مانیفست 74 صفحهای برنتون تارانت - جوان 28 سالۀ استرالیائی، که روز جمعۀ گذشته 16 مارس 2019، در دو مسجد در کریست چرچ زلاندنو، به روی حاضران آتش گشود و دستکم 47 نفر را کشت – با این کلمات آغاز میشود: زادوولد، زادوولد، زادوولد. مهاجرت توده گیر به کشورهای "اروپائی" و زادوولد پرشمار در میان مهاجران، "نژاد سفید" را در "ابعادی که پیشتر از این در تاریخ دیده نشده است، تهدید میکند. اینها برخی از عبارات مانیفستیاند که برنتون تارانت زیر نام "جایگزینی بزرگ: پیش بهسوی یک جامعۀ جدید" تدوین کرده است.
تارانت متقاعد شده است که "سفیدپوستان اروپائی" – او خود و دیگر اهالی سفیدپوست* استرالیا را اروپائی بهحساب میآورد – از عهدۀ پیشگیری از "سطح بالای بارآوری" غیر سفیدپوستان برنمیآیند و با حروف بزرگ مینویسد: "این یعنی قتلعام واقعی سفیدپوستان". ازاینرو انتخاب او برای کشتارجمعی مسلمانان ظاهراً به دلیل نفرت او از دین آنان نبوده است. تارانت دست به کشتار آنان زده است زیرا آنها بهانحاءمختلف – خواه اتنیکی، خواه فرهنگی و خواه نژادی – جای "مردم سفیدپوست اروپائی" را میگیرند.
مانیفست تارانت در بدو امر به تئوری توطئۀ نامنسجمی از یک راست افراطی مهجور میماند. اما امروزهروز روی خط اینترنت این نوع ایدهها زیر نام عمومی "بدیل راست" (alt-right) در بین شمار فزایندهای از جوانان کشورهای غربی اشاعه مییابند. "بدیل راست"، که از سال 2016 در کشورهای غربی در حال پیشروی است، بر مفاهیمی استوار است چون نژادپرستی بیولوژیک، "قتلعام سفیدپوستان" و جنگ داخلی بین نژاد سفید و نژادهای دیگر (با همدستی ایادی سفیدپوستشان)، که بهزعم آنان اجتنابناپذیر شده است.
"بدیل راست" یک گفتمان آخرالزمانی است، که سازمانهای مختلفی – اعم از تحقیقاتی و امنیتی، و ملی و بینالمللی – در خلال یکی – دو سال اخیر نسبت به آن هشدار میدهند. "بدیل راست" با لفاظیاش دربارۀ "جنگ نژادها" جان تازهای به راست افراطی خشونتگرا بخشیده است. ازاینرو اقدام تروریستی تارانت دقیقاً در چارچوب تصویر تهدیدآمیز منتسب به راست افراطی میگنجد.
مدتهای مدیدی است که توجه دستگاههای امنیتی و مؤسسات تحقیقاتی به خشونتهای جهادی معطوف بوده است. اکنون اشاعۀ ایدههای "بدیل راست" ایجاب میکند که به این پدیده نیز توجه لازم معطوف گردد. گزارشهای پراکندهای، حاکی از آنکه "بدیل راست میکوشد اذهان را برای یک چرخش فرهنگی آماده کند"، انتشار یافتهاند، و منظور از این چرخش فرهنگی، جامعهای است که در آن راسیسم عادی است و نهایتاً فقط حقوق اساسی شهروندان سفیدپوست تضمین شدهاند.
الهام
در گزارشهای گفتهشده حرفی از تهدید مستقیم راست افراطی به خشونت جامع در میان نیست، اما این گزارشها بر اشاعۀ فزایندۀ نظراتی تأکیددارند که کاربرد خشونت را، خاصه علیه مسلمانان و دولتها، تجویز و تمجید میکنند. این گزارشها همچنین نسبت به تلقی ساده بینانهای هشدار میدهند که گویا اقدام آندرس بریویک در نروژ، قتل یو کوکس، نمایندۀ پارلمان در بریتانیا، دستگیری یک محفل راست افراطی در فرانسه و اقدام تروریستی جمعۀ گذشته بدون الهام از یکدیگر صورت میگیرند. آنها تأکیددارند که امروزه دیگر هیچ کشوری در خلأ زندگی نمیکند و تحولات پردامنۀ اجتماعی در پیوند باهم در همهجا جاریاند. راست افراطی هم پدیدهای عام است که در هر جا از همفکرانش در جاهای دیگر الهام میگیرد.
اقدام برنتون تارانت هم از همین قرار است. او چنانکه در مانیفستش تصریح میکند، نوشتههای دیلان روف، که در سال 2015 نه سیاهپوست را در کلیسائی در آمریکا به گلوله بست و کشت، و از بسیاری دیگر ازایندست را خوانده است. اما "... الهامدهندۀ واقعی من آندرس بریویک است". او بریویک را "سلحشور عدل" مینامد. بریویک در سال 2011 با گشودن آتش به روی جوانان طرفدار حزب سوسیالیست نروژ در یک اردوگاه تابستانی، 77 تن از آنان را به قتل رساند. بریویک نظراتش را در مانیفستی در 1500 صفحه زیر نام "2083 – بیانیۀ استقلال اروپا" به تحریر درآورده است. او در این نوشته "الیت مارکسیسم فرهنگی" را مسئول سیاست منعطف مهاجرتی و خیانت به فرهنگ غرب دانسته است.
بریویک محصول جنبشی "ضد جهادی" بود که در آن زمان از وب نویسان، اندیشکدهها و سیاستمدارانی تشکیل میشد که نوشتههایشان سرشار از هشدار با زبانی درشت نسبت به تأثیر اسلام بود. تارانت، به تأکید خودش، به لحاظ ایدئولوژیک بیش از همه مدیون "سر اسوالد اوسلی" است (اوسلی مؤسس سازمان اتحاد بریتانیائی است؛ سازمانی فاشیستی که در سالهای 1930 فعالیت میکرد و برنامهاش تبدیل انگلستان - انگلستان و نه بریتانیا - به یک اقتصاد-دولت خودکفای استبدادی بود). اما او نیز آشکارا محصول فرهنگ خشن و شبه روشنفکرانهای است که در حال حاضر در محافل راست افراطی دست بالا را دارد. این نکته را ازجمله از شکلکها، آدمکها و تکهپرانیهایی میتوان دریافت که مانیفست تارانت سرشار از آنهاست.
"تکهپرانی" یکی از ابزارهای مطلوب "بدیل راست" است، که به کمک آن با دوپهلو گوئی مرز بین "درشتگوئی" و "طنز" ناروشن میماند. راست افراطی با توسل به شیوه مواضعش را برای گروه وسیعتری از افراد قابلپذیرش میسازد. مثلاً تارانت ادعا میکند که او از کانداس اُونس تأثیر بسیاری پذیرفته است. اونس یک مفسر محافظهکار سیاهپوست آمریکائی است، که مکرراً علیه جنبش "جان سیاهان اهمیت دارد" برآمد کرده است. تارتانت به طنز مینویسد: "نظرات او به من کمک کردند تا دریابم که میتوان از میان خشونت و رأفت، خشونت را برگزید." اگرچه اُونس اظهارات بحثانگیزی داشته است، اما او هرگز کاربرد خشونت را تبلیغ نکرده است.
پس از جنایت جمعۀ گذشته در کریست چرچ، مانیفست تارانت بهراحتی در فورومهای راست افراطی بر اینترنت دستبهدست میشود و حمام خونی که او به راه انداخت توسط بعضی از اعضای این فورومها ستایش میشود (دو نمونه: "بهترین خبر"، "او مسلمانان نسل بعد را هم کشت، چه خوب").
چندساعتی قبل از سوءقصد در کریست چرچ روی یکی از این فورومها خبر "حملۀ قریبالوقوع به مزاحمان" اعلام شد و لینکی به صفحۀ فیس بوکی، که سوءقصد از آن زنده پخش شد. فرستندۀ خبر، که لابد تارانت بوده است، به خبر افزوده است: "خوب بچهها، الآن دیگر زمان آن است که از وراجی دستبرداریم و دست به عمل بزنیم".
------------------------------
* در نوشتههای راست افراطی کلمۀ "سفیدپوست" غالباً فقط به سفیدپوستان اروپائی اطلاق میشود.
افزودن دیدگاه جدید