قدرت استبدادی نه تنها از زور حاکم، بلکه اساساً از اطاعت و پذیرش اجتماعی ناشی میشود و دوام مییابد. دولابوئسی، فیلسوف و نویسنده فرانسوی قرن شانزدهم، در کتاب «بردگی اختیاری» تأکید میکند که ترس، مکانیزم اصلی این اطاعت است؛ وقتی درونیسازی ترس رخ دهد، قدرت سیاسی بدون نیاز به اعمال مداوم خشونت بازتولید میشود.
حکومتها با اعمال قساوت و ایجاد محدودیت، ظرفیت کنشگری مستقل را تضعیف و فضای عمومی را برای فعالیت جمعی پرهزینه میکنند. نمونهٔ تاریخی این امر در ایران، زندانها، اعدامها و شکنجههای سالهای ۶۰ و ۶۷ است؛ این اقدامات نه تنها برای سرکوب مخالفان، بلکه برای انحصار و تسلط بر فضای عمومی انجام شد و هنوز زخم آن در پیکرهٔ جامعه سنگینی میکند. ترس به ابزار سازمانیافتهٔ کنترل تبدیل شد و حضور فعال در عرصهٔ عمومی را محدود کرد؛ این فرآیند نشانگر نهادینهسازی سلطه و بازتولید قدرت سیاسی است.
آزادی سیاسی حق اساسی تمام شهروندان و زیربنای تحقق ساختارهای اجتماعی مبتنی بر عدالت و آزادی است و محصول کنش جمعی است. تجربههای تاریخی نشان میدهند که دستیابی به این حق نه از مسیر اعطا، بلکه از طریق مبارزه، سازمانیابی و حضور مستمر تحقق مییابد. در ایران، بیش از یک قرن تلاش برای تحقق آزادی بیان، نمونهای برجسته از این فرایند است؛ حتی در شرایط محدودیت شدید، پیشگامان آزادی با دلیری و از جان گذشتگی، با کنش اجتماعی توانستهاند نظم سیاسی را به پذیرش نسبی آزادی بیان وادارند.
شجاعت در کنش سیاسی، فضیلتی است که نشاندهندهٔ ارادهٔ اخلاقی و سیاسی برای دستیابی به عدالت و آزادی است و نشانهٔ ظرفیت برای مقاومت در برابر سلطهٔ ساختاری قدرت است.
آزادی، فرایندی جمعی و تاریخی است که مستلزم تغییر روابط قدرت، ایجاد همبستگی اجتماعی و گشودن فضاهای نو برای کنش جمعی است. تاریخ سیاسی ایران و جهان نشان میدهد که آزادیهای سیاسی عمدتاً از پایین و از طریق فشار اجتماعی، سازماندهی مدنی و مقاومت مستمر تثبیت میشوند. این نکته، اهمیت نهادهای مدنی، جنبشهای اجتماعی و شبکههای حمایتی را برجسته میسازد.
امروزه، جامعه ما با بحرانهای تودرتوی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و افزایش نفوذ راست افراطی مواجه است. سکوت و انفعال، واگذاری فضای عمومی به نیروهایی است که از این بحرانها برای تحکیم قدرت خود بهره میبرند و مانع تحقق عدالت و آزادی میشوند. با این حال، کنش جمعی و ایستادگی اجتماعی، همچنان توانسته آزادی بیان را تا حدی تثبیت کند. جنبش «زن، زندگی، آزادی» نمونهای روشن از این ایستادگی است که با سازماندهی تجمعات و دفاع از حقوق زنان و فعالان، نشان میدهد که ترس قابل شکست است. با این همه، ترس همچنان در اشکال پراکنده و پنهان باقی مانده و فرآیند رهایی هنوز ناتمام است.
آزادی، وعدهای برای آیندهٔ نامعلوم نیست؛ بلکه فرایندی اجتماعی است که در دل کنشهای جمعی شکل میگیرد. رهایی از ترس تنها از طریق حضور آگاهانه و مداوم در فضای عمومی ممکن میشود. حضور فعال میتواند دیوارهای انفعال را فرسوده کرده و مسیر تحقق عدالت اجتماعی و آزادی را هموار سازد. هر فرد میتواند با مشارکت در گفتوگوها، آگاهیدهی، سازماندهی و حمایت از جنبشهای اجتماعی، سهم خود را در این فرآیند ایفا کند؛ چرا که تقویت جامعه، زیربنای جریانهای سیاسی و پیششرط تحقق آزادیهای جمعی است.
افزودن دیدگاه جدید