رفتن به محتوای اصلی

شناسه های گذار از جمهوری اسلامی کدامند؟

شناسه های گذار از جمهوری اسلامی کدامند؟

درآمد :

گذار از اقتدارگرائی به دمکراسی -البته دمکراسی هدایت شده - آن زمان از فاز نظری پا به عرصه سیاست گذاشت که سوسیالیسم و اردوگاهش فروپاشید؛ فروکاستن جهان دو قطبی به جهان یک قطبی، زمینه ای ساخت تا امپریالیسم آمریکا یکه تازی آغاز کند. در دوران سیطره دوقطبی، از اینسو سوسیالیسم ارزش هایش را به رخ جهان می کشید و از آنسو امپریالیسم آمریکا نیز به جهانشمولی ارزش های خود می کوشید. متاسفانه فروپاشی اردوگاه سوسیالیسم و ناکارآمدی مدل روسی سوسیالیسم شرائطی به وجود آورد تا امپریالیسم آمریکا یکه تاز جهان شود و برای جهانی شدن ارزش های آمریکائی و مدل لیبرال دمکراسی تلاش نماید.  

 دیرینه شناسی گذار به دمکراسی – البته دمکراسی هدایت شده -  حاکی است که نخست این مقوله در آثار تئوریک الوین تافلر رخ می نماید.  الوین تافلر در کتب شوک آینده، موج سوم خبر داد : « یک تمدن جدید در زندگی ما در حال ظهور است و مردان کور در همه‌جا در حال تلاش برای سرکوب آن‌ هستند. این تمدن جدید با خود سبک‌های جدید خانواده؛ تغییر نحوه کار، عشق وزندگی؛ یک اقتصاد جدید؛ درگیری‌های سیاسی جدید؛ و فراتر از آن‌یک خودآگاهی تغییریافته به ارمغان می‌آورد؛ سپیده‌دم این تمدن جدید تنها حقیقت بزرگ و واقعی عصر ما است.» تافلر همچنین در سال 1990 در کتاب جابجائی قدرت از تمدن جدید به عنوان امریکائی شدن جهان یاد می کند که مبدا لیبرال دمکراسی می شود. در ادامه  کوشش تئوریسین ها، تاکتیسین های گذار از اقتدارگرایی به دمکراسی تلاشی را کلید می زنند تا تسهیلات گذار به دمکراسی در قالب لیبرال دمکراسی را مهیا سازند.

  موضوع گذر یا گذار – ترانسفورماسیون - از جمهوری اسلامی فراز و فرودی را پشت سر گذاشت تا اینکه بازهم شعار روز شد و حزب چپ ایران – فدائیان خلق – نیز به مجموعه نیروهای باورمند به گذار پیوست. پیام هئیت سیاسی جزب چپ ایران – فدائیان خلق - به همایش چهارم همبستگی جمهوری خواهان اولین سند مستدل است. دوستان آگاهند مسئله شعار گذار، خاص حزب چپ ایران – فدائیان خلق – نیست، بلکه پیشتر نیز احزاب چپ و سازمان های ملی نیز از این موضوع در صُوَر مختلف سخن گفته و می گویند. از آنجا که مسئله گذار تنها خاص حزب چپ ایران – فدائیان خلق – نیست و قبلا توسط دیگر احزاب و سازمان های سیاسی اپوزسیون مطرح شده است؛ بنابراین گذار از جمهوری اسلامی نمی تواند مورد مخالفت هر نیروی سیاسی قرار گیرد و قطعا همه با آن موافق هستند. پس مسئله گذار در هر ساختار و حاکمیت سیاسی استبدادی، اقتدارگرا و دیکتاتوری چه به شکل جابجائی قدرت و چه تغییر رفتار یا ماهیت حاکمیت انکار نمی شود. زیرا  گذار روندی است که از تبدیل و تغییر یک شکل قدرت ضعیف شده به شکل دیگر قدرت که بالنده تر است فرامی رود.

قبل از اینها نیز در برش های تاریخی، مدل های گذار از جمهوری اسلامی به دمکراسی عنوان می شد، زمانی مدافعان گذار موضوع انتخابات آزاد را مطرح ساختند. در برهه دیگر نیز رفراندوم در جمهوری اسلامی تاکتیکی برای گذار از جمهوری اسلامی قلمداد شد و حتی برخی ها نیز تشکیل جبهه ای از نیروهای تحول خواه را عنوان می کردند.  برای نمونه، قبلا  برخی گذار از جمهوری اسلامی را، نخست در قالب انتخابات آزاد می پنداشتند، برخی نیز بعدها متصور شدند رفراندوم یکی از مدل های گذار به دمکراسی است. متاسفانه هر کدام از این مدلها به لحاظ فقدان الزامات اساسی نتوانستند فراتر از شعار راه به جائی ببرند و در محاق واقعیات گرفتار شدند.   

متاسفانه برخی از گرویدگان به شعار گذار از ساختار سیاسی فعلی ترجیح می دهند، بدون اینکه به آسیب شناسی موفق نبودن آن شعارها برخیزند، به بهانه هائی مصرانه در جهت اجراشدن آن می کوشند و ظاهرا ضرورت تاریخی مستمسکی را قرار می دهند تا از ارزیابی و تعیین علل ناکامی مدل های گذار پیشگفته شانه خالی کنند؛ در صورتی که اینان واقف نیستند، گذار جزء ذات تکاملی هر نظام سیاسی و ساختارهای آن  بوده و دیر یا زود  متناسب با ویژگی های خاص حاکمیت مربوطه فعلیت می یابد. پس جمهوری اسلامی به عنوان الگوی حاکمیت ایدئولوژیک و اقتدارگرا نیز از این قاعده مستثنی نمی باشد و  روزی روزگاری باید وارد دالان گذار شود. دوستان وقتی از گذار می گوئیم، تحقق آن چندان هم راحت به نظر نمی رسد و نیاز به یکسری پروژه در طول پروسه – فرآیند- خود دارد، ازجمله نخست باید نقطه شروع فرآیند آن تعیین شود تا سطوح چگونگی تحقق گذار و متولیان آن مشخص گردند. پس اولی تر از هر عملی، پاسخ به این پرسش کلیدی است، که آیا گذار امری عاجل بوده و در حال حاضر امکانپذیر است؟ که باید مشخص نمود شرائط آن برای تشکیل حکومت دمکراتیک مهیاست. حتی نظریه گذار به دمکراسی، به چه میزان بستر تغییر حاکمیت در ایران را فراهم کرده است؟ اگر گذار امری عاجل تلقی نمی شود و باید آن را در پروسه دید، این وجه نیز با سئوالاتی روبروست که گذار از طریق نبرد رسانه ای اجرائی می شود یا قرار است از راه مهار جمهوری اسلامی متحقق گردد یا اینکه در قالب استحاله، نافرمانی مدنی و انتخابات مهندسی شده تعقیب می شود؟ متاسفانه برخی از معتقدین موضوع گذار  در این زمینه نظریه تامل برانگیزی دارند و برهمین اساس کاربرد خشونت، تهاجم نظامی از بیرون را هم بهای گذار از جمهوری اسلامی به دمکراسی می دانند- نگاهی شود به بهائی که اشغال عراق پرداخت ولی آیا عراق امروز را می شود الگوئی از لیبرال دمکراسی دانست.

گرایشی از حامیان گذار وجود بحران در حکومت و بدنبال آن در جامعه ایران را عامل در خدمت تغییر حاکمیت تلقی می کنند. خطاب به این دوستان می نویسم. قبل از اینکه ضرورت و عدم ضرورت طرح گذار از جمهوری اسلامی را تبیین نمایند بایستی بررسی نموده تا ثابت کنند که بحران اجتماعی اقتصادی و سیاسی به درجه ای از فشردگی رسیده است که خیزش مردمی در قالب - مثلا اعتراضات - را بدنبال خواهدداشت. لیکن وقتی که فرضا جامعه به این مرحله برسد باید تدارک مرحله بعد را طراحی کرد و آن پاسخ به  این است که برای تبدیل خیزش مردمی به حرکتی که بتواند گذار را رقم بزند چه الزاماتی نیاز دارد و کدامیک از آن الزامات وجود دارند تا گذار دچار سقط جنین نشود؟ مثلا از زمره الزامات مهمتر از هرچیز، احتیاج به رهبری و مدیریتی با تدبیر – در قالب آلترناتیو قوی اعم از جبهه یا ائتلاف - است که بایستی آینده‌نگر و فراگیر هم باشد تا در پیچ و خم تعلقات حزبی، سازمانی و ایدئولوژیک گرفتار نشود و از ناکجاآباد سر درنیاورند. الزامات که بتواند مردم را از دریای توفانی و پرتلاطم نظامی مستبد و اقتدارگرا و انحصارطلب به ساحل امن آزادی و دموکراسی برساند. ساحلی که در آن مردم بتوانند در آرامش و تفاهم و مسالمت، آینده خود را رقم بزنند.

 چنین چاره جوییها الزامیست ولی موفقیت آن قبل از هرچیز بستگی به توان رهبری حهت جلب اعتماد و پذیرش مردم

دارد. 

  در بالا گفته شد در موضوع گذار از جمهوری اسلامی ما تنها نیستیم  و همه با هم هستیم؛ جبهه ملی هست، متاسفانه سلطنت طلبان خیالزده هستند و جماعت مصنوعی کارناوال مجاهدین نیز یکه تازند. اما اینها واقعیت مردمان ایران هستند؟ قطعا نه زیرا مورد اعتماد مردم نیستند و نمی توانند آلترناتیو واقعی مردم پسند باشند و یا حتی جزئی از اپوزسیون واقعی جمهوری اسلامی باشند. دوستان پسندیده آن است که بیائیم واقع بین باشیم. در این حوزه باید از شما پرسید در مقطع زمانی کنونی کدام الترناتیوی، قادر است هم جمهوری اسلامی ایران را به چالش بکشد و هم مردم ایران را نیز به طرف خودش جلب کند؟  

 با این مقدمه، نکته ای ذهن را آزار می دهد که آیا حزب چپ ایران – فدائیان خلق – از چنان پتانسیلی برخوردار است تا به موازات اینکه قدرت مستقر حاکم را به چالش می کشاند، همراهی مردم با خود را تضمین کند؟ آیا بیانیه حزب چپ ایران – فدائیان خلق – به این تذکر ها پرداخته است؟ قطعا پاسخ منفی است. زیرا بیانیه حزب چپ ایران – فدائیان خلق – تحت عنوان پیام هئیت سیاسی به همایش چهارم همبستگی جمهوری خواهان در مورد گذار از جمهوری اسلامی حرف جدیدی ندارد و نظیر بقیه گرویدگان به گذار، در محدوده کلی گوئی درجا می زند. اینکه گذار واقعیتی است شک و تردیدی در آن نیست، اما نکته اصلی این است که آیا گذار از جمهوری اسلامی شعار عمده و اساسی در برهه کنونی است و اگر هست چه فاکتور و عواملی ضرورت عمده بودن آن را ثابت می کنند؟ تاکید دارم وجود فاکتورهای موجد گذار در تعیین میزان ضروری بودن شعار گذار نقش اصلی دارد، ولی متاسفانه فاکتورهای موجد گذار در پیام هئیت سیاسی به همایش چهارم همبستگی جمهوری خواهان ایران مغفول مانده است.                                                                                         

مغفول بودن در پیام مزبور اختصاص به یک زاویه ندارد. مثلا زاویه دیگر ابهام در شعار گذار از جمهوری اسلامی این است که مشخص نمی کند که نظام جایگزین جمهوری اسلامی کدام جریان است؟ آیا حزب چپ ایران – فدائیان خلق – قادر خواهد بود؟ و اگر آری،  از حمایت کدام ساختار حزبی و چه میزان پایگاه اجتماعی در این رابطه برخوردار است؟ چه تضمینی وجود دارد که در گذار از جمهوری اسلامی آنچه که جایگزین خواهد شد نظام عدالت خواه،  سکولار باشد؟ قطعی است که سلطنت طلبان خیالزده و یا جماعت مصنوعی کارناوال سازمان مجاهدین برنده بازی گذار نشوند؟

  بیائیم باردیگر تجارب تلخ تاریخی " همه با هم " را تکرار کنیم، 40 سال پیش همه با هم بودن در برابر سلطنت پهلوی زمینه ساز جمهوری اسلامی شد؛ اما سهم نیروهای شرکت کننده در انقلاب چه شد؟ با این تجربه تلخ، حالا چرا دوباره باید بیاییم، با دیگران متحد شویم تا نظام سیاسی جمهوری اسلامی را برکنار کنیم که چه بشود؟ و کدام نیروی سیاسی بر اریکه رهبری و تخت قدرت بنشیند. نکته قابل دقت این است که متاسفانه رضا پهلوی هم خود را رهبر موقت مرحله گذار بعد از جمهوری اسلامی  می داند.

 و آخر اینکه مقوله گذار از اقتدارگرائی به دمکراسی در زرادخانه تئوریک امپریالیسم آمریکا تولید شده بر این فرضیه که  ناکارآمدی الگوی سوسیالیسم دولتی تاریخ رهائی به پایان رسیده و بدین منظور است که در صدد حقنه کردن تزهای آمریکائی است.

در فرصتی دیگر به خاستگاه تاریخی و مبانی نظری گذار از اقتدارگرائی به دمکراسی پرداخته خواهد شد ولی اجمالا عنوان می کنم؛ هدف از گذار عملی کردن  طرحی است که برای همسوئی با نظم نوین جهانی به رهبری آمریکا، یعنی دموکراسی هدایت شده درصدد است تا شاخص های غربی و ارزش های آمریکائی را در قالب لیبرال دمکراسی ریخته و از آن شاخص های جهانی سازی مدرن را استخراج کنند، جهانی سازی ی که به مثابه فرآیندی است که باید موجب غربی شدن و آمریکائی شدن جهان شود. چنانچه آنتونی گیدنز نیزآخرین الگوی مدرن را لیبرال دمکراسی دانست. گیدنزی که خود قبلا از سوسیال دمکراسی دفاع می کرد. فروپاشی اردوگاه سوسیالیسم و شکست الگوی سوسیالیسم دولتی تردیدهائی در رهبری سازمان بوجود آورد که بر سر دوراهی قرار گرفتن اینکه سوسیالیسم امکان تبدیل به ساختار سیاسی ندارد و فراتر از ارزش های سوسیالیستی نمی توان رفت و تلویحا لیبرال دمکراسی را چاره غلبه بر اقتدارگرائی دانستند که گذار به دموکراسی تسهیل می کند. در مقابل رویکرد باور به الگوی ساختار سوسیالیستی  در نیز در محاق سکوت گرفتار آمدند و به ابداع پارادایم جایگزین سوسیالیسم دولتی مشغولند.  

 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید