رفتن به محتوای اصلی

این بار هفت‌تپه تکرار کرد!

این بار هفت‌تپه تکرار کرد!

«در تکامل‌های بزرگ تاریخی، بیست سال بیش از یک روز نیست. هرچند که بعداً روزهایی فرامی‌رسد، که بیست سال را در خود متمرکز کرده‌اند

از نامه‌ی کارل مارکس به فردریش انگلس

 

هفت‌تپه بازهم وارد اعتصاب شد. همین خبر یک‌جمله‌ای نشانه‌ی شکست پروژه‌ی طولانی‌مدت نهادهای امنیتی در سرکوب کارگران نیشکر هفت‌تپه است. پروژه‌ای که با خصوصی‌سازی رانتی مجموعه‌ی نیشکر هفت‌تپه آغاز شد و با دستگیری و شکنجه‌ی رهبران اعتصاب و همچنین تأسیس فوری شورای اسلامی کار تداوم یافت.

درواقع سرکوب کارگران، الزاماً خود را تنها در بگیروببند و ضرب و شتم نشان نمی‌دهد. نفس تعیین حداقل حقوق زیر خط مطلق فقر، مقررات زدایی از روابط کار، و خصوصی‌سازی‌های رانتی به معنی هجوم همه‌جانبه‌ی حکومت به معیشت کارگران و درنتیجه سرکوب زیست کارگری است.

اما کارگران نیشکر هفت‌تپه در مقابل وضعیتی که معیشت آن‌ها را هرروز بیش‌ازپیش تحت‌فشار قرار می‌داد، ایستادند. این ایستادگی با تکیه‌بر مهم‌ترین ابزار اعتراض کارگران، یعنی اعتصاب انجام شد. اعتصابی که به بگیروببند و شکنجه ختم شد و نهایتاً برای پیشگیری از تکرار اعتصاب، وزارت ضد کارگری کار، شورای اسلامی کار را به‌عنوان یک‌نهاد فرمایشی خنثی تشکیل دادند. حال با تکرار و تداوم اعتصاب، هر چه که وزارت کار، کارفرما و نهادهای امنیتی رشته بودند پنبه شد.

هر اعتصاب و اعتراض کارگری، علاوه بر تداوم مبارزه‌ای که در میان آن قرار دارد، تجربه‌ی کلی جنبش کارگری را نیز ارتقا می‌بخشد. از تکرار اعتصاب کارگران نیشکر هفت‌تپه نیز می‌توان هم به‌عنوان تجربه‌ای برای اعتراضات آتی هفت‌تپه و هم تجربه‌ای برای جنبش کارگری در ایران بهره برد. در این متن به نکاتی از این اعتصاب پرداخته می‌شود.

اول- این اعتصاب پیش از هر چیز نشان داد تعیین مدیرعامل جدید با شعارهای جذاب راه‌حل هیچ‌یک از مصائب کارگران نیست. کارفرما و نهادهای امنیتی تلاش کردند با تعیین مدیرعاملی که ادعای حل مشکلات کارگران را داشت کارگران را به آینده‌ی وضعیت خود امیدوار کنند. اما سه ماه حقوق معوق، باقی‌مانده‌ی عیدی و پاداش سال گذشته، تعیین حق شیفت کمتر از قانون کار و کم کردن حق عائله‌مندی در فیش‌های حقوقی به‌صورت عملی نشان داد ریشه‌ی مشکل نه در این یا آن مدیرعامل که در خصوصی‌سازی رانتی و فاسد شرکت نیشکر هفت‌تپه است که در خلال آن اولاً کارفرما راه افزایش سود را در کم کردن حقوق کارگران یافته است و دوماً حمایت دولت را پشت این راهکار خود دارد.

 

دوم- ناکارآمدی شورای اسلامی کار در همین روزهای آغازین تشکیل این شورا روشن شد. پس از اعتصاب و تجمع گسترده و طولانی‌مدت کارگران نیشکر هفت‌تپه، وزارت ضد کارگری کار در توافقی نانوشته با کارفرما و نهادهای امنیتی اقدام به تشکیل شورای اسلامی کار کردند. در همان مقطع تشکیل شورای اسلامی کار، سندیکای کارگران نیشکر هفت‌تپه نقدهای روشن و صریحی نسبت به شورای اسلامی کار داشتند. خلاصه‌ی این نقدها این بود که اعضای شورای اسلامی کار پیش از انتخاب از فیلتر نهادهای امنیتی رد می‌شوند و پس از انتخاب مقید به بوروکراسی دست‌وپا گیر و ضوابط ضد کارگری وزارت کار هستند و درنتیجه عملاً نخواهند توانست از مطالبات کارگران حمایت کنند. این امر در اعتصاب اخیر کارگران به‌وضوح دیده شد. شورای اسلامی کار نه‌تنها نمی‌تواند اعتصاب کند بلکه توان حمایت از آن را نیز ندارد. علاوه بر این اعتصاب نیازمند کمیته‌های اعتصاب و صندوق اعتصاب نیز هست که چنین سازمان‌دهی‌هایی عملاً در شورای اسلامی کار غیرممکن می‌شود. درنتیجه شورای اسلامی خواه‌ناخواه، حتی به فرض حضور نیروهای کارگری در آن، عملاً به یک‌نهاد ضد کارگری بدل می‌شود. اعتصاب اخیر نشان داد کارگران مرعوب این نهاد ضد کارگری نشده‌اند و راه خود را می‌روند.

سوم- اعتصاب یک مدرسه‌ی تمام‌عیار برای آموزش مبارزه به کارگران است. کارگرانی که استفاده از ابزار مترقی اعتصاب برای پیگیری مطالباتشان را آموخته باشند و نقداً سازمان‌دهی‌های لازم برای اعتصاب را در میان خود انجام داده باشند، دیگر به این ابزار مسلح‌اند. اولین اعتصاب سخت است. چون احتمالاً ملزومات آن آماده نیست و کارگران در آن کسب تجربه می‌کنند. اما وقتی کارگران هفت‌تپه توانسته‌اند یک اعتصاب یک‌ماهه را مدیریت کنند، از هر نظر برای یک اعتصاب دیگر آماده‌اند. آن‌ها همچنین مسلح به آن آگاهی طبقاتی و کارگری هستند که بتوانند زمانی که لازم است اعتصاب کنند را تشخیص بدهند. درنتیجه به‌مجرداینکه می‌بینند مطالباتشان روی زمین‌مانده است، در یک فرصت کوتاه دست به اعتصاب می‌زنند.

چهارم - در روز سی‌ام اعتصاب و تجمع، رهبران اعتصاب کارگران هفت‌تپه بازداشت شدند. در میان این رهبران اسماعیل بخشی شکنجه شد و هنوز دردهای جسمی و روحی دوران اسارتش التیام نیافته است. بخشی از رهبران کارگری هم با اجبار به شورای اسلامی کار تن دادند. با این حساب نهادهای امنیتی می‌توانستند تصور کنند دیگر کارگران هفت‌تپه رهبری برای اعتصاب ندارد. اما این محاسبات اشتباه از آب درآمد. کارگران اعتصابی در مقطعی کوتاه دست به سازمان‌دهی زدند و اعتصاب دوباره رهبران خود را ایجاد کرد.

پنجم- دو ذهنیت سیاسی در مورد اعتصاب وجود دارد. ذهنیت اول که عموماً مربوط به جریانات لیبرال و پرو غرب است، اعتصاب را بخشی از اعتراضات مردمی و به‌عنوان یکی از حاشیه‌های تجمعات خیابانی می‌بیند. ذهنیت دوم اما به اصالت اعتصاب معتقد است و اعتصاب کارگری را بهترین مجرای دخالت کارگران، معلمان، پرستاران و تمام زحمت‌کشان در تعیین سرنوشت خود می‌داند. درنتیجه در این دیدگاه، اعتصاب یک حرکت نمایشی یا تهدیدی نیست. یک مبارزه‌ی پیگیر است که سلاح اعتراض را روی سر ابزار تولید نگه می‌دارد. بنابراین رمز موفقیت سیاسی و صنفی اعتصاب، تداوم آن است. این تداوم الزاماً به معنی اعتصاب بی‌وقفه نیست. بلکه اعتصاب در سازوکاری دینامیک گاهی رشد می‌کند، گاهی متوقف می‌شود و گاهی اوج می‌گیرد. اما نهایتاً تداوم دارد و خود را به‌عنوان یک قدرت کارگری به کارفرما نشان می‌دهد. این دقیقاً اتفاقی است که در دور دوم اعتصاب هفت‌تپه افتاد.

 

مبارزه در هفت‌تپه جریان دارد. تاکتیک‌های کارگران هفت‌تپه و مداومت و مقاومت‌ آن‌ها به الگوی عملی کارگران سایر بخش‌های ایران بدل شده است. آنچه دولت را می‌ترساند همه‌گیر شدن گفتمان هفت‌تپه است. هفت‌تپه قدرت دارد چون حقیقت دارد.
 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید