«جهان تغییر کرده است و ما یعنی ایران بیرون از این تغییرات نیستیم؛ هنوز آیندههایی را تصور میکنیم که مدتهاست سپری شدهاند.» — ابراهیم توفیق
پس از فروپاشی شوروی و برچیده شدن دولتهای رفاه، نولیبرالیسم به ایدئولوژی غالب جهان تبدیل شد. رشد اقتصادی به اسطورهای بدل شد که ذهن و زبان سیاستمداران، روشنفکران و حتی بخش بزرگی از نیروهای چپ را تسخیر کرد. نقد سرمایهداری، نابرابری، تبعیض و نابودی محیط زیست به عنوان «موانع رشد» به حاشیه رانده شدند و مشروعیت دولتها بر پایه میزان رشد اقتصادی سنجیده شد. در چنین فضایی، گفتوگو درباره عدالت اجتماعی، حقوق نیروی کار یا آزادیهای مدنی اغلب مزاحم وضد رشد اقتصادی به نظر میرسید.
در ایران، تجربه پنجاه سال رشد اقتصادی بدون عدالت و آزادی — از عصر پهلوی تا جمهوری اسلامی — نشان داد که توسعه بدون مشارکت دموکراتیک و توزیع عادلانه، نه تنها به شکوفایی جامعه نمیرسد، بلکه خود به منبع بحران و نارضایتی بدل میشود. تجربه پهلوی درس روشنی داشت: توسعه بدون عدالت به انباشت نارضایتی انجامید و یکی از زمینههای ظهور جمهوری اسلامی شد؛ حکومتی که سپس با اجرای همان سیاستهای نولیبرالی، بحران را در شکلی تازه بازتولید کرد.
وعده نشت اقتصادی، که میگفت پس از رشد، ثروت «به پایین نشت میکند»، به شکلی فاجعهبار شکست خورد. با وجود این شکست تاریخی، جریانهای سیاسی در ایران هنوز از پیامدهای آن غافلاند و در توهمات گذشته درجا میزنند. فهم دوران، کلید فهم شرایط موجود است. نولیبرالیسم در جهان فاجعههای گسترده آفرید و ما نیز همزمان با همان جهان، گرفتار همان روندها شدیم. بسیاری از بحرانهای امروز — از گسترش فقر تا نابرابری عمیق — محصول سیاستی است که هر دو جناح حاکمیتی آن را پیش بردهاند و همچنان ادامه میدهند.
نتیجه اجرای این سیاستها برای مردم و نیروی کار تلخ و دردناک بود. آموزش و درمان کالایی شدند، طبقات فرودست به حاشیه رانده شدند، کارگران زیر قراردادهای سفیدامضا قرار گرفتند، حق تشکلیابی سرکوب شد و دستمزدها در سطحی نگه داشته شد که حتی زندگی حداقلی را تأمین نمیکند. میلیونها نفر احساس کردند در نظم اقتصادی جدید جایی برای آنان وجود ندارد.
اما مسئله اصلی این است که چپ ایران نتوانست این درد و رنج را به امر سیاسی تبدیل کند. نقد نولیبرالیسم در ایران اغلب سطحی و شعاری ماند و به جای تحلیل ساختاری، گاه به فحاشی تقلیل یافت. بسیاری از نیروهای چپ نتوانستند نشان دهند که فقر، بیکاری، طردشدگی، فروپاشی خدمات عمومی و نابودی امنیت شغلی چگونه مستقیماً با ساختار اقتصاد نولیبرالی پیوند دارد. بدون تبدیل رنج به امر سیاسی، هیچ نیرویی نمیتواند پیوند واقعی با جامعه برقرار کند.
چپها بارها از «نبود پیوند با جامعه» سخن گفتهاند، اما پیوند واقعی زمانی ممکن است که درد و رنج زندگی روزمره مردم شناخته شود، تحلیل شود و به زبان سیاست ترجمه شود. بدون شناخت علمی و عینی از وضعیت مردم، هیچ ادعایی درباره پیوند با جامعه پایدار نیست.
تجربه آمریکای لاتین نشان میدهد که چگونه میتوان رنج را به امر سیاسی تبدیل کرد و به نیروی اجتماعی قدرتمند رسید. در کشورهایی مانند برزیل، بولیوی، اکوادور و آرژانتین، سیاستهای نولیبرالی فاجعههای بزرگی آفرید: فقر گسترده، نابودی صنایع داخلی، خصوصیسازی خدمات عمومی و بیثباتی شغلی. اما چپ این کشورها برخلاف ایران، توانست درد اجتماعی را به انرژی سیاسی بدل کند. در برزیل، حزب کارگران به رهبری لولا داسیلوا با نقد ریشهای نولیبرالیسم و ارائه برنامههای اجتماعی مشخص، توانست رشد اقتصادی را با عدالت اجتماعی ترکیب کند و دهها میلیون نفر را از فقر بیرون بکشد.
نولیبرالیسم تنها یک سیاست اقتصادی نیست؛ بلکه یک الگوی زیست و یک سازوکار سوژهسازی است. انسان را به «کارآفرین خویشتن» تبدیل میکند که شکستهایش را تقصیر ناتوانی فردی میبیند و جامعه را مانع آزادی خود تلقی میکند. محمدرضا نیکفر نیز بارها تأکید کرده است که بدون شناخت این سوژه نولیبرالی و بدون دموکراتیککردن ساختارهای سیاسی، هیچ برنامه توسعهای پایدار نخواهد بود. رشد بدون آزادی و عدالت نهتنها ناپایدار است، بلکه خود محرک بحرانهای تازه است.
و در نهایت باید گفت وضعیت امروز مردم ایران — از دستمزدی که کفاف زندگی نمیدهد تا فروپاشی آموزش و درمان، از ناامنی شغلی تا گسترش فقر و حاشیهنشینی — نه نتیجه اشتباهات مقطعی، بلکه محصول مستقیم ساختار نولیبرالی است که طی دههها بدون نظارت دموکراتیک، بدون مشارکت اجتماعی و با حذف حق تشکلیابی بر جامعه تحمیل شد. آنچه امروز بهعنوان بحرانهای پراکنده دیده میشود، حلقههای یک زنجیر واحدند: خصوصیسازی افسارگسیخته، کالاییشدن خدمات عمومی، رهاسازی نیروی کار و واگذاری سرنوشت جامعه به منطق بازار.
تا زمانی که این ساختار نقد نشود و رنج مردم به امر سیاسی تبدیل نشود، هیچ اتغییرپایداری امکانپذیر نخواهد بود و چرخه بحران همچنان ادامه خواهد یافت.
افزودن دیدگاه جدید