رفتن به محتوای اصلی
چهارشنبه ۲۶ نوامبر ۲۰۲۵
چهارشنبه ۵ آذر ۱۴۰۴

آنچه چپ باید از تجربه حضور در جنبش سبز بیاموزد

آنچه چپ باید از تجربه حضور در جنبش سبز بیاموزد

جنبش سبز یکی از مهم‌ترین تجربه‌های سیاسی و اجتماعی سال‌های اخیر ایران بود. این جنبش نشان داد جامعه ایران توان بسیج گسترده، کنش مدنی خلاق و مقاومت اخلاقی در برابر اقتدارگرایی را دارد. نقطه‌عطفی بود که سطح آگاهی عمومی را بالا برد و چشم‌اندازهای تازه‌ای برای مطالبه‌گری، نقد قدرت و عدالت‌خواهی گشود.

با وجود اهمیت تاریخی جنبش سبز، بررسی‌های علمی و جامعه‌شناختی درباره آن بسیار محدود بوده است. کمبود پژوهش‌های علمی و جامعه‌شناختی سبب شده بسیاری از جنبه‌های این جنبش همچنان بررسی دقیق نشود و نقش نیروهای مختلف، از جمله چپ، به‌درستی دیده نشود.

همان‌طور که ابراهیم توفیق، جامعه‌شناس و پژوهشگر برجسته ایران، می‌گوید: «در چند سال گذشته صدها موضوع مهم اجتماعی و سیاسی داشتیم که می‌توانست موضوع پژوهش باشد، اما دانشگاه عملاً تلاش کرده از روی واقعیت بگذرد. در یکی از مهم‌ترین لحظات تاریخی معاصر، دانشگاه سکوت کرد. این یعنی نهاد علم دیگر به واقعیت وصل نیست.»

جدا از دانشگاه، سایر پژوهشگران مستقل نیز کار اساسی نکرده‌اند و در مواردی که پژوهشی انجام شده، سعی کرده‌اند حضور چپ‌ها را نادیده بگیرند. این کم‌توجهی پژوهشی باعث شده تحلیل دقیق نقش چپ در جنبش سبز و تأثیر حضور فعال افراد مستقل کمتر دیده شود. مشاهدات میدانی نشان می‌داد که در جنبش سبز، چپ با نحله‌های مختلف حضور پررنگی واثرگذاری داشته است. آنچه اهمیت حضور چپ را دو چندان می‌کرد، همراهی و همدلی انواع نحله‌های چپ با یکدیگر بود.

یکی از ضعف‌های مهم جنبش سبز، ناتوانی در برقراری پیوند پایدار با اقشار فرودست بود. با وجود گستردگی جنبش، بخش بزرگی از فرودستان مشارکت فعال نداشتند یا در حاشیه باقی ماندند. فاصله طبقاتی، تجربه‌های متفاوت زیستی و نبود شبکه‌های اجتماعی ریشه‌دار در محلات کم‌برخوردار، باعث شد جنبش به یک حرکت کاملاً فراگیر تبدیل نشود. این ضعف نه فقط مشکل جنبش، بلکه بازتابی از ناتوانی تاریخی نیروهای سیاسی، از جمله جریان‌های مختلف چپ، در ایجاد ارتباط مؤثر با فرودستان بود.

در چنین زمینه‌ای است که حضور چپ معنا پیدا می‌کند. تجربه جنبش سبز نشان داد که حتی در نبود یک چپ سازمان‌یافته، حضور افراد پراکنده و مستقل چپ می‌تواند اثرگذار باشد. بسیاری از فعالان چپ، بدون تکیه بر ساختارهای تشکیلاتی، با حساسیت نسبت به تبعیض، روحیه عدالت‌طلبانه و نگاه انتقادی خود، به غنای اخلاقی و فکری جنبش کمک کردند. این تجربه روشن کرد که پیوند چپ با جنبش‌های اجتماعی، حتی زمانی که در قالب رسمی و حزبی نیست، می‌تواند به همگرایی و شکل‌گیری دوباره هویت جمعی چپ کمک کند.

جنبش سبز همچنین نشان داد که چپ می‌تواند زمانی که از مرزبندی‌های محدودکننده فاصله می‌گیرد و بر مطالبات مشترک تمرکز می‌کند، نیرویی سازنده و اثرگذار باشد. همکاری عملی با جریان‌های مختلف و ایستادگی مشترک در برابر سرکوب نشان داد که چپ ظرفیت بالایی برای هم‌افزایی و نقش‌آفرینی دارد.

در کنار این دستاوردها، جنبش سبز ضعف‌های چپ را نیز آشکار کرد. مهم‌ترین آن، نبود شبکه‌های اجتماعی پایدار میان اقشار فرودست بود؛ ضعفی که توان چپ را برای اثرگذاری گسترده محدود می‌کند. اگر چپ پیش از جنبش سبز پیوند عمیق‌تر و پایدارتری با فرودستان ساخته بود، دامنه بسیج جنبش گسترده‌تر می‌شد و شکاف طبقاتی کمتر مانع مشارکت می‌گردید. بازسازی چپ امروز باید همین ضعف را در مرکز توجه قرار دهد تا عدالت اجتماعی و دموکراسی در میدان عمل به یکدیگر پیوند بخورند.

در نهایت، جنبش سبز نشان داد که حضور فعال، هرچند پراکنده چپ ها بدون ساختار رسمی، می‌تواند نیروی یک حرکت اجتماعی را تقویت و پیام آن را پایدار کند. برای چپ، این تجربه یادآور شد که انسجام واقعی از بالا و بر اساس دستور تشکیلاتی شکل نمی‌گیرد، بلکه از پایین و از دل مشارکت در جنبش‌های اجتماعی ساخته می‌شود. از همین رو بازسازی چپ نه انتخابی صرفاً نظری، بلکه ضرورتی تاریخی و اجتماعی است.

افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید