فردی را نمیتوان یافت که دم از انسانیت و اخلاقیات و لزوم پای بندی بدان نزند . ولی در عمل کمتر کسی خود را متعهد به مراعات آنچه میگوید، میکند. دوگانگی شخصیت و ناسازگاری گفتار و کردار وجه مشخصه اکثر ما ایرانیان شده است. بهراحتی دروغ میگوییم، به زمین و زمان به ناروا و بیپروا تهمت و افترا میزنیم . از تمجید متانت، تواضع، خویشتنداری و صداقت سخنها میگوییم. اما در نیرنگ و خودنمایی و رفتار خشن به هیچ حدومرزی قائل نیستیم . با کتاب و نشریه علمی آشنایی نداریم. ولی بیمحابا خود را دانشمند مینمایانیم. و طرف دار پروپاقرص علم و فرهنگ . نمیتوانیم نام چهار پنج نویسندهی معاصر کشورمان را ذکر کنیم، ولی برای اظهار فضل میتوانیم چند بیت از اشعار حافظ و سعدی را دمبریده، بدون آنکه معنای آن را بدانیم، ربط و بیربط طوطیوار به مخاطبی که به چنگ میآوریم، بگوییم . چندی پیش، فردی که خود را بزرگ محقق و پژوهشگر بیهمتایی میداند، میخواست برای خودنمایی و فضل فروشی، انقلاب مشروطیت را تحلیل علمی نماید. وی از زمین و زمان سخنها گفت ولی از علی مسیو نامی نبرد، چراکه نمیدانست او کیست ... فردی که با سمت مدرس دانشگاه کاندیدای مجلس شده بود، فقط نام دکتر مصدق را شنیده بود، اما نمیدانست آن بزرگوار چهکارهایی کرده و در چه دورهای از تاریخ معاصر کشورمان زندگی میکرد. با یک فوقلیسانس جامعهشناسی صحبت میکردم، ایشان نام دکتر امیرحسین آریان پور را نشنیده بود ... لغات از بار معنایی واقعی خویش تهی شده است. هرروز خبر اختلاسهای میلیاردی را میشنویم . و همه را بهپای توطئه دشمنان مینهیم . هرچند در حرف، اختلاس گران را محکوم میکنیم، ولی در ته دل به زرنگی و هوشمندی آنها غبطه میخوریم . ایبسا خود را هواخواه استقرار جامعهای ملی و دموکراتیک نشان دهیم. ولی نه مفهوم واقعی حکومت ملی را میدانیم و نه معنای درست و علمی و عملی دموکراسی را . طبعاً راه و مسیر نیل بدان را نیز نمیدانیم. وقتی مخالفمان را با حیلت، با نظرات کجومعوج خویش با کاربست ترفندهای غیراخلاقی میخواهیم از میدان بدر بریم چه درکی از تغییر و سمتوسوی آن میتوانیم داشته باشیم ؟ وقتی بهحق و حقوق نزدیکترین افراد در دور برمان احترام قائل نیستیم، از یک جامعهی آزاد و عدالت اجتماعی چه تصوری میتوانیم داشته باشیم؟ وقتی در همهی زمینهها خود را حق و دیگران را باطل و بی حق میدانیم و به هر قیمتی میخواهیم تمایلات و خواست خویش را به کرسی بنشانیم، به چه نحو میتوانیم درراه آزادی و علیه استبداد بکوشیم؟
جامعهی ما در حال فروپاشی است و ما بیخبر از عمق فاجعهای که دارد اتفاق میافتد، نگاهمان نه بهسوی آنچه در برابر دیدگانمان رخ میدهد، بلکه رو بهسوی آسمان است. مدام بر سر هم میکوبیم و همدیگر را تخریب و تخطئه میکنیم، اتحاد و همدلی را به شرطی میپذیریم که عالم و آدم بداند: تکتک هرکدام از ما مرکز کائنات است و لاغر ... با خیزش پرشکوه مردمی برای دستیابی بهحق و حقوق انسانی خویش و طرح مطالبات مردمی در اعتراض به وضع موجود میبایست با نگرشی ژرف به مشکلهایی که شمهای از آن مطرح شد، نقش سمپاشیهای محیلانه ی رسانههای دولتی و خبررسانیهای شرکتی در سقوط اخلاقی افراد که برگرفته از فرهنگ نئولیبرالیستی دولتمردان و حامیان خارجیشان است، را مدنظر قرارداد و اهمیت مبارزه با این آفت شوم را برای آینده ایرانی رها از چنگال دیکتاتوری لحظهای ازنظر دور نداشت. فردگرایی منحوس که شبانهروز با ترفندهای محیلانه بر مغز ما افشانده میشود، با فردیت انسانی تفاوت بس فراوانی دارد. در جامعهای که بر آن عدالت اجتماعی و اقتصادی حاکم است. نهتنها فردیت افراد محترم شمرده میشود، بلکه برای شکوفایی فردیتها زمینه و بستر مناسب و عادلانهای برای همگان صرفنظر از نژاد، ملیت، دین، و اعتقادات فکری و فلسفی اشخاص فراهم میشود. با در نظر داشت معضلهای راه پر دشواری که برای نیل به اهداف انسانی خویش در نظامی بهغایت واپسگرا وجود دارد، به خاطر آینده میهن و سرنوشت آحاد مردم بیاییم خودمحوریها و تنگنظریها، نیز هر نوع سو ء ظن به همدیگر را کنار نهیم . و دست در دست هم باهم بستگی عقلانی و همدلی روحی، به چارهجویی عملی برای خلاصی از این وضعیت بس اسفناک حاکم بر میهنمان بپردازیم . چراکه هیچ طیف و گرایش مردمی در صف اپوزیسیون بهتنهایی دارای آنچنان نیرویی نیست که بتواند از عهده تاریک اندیشان حاکم بر کشورمان برآید . ضرورت درنگ ناپذیراتحاد همه نیروهای مردمی در صفی واحد، از درک این نکته حیاتی برمیخیزد.
افزودن دیدگاه جدید