مقدمه:
اخراج جان بولتون مشاور امور بین المللی ریاست جمهوری آمریکا توسط دونالد ترامپ، همه را با شوک مواجه کرد. اکثر مردم بطور ناخواسته ای از این اخراج، خوشحالی خاصی را در درون احساس کردند. به دنبال آن با خودم گفتم، کاشکی این دیوانه عرض دوازده ماه دیگری که از دوره ریاست جمهوری باقی مانده است، جنگی را در گوشه ای از دنیا به راه نیاندازد. سال چهارم ریاست جمهوری دونالد ترامپ در شرف آغاز است و دوازده ماه آینده تمرکز اصلی روی تبلیغات انتخاباتی خواهد بود. او در زمینه سیاست خارجی احتیاج دارد تا برگ برنده ای برای تبلبغات در انتخابات آینده داشته باشند. کارنامه او تاکنون در زمینه امنیتی برگ برندهای نداشته است.
تلاشی در درک پدیده ترامپیسم
فاکتورهای متفاوتی را جهت بازیافت و درک شخصیت آقای ترامپ میتوان کنار همدیگر چید، تا شناختی عینی تر از این بابت که ایشان کدام گروه اجتماعی را نمایندگی میکنند و احتمالا چه کارهایی خواهند کرد، را تا حدودی پیش بینی نمود. ایشان، بیشتر نمایندگی بخشی از سرمایه داری داخلی آمریکا را نمایندگی میکنند که به دنبال روند جهانی شدن و خروج سرمایه ها از آمریکا ، تحت فشار قرار گرفته و بیش از دیگر بخش های سرمایه داری از پسامد های بحران مالی جهانی سال دوهزار و هشت صدمه دیده اند.
با توجه به اینکه ایدئولوژی و فرهنگ اعتراضی سرمایه داری داخلی سنتی بر ناسیونالیسم کور و نوعی از فاشیسم مبتنی میباشد، باید اذعان کرد که بر چنین بستری میباشد که موجی از ناسیونالیسم کور خیلی از کشورهای غربی را فرا گرفته است. آقای دونالد ترامپ هم محصول چنین ویژگیهایی میباشند. ویژگی دیگر امثال ترامپ این میباشد که آیشان بر پایه ایدئولوژی ناسیونالیسم کور، فاشیسم و نفرت از غیر خودی و خارجی ها میباشد که میگویند این خارجی ها، خصوصا روس ها و چینی ها و پناهندگان خارجی میباشند که باعث اصلی بحران های اقتصادی اجتماعی کشورهای غربی، بخصوص آمریکا میباشند. ایشان بیشتر از طریق تبلیغات ناسونالیستی کور، نفرت از خاریجی ها میباشد که قادر شده اند تا بخش عظیمی از توده های فقیر، بیکار و امید از دست داده را تحریک کرده به دور خویش جمع نمایند.
"ترامپ"ها قادر هستند تا برای مدتی بخش های عظیمی از توده های فریب خورده را به واسطه تحریکات ناسیونالیستی و نژادپرستانه دور شعارهای نفرت از غیر خودی جمع بکنند. تا زمانیکه آنها قادر نباشند تا برای مشکلات اقتصادی اجتماعی راهکارهای موثر و عملی ارائه بدهند، مردم به مرور زمان از دور آنها دور و پراکنده خواهند شد. دور بعدی میتواند دوره نیروهای رادیکال با سمتگیری سوسیالیستی باشد تا اینکه به آنها نیز فرصتی داده شود تا شانس خود را بیازمایند که آیا آنها واقعا قادر هستند تا برای مشکلات اقتصادی اجتماعی راهکارهای موفق و موثری ارائه بدهند یا نه.
سیاست های انتخاباتی ترامپ
دونالد ترامپ با این شعار که به جنگ ها پایان داده و سربازان آمریکائی را به کشور باز خواهد گرداند، به انتخابات رفت. او با این شعار که از طریق بازگرداندن عظمت اقتصادی آمریکا، آن را دوباره قدر قدرت دنیا تبدیل خواهند کرد، به میدان آمدند. تعرفه های گمرکی بر کالاهای وارداتی از چین، از یک طرف با رشد سرمایه داری کوچک داخلی کمک میکند، از طرف دیگر تاثیرات تورمی داشته و موجب گرانتر شدن کالاهای وارداتی میگردد. ایشان تلاش میکنند تا به موازات حمایت از سرمایه داری ملی و حمایت از تولیدات داخلی، برای مردم عادی نیز کارآفرینی نمایند. با وجود این، ترامپ، بعنوان رئیس جمهور نماینده حزب جمهوریخواه، ناچار است به جناح های رقیب جنگی، نفتی و نظامی و غیره باج بدهد، تا بتواند از حمایت آنها برخوردار باشد. به همین خاطر است که ایشان در کشتارهای خیابانی در آمریکا، همیشه در کنار لابیگری اسلحه و مهمات سازی ایستاده اند. ایشان از طریق تحریکات ضد پناهندگی، ضد چینی و غیره، تلاش دارند تا پشتوانه حمایتی توده ای خویش را نگه دارند.
از شگردهای سیاسی آقای ترامپ
ایشان مثل قماربازی هستند که کارت هایشان را نزدیک سینه خویش نگاه میدارند، شطرنج بازی هستند که تند تند مهرهها را عوض میکنند، مدیری هستند که نمایندگان جناح رقیب را که از آن بیشتر از همه وحشت دارند، در حلقهای نزدیکتر از دوستان خویش به خود نگهمیدارند. ایشان از یک طرف اکثر مشاوران اولیه خود را بعد از انتخاب شدن، از میان نظامیان بازنشسته تعیین نمود. سپس به سرعت یک به یک آنها ده دلایل مختلف یا استعفا دادند، یا کنار گذاشته شدند، تا افرادی مثل "رکس تیلرسن"ها را که با استاندارد جمهوریخواهان، شخصی به مراتب ملایم بود به سمت مشاور امور بینالمللی تعیین نموده و بعد از یکسال خلع کرده و "مایک پمپئو"ها و "جان بولتون"ها را که از جناح جنگی نظامی اند را به جای ایشان بگمارند. آقای ترامپ در شرایطی که نمایندگان افراطیترین و جنگ طلبانهترین بخش جمهوریخواهان را به عنوان مشاورین خویش تعیین نموده است، به حرف آنها گوش نکرده و آنچه را که خود صلاح تشخیص میدهد، با تویتهای ساعت پنج صبحگاهی اعلام کرده و اجرا می نمایند. ایشان با شلوغ بازیهای خویش، همه را در انتظار نگه داشته و سپس سورپرایز میکند.
اخراج جان بولتون، میتواند نشانه این باشد که آقای ترامپ تلاش دارد تا جهت سیاست خارجی خویش برای انتخابات اینده، برگ برنده ای در دست داشته باشد. او شاید امیدوار است که در تداوم سیاستهای شلاق و شیرینی، از طریق مذاکرات توافقی را با ایران یا کره شمالی را قبل از گرم شدن انتخابات به مرحله عملی برساند. اخراج جان بولتون میتواند نقطه توقفی بر سیاست جنگ، و آغازی بر مذاکرات بوده باشد.
نظری بر سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه
در یک کلام، سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه، ادامه و دنباله روی از سیاست منطقه ای دولت حاکمه اسرائیل و در شرایط فعلی آقای نتنیاهو است. سیاست امنیتی خارجی آقای نتانیاهو در مورد ایران را چگونه میشود تشریح کرد؟ سیاست دولت کنونی اسرائیل بر گسترش مرزهای اسرائیل به مناطق جدید اشغال شده، فاصله گرفتن از طرح دو کشوری و به رسمیت شناختن دولت آینده فلسطینی مبتنی است. دولت آقای نتانیاهو نقش ایران در حمایت از حزبالله لبنان، حمس در نوار غزه، حضور ایران در سوریه و عراق و احتمال دست یابی ایران به سلاح هسته ای را خطری بزرگ برای امنیت اسرائیل تلقی میکند. بر چنین پایههایی، دولت ترامپ نمیتواند خیلی با افراطیون حزب جمهوریخواه در این زمینهها فاصله بگیرد. لذا، شاید بتوان گفت: اخراج جان بولتون، چراغ سبزی جهت احتمال آغاز دور جدید مذاکرات با ایران، دولت ونوزئلا و کره شمالی است.
استراتژی منطقه ای آقای ترامپ در مورد ایران، باید با استراتژی آقای نتانیاهو همخوانی کامل داشته باشد. استراتژی امنیتی آقای ترامپ در مذاکرات میتواند بر محور خارج کردن ایران از اهرم های نفوذی قدرتی روسیه و چین از یک طرف، اعمال کنترل شدیدتر بر پروژه های اتمی ایران، خارج کردن نقش امنیتی ایران از لبنان، سوریه، نوار غزه و عراق است.
نظری بر بازتابهای احتمالی آغاز مذاکرات با ایران
در هر صورت، اخراج جان بولتون موفقیت قابل توجهی برای جبهه صلح جهانی و صلح در منطقه است. از طرف دیگر آغاز مذاکرات با ایران میتواند موفقیت بزرگی برای نئولیبرالیسم و کلان سرمایه داری داخلی ایران و سرمایه داری کلان جهانی باشد. این توافق میتواند راه را برای ورود سرمایه داری کلان جهانی، با سرکردگی سرمایه داری آمریکائی جهت همدستی با سرمایه داری الیگارشی حاکمه در ایران فراهم نماید. سرمایه داری حاکمه در ایران در ائتلاف و همدستی با یاران آمریکائی و انگلیسی خویش، تلاش خواهند کرد نمایندگان سیاسی همگنی را برای دوران پسا ولایت فقیه بر سر کار بیاورند.
مذاکرات احتمالی میان سردمداران حاکمیت ولایت فقیه در ایران و نمایندگان سرمایه داری کلان جهانی، به نمایندگی اقای ترامپ، میتواند به صلح منطقه کمک نماید، اما به هیچ وجه به مفهوم بازگشت دموکراسی و حقوق بشر و تامین خواسته های کارگران و زحمتکشان ایران نیست. چالش اصلی اپوزیسیون سکولار، دموکراتیک، آزادیخواه و عدالتجو در ایران، همچنان عبور از نظام قرون وسطائی ولایت فقیه است. سوال اصلی این است که این گذار، عبور به کدامین آلترناتیو خواهد بود.
دیدگاهها
چیزی که درکل میتوان برداشت…
چیزی که درکل میتوان برداشت کرداینکه سرمایه هارترشده وازکشتارمردم بیگناه دریغ نمی کندازجمله نمی خواهدجنگ یمن پایان یابدیاطالبانی که خودش درست کرده دست ازسرمردم افغان برداردودرگزارشی خواندم که داعش یکی ازثروتمندترین گروه های تروریستی است
افزودن دیدگاه جدید