از ماههای میانی سال گذشته تا کنون، سران جمهوری اسلامی، به سیاق پیشگویان عهد عتیق، از «فتنهی نود و هشت» سخن میگویند. آنها مدعی هستند که «دشمن» برای سال نود و هشت برنامه دارد و میخواهد «ثبات و آرامش» نظام اسلامی را نابود کند.
پایهی مادی این غیبگویی با چاشنی توهم توطئه کاملاً روشن است: بحران اقتصادی جمهوری اسلامی با تمام قوا و شدت، زندگی ملیونها نفر از مردم ایران را با دشواری مواجه کرده است. البته منظور از «مردم» در اینجا طبیعتاً تمام هشتاد و چند ملیون نفر متولد و ساکن درون مرزهای ایران نیستند. در ادبیات علوم سیاسی، «مردم» الزاماً به همهی مردم اشاره نمیکند. عموماً «مردم» به معنی بخشی از جامعه که در پیوند با نهادهای قدرت و ثروت نیستند و از تداوم وضعیت موجود رنج میبرند، است. و در ایرانِ سال هزار و سیصد و نود و هشت، این قِسم از مردم، در اکثریتِ مطلق هستند.
دشواری مورد اشاره، محرک بالقوهی اعتراضات اجتماعی گسترده است. چنانکه در دی ماه نود و شش بود و شد. باید توجه داشت بحران اقتصادی جمهوری اسلامی از سطحی که در دی ماه نود و شش داشت، فراروی کرده است. بنابراین بسیار ساده خواهد بود که نتیجه بگیریم که سطح نارضایتی اجتماعی نیز از آن زمستان داغ فراتر رفته است و پتانسیلهای اجتماعی برای تلاش برای تغییر وضعیت موجود تقویت شدهاند.
صرف نظر از دلایل بحران ِ موجود، میتوان شکلگیری جنبشهای اجتماعی و تضعیف شدید موقعیت سیاسی حکومت را از نتایج این بحران فراگیر دانست. بنابراین به سادگی میتوان مدعی شد که سال نود و هشت، سال شکلگیری اعتراضات جدی در قالب تظاهرات خیابانی، اعتراضات دانشجویی و اعتصابات کارگری خواهد بود.
با جستجویی در اخبار روزانهی اعتراضات در ایران میتوان نتیجه گرفت اعتراضات صنفی و کارگری در همین ماههای ابتدایی سال جاری، نسبت به سال گذشته رشد کمّی چشمگیری داشته است. این کمّیت از این رو اهمیت دارد که نهادهای امنیتی در سال گذشته تعداد زیادی از فعالان صنفی و کارگران پیشرو را بازداشت کردهاند و با این تفاصیل شکلگیری اعتراضات کارگری نشان میدهد جنبش در هر قدم، پیشروها و رهبران خود را میسازد و به پیش میرود.
در میان این اعتراضات دو تجمع دانشجویی، در دانشگاههای تهران و علامه، بیش از همه نظرها را به خود جلب کرد. تجمع دانشجویان دانشگاه تهران در بیست و سوم اردیبهشت و در اعتراض به حجاب اجباری و تجمع دانشجویان دانشگاه علامه در پنجم خرداد برای نه گفتن به جنگ، تحریم و اقتدارگرایی!
[[{"fid":"2690","view_mode":"default","fields":{"format":"default","alignment":"","field_file_image_alt_text[und][0][value]":false,"field_file_image_title_text[und][0][value]":false,"external_url":""},"type":"media","field_deltas":{"2":{"format":"default","alignment":"","field_file_image_alt_text[und][0][value]":false,"field_file_image_title_text[und][0][value]":false,"external_url":""}},"attributes":{"class":"media-element file-default","data-delta":"2"}}]]
شعارها و مطالبات طرح شده در این دو تجمع موجب دستپاچگی و واکنشهای هیستریک رسانههای حکومتی شد. دهها وبسایت و همچنین تلوزیونهای رسمی حکومت علیه این تجمعات دست به شانتاژ و پروپاگاندای منفی زدند. تصویری که حکومت تلاش کرد از دانشجویان معترض به نمایش بگذارد، هیچ توفیری با تلاش چهل سالهی جمهوری اسلامی برای حذف مخالفان سیاسی خود نداشت: تو گویی فرد یا افرادی از آمریکا و اسرائیل و عربستان سعودی با پرواز چارتری مستقیم به تهران رفتهاند، وارد دانشگاه تهران شدهاند و چند نفر دیگر را گول زدهاند و اعتراضاتی محدود را به راه انداختهاند!
«نفی» موجودیت مخالفان سیاسی، همواره سطح اول برنامهی سرکوب جمهوری اسلامی بوده است. در تمام این چهل سال جمهوری اسلامی مدعی بوده است که نارضایتی عمومی در جامعه وجود ندارد و اگر هم صدایی شنیده میشود، مربوط به نفرات محدودی توطئهگر، فتنهگر و ساده لوح است. حد اعلای این تاکتیک سرکوب را در سال گذشته و پس از سرکوب گستردهی کارگران معترض هفتتپه شاهد بودیم. اسماعیل بخشی و سپیده قلیان را در مقابل دوربینهای وزارت اطلاعات قرار دادند تا تحت شکنجه قسم بخورند در هفتتپه خبری نبوده است. در حالی که همه دیده بودند و میدانستند که در هفتتپه خبرهاست.
اما علاوه بر جمهوری اسلامی، این اعتراضات مخالفان دیگری نیز داشت. شعارهای دانشجویان به مذاق جریانات پروغرب، که دل در گروی تغییر به دست آمریکا دارند، خوش نیامد. در تجمع دانشگاه تهران مخالفت مشخص این جریانات به مرکزیت گروههای سلطنتطلب با شعار «علینژاد و ارشاد، ارتجاع و انقیاد» بود. شعاری که مرزبندی مشخص دانشجویان تجمعکننده را با جریانات پروغرب و ترامپیست نشان میداد. در منطق این شعار «مسیح علینژاد» نام یک فرد نیست. بلکه نام سیاسی و عنوان رسانهای یک جریان سیاسی است که با تمسک به مطالبات بدیهی دموکراتیک، قصد دارد گفتمان وابستگی سیاسی به آمریکا برای تغییر را جا بیندازد. گفتمانی که تحریم را مانند سران جمهوری اسلامی، نعمت و برکت میداند و مدعی است از تفنگها و ناوها و هواپیماهای آمریکایی به جای آتش و خون، گل سرخ شلیک خواهد شد!
در تجمع دانشگاه علامه، این گفتمان با صراحت بیشتری موضع خود را تبیین کرد. «نه به جنگ، نه به تحریم، نه به اقتدارگرایی» شعار محوری این تجمع دانشجویی بود که با این اطلاعیهی پایانی به وضوح موضع خود را در مورد وضعیت موجود کشور روشن کرد «مخاطب فریاد «نه به جنگ و نه به تحریم» تنها اقتدارگرایان خارجی نیستند! ما به حاکمان داخلی نیز هشدار میدهیم که شما هم حق ندارید با زندگی و زیست هرروزهی مردم قمار کنید! حق ندارید مصالح عمومی مردم را به پای سیاستهای پرمخاطره قربانی کنید! چه زمانی و با چه سازوکارهایی این سیاستهای خود را به رای عمومی مردم گذاشتهاید؟»
تلاش اول جریانات پروغرب، بایکوت رسانهای این تجمع بود. با یک بررسی ساده در فضای مجازی متوجه میشوید که رسانههای خبری عموم این جریانات، این تجمع را پوشش ندادند. در واقع منطق جمهوری اسلامی در نفی وجود صداهای مخالف، ظاهراً به درک سیاسی این جریانات نیز رسوخ کرده است و صدایی که دوست نداشته باشند را نمیشنوند.
بخش دیگر برخورد جریانات پرو غرب با این تجمع، وارد کردن اتهام حمایت از سیاستهای جمهوری اسلامی بود. در حقیقت همان اندازه که سران جمهوری نمیخواهند بخش «نه به اقتدار گرایی» در آن شعار را بشنوند، این بخش از اوپوزیسیون نیز خود را در مورد این شعار به ندیدن و نشنیدن زد!
اما از جالبترین منتقدان تجمع دانشجویان دانشگاه تهران و شعار علیه مسیح علینژاد، اعضای حزب کمونیست کارگری به رهبری حمید تقوایی بودند. تقوایی که مدتی پیش از این تجمع، دیدار مسیح علینژاد و مایک پمپئو، رئیس پیشین سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا و وزیر امور خارجهی دولت ترامپ را با توافق لنین با دولت آلمان پیش از انقلاب اکتبر روسیه قیاس کرده بود، اینبار در دو سطح به مخالفت با موضع دانشجویان میپردازد. تقوایی، مصطفی صابر و محمد آسنگران از تمام امکانات رسانهای حزب کمونیست کارگری بهره بردند تا در دو سطح متفاوت و هم راستا، مخالفت خود با شعار علیه مسیح علینژاد را مطرح کنند.
[[{"fid":"2691","view_mode":"default","fields":{"format":"default","alignment":"","field_file_image_alt_text[und][0][value]":false,"field_file_image_title_text[und][0][value]":false,"external_url":""},"type":"media","field_deltas":{"3":{"format":"default","alignment":"","field_file_image_alt_text[und][0][value]":false,"field_file_image_title_text[und][0][value]":false,"external_url":""}},"attributes":{"class":"media-element file-default","data-delta":"3"}}]]
در سطح اول آنها این بحث را مطرح کردند که اساساً نفس شعار در مورد علینژاد اهمیتی نداشته و از حواشی تجمع بوده است. قرار گرفتن در موضع نفی و تکذیبِ امر واقع، که ظاهراً باید از سوی مدعیان درک دیالکتیک بعید باشد، پیش از هر چیز در دستور کار این حزب قرار گرفت. ادعاهایی همچون اینکه آن پلاکارد یکی از دهها پلاکارد تجمع بوده، دانشجویان به آن توجه نکردهاند و قس علی هذا! ظاهراً به غیر از شخص مسیح علینژاد، که مدعی شده بود پلاکارد فتوشاپ است، تنها جریانی که با تمام قوا به محتوای آن پلاکارد و شعارهای متعاقبش تاخت، حزب کمونیست کارگری بود.
سطح دوم نقد شعارهای دانشجویان توسط اعضای حزب کمونیست کارگری، مطرح کردن این گزاره بود که چپ نباید «اپوزیسیون اپوزیسیون شود.» چرا که در این صورت «ظن» قرابت گفتمانی میان جمهوری اسلامی و چپ ایجاد میشود! تمام بحثهای مطول این افراد در همین یکی دو سطر قابل خلاصه شدن است. اما واقعیت این است که این هیجان و شور حزب کمونیست کارگری در نقد شعار علیه مسیح علینژاد، یک نشانهی بارز از یک استراتژی سیاسی است.
منصور حکمت در سخنرانی در سمینار کنگرهی سوم حزب کمونیست کارگری در سال 1379 و پس از تصویب قطعنامهی پیشنهادی حمید تقوایی با محتوای جمهوری سوسیالیستی، بحثی را با عنوان جنبش سلبی و اثباتی مطرح کرد. جان کلام او در این سخنرانی این بود که قرار گرفتن در موضع سلبی علیه جمهوری اسلامی و «نه» گفتن به آن، بر طرح گفتمان اثباتی مقدم است. پیش از هر چیز باید جمهوری اسلامی را انداخت!
صرف نظر از اینکه فجایع متضمن این نگاه در انقلاب 57 هنوز فراموش نشده است، باید در نظر داشت که بحث منصور حکمت در سپهر سیاسی سال 2000، چندان با امروز قابل تطبیق نیست. در سال 2000 تحریم تمام عیار آمریکا علیه ایران، زندگی مردم را فلج نکرده بود. در سال 2000 جنگ و فروپاشی زیرساختی ایران، در یک قدمی ما نبود!
با جدی شدن تهدیدات آمریکا و رشد روز افزون تصادمات میان ایران و آمریکا، یک قطببندی گسترده در اپوزیسیون ایران، بر اساس موافقت یا مخالفت با دخالت خارجی در وضعیت سیاسی ایران شکل گرفته است. موافقان دخالت آمریکا در ایران، علاوه بر تایید تحریم و التماس از ترامپ برای تحریمهای بیشتر فراموش نمیکنند تصویری مقدس و رهاییبخش از حملهی نظامی آمریکا به ایران نمایش دهند. تصویری که هر چند وهمی و دروغ است، اما توسط رسانههایی که با بودجهی آمریکا تغذیه میشوند، تبلیغ و ترویج میشود. هر قسمت از اپوزیسیون راست یا چپ، امروز وظیفه دارد موضع خود را در مورد این وضعیت خطرناک و رو به وخامت اعلام کند.
بنابراین تاکتیک «جنبش سلبی» در وضعیتی که خطر جنگ بیخ گوش کشور است و ناو آمریکایی لینکن در خلیج فارس رژه میرود، چندان معقول نخواهد بود. جنبشی که در «سلب» حاضر است با نئوکانها و ترامپیستها همداستان شود. مرز اخلاق سیاسی چنین جنبش سلبیای چه خواهد بود؟
امروز بخشهای گستردهای از جنبش کارگری و جنبش دانشجویی با این جنبش سلبی هم رای نیستند. اسماعیل بخشی در سخنرانی در میان کارگران هفتتپه صراحتاً میگوید «ناسیونالیستها خود را به ما نچسبانند.». دانشجویان هم به طرق مختلف مخالفت خود را با بخش عمدهی این جنبش به ظاهر سلبی اعلام میکنند. حال باید چه کنیم؟ آیا مخالفان سلطنت در میان کارگران و دانشجویان باید حذف شوند چون اپوزیسیون ِ اپوزیسیون شدهاند؟
البته پاسخ سیاسی به این پرسش منتظر حمید تقوایی و دوستانش نمانده است. جریان فرشگرد که در حال حاضر مورد حمایت رضا پهلوی و عموم سلطنتطلبان است، در بیانیهی اعلام موجودیت خود صراحتاً نوشته است «ما با اسلام سیاسی و ایدئولوژیهای کمونیستی (ارتجاع سرخ و سیاه) مرزبندی مشخص داریم و معتقدیم این ایدئولوژیها، در گذشته، حال و آینده ایران، زیانبار و ویرانگر بودهاند و خواهند بود.» چپ در معنای عام و کمونیسم در معنای خاص آن برای مدافعان سلطنت پهلوی، که خانوم علینژاد نیز با آنها همراهی میکند، معادل ارتجاع سرخ است که باید از آن اعلام برائت کرد!
از طرف دیگر، برخورد مخالف با دانشجویانی که به دلیل تجمعشان از سوی حاکمیت و جریانات ترامپیست و نئوکان، زیر هجمهی فشار سرکوب و تهدید هستند، چه نسبتی با صداقت سیاسی دارد؟
موضع حزب چپ ایران(فدائیان خلق) در مورد وضعیت موجود روشن است. ما به عنوان یک حزب برنامهای، اتفاقاً از منطق ایجابی حمایت میکنیم. به این معنی که در روند سیاستورزی دموکراتیک و مبارزه با جمهوری اسلامی تلاش میکنیم برنامهی خود در مورد مسائل مختلف را تدوین کنیم، در اشتراکات برنامهای ائتلاف کنیم و نهایتاً بدون هیچ حد و مرزی انتقادات خود به اپوزیسیون جنگطلب و خواهان تشدید تحریم را ابراز کنیم.
این ادعای حزب کمونیست کارگری که موضعگیری علیه علینژاد میتواند چپ را بیمسئولیت نشان دهد و ظن همراهی با جمهوری اسلامی را در جامعه ایجاد کند نیز به اندازهی ادعاهای پیشین پوچ است. مخالفت با نئوکانها به معنی همدستی با جمهوری اسلامی است. بلکه قرار گرفتن در جبههی سوم و در کنار مردم است.
اما واقعاً اگر ظن سیاسی مردم اهمیت دارد-که به نظر ما دارد- حزب کمونیست کارگری در مورد ظن حمایتش از تحریم و جنگ، چه خواهد کرد؟
دیدگاهها
اگرآمریکابرای ایران تصمیم…
اگرآمریکابرای ایران تصمیم بگیردگروه تقوایی یکی ازسردمداران است
افزودن دیدگاه جدید