیدن برنامه هستهای ایران که نتانیاهو خواهان آن است از گردونه خارج میشود و توافق حاصله را میتوان در چارچوب برجام که دولت ترامپ در سال ۲۰۱۸ از آن خارج شد ارزیابی کرد.
اما حتی اگر چنین توافقی حاصل شود، جزئیات فنی فراوانی باقی میماند که هر لحظه ممکن است روند مذاکرات را با مشکل مواجه کند. برای مثال، در صورتی که ایران مجوز ادامه غنیسازی را دریافت کند سرنوشت اورانیوم غنیشده تا غلظت ۶۰ درصد یا ذخایر با غنای پایینتر مشخص نیست، و اینکه چه تعداد از سانتریفیوژهای فعال فعلی اجازه ادامه فعالیت خواهند داشت. سخنان مقامهای ج.ا. حاکی از مخالفت شدید با ارسال مواد غنیسازیشده مازاد به کشور ثالث است و تاکید میکنند که سانتریفیوژهای مازاد نباید نابود شوند بلکه باید بهعنوان نوعی ضمانت در مقابل تخلف احتمالی آمریکا از توافق جدید، در خاک ایران نگهداری شوند. مسئله پیچیده دیگر افزایش نظارت آژانس بینالمللی انرژی اتمی است که پیشتر پایبندی ج.ا. به توافق را بررسی میکرد. ج.ا. از سال ۲۰۲۱ از ورود بازرسان آژانس به مکانهای نظامی که در فهرست تاسیسات هستهای نبودند، جلوگیری کرده است. بعدتر، دوربینهای نظارتی آژانس را از کار انداخت و در نهایت، شمار زیادی از بازرسان را اخراج و عملا توان نظارتی آژانس را از بین برد.
دو دستگی در دولت ترامپ در رابطه با مذاکرات جاری بین آمریکا و ج.ا.
اصطلاح "بازها" و "کبوترها" در زمان ریاست جمهوری جرج بوش پسر به افرادی در دولت وی، به ویژه وزارت خارجه، تلقی می شد که دو رویکرد متفاوت و گاه متضاد در قبال ج.ا. ایران داشتند. گروه "بازها" تحت تاثیر شدید لابیهای طرفدار اسراییل خواستار رفتاری سختگیرانه و غیرقابل انعطاف در برابر ج.ا. بودند و "کبوترها" افرادی بودند که منافع امریکا را در رفتاری ملایم تر و همچنین اجتناب از خواسته های حداکثری جست وجو می کردند. تیم امنیت ملی ترامپ در رابطه با راهکارهای مناسب و کارآمد در رسیدگی به مسئله هستهای ایران دچار شکاف و اختلاف است. تیم "کبوترها" خواهان مصالحه با ج.ا. اسلامی است. آنها معتقدند که دیپلماسی بر اقدام نظامی ارجحیت دارد چون اقدام نظامی امنیت نیروهای آمریکایی در منطقه را به خطر میاندازد و همچنین باعت ایجاد ناآرامی و تشنج در خاور میانه و در نهایت به افزایش قیمت نفت میانجامد. این دسته شامل جی دی ونس، معاون ترامپ، استیو ویتکاف، نماینده ترامپ در امور غرب آسیا و نماینده او در مذاکرات جاری، پیت هگزت، وزیر دفاع و خانم تولسی گابارد، مدیر امنیت ملی است. این گروه را میتوان به افراد "بله قربان گوی" ترامپ و یا "ذوب شدگان" در او و سیاستهای او معرفی کرد. آنها سخت به ترامپ و سیاستهای او وفادارند.
گروه "بازها" را میتوان اینگونه توصیف کرد که آنها در تضاد با آن دسته از جمهوریخواهانی هستند که نسبت به مداخلات آمریکا در خارج از کشور بدبین هستند. چهرههای تندرو که در عرصه سیاست آمریکا در دسته "بازها" قرار میگیرند مانند مارکو روبیو، وزیر امور خارجه که ترامپ در رقابتهای سال۲۰۱۶ او را به تحقیر "مارکوی کوچولو" نامیده بود و مایک والتس، مشاور امنیت ملی معروف به "کلاه سبز" و اسکات بسنت وزیر خزانهداری طرفدار سرسختی در برابر ج.ا. و چین هستند. بازها معتقدند که ج.ا. در ضعیفترین موقعیت خود است و بهترین شرایط است تا او را مجبور کنند که از برنامه هستهای خود دست بردارد. اسکات بسنت معتقد است که با اعمال فشار حداکثری، زنجیره تامین و صادرات نفت ج.ا. را که برای حمایت از شرکای تروریستی و نیروهای نیابتی خود استفاده میشود مختل خواهد شد. مارکو روبیو جمعه ۲۹ فروردین ماه پس از دیدار با رهبران اروپایی در پاریس گفت: "ج.ا. به تعهدات هستهای خود عمل نکرده و زمان آن فرارسیده که فرانسه، آلمان و انگلیس درباره پرونده اتمی رژیم ایران و بازگرداندن تحریمها تصمیم مهمی بگیرند. اطلاعات به دست آمده نشان میدهد که جمهوری اسلامی نه تنها دیگر پایبند به تعهدات خود نیست، بلکه به طرزی خطرناکتر از همیشه به ساخت سلاح اتمی نزدیک و نزدیکتر شده است." مایک والتس، مشاور امنیت ملی ترامپ در ۲۶ اسفند ۱۴۰۳، درباره دسترسی ایران به سلاح هستهای گفت: "همه گزینهها روی میز است تا اطمینان حاصل شود که ایران در هیچ زمینهای به سلاح هستهای دسترسی پیدا نکند. این شامل برنامه موشکی، تسلیحاتی و غنی سازی است. آنها میتوانند برنامههای خود را تحویل دهند و یا به طریقی که قابل راستیآزمایی باشد از آن صرف نظر کنند، در غیر اینصورت ممکن است با یک سری عواقب دیگری روبرو شوند." او همچنین تصریح کرد که دولت ترامپ اجازه نخواهد داد علی خامنهای "انگشت خود را روی دکمه بمب هستهای" بگذارد. سناتورهای نزدیک به ترامپ مانند لیندسی گراهم و تام کاتن نیز این دیدگاه بازها را دارند.
اکنون ترامپ بر سر یک دو راهی قرار گرفته است. آیا باید همآوا با نظرات تندروها یا همان "بازها"، خواهان برچیده شدن کامل برنامه هستهای جمهوری اسلامی شود و یا با پذیرش نظرگاه تیم "کبوترها" به محدود شدن فعالیتهای هستهای ج.ا. بسنده کند و امتیازاتی به ج.ا. بدهد و آن را به مثابه دستآوردی برای خود قلمداد کند؟ از اینکه ترامپ در دو عرصه آتشبس بین حماس و اسراییل و حصول توافق برای آتشبس بین روسیه و اکراین تا کنون به موفقیتی دست نیافته است و تشنه این است که در این شرایط دستاوردی را در کارنامه خود ثبت کند، بسیار محتملتر خواهد بود که او با نظر "کبوترها" همراه شود و به توافقی شبیه برجام رضایت دهد.
از نقش بازیگران دیگر در این آوردگاه مهم مانند اسرائیل، چین، روسیه، کشورهای اروپایی و کشورهای عربی، بویژه کشورهای عربی حوزه خلیج فارس نباید غافل بود. بازیگر مهم و اصلی اسراییل است که با بدبینی و نارضایتی به پیشبرد تاکنونی مذاکرات نگاه میکند. دولت نتانیاهو مصمم است تا از دستیابی ج.ا. به سلاح هستهای به هر قیمتی جلوگیری کند. او ادعا میکند که با و یا بدون آمریکا قادر است اقداماتی در جهت تضعیف توانایی ج.ا. برای دستیابی به سلاح هستهای انجام دهد. آیا ترامپ همزمان با توافق با ج.ا. به اسراییل برای حمله به تاسیسات هستهای جمهوری اسلامی چراغ سبز نشان خواهد داد؟ آیا در صورت اقدام اسراییل او را یاری خواهد کرد؟ باید منتظر ماند و روند مذاکرات و پیامدهای آن را از نزدیک رصد کرد تا بتوان به یک جمعبندی نسبی رسید.
افزودن دیدگاه جدید