رفتن به محتوای اصلی

زن، زندگی، آزادی – نقطه‌عطفی در تاریخ معاصر ایران

زن، زندگی، آزادی – نقطه‌عطفی در تاریخ معاصر ایران

قتل سازمان‌یافتهٔ ژینا و انفجار خشم جمعی

شهریور ۱۴۰۱، قتل عمدی و سازمانیافته حکومتی ژینا (مهسا) امینی دختر ۲۲ سالهٔ سقزی، وجدان جامعهٔ ایران را لرزاند. او برای دیدار فامیل به تهران رفته بود اما به علت کامل نبودن حجاب اجباری اش ، در بازداشت «گشت ارشاد» زیر ضرب و شتم جان داد. این قتل نه حادثه‌ای اتفاقی، بلکه قتل عمدی و سازمان‌یافتهٔ حکومتی و محصول سال‌ها سرکوب سیستماتیک و تحمیل خشونت بر زنان بود.

حکومت در تلاشی مذبوحانه پیکر ژینا را شتاب‌زده به سقز منتقل کرد تا صدای اعتراض را خفه کند، اما نتیجه معکوس شد. در آیچی، قبرستان سقز، هزاران نفر از مردم خشمگین از این جنایت ، گرد آمدند. زنان، مردان، جوانان و سالمندان با صدایی واحد «زن، زندگی، آزادی» را فریاد زدند. آن روز سقز و آیچی به نقطهٔ آغاز یک قیام وجنبس سراسری و ملی بدل شد.

شعله‌های خشم از همان روز از کردستان فراتر رفت و اکثریت شهرها و حتی روستاها را درنوردید. تنها در چند روز، اعتراضات به تهران، تبریز، اهواز، زاهدان و مشهد و... رسید. شعار «زن، زندگی، آزادی» از خیابان‌های کوچک‌ترین شهرها تا بزرگ‌ترین میدان‌های کشور طنین انداخت و رژیم را در برابر واقعیتی بی‌سابقه قرار داد: وحشت رژیم و پایان ترس توده‌ها!

همبستگی بی‌سابقه در داخل و خارج از کشور

جنبش ژینا از مرزهای ایران عبور کرد و در سطح جهانی به نماد مقاومت علیه سرکوب و تبعیض تبدیل شد. در خارج از کشور، ایرانیان تبعیدی و آزادی‌خواهان در ده‌ها شهر جهان تجمع کردند؛ در برلین، پاریس، لندن، هانوفر، لس‌آنجلس، آمستردام، یوتوبوری، استکهلم، وین، تورنتو و سیدنی و ... اوج این همبستگی در تظاهرات عظیم برلین بود: بیش از صدهزار نفر در خیابان‌ها گرد آمدند. این حضور عظیم نشان داد که جنبش ژینا نه فقط یک اعتراض داخلی بلکه به یک مسألهٔ بین المللی تبدیل شده است.

زنان، ملیت‌های تحت ستم و صفوف مقدم مقاومت

زنان نه‌ تنها به خیابان ها آمدند، بلکه ساختارهای سنتی ترس را در هم شکستند: روسری‌ها را در هوا چرخاندند و آن را به آتش کشیدند و در کنار آتش رقصیدند، موهای خود را بریدند، شعارهایشان را بر دیوارهای شهر نوشتند. دانش‌آموزان و دانشجویان دختر، مدارس و دانشگاه‌ها را به صحنهٔ اعتراض بدل کردند. در کردستان، بلوچستان، خوزستان، ترکمن‌صحرا و سیستان – مناطقی که بار تاریخیِ سنگین‌ترین تبعیض‌ها را بر دوش دارند – مردم با جسارت بیشتری به خیابان‌ها آمدند. در زاهدان، نماز جمعه به میدان اعتراض علیه کشتار «جمعهٔ خونین» بدل شد.

این همبستگی زنان و ملیت‌های تحت ستم، ستون فقرات جنبش ژینا بود و هست. جنبشی که نه فقط برای آزادی پوشش، بلکه برای برابری کامل، رفع تبعیض ملی، طبقاتی و جنسیتی مبارزه می‌کند.

برنامه‌های سازمان‌یافتهٔ سرکوب – ماشین سرکوب حکومتی

رژیم اسلامی که در برابر مردم هیچ مشروعیتی ندارد، از همان روزهای اول ماشین سرکوب فاشیستی خود را به کار انداخت؛ با بسیج گسترده نیروهای سرکوب ، پاسدار و پلیس وبسیجی و آخوند و لمپن ها و چاقوکشان ، از طریق شدیدترین روشهای سرکوب حکومتی، با گلوله‌های جنگی در خیابان‌ها؛ به جان مردم افتاد و در همان آغاز و ماه‌های اول خیزش، صدها نفر را کشت، صدها نفر را کور ودهها هزار نفر را دستگیر و روانه ی زندانها کرد. در این شرایط بود که استفاده هدفمند از گلوله های ساچمه ای برای نابینا کردن نوجوانان وجوانان پسر و دختر ، به روشی برای نابینا کردن صدها نفر انجامید. د رهمین دوران بود که حمله سازمانیافته به مدارس دخترانه با گازهای سمی وناشناخته و اسیدپاشی ها در بسیاری از شهرها توسط اوباشان حکومتی اجرا شد. معلوم بود که روحانیت برای حفظ حکومت ، حاضر به هر جنایت وحشتناکی هست. این سیاست جنایتکارانه برای ایجاد وحشت سازمانیافته در میان خانواده ها ، ایجاد اضطراب ونگرانی در میان مردم و... همه و همه نشانه های وحشت از سقوط بود.

بازداشت‌های شبانه، شکنجه‌های وحشیانه، تجاوز و تهدید به تجاوز در بازداشتگاه‌ها. صدور شتابزده احکام اعدام علیه جوانان ؛ اجرای علنی اعدام‌ها برای ایجاد رعب

این برنامهٔ سرکوب از یک‌سو حاصل ترس و وحشت حکومت از سرنگونی است و از سوی دیگر نشان‌دهندهٔ ماهیت فاشیستی و عریان قدرت حاکم. رژیم می‌کوشد با سرکوب عریان، آخرین نفس‌های مشروعیت خود را بکشد.

مقاومت مردم در برابر سرکوب

با وجود کشتار، زندان و شکنجه، مردم عقب ننشستند. هر خاکسپاری، چهلم و سالگرد به صحنهٔ مقاومت و سازمان‌دهی تبدیل شد. زنان در صف اول ماندند، دانشجویان اعتصاب کردند، کارگران در کارخانه‌ها دست به اعتراض زدند، هنرمندان و معلمان در کنار مردم ایستادند.

جنبش ژینا نشان داد که قدرت واقعی در دست مردم است، نه در دست سرکوبگران. حتی درون زندان‌ها صدای اعتراضات بلند است؛ زندانیان با اعتصاب غذای هشتاد و ششمین هفته سه شنبه های نه به اعدام وعلیه شرایط بغایت وحشتناک زندانها و زندانیان سیاسی با صدور بیانیه‌های مشترک روح مقاومت را زنده نگاه داشته‌اند.

جنبش ژینا: پیوند جنبش‌های دادخواهی و آیندهٔ آزادی

این جنبش پیوندی است میان تمام دادخواهان : از خانواده‌های زندانیان سیاسی و جان‌باختگان رژیم ستمشاهی و اسلامی، ازخانواده های قربانیان آتش‌سوزی سینما رکس آبادان که با برنامه‌ریزی روحانیت صورت گرفت تا خانواده های جان‌باختگان حمله به کردستان و ترکمن‌صحرا و خوزستان، دههٔ شصت و قتل‌عام زندانیان سال ۶۷، کشتار خیزش‌های ۸۸، ۹۶ و ۹۸، تا خانواده‌های قربانیان پرواز اوکراینی و قربانیان اعتراضات اخیر. دادخواهی از محدودهٔ خانوادگی خارج شده و به مطالبهٔ عمومی جامعه بدل شده است.
این قیام نه فقط علیه حجاب اجباری، بلکه علیه کل ساختارهای پوسیدهٔ حکومت است: برای آزادی، برابری، حق حیات، حق انتخاب، حق پوشش اختیاری زنان، و علیه تبعیض طبقاتی و ملی.

بحران همه‌جانبهٔ رژیم و چشم‌انداز انقلاب

رژیم اسلامی اکنون در بحران کامل اقتصادی، اجتماعی و زیست‌محیطی فرو رفته است. فقر، گرانی، کمبود آب و برق، نابودی محیط زیست، همه ابزارهای سرکوبند، اما نتوانسته‌اند شعله‌های خشم را خاموش کنند. امروز ترس در کاخ‌های قدرت است نه در خیابان‌ها. هر روز امکان شعله‌ور شدن دوبارهٔ آتش خشم مردم بیشتر می‌شود و رژیم، وحشت‌زده، اعدام و شکنجه را تشدید کرده است.

در عرصهٔ بین‌المللی نیز رژیم اسلامی با ذلت در برابر آمریکا، اسرائیل، غرب، روسیه و چین عمل می‌کند اما در داخل کشور علیه مردم ایران وحشی و گستاخ است. در حالی که بمباران‌های جنایتکارانهٔ اسرائیل و آمریکا در خاورمیانه هزاران قربانی می‌گیرد – تنها طی ۱۲ شبانه‌روز بیش از ۱۷۰۰ نفر از مردم بی‌دفاع کشته و هزاران خانه و زیرساخت تخریب و نابود شدند – رژیم اسلامی در برابر ژاندارم نسل‌کش خاورمیانه سکوت می‌کند اما با دستگیری بیش از ۲۱ هزار نفر، شکنجه، زندان و اعدام علیه مردم عمل می‌کند.

ضرورت سازمان‌یابی انقلابی و هوشیاری در برابر فرصت‌طلبان

برای مقابله و سرنگونی این جرثومهٔ فساد و تباهی، همکاری و هماهنگی نهادهای مردمی و انقلابی ضرورتی حیاتی است. سلطنت طلبان ، با گذشتهٔ سیاه و ارتجاعی خود کوشیدند که شعار «زن، زندگی، آزادی» را با شعار « مرد ، میهن، آبادی« محدود کنند و ماهیت ورویکرد ضد آپارتاید جنسیتی و ضد ستمی انرا خنثی کنند . تلاش فراوان کردند که از طریق رسانه های بزرگ و تبلیغات گسترده، نوستالژی بازگشت به « گذشته پرافتخار« را بازسازی کنند ، « وکالت» مردم را بدست گیرند، « کانونهای شورشی» مجازی را طرح و در راستای منافع قدرتهای قدرتمند منطقه ای وبین المللی ،پایان رژیم را با بازگشت رژیم سابق و پیوند « تاجزاده -شاهزاده جشن بگیرند ؛ اما جنبش ژینا جنبش آزادی و برابری ، جنبش زنان، جنبش ملیتهای تحت ستم ، جنبش معلمان و کارگران و جوانانی بود که خواهان تعیین سرنوشت خویش هستند. به این لحاظ روشن شد که این جنبش نمیتواند ابزاری برای بازگشت سلطنت و یا سکویی برای ارتجاع مذهبی دیگر باشد.

ادامه مقاومت، دادخواهی و ضرورت سرنگونی

امروز، بیش از هر زمان دیگر، روشن است که جمهوری اسلامی اصلاح‌پذیر نیست. تا زمانی که قاتلان ژینا و هزاران جان‌باخته بر مسند قدرت‌اند و در دادگاه‌های مردمی محاکمه و مجازات نشده اند، دادخواهی وظیفه‌ای تاریخی است. تا زمانی که زندان‌ها مملو از زندانیان سیاسی و عقیدتی است، تا سرنگونی رژیم اسلامی و تحقق خواست‌های کارگران و زحمتکشان، مبارزه یک ضرورت حیاتی است. تا زمانی که ماشین کشتار فعال است، تنها قدرت جمعی و سازمان‌یافته‌ی مردم می‌تواند این نظام را به زانو درآورد!

بر این باوریم که آینده از آنِ مردمی است که در برابر استبداد، سرمایه‌داری و بنیادگرایی مذهبی می‌ایستند. بر این باوریم که سرنگونی جمهوری اسلامی نه تنها ممکن است، بلکه تنها راه رهایی است!

خون ژینا و هزاران جان‌باخته‌ی دهه‌های گذشته مردمان تحت ستم را به اتحاد و مقاومت فرامی‌خواند!

نه می‌بخشیم – نه فراموش می‌کنیم -زنده باد آزادی!

 

افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید