رفتن به محتوای اصلی

حزب چپ نمی تواند ایدئولوژی واحدی را سرمشق خود قرار بدهد!

حزب چپ نمی تواند ایدئولوژی واحدی را سرمشق خود قرار بدهد!
مصاحبه «به پیش» با رفیق اشرف روزبه مرادی

با گذشت بیش از یک سال از حیات حزب چپ ایران (فدائیان خلق)، ارزیابی شما از ضرورت ایجاد این حزب چیست؟

به نظر من حزب چپ ایران (فدائیان خلق) با انگیزه‌های مختلفی ایجاد شده است. یکی از مهم‌ترین دلایل عنوان شده، اتحاد نیروهای مختلف فدایی در یک سازمان و تشکل نوین تحت یک برنامه‌ی سیاسی واحد بوده است. ظاهرا دومین دلیل، رفع برخی مشکلات درون‌گروهی سازمان‌های به هم‌پیوسته در یک ساختار نوین بوده است. سومین دلیل هم ایجاد یک حزب فراگیر چپ است که به طور ضمنی هدفِ وحدتِ چپ را پیش روی خود داشته است.

به باور من ایجاد حزب چپ ایران(فدائیان خلق) حرکت مهمی در تاریخ چپ ایران تلقی خواهد شد و مهم‌ترین وظیفه‌ای که باید در این مرحله برای آن قائل شد، ایجاد جبهه‌ای وسیع برای اتحاد نیروهای ترقی‌خواه و مردمی در کشور ماست. حزب در همین یک‌سال تشکیل شدنش نشان داد ظرفیت بالایی برای انجام این هدف دارد و در راستای آن علیرغم همه‌ی دشواری‌ها و نارسایی‌ها عمل‌کرده است.

با توجه به موضع‌گیری‌های این حزب ، به نظر شما توانسته تجربه نوینی بر کارنامه چپ ایران بیافزاید؟

پاسخ من به این سؤال هم آری، و هم نه است. هنوز با ابهامات زیادی روبرو هستیم. پیشبرد فرایند دمکراتیک تصمیم گیری در یک سازمان چپ در فضایی نسبتاً شفاف، و با پذیرش تنوع نظر و بویژه حق ابراز نظر مخالفان تجربه‌ی نوینی است که جا‌افتادن آن دشوار اما بسیار ضروری ست. همچنین، تجربه ی فعالیت های شبکه ای موفق، که توانسته تا حد زیادی به الگوی دیگر نیروهای ترقی‌خواه و فعالان منفرد تبدیل شود، تجربه نوینی است که جای تقدیر دارد؛ اما در هویت‌بخشی به یک چپ نوین، تدوین برنامه، و سازماندهی بر اساس یک اساسنامه کارآ و حاکی از انضباط دموکراتیک حزبی، و براه انداختن ارگان و مدیاهای موثر، هنوز هم سردرگمی‌های قبلی تا حد زیادی ادامه یافته است.

کدام‌یک از رئوس سیاست حزب توجه و علاقۀ شما را برانگیخته است؟

اتحاد چپ و اتحاد عمل با سازمان های جمهوری خواه، موضع‌گیری قاطع در برابر جنگ و جنگ طلبان، فاصله گرفتن از جریان‌های متمایل به استمرار‌طلبان و دفاع جانانه از مبارزات مردم ایران به نظر من برجسته بوده است.

شما جایگاه این حزب را در کجای سلسله‌مراتب چپ ایران بازمی‌یابید؟ یک چپ افراطی، یک چپ معتدل، سوسیال‌دموکرات وجود گرایش‌های برنامه‌ای – سیاسی درون حزب موضوع پنهانی نیست. آیا همزیستی این گرایش‌ها را در یک حزب سیاسی ممکن و مفید می‌دانید؟

به نظر می رسد چهار جریان مختلف در حزب مشغول فعالیت، رقابت و مبارزه اند. جریان غرب‌گرای طرفدار نئولیبرالیسم (سوسیال دموکراسی راستگرا)، چپِ ملی‌گرای دموکراتیک (سوسیال دموکراسی میانه و رادیکال)، نیروهای مارکسیست و مارکسیست لنینیست (کمونیست ها و سوسیالیست‌ها)، و چپِ نماهای هوادار اصلاح حکومتِ جمهوری اسلامی (بخش سکولار هواداران اصلاح طلبان استمرار طلب).

به نظر می رسد بخشی از این نیروها بتوانند در یک فعالیت جبهه‌ای وسیع تا زمانی طولانی با نوسانات گاه و بیگاه، کنار هم فعالیت کنند، اما فعالیتشان در درون یک حزب با برنامه و اساسنامه‌ی تلفیقی، حزب چپ را به کلوپ بحث های سیاسی، یک محفل دموکراتیک و یک نیروی کم‌تاثیر در جامعه کاهش داده و می دهد. چنین حزبی اگر بتواند هدف خود در سازماندهی فراکسیون‌های فعال را پیش ببرد،که با فرهنگ مطلق‌اندیشانه‌ی جاافتاده در میان مبارزان ما هنوز نتوانسته و احتمالا نمی تواند، در نهایت به یک جبهه از نیروهای مخالف رژیم تبدیل خواهد شد و نه حزب واحدی که برنامه‌ی پیشگامی در تغییر زندگی سیاسی اجتماعی مردمش را به شکلی هدفمند پیش می برد. به نظر من گروهبندی‌های موجود در میان مدت از دل خود یک جریان غالبی را شکل خواهند داد و امیدوارم این جریان یک جریان سوسیال‌دمکراسی رادیکال باشد. من ظرفیتی برای فائق شدن نولیبرال ها از یک سو و مارکسیست - لنینیست‌ها از سوی دیگر نمی‌بینم. به نظر من باید مبارزه با هواداران اصلاحات حکومتی را درست مثل خود مبارزه با حکومتیان جمهور اسلامی جدی گرفت و آن ها را منزوی کرد.

حزب چپ خود را در مجموعه خانه چپ تعریف می‌کند اما فاقد یک ظرف ایدئولوژیکی خاص، به‌عنوان‌مثال مارکسیسم، است. آیا به نظر شما چنین ظرفی برای وجود یک حزب چپ الزامی است؟

مارکسیسم و مارکسیسم - لنینیسم ایدئولوژی شناخته شده‌ای با تاریخ بیش از یک قرن فعالیت‌های نظری و پراتیک است. مارکسیست‌ها از تنوع بسیاری برخوردار بوده اند و همهٔ پیروان مارکس و لنین، در احزابی یکسان و دارای مشی‌های سیاسیِ هماهنگ فعالیت نکرده اند. اختلافات بین آن‌ها گاه تا حد رویارویی‌های بسیار شدید حذفی پیش‌رفته است. در کشور ما هم همین رویارویی‌ها انعکاس یافته است. با انقلاب موفق اکتبر و شکل‌گیری کشورهای سوسیالیستی، کمونیسم هوادار اردوگاه سوسیالیستی نه تنها به جریان عمده‌ی مارکسیسم در دنیا تبدیل شد، بلکه تلاش کرد به‌عنوان نیروی غالب بقیه جریانات را از میدان بیرون کند. با انقلاب چین و پیدایش مائوئیسم نیز همین تلاش به شکل دیگری تکرار شد. مطلق گرایی در بین کمونیست‌ها و مائوئیست‌ها منجر به شکست‌های پیاپی، در هم شکسته شدن کشورهای سوسیالیستی در فرایندهای متفاوت، و اصلاحات ساختاری در مارکسیسم - لنینیسم چینی شد. آن آموزه های مطلق‌گرایانه هنوز هم در بخشی از کمونیست‌ها به حیات خود ادامه می دهد، اما دیگر با احزاب کمونیستی که یک ایدئولوژی واحد به وحدت نظر سیاسی و پراتیک‌شان بینجامد، روبرو نیستیم. در بین احزاب کمونیست امروز جهان که همکاری خود را ادامه می دهند، تنوع بسیاری را شاهدیم که یک سرش خواهان بازگشت به اتحاد شوروی ست و یک سرش سوسیالیسم به روش چینی را دنبال می کند، که در واقع یک سیاست اقتصادی سوسیال‌دمکراسی راهبری شده توسط نظامی تک حزبی است. همچنین احزاب کمونیستی و کارگری دیگری هستند که نوعی سوسیالیسم دموکراتیک را نمایندگی می کنند.

احزاب سوسیال دموکرات نیز از همان آغاز ایدئولوژی خود را داشته اند و ایدئولوژی سوسیال دموکراسی بر آن‌ها حاکم بوده است و این احزاب علیرغم ادعاهایی که اینجا و آنجا می شنویم، احزابی غیر ایدئولوژیک نبوده اند. حتی احزاب جاافتاده‌ی راست هم ایدئولوژی خود را داشته و دارند و بسیاری‌شان این روزها از ایدئولوژی نئولیبرالیستی بهره می گیرند. داشتن یک ایدئولوژی سیاسی (و نه ضرورتاً فلسفی) هنوز هم برای احزاب سیاسی یک ضرورت است. کارزارهای ضد چپ و ضد کمونیستی ایدئولوژیک بودن احزاب و دولت های چپ را بطور گسترده ای زیر سوال برده و طوری وانمود کرده که احزاب و دولت‌های دست راستی فاقد ایدئولوژی اند. این درست نیست، نه تنها احزاب و دولت های حاکم در کشورهای سرمایه داری، بلکه شرکت های بزرگ بسیار قدرتمند دنیای معاصر نیز ایدئولوژی های خود را دارند.

در خود حزب چپ هم فراکسیون‌های ضمنی فعال هر کدام ایدئولوژی سیاسی خود را دارند و غیر ایدئولوژیک نامیدن حزب چپ ایران، مانع وجود چنین ایدئولوژی هایی نیست.

حزب چپ نمی تواند ایدئولوژی واحدی را سرمشق خود قرار بدهد، چون چند گروه با چند ایدئولوژی در آن زیست می‌کنند. با همه‌ی این‌ها در یک کشوری مثل ایران و باوجود اندیشه دینی ریشه دار در جامعه، عدم اعلام ایدئولوژی واحد سیاسی فلسفی برای یک حزب حاوی هیچ اشکالی نیست و حزب توده ایران هم در ابتدا همین ویژگی را داشته و مانع فعالیت موفق آن در آن دوران نشده و پذیرش مارکسیسم - لنینیسم بعنوان ایدئولوژی حزب کارش را ساده تر یا موثرتر نکرده است. با توجه به مطالبی که برشمردم، به نظر من بهتر است حزب چپ ایران یک ایدئولوژی مشخصی را برنگزیند و تنها به برخورداری از همه ایدئولوژی‌های ترقی‌خوانه در کارزار سیاسی اش بسنده کند.

نیروهای چپ به‌درستی و غالباً بر ضرورت نوسازی احزاب به فراخور تحول اوضاع تأکید می‌کنند. آیا حزب چپ را "حزبی امروزی" می‌شناسید؟

حزب چپ ایران چیزی در حال شکل‌گیری ست و به نظر من هنوز نمی توان در این مورد اظهار نظر دقیقی انجام داد.

تا چه اندازه نام این حزب را مناسب شرایط خاص ایران به‌ویژه از لحاظ بعد فرهنگی می‌دانید؟

برخی فکر میکنند، این نام در رقابت با حزب توده ایران انتخاب شده و برخی «چپ» را میراث انحصاری خود می دانند، اما به نظر من این افکار درست نیست و «حزب چپ ایران» بسیار نام مناسبی است.

آیا این حزب از توان بالندگی خاصی برخوردار است؟ نقاط قوت و ضعف آن را چه می‌دانید؟

ظرفیت بالقوه‌ای برای پیشرفت این حزب وجود دارد. حزب باید نزدیکی بیشتری را با نیروهای چپ رادیکال و کمونیست‌ها در پیش بگیرد و به نقد جریانات نولیبرالیستی بپردازد و از آن‌ها فاصله‌ بگیرد. در غیر این صورت، به یک حزب سکولار دموکرات تبدیل می شود که جای زیادی در میان نیروهای زحمتکش میهنمان نخواهد داشت.

پیشنهاد شما برای بهبود موقعیت حزب چپ در آینده چیست؟

کار، و کار، و کار ،و کار …

 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید