نزدیک به یک ربع قرن است که بحران بر سر برنامهی هستهای جمهوری اسلامی در کنار سیاست خارجی تنشزای آن، موضوع کشمکش با مجامع بینالمللی و عامل اصلی انزوای کشور در صحنهی جهانی است و جنگ ۱۲ روزهای کە با تجاوز اسرائیل و آمریکا بە خاک ایران، در میانەی مذاکرات صورت گرفت، یکی از پیامدهای آن بود. در حالی که انتظار مردم و حتی بخشی از حکومت بازگشت بە میز مذاکرە و تلاش برای رسیدن بە توافق سیاسی است، اما علی خامنهای دو ماه پس از جنگ اعلام میکند که اختلافات بین ایران و آمریکا «حلنشدنی» است و طرفداران «مذاکره» را «ظاهربین» میخواند و طبق معمول مذاکرەی مستقیم با آمریکا را بیفایده دانسته و آن را رد میکند.
بر کسی پوشیده نیست که مسئلهی اصلی در برنامهی هستهای ایران اختلاف بر سر غنی سازی اورانیوم در ایران است. جمهوری اسلامی در مذاکرات منتهی به برجام پذیرفت که حد غنیسازی در محدودهی زیر ۳.۶۷ درصد برای مصارف داخلی و تحت بازرسی آژانس بین المللی انرژی اتمی باقی بماند. اما با خروج آمریکا از برجام، در واکنش به اقدام ترامپ، توافقات مربوط به غنی سازی را زیر پا گذاشت و بە مخفی کاری کە از آغاز شروع برنامەی هستەای در پیش گرفتە بود، ادامە داد و بە شک و بدبینی نسبت بە این برنامە بیشتر دامن زد.
امروز همه میدانند که بدون توافق با آمریکا و کشورهای اروپائی بر سر غنیسازی اورانیوم، حل مناقشهی هستهای غیرممکن خواهد بود. طی دو ماه گذشتههم بارها از سوی نیروها و افراد مختلفی حتی در درون خود حکومت، از جمله رئیس جمهوری آن، تاکید شدهاست که اگر مذاکره نکنیم درگیری نظامی شروع خواهد شد. تلاش برای رفع بحران از طریق مذاکرە برای کشور اهمیت حیاتی دارد. کشور رسما در وضعیت نه جنگ و نه صلح بهسر میبرد و همهی کارها در حالت تعلیق قرار دارد. تصمیم در مورد مذاکره، راهی برای خارج کردن کشور از این وضعیت است. وضعیتی که ظاهرا خامنهای بر آن چشم بستە و نمی خواهد واقعیت موجود را بپذیرد و بهجای آن بر تداوم سیاستهای بحرانساز و مخرب تاکنونی خود اصرار میکند.
جمهوری اسلامی در سال ۱۳۸۲ (۱۷ اکتبر ۲۰۰۳ میلادی) پذیرفت که غنیسازی اورانیوم را تعلیق کند. آن زمان هدف توافق با سه کشور اروپائی، جلوگیری از ارجاع پروندهی هستهای ایران به شورای امنیت سازمان ملل و حل اختلافات در این مورد از طریق مذاکره بود. متاسفانه این توافق، با همین کوتهبینیها نقض شد و پروندهی جمهوری اسلامی به سازمان ملل رفت. توافق بر سر برجام در سال ۲۰۱۵ هم، علیرغم بازتاب مثبت در جامعه، در داخل حکومت، بەرغم مواجە با مخالفتهای جدی از سوی تندروها، در نهایت پذیرفتە شد. اما در عمل، دلواپسان حول و حوش علی خامنهای و خود او، عامل اصلی فلج برجام شدند. مذاکرات بعدی در دوران بایدن نیز، فرصتی بود که با کش و قوس مذاکرات از دست رفت. متعاقب آن، سطح غنی سازی از طرف جمهوری اسلامی بالاتر و تا حد ۶۰ درصد رسید، که اصولا مصرف صنعتی ندارد و خود زنگ خطری است در جهت نزدیک شدن به سطحی برای ساختن بمب، که بهانهی حملهی اسرائیل و آمریکا به ایران هم همین بود.
اکنون ما در همان گام نخست توافق بر سر غنیسازی قرار داریم. با تجربهی اعمال تحریمهای گستردهی بین المللی علیه کشور، که همچنان ادامه دارد. بدتر این که در صورت به کار بردن مکانیزم ماشه از سوی اروپا، دوباره پروندهی ایران به زیر بند هفت ماده ۴۱ سازمان ملل خواهد رفت و علاوه بر تحریمهای جاری آمریکا، تحریمهای سازمان ملل هم میتوانند فعال شوند و بدتر این که، امکان اقدام نظامی علیه کشور تحت این موقعیت بیشتر خواهد شد.
امروز بهترین راه برای حل مناقشەی خطرناک و پرهزینەی هستەای، همان بازگشت به عقب و پذیرش داوطلبانهی تعلیق غنیسازی اورانیوم در ایران است، که میتواند راه مذاکره و توافق بر سر اختلافات دیگر را هموار کند. همزمان، گشایشی برای پایان دادن به سیاست خارجی تنشزا و آغاز روند عادی سازی مناسبات با کشورهای دیگر است.
غنیسازی اورانیوم در ایران بنا بە گفتەی کارشناسان امور از هر نظر، فاقد توجیه اقتصادی است و تبدیل آن به خط قرمز، اقدامی مغایر با منافع ملی و لطمه به امکان توسعهی پایدار و تامین رفاە مردم ایران است. بهخصوص در این لحظه که تاکید بر این امر معنائی جز اعلام جنگ به طرفین درگیر ندارد. از نظر نظامی هم در شرایط فعلی، غنیسازی هیچگونه بازدارندگی واقعی در برابر تهاجم دشمنان خارجی نداشته، بلکه خود به خطری برای موجودیت کشور تبدیل شدهاست.
جمهوری اسلامی طی ۲۲ سال گذشته با اصرار بر غنیسازی، هزینههای اقتصادی و سیاسی سنگینی را بر مردم تحمیل کردهاست. کشور ما بهویژه در این دو دهه فرصتهای زیادی را در منطقه از دست دادهاست و اقتصاد آن با گسست بیشتر از اقتصاد جهانی، لطمات جبرانناپذیری دیدهاست. زمان آن رسیدهاست که بر این چرخهی معیوب و وارونه نقطهی پایان گذاشته شود. غنی سازی اورانیوم تا زمان حل اختلافات باید تعلیق و حتی منتفی اعلام شود و مذاکره بر سر موضوعات دیگر آغاز گردد. هر چند انتظار چنین اقدامی از جمهوری اسلامی در حکم اعتقاد به معجزه است، اما در عین حال امکانی در جهت خلاصی از وضعیت کنونی است، همچنان که امکان آغاز خلاصی از جمهوری اسلامی نیز.
افزودن دیدگاه جدید