رفتن به محتوای اصلی

توپ، تانک، مستند، دیگر اثر ندارد!

توپ، تانک، مستند، دیگر اثر ندارد!

روز سه‌شنبه، دوم بهمن‌ماه، بازنشستگان معترض به وضعیت معیشتی‌شان، در تجمعی در مقابل وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی شعاری سر دادند که در یک جمله، نتیجه‌ی تمام تلاش‌های نهادهای امنیتی و دستگاه‌های تبلیغاتی جمهوری اسلامی برای تخریب وجهه‌ی معترضان را به هیچ بدل کرد. بازنشستگان گفتند: توپ، تانک، مستند، دیگر اثر ندارد!

این اولین واکنش افکار عمومی به دروغ‌پردازی‌های صداوسیما نیست. به‌طور مشخص پس از وقایع سال هشتادوهشت شعار ننگ ما، صداوسیمای ما، پای ثابت تقریباً تمام تجمعات اعتراضی بوده است. این شعار در تجمعات کارگری هفت‌تپه، هپکوی اراک و ایران ترانسفور زنجان نیز به گوش می‌رسید. بی‌اعتمادی این کارگران به صداوسیما و اعتراض آن‌ها به عملکرد تلویزیون جمهوری اسلامی از آنجایی نشات می‌گرفت که این رسانه باوجود پوشش دادن کوچک‌ترین نابسامانی‌ها در غرب، وضعیت معیشتی بغرنج و اعتراضات گسترده‌ی کارگری در ایران را هرگز پوشش نمی‌دهد. بلکه برعکس همواره در وضعیت بحران‌های معیشتی، گزارش‌هایی از وضعیت گل‌وبلبل کشور نمایش می‌دهد و تظاهر می‌کند که در کشور مشکلی نیست و شهر در امن‌وامان است، آسوده بخوابید!

همین رویه‌ی صداوسیما موجب بی‌اعتمادی گسترده‌ی مردم به این رسانه شده است که با بودجه‌های چند صدمیلیاردی اداره می‌شود.

پس از پخش نمایش مسموم و سراسر دروغ و بهتان «طراحی سوخته» از تلویزیون، که در آن تلاش شده بود اعتراضات کارگری به آمریکا و اسرائیل نسبت داده شود، موجی از واکنش‌ها در فضای حقیقی و مجازی علیه این برنامه به راه افتاد. اعتراضات به‌ویژه به پخش اعترافات اجباری اسماعیل بخشی، نماینده‌ی کارگران هفت‌تپه و سپیده قلیان دانشجوی حامی اعتراضات هفت‌تپه بود. اعترافاتی که در آن گفته می‌شد اسماعیل بخشی به تحریک نیروی‌های سیاسی خارجی دست به اعتصاب زده است.

این نمایش سردرگم چند گروه مخاطب را برای خود تعریف کرده بود. مخاطب عام آن، تمام معترضین به وضعیت موجود بودند. کارگران، معلمان، کامیون‌دارن، پرستاران و تمام زحمت‌کشان ایرانی باید در طول این مستند مجاب می‌شدند که اگر فراخوان و دعوتی به اعتراض صورت می‌گیرد، منشأ خارجی و بالأخص آمریکایی و اسرائیلی دارد. در مورد واکنش این گروه از مخاطبان به مستند صداوسیما به‌وفور گفته‌شده است. اما «طراحی سوخته» یک گروه مخاطب خاص و ویژه نیز داشت. کارگران معترض هفت‌تپه که یک دوره‌ی یک‌ماهه از اعتصاب و تجمع را در اعتراض به خصوصی‌سازی فاسد این مجتمع انجام داده بودند و هفته‌ی گذشته برای مطالبه‌ی معوقات مزدی سه‌ماهه‌ی خود دوباره دست به اعتصاب زدند. مستند تلاش می‌کرد به این کارگران بگوید که اسماعیل بخشی، یک رهبر کارگری خائن بوده است که در راستای امیال سیاسی خود آن‌ها را به اعتصاب تحریک کرده است و مسئله‌ی او مشکلات کارگران نبوده است. اما این هدف چقدر محقق شده است؟

برخلاف ادعای این مستند، اسماعیل بخشی «رهبر» نبود. اساساً تمام تلاش کارگران هفت‌تپه برای تشکیل شورای مستقل کارگری، عبور از گفتمان رهبر ساز بوده است. اسماعیل بخشی و باقی نمایندگان کارگران در شورای کارگران هفت‌تپه، «نماینده»ی کارگران بوده‌اند. نمایندگانی که بارأی کارگران انتخاب شدند، با رأی کارگران مطالبه مشخص کردند و با درخواست و رأی کارگران برای به نتیجه رسیدن مطالبات، اعتصاب آن‌ها را نمایندگی کردند. نفس اعتصاب در کارخانه و سپس تجمع در شهر، خواسته‌ی کارگران از نمایندگانشان بود که نهایتاً توسط این نمایندگان مدیریت و انجام شد. درنتیجه اعتصاب به میل یک نفر و دو نفر و ده نفر نبوده است و ماحصل یک تلاش جمعی بوده است.

در بخشی از اعترافات اجباری اسماعیل بخشی می‌گوید «آن‌ها به من گفتند چطور باید اعتصاب کنیم.» نفس این ادعا مضحک است. اعتصابات هفت‌تپه در یک روند تکاملی به اعتصاب سی‌روزه رسید. در یک سال گذشته و از آغاز اعتراضات کارگران هفت‌تپه به خصوصی‌سازی، کارگران هفت‌تپه اعتصابات یک‌روزه و دوروزه هم داشتند. کارگر به‌سادگی می‌داند که اعتصاب یعنی دست کشیدن از کار! و نیاز به آموزش هم ندارد. اما تکامل اعتصابات باتجربه‌ی اعتصابات مکرر حاصل می‌شود. در اعتصاب یک‌ماهه‌ی هفت‌تپه، علاوه بر اعتصاب، امر تدارکات اعتصاب نیز بر عهده‌ی کارگران بود و طبق تصاویر پخش‌شده، کارگران به همراه اعضای خانواده‌ی خود به تدارک آب و غذای کارگران اعتصابی مشغول بودند. آیا اینکه کارگران برای تغذیه‌ی همکارانشان در خانه و به همراه خانواده لقمه درست کنند هم آموزش آمریکا و اسرائیل بوده است؟

کارگران به‌صورت عینی دیده‌اند که کارخانه به ثمن بخس به بخش خصوصی سپرده شد. مدت قراردادها به شش‌ماهه و سه ماه کاهش پیدا کرد. حقوق به‌موقع پرداخت نمی‌شود و دستمزدها کاهش پیداکرده است. درنتیجه آن‌ها برای اعتراض نیازی به محرک خارجی نداشته‌اند. حال کارگران یک مستند از رسانه‌ی دروغ‌گوی ملی را باور می‌کنند یا کوچک شدن سفره‌ی خود را؟

پاسخ روشن است. تفاوت ماهوی نوع مدیریت کارخانه‌ی هفت‌تپه توسط بخش خصوصی و عملکرد شورای مستقل کارگران در این امر است که شورا هر چه کرده است به‌صورت روشن و شفاف با هماهنگی کارگران بوده است. درنتیجه کارگران در جریان تمام اقدامات انجام‌شده توسط شورا بوده‌اند و اصلاً امکان دور زدن اعتراضات آن‌ها فراهم نبوده است.

پس از پخش مستند نیز سندیکای کارگران نیشکر هفت‌تپه اعلام کرد از اسماعیل بخشی حمایت می‌کند. این اعلام حمایت به اشکالی دیگر در میان کارگران هفت‌تپه نیز شکل گرفت و انجام شد.

تیر مستند «طراحی سوخته» به سنگ خورده است. هیچ نقطه‌ی غیر شفاف و مبهمی در اعتراضات کارگران هفت‌تپه وجود ندارد و کارگران همچنان به نمایندگان برحق خود اعتماد کامل دارند.

هیچ تغییر مثبتی در وضعیت معیشتی کارگران ایران رخ نداده است. اوضاع هرروز سخت‌تر می‌شود و درنتیجه اعتراضات نیز تداوم خواهد داشت. واکنش دستگاه‌های تبلیغاتی جمهوری اسلامی هم همچنان ساختن مستند و لجن‌پراکنی خواهد بود. بار دیگر باید به شعار بازنشستگان در مقابل وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی رجوع کرد: توپ، تانک، مستند، دیگر اثر ندارد!

 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید