در مبارزە برای حذف ، صداقت پیروز است
...
نقد بهروز خلیق نه یک گفتوگوی سیاسی، بلکه تکرار همان روحیهی حذف است که سالهاست مانع شکلگیری چپی نیرومند، صادق و مسئول شده است .
اختلافنظر را نمیتوان با برچسبهایی مانند «یکدندگی» یا «دوگانهسازی» از میان برداشت و حذف کرد .
واقعیت سیاسی حزب: شکافی که نمیتوان انکار کرد
خلیق به من خرده گرفته که حزب را به «دو دسته» تقسیم کردهام .
اما توجه ندارد که واقعیت سیاسی حزب امروز دوپارگی آشکاری است .
. بخشی خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی است
. بخشی هنوز، بدون درک ماهیت ایدئولوژیک و سرکوبگر حکومت اسلامی،بهنوعی «گذار» یا «پایان دادن» نرم به این حکومت است.
نامیدن این شکاف واقعی بهعنوان «دوگانهسازی مصنوعی ، در نهایت همان کاری است که سالها با صداهای منتقد انجام شده، و خلیق در این روش سابقهی طولانی دارد .
رأی به سند سیاسی در کنگره سوم؛ وحدت یا تهدید به انشعاب؟
در کنگره سوم، رأی به سند سیاسی بیش از آنکه نتیجهی قانعشدن بدنه باشد، برای حفظ یکپارچگی حزب داده شد .
مگر نه آنکه یکی از همفکران خلیق بهصراحت اعلام کرد :
اگر سند تصویب نشود، «انشعاب اجتنابناپذیر است»؟
در واقع، سند سیاسی نه بر پایهی اقناع جمعی، که با تهدید به انشعاب تصویب شد . این سابقه نشان میدهد که چگونه بهجای گفتوگوی علنی دربارهی اختلافات جدی،
از فشار تشکیلاتی و ترس از گسست بهعنوان ابزار پیشبرد یک خط سیاسی خاص استفاده شده است .
در ادامهی همین روند است که اینان هنوز حاضر نیستند صریح و شفاف بگویند :
طرفدار انقلاب هستند یا رفرم
بدون تردید، نحلهی فکری نزدیک به خلیق، گرایشی رفرمیستی است؛
اما از پاسخ روشن میگریزد،
همانگونه که پرسشهای صریح احمد هاشمی نیز بی پاسخ ماند .
این جریان باید یکبار بهروشنی بگوید:
چه باید کرد؟
چگونه باید ازحکومت جنایتکار اسلامی گذر کرد ؟
طبیعی است که پاسخی روشن ندارند؛
چرا که «اتاق چپ سبز» ...در سیاستگذاری اینان در حزب چپ نقش دارند .
بهجای پاسخ عملی،
دائم با واژهها بازی میکنند: «گذار»، «پایان دادن»، «عبور»
و...اصل موضوع را پیچ و تاب میدهند
نقد چپ سبز و مرزبندی سیاسی، حذف نیست
آنچه من میگویم حذف کسی نیست؛
بلکه روشنکردن مرزبندی سیاسی است .
مرزها را باید شفاف کرد :
چپ نمیتواند در برابر استبداد دینی
بهنام «عقلانیت سیاسی»، مواضع خود را در ابهام نگه دارد .
شفافیت سیاسی، حذف رفقا نیست؛
مسئولیتپذیری در برابر جامعه و تاریخ است .
برنامه، استراتژی و توخالیبودن شعارهای بیعمل
خلیق از من «برنامهی انتقال قدرت» میخواهد؛
اما خود و همفکرانش سالهاست برای خروج از بنبست سیاسی،
برنامهی روشنی ارائه نکردهاند .
نقد من کاملاً روشن است ::
سرنگونی بدون جزئیات و بدون ابزار، استراتژی نیست .
اما پرسش این است :
برنامهی عملیتری ارائه کرده است؟ آیا جریانی که مدعی «گذار مرحلهای» است،
چگونه میتوان بدون فشار سیاسی گسترده،
بدون شکستن ستونهای اصلی قدرت،
از یک حکومت ایدئولوژیک عبور کرد؟
چگونه میتوان بدون بهزبانآوردن «سرنگونی جمهوری اسلامی»،
از «اصلاحات مرحلهای» سخن گفت؟
اگر برنامه معیار است،
باید پاسخ دهند که سیاست «همگامی و همراهی» با برخی نیروهای اصلاحطلب
تا امروز چه نتیجهای برای مردم، برای اپوزیسیون و برای خود حزب داشته است .
اتحادهای گسترده؛ با چه کسانی و بر سر چه چیزی؟
خلیق از ضرورت «اتحادهای گسترده» دفاع میکند .
در اصلِ اتحاد، اختلافی نیست؛
اما پرسش اساسی این است :
اتحاد با چه نیروهایی و بر سر کدام افق مشترک؟
اتحاد، بدون پایهی ارزشی و چشمانداز مشترک،
فقط راهی برای حل موقت اختلافات و بازتولید بنبست است.
چپ اگر بخواهد جدی بماند،
نمیتواند در برابر نیروهایی که هنوز امید به «بازسازی جمهوری اسلامی» دارند،
خود را بیطرف و خنثی نشان دهد.
فدرالیسم، قرارداد ملی و ضرورت موضعگیری صریح
خلیق میگوید: فدرالیسم باید نتیجهی «قرارداد ملی» باشد.
دقیقاً همینطور است.
اما هیچ «قرارداد ملی» بدون پیشنهاد روشن و موضعگیری صریح سیاسی شکل نمیگیرد.
اگر ما خواهان ایران آزاد و برابر هستیم،
وظیفه داریم چشمانداز روشن ارائه کنیم،
نه آنکه با نسخههای مبهم و میانهگرایانه،
راه هرنوع تحول از پایین را ببندیم .
بزرگترین حذف: حذف خواست «سرنگونی» از گفتمان چپ
در نوشتهی خلیق، نوعی دلنگرانی از برجستهشدن گفتمان سرنگونی در چپ بهچشم میآید؛
دلنگرانیای که سالهاست بسیاری از چهرههای رهبری چپ -
از جمله خلیق و یارانش درگیر آناند .
اما واقعیت جامعهی امروز ایران این است :
• اکثریت مردم خواهان سرنگونی حکومت اسلامی هستند؛
• جنبشهای اجتماعی، در عمل، خواهان ساقط کردن جمهوری اسلامیاند؛
• جوانان چپ ، امروز از سیاستهای «احتیاطگرایانه» و دوپهلو، بریدهاند
حذف این واقعیت از گفتمان حزبی،
نه «عقلانیت» است و نه «پختگی سیاسی»؛ بلکه نادیدهگرفتن مردم و زمانهای است که در آن زندگی میکنیم .
مسئله «دوگانهسازی» نیست؛ مسئله «صداقت سیاسی» است
من نگفتم «حزب ماست» برای حذف کسی .
گفتم «حزب ماست»، چون این حزب تنها زمانی معنای واقعی پیدا میکند که :
• در کنار مردم بایستد؛
• از ترس واژهها و نامها فرار نکند؛
• از مرزبندیهای شفاف ابا نداشته باشد؛
• و به جای تکرار مدلهای شکستخورده،
شجاعت اعلام موضع داشته باشد .
حذف واقعی آنجا رخ میدهد که
خواست اکثریت مردم—خواست سرنگونی به نام «عقلانیت» از گفتمان حزبی سانسور میشود .—
حزب چپ ایران برای اینکە بتواند زندە و پویا بماند و رشد کند و مؤثر واقع شود با صداقت سیاسی و شفافیت در برنامە و مواضع خود است کە می تواند بە این مهم نایل آید، نه با مصلحتگرایی، دوپهلوگویی و ترس از شکستن تابوها .
مسعود شبافروز
دسامبر ۲۰۲۵
افزودن دیدگاه جدید