رفتن به محتوای اصلی

ما بە همبستگی و حمایت از هم‌دیگر نیاز داریم

ما بە همبستگی و حمایت از هم‌دیگر نیاز داریم

نیاز بە تکرار نیست کە اعتراضات و نارضایتی از حکومت، اوضاع اقتصادی و معیشتی و استبداد ، فساد و سرکوب عمومیت پیدا کردە و گستردە است. اگر قبلا  و همین حالا نیز کارگران، معلمان و بازنشستگان بودند کە بیشترین سهم از اعتراضات را داشتند و هنوز دارند، مدتی است کە سایر گروە‌‌های جامعە نیز وارد میدان اعتراض شدەاند. این واقعیتی است کە رسانە‌های مجاز نیز نمی‌توانند از کنار آن بگذرند و لااقل بخشی از اعتراضات را منعکس نکنند. رسانە‌های مجازی نیز به‌واسطە آزادی عمل بیشتری کە دارند، بخش بزرگتری از اعتراضات موجود را منعکس می‌کنند یعنی جامعە بی‌اطلاع نمی‌ماند. اما سوال اساسی این است چرا با وجود این همە‌ اعتراض و نارضایتی در میان اکثریت بزرگ جامعە حکومت از پاسخ دادن بە مطالبات اعتراضی طفرە می‌رود و هم‌چنان بە سلطە خود بر کشور ادامە می‌دهد؟

 چرا زمانی کە ٤ هزار کارگر کارخانە آلومینیوم اراک ٤٠ روز اعتراض می‌کنند و تا توسل بە اعتصاب غذا نیز پیش می‌روند بە‌رغم این‌کە خبر اعتراض آن‌ها در سطحی نسبتا گستردە انعکاس پیدا می‌کند، جامعە نسبت بە آن منفعلانە برخورد می‌کند. تا جائی‌کە حتی همشهریان آنان در شهر اراک هم  از آن‌ها حمایت عملی نمی‌کنند. همین سوال را هم می‌شود در ارتباط با اعتراضات همە روزە‌ی کارکنان رسمی و غیر رسمی نفت، کارگران فولاد اهواز، بازنشستگان تامین اجتماعی، مخابرات، فولاد و معدن پرسید. یا چرا وقتی ظرف دو هفتە دەها معلم را در کرمان و کردستان مجازات دستە‌جمعی می‌کنند، از آن‌ها حمایت عملی لازم صورت نمی‌گیرد؟ یا چرا جامعە بە راحتی از کنار مرگ بیش از پنجاە کارگر معدن، از کنار محرومیت هزاران هزار کودک بی شناسنامە می‌گذرد و دم بر نمی‌آورد؟

 یکی از علل مهم، نبود همبستگی و اتحاد و تفوق فردگرایی در جامعە است کە رژیم در ایجاد آن کم نقش نداشتە و ندارد. اما اپوزیسیون و فعالان و رهبران جنبش‌های اجتماعی نیز سهمی از اشاعە فرهنگ فردگرایی دارند. تعدد احزاب و پراکندگی و سازمان‌های اپوزیسیون در جناح های چپ و  راست  و میانە خود گویای این واقعیت است. متاسفانە فرهنگ گروە‌گرایی به‌قدری در جامعە ما نفوذ پیدا کردە کە دامنە‌ی آن بە میان تعدادی از تشکل‌های کارگری نیز رسیدە‌است و تشکل‌هایی کە اختلاف بنیادی با هم ندارند و می‌توانند فعالیت مشترک داشتە‌باشند، به‌جای این‌کە سعی در تحکیم اتحاد و همبستگی خود بنمایند، کوچک‌تر می‌شوند.  

البتە هستند گروەهایی از جریانات سیاسی و مدنی و نهادهای حقوق بشری کە نسبت بە این مسائل حساسیت دارند و واکنش نشان می‌دهند، اما این سطح از کنش و واکنش با همە‌ی ارزش‌ها، اهمیت و اثری کە دارد بە هیچ وجە کافی نیست. 

همبستگی، اتحاد و تشکل عناصر کمیاب در جامعە ما هستند. هیچ جامعەای و گروهی بدون وجود این سە عنصر نمی‌تواند بە اهداف خود دست پیدا کند. 

همبستگی و اتحاد و سازمان‌یابی خود به‌خود به‌وجود نمی‌آ‌یند. این‌ها خود نیاز بە سازماندهی اولیە مانند تشکیل کمیتە، شورا و انجمن دارند و در واقع این وظیفە‌ی احزاب سیاسی، نهادهای سندیکایی و مدنی و رهبران و فعالین موجود جنبش‌های مختلف اجتماعی و دموکراتیک است کە امکانات اولیە لازم برای ایجاد اتحاد و همبستگی سازمان‌یافتە را فراهم کنند. راهکار و امکانات و تجربیات قابل توجهی نیز برای این کار وجود دارد کە فعالین و رهبران می‌توانند از آن‌ها استفادە کنند و بعضا نیز دارند این کار را می‌کنند. مثلا  وقتی بازنشستگان تجمع می‌کنند گروە‌های دیگر اجتماعی می‌توانند بدون دخالت در امور آن‌ها در اطرافشان جمع شده و از مطالبات‌شان کە بە نوعی مطالبات گروه‌های وسیعی از جامعە هم هست یا اشکال دیگری حمایت کنند و همبستگی نشان دهند. یا وقتی کە کارگران فولاد در اهواز، کارگران آلومینیوم در اراک، کارگران نفت در مناطق نفتی تظاهرات می‌کنند، مردم را تشویق و ترغیب کنند در تظاهرات آن‌ها شرکت کنند. اول از همە هر کس و هر گروە می‌تواند کار را از شهر خودش شروع کند. حتی خیلی از ما‌ها بە کرات این شعار را کە می‌گویند "درد ما درد شماست مردم بە ما ملحق شوید" را در گزارش‌هایی کە از  اجتماعات برخی از بازنشستگان منتشر شدە، شنیدەایم. این شعار نشان می‌دهد کە نیاز بە همبستگی را دست‌کم لایەهای از بازنشستگان درک و فهم کردەاند. همبستگی و اتحاد اما بە صرف دادن شعار بە دست نمی‌آید. باید تلاش نمود آن‌را بە عمل درآورد. نمونەهایی از پیوند شعار با عمل  در میان برخی از شهرها دیدە می‌شود کە  تجربە‌ها و الگو‌های خوبی هستند و در صورت تداوم می‌توانند گسترش پیدا کنند.

 هر گروە اجتماعی به‌خصوص در شرایط دیکتاتوری هم نیاز بە همبستگی میان خود دارد و هم همبستگی با گروەهای اجتماعی دیگر. مثلا این‌کە بازنشستگان اعتراضات‌شان را مشترک سازمان دهند، عالی است. ولی در وضعیت امروز ایران برای بە دست آوردن مطالبات‌شان کافی نیست. سازمانگران اعتراضات آن‌ها لاجرم باید تلاش کنند گروەهای اجتماعی دیگر را نیز بە حمایت از خود ترغیب کنند. کامیابی کارگران، پرستاران، معلمان و سایر مزد و حقوق‌بگیران برای رسیدن بە خواستە هایشان مستلزم جلب حمایت و همبستگی سایر گروەها و جنبش‌های اجتماعی و متقابلا سایر جنبش‌ها نیز نیازمند حمایت جنبش‌های دیگر است. این کار البتە دشوار است ولی ناممکن نیست. در مناطقی چون کردستان همبستگی میان جنبش‌ها تا حدود زیادی برقرار شدە‌است و احزاب و تشکل‌های کارگری و فرهنگی در این کار نقش اصلی را داشتە و دارند. برگزاری چند اعتصاب عمومی با شرکت گروەها و طبقات اجتماعی مختلف نتیجە‌ی همبستگی است. در سایر مناطق کشور نیز نخستین شرط همبستگی کنار آمدن احزاب سیاسی و فعالان و رهبران جنبش های مدنی با هم‌دیگر است. آن‌چنان نوعی از همبستگی کە در عین حال خدشەای بە استقلال جریانات  مختلف وارد نکند. هیچ طبقە و گروە اجتماعی در ایران امروز نە بە تنهایی می‌تواند بر رژیم حاکم غلبە کند و نە حتی قادر است حداقل خواستە‌های خود را تامین کند. ما برای پیروزی بر رژیم و رسیدن بە خواستە‌های‌مان قبل از هر چیز بە اتحاد و همبستگی و تشکل نیاز داریم. 

 

افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید