رفتن به محتوای اصلی

برگ‌هایی از تاریخ جنبش سندیکایی ایران – ١١

برگ‌هایی از تاریخ جنبش سندیکایی ایران – ١١

بعد از کودتا ٢٨ مرداد و سرکوب شورای متحده مرکزی همچنان که در قسمت قبلی اشاره کردیم، هجوم تبلیغاتی و عملیاتی علیه اتحادیه و فعالیت‌های اتحادیه‌ای توسط حکومت برآمده از کودتا تشدید شد. اما حکومت به سرکوب شورای متحده مرکزی و حزب توده ایران بسنده نکرد و اکثر احزاب ملی‌گرا را که در سال‌های ٣٠ تا ٣٢ هم در یک ائتلاف نانوشته با دربار علیه شورای متحده مرکزی شرکت کرده بودند را نیز با استناد به قانون سیاه مصوب ١٣١٠ که برای جلوگیری از فعالیت اتحادیه‌ها و احزاب چپ تهیه‌شده بود ممنوع الفعالیت کرد! در سال ١٣٣٦ که هنوز بازار سرکوب گرم بود، اقبال پس‌ازآنکه به نخست‌وزیری رسید، نفرت خودش را از فعالیت اتحادیه‌ای با گفتن "من از این واژه "اعتصاب "که به عقیده وی حزب توده وارد زبان فارسی کرد آشکار کرد و گفت نمی‌خواهد در دوره نخست‌وزیری‌اش چیزی از اعتصاب بشنود.

بااین‌حال شمار اعتصابات کارگری که برای مدت کوتاهی قبل از نخست‌وزیری "اقبال"به‌واسطه حدت سرکوب‌ها کاهش‌یافته بود به خاطر افزایش قیمت‌ها درست درزمانی که وی نمی‌خواست، چیزی راجع به "اعتصاب" بشنود، رو به افزایش نهاد! به نوشته "آبراهیمیان" بین سال‌های ٣٦- ٤٠ بیست اعتصاب کارگری شکل گرفت. اعتصاب معلمان در اردیبهشت ١٣٤٠ که در پی اعتراض به لایحه "میزان پرداخت حقوق" شروع و به مدت ١١ روز و تا سقوط دولت شریف امامی ادامه یافت، بی‌شک مهم‌ترین اعتصاب پس از کودتا بود. در تظاهرات بسیار وسیعی که با شرکت معلمان در مقابل مجلس شورای ملی انجام گرفت، ابوالحسن خانلری کشته شد. بدین ترتیب معلمان برخلاف انتظار و آرزوی "اقبال"نه‌تنها اعتصاب کردند، بلکه برای رسیدن به خواسته‌هایشان تا پای جان هم ایستادگی نمودند.

آن‌طور که از نوشته "آبراهیمیان" برمی‌آید اصلاحات ارضی و آنچه از آن به‌عنوان "انقلاب سفید" یاد می‌شود درواقع به‌واسطه بحران اقتصادی و فشار "کندی" که دادن کمک‌های اقتصادی امریکا را مشروط به انجام اصلاحات لیبرالی کرده بود، و از روی ناچاری انجام‌گرفته بود. در سال ٤٢ اعتصابات کارگری بازهم بیشتر شد و بار دیگر ثابت شد که مطالبات و اعتصابات کارگری را نمی‌شود حتی با زور سرنیزه و کودتا و کشتار و حبس کردن رهبران سازمان‌های کارگری برای مدتی طولانی از میان برداشت. البته وجود این تجربیات باعث نمی‌شود که سرمایه‌داران و دولت‌های سرمایه‌داری از آن‌ها درس بگیرند و در رفتارشان با کارگران تجدیدنظر کنند. همچنان که جمهوری اسلامی نیز درس نگرفته و ٤٠ سال است با تمام تفاوت‌هایی روبنایی که با رژیم شاه دارد، نعل به نعل همان سیاست‌ها را بلکه با خشونت بیشتری علیه کارگران و سندیکاهای کارگری دنبال می‌کند. یقیناً چنین رژیم‌هایی سرنوشتی بهتر از هم نخواهند داشت. توسعه صنعتی و رشد اقتصادی به همراه وعده‌هایی که شاه بعد از سرکوب اعتراضات گسترده سال ٤٢ داد از یک‌سو و رونق اقتصادی از سوی دیگر که اشتغال زیادی ایجاد کرد و جابجایی نسلی در ترکیب طبقه کارگر که بعد از اصلاحات ارضی صورت گرفت مجموعاً موجب کاهش شمار اعتصابات کارگری تا سال ١٣٥٤ گردید. درواقع در اثر توسعه صنعتی و بهبودهایی که در دستمزد و شرایط کاری کارگران بخصوص در واحدهای بزرگ و تازه تأسیس و افزایش درآمدهای نفتی صورت گرفت زمینه اعتصابات کارگری هم کمتر شد. در طی یک دهه غالب اعتصابات در کارخانه‌های قدیمی خصوصی که صاحبانشان تلاش می‌کردند مناسبات ظالمانه دهه ٢٠ را با کمک ساواک و شهربانی و ژاندارمری محفوظ نگاه‌دارند، انجام شد. یکی از نمونه برجسته این‌گونه کارخانه‌ها کارخانه چیت سازی در کاروانسرا سنگی و نزدیک کرج بود که در پی اعتصابی که در آنجا صورت گرفت ژاندارم‌ها تعدادی از کارگران اعتصابی را با حمله به آن‌ها به قتل رساندند.

از سال ٥٤ به بعد با جدی شدن بحران اقتصادی بار دیگر اعتصابات کارگری رو به رشد نهاد و دامنه آن‌ها تا مؤسسات نفت که کارگرانشان از امتیازات بیشتری نسبت به کارگران دیگر داشتند ابتدا پیدا کرد.

*در هفته آینده برگ‌های دیگری را مرور می‌کنیم.

 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید