پیش فرضها
غیر محتمل نیست اگر ارزیابی کرده باشیم که این آغاز پایان جمهوری اسلامی ایران میباشد. اگر ما روز به روز به پایان جمهوری اسلامی ایران نزدیک میشویم، ترکیب نیروهای گذار به چه گونهای خواهد بود؟ اگر بیژن جزنی به خودش اجازه میدهد که حدود ده سال قبل از سقوط نظام سلطنتی در ایران، احتمال سر کار آمدن آقای خمینی را بدهد، ما هم باید تلاش کنیم تا از احتمالات فردای سیاسی بعد از نظام جمهوری اسلامی ایران سخن بگوئیم. فرض کنیم امروز ما در فردای جمهوری اسلامی ایران قرار داریم. ترکیب نیروهای سیاسی در صحنه، شامل نیروهای طرفدار نظام مونارشی – سلطنتی، نیروهای سیاسی مشروطهخواه، نیروهای سیاسی - نظامی ملی منطقهای، مجاهدین خلق ایران، احزاب دیگری از جبهه نیروهای اسلامی لیبرال دموکرات، جبهه ملی ایران و بالاخره، جبههی پراکندهی نیروهای چپ ایران که شامل حزب چپ ایران(فدائیان خلق) نیز خواهند بود.
باید این پیش فرض را قبول کرد که جبههی نیروهای چپ سوسیالیستی در مقایسه با بهمن پنجاه و هفت، از نظر پایگاه مردمی در موقعیت به مراتب ضعیفتری قرار دارند. با چنین ترکیبی از نیروهای گذار که در بالا ترسیم شد، میتوان چندین نتیجهگیری نمود. سنگینی ترکیب نیروها در مجموع به سمت لیبرالیسم میباشد که در بهترین حالت خویش به ترکیب جبههای لیبرال دموکراتیک خواهد انجامید. نیروهای یک چنین ترکیبی هر چه سریعتر به سمت پیوندی عمیقتر با سرمایهداری کلان جهانی و نئوکانهای آمریکائی به پیش خواهند رفت.
موقعیت چپ در فردای جمهوری اسلامی ایران
با در نظر گرفتن روانشناسی اجتماعی و بافتهای فرهنگی جامعهی ایران، باید قبول کرد که ایران هنوز در مجموعهی کشورهای جهان سوم قرار گرفته است. با در نظر گرفتن این واقعیتها، هیچ کدام از نیروهای سیاسی حاضر در صحنه، تمایل چندانی به همکاری فعال با نیروهای چپ نخواهند داشت. منطق تمایلات منفعتی پایگاه اقتصادی، آنها را در این مسیر هدایت میکند که هر چقدر برای آنها مقدور باشد، نیروهای سیاسی چپ را منزوی کرده و تحلیل ببرند. باز تاکید میکنم که با توجه به فرهنگ روانی اجتماعی کشور و تجربیات یکصد و پنجاه سالهی نیروهای چپ در ایران، میتوان حدس زد این ایزوله کردن و به تحلیل بردن چپ در عمل به چه شیوههایی میتواند پیاده گردد. در این مورد کافیست نظری کوتاه به تاریخ بیاندازیم.
چپهای ارتدکس ایدئولوژیک که هرکدام از یک کتاب مقدس پیروی میکنند، راه حلهای آیندهسازشان از چندین فورمول خشک فراتر نمیرود، بزرگترین دشمنان جنبش چپ سوسیالیستی و کارگری میباشند. آنها در شرایط ایزوله شدن و تحت فشار قرار داشتن نیروهای چپ، بیشتر از دیگران بر سر رقیبان خویش در جبههی چپ خواهند کوبید. لذا در شرایط تحت فشار قرار گرفتن نیروهای چپ، نه تنها نمیتوان انتظار انسجام و فشردگی در صفوف آنها را داشته باشیم، بلکه صفوف آنها میتواند پراکندهتر و مسمومتر شده باشد.
هنوز فلسفهی سیاسی امپریالیسم نسبت به نیروهای چپ این است که به هر شکل ممکنی آنها را نابود بکنند. اگر آنها در لیبرال دموکراسی آیندهی ایران دست بالا را داشته باشند، قادر خواهند بود این وظیفه را توسط ناسیونالیسم تتلویی چه در قالب اسلامی، یا ناسیونالیستی و یا شکل لمپنی آن به انجام برسانند. با چنین تصویری از لیبرال دموکراسی آینده، نیروهای چپ نه تنها در مجلس موسسان حضور فعال نخواهند داشت، در تنظیم قانون اساسی آینده نخواهند توانست نقشی فعال ایفا بکنند، بلکه در قدرت سیاسی حاکمهی آینده نیز نخواهند توانست نقشی تاثیرگذار داشته باشند.
تعریف ما از آزادی، دموکراسی و عدالت اجتماعی با نیروهای لیبرال دموکراسی یکی نیست. برای آنها هدف وسیله را توجیه میکند. لذا در شرایطی که در فردای بعد از جمهوری اسلامی ایران، لیبرال دموکراسی ایران دست در دست نئوکانها داشته باشد، مبارزهی ما به خاطر آزادیهای فردی و اجتماعی، در شکل تراژدی دیگری همچنان ادامه خواهد یافت.
ساده لوحی میباشد که ما آنقدر سرمست مبارزه برای گذار از جمهوری اسلامی ایران بوده و سرمست مبارزات ضد امپریالیستی شده باشیم که توجهی به فردای پس از گذار توجهی نکرده باشیم. بدون توجه به این واقعیات تلخ، نه تنها در فردای جمهوری اسلامی ایران نیز به اهداف آزادیخواهانهی خویش دست نیافتهایم، بلکه کارگران و زحمتکشان نیز باید در شرایط نوینی پیکارهای نوینی را در راه به دست آوردن حقوق خویش و استقرار نظام مبتنی بر عدالت اجتماعی ادامه دهند.
مسئولیتهای تاریخی ما
تاریخ امروز چه مسئولیتهایی را بر دوش حزب تحولگرای چپ دموکراتیک جهت تحقق آمال و آماجهای دوران گذار از جمهوری ایران قرار میدهد؟ کدامین ترکیبهایی از راهکارهای سیاسی و ساختاری میتواند تضمین کنندهی چنان استحکامی در جبههی نیروهای چپ و آزادیخواه، عدالتجو و ضد تبعیض فراهم کرده باشد تا مانع از حاکمیت سیاسی یکپارچهی نئولیبرالیستی نوین، با جهتگیری نیابتی امپریالیستی در فردای جمهوری اسلامی ایران بوده باشد؟
حضور در صحنه در پیکارهای مردمی
تحکیم پایگاه مردمی حزب چپ ایران(فدائیان خلق) تنها از طریق حضور مداوم و مستمر در صحنه و در میان مردم ممکن میباشد. از این طریق میباشد که فعالین چپ آبدیده شده و تجربه میآموزند. از این طریق است که نیروهای تازه نفس میتوانند به صفوف نیروهای تحولگرا و چپ بپیوندند. آمارهای بعد از دوران جهانیسازی و نئولیبرالیسم پوپولیستی امروزی، همگی شاهد بر عمیقتر شدن فاصلههای طبقاتی مابین داراها و ندارها میباشد. این موضوع خود را در فقر، گرسنگی، عدم تامین اجتماعی، فراهم نبودن بهداشت و آموزش عمومی برای عموم نشان میدهد. این موضوع تبلور خود را در نابودی محیط زیست طبیعی برای انسانها و دیگر موجودات تجلی پیدا میکند. در شرایطی که همه مردم جهان، از جمله ایران به دنبال راهکارهای آلترناتیو برای نظام سرمایهداری جهانی میباشند، عدم حضور نیروهای چپ در صحنههای پیکار مردمی غیر قابل توجیه میباشد.
همکاری در سازماندهی ساختارهای صنفی مدنی
توانایی انسانی و تجربیات تاریخی در میان پیکارگران در عرصههای سازماندهی به ساختارهای صنفی و مدنی مردمی، به خصوص کارگران و زحمتکشان، به وفور موجود میباشد. در همان حالی که اقشار و طبقات مختلف مردم کشور، خواستههای سیاسی آزادیخواهانه، دموکراتیک و ضد تبعیضی دارند، آنها در محیط کارشان از بابت عدم پرداخت حقوقهای عقب افتاده، عدم وجود تامین اجتماعی و بیمههای لازم، عدم حمایتهای کافی صنفی حقوقی و دهها خواستهی صنفی دیگر در رنج میباشند. شکلدهی به چنین ساختارهای نه تنها نشانهای از بلوغ مدنی اجتماعی میباشد، بلکه این امکان را فراهم میکند تا مردم بتوانند به صورت سازمان یافته، مدنی و متشکلتری در مقابل وقایع اجتماعی عکس العمل نشان دهند. در چنین شرایطی آنها به این سادگیها فریب تبلیغات رسانههای حقیقی و مجازی را نمیخورند. آنها هر کاری را از طریق مطالعه و مشورت و همفکری آگاهانه به پیش میبرند.
گسترش و وسعت بخشیدن به ساختار حزبی
احزاب چپ به عنوان پیگیرترین نیروی اجتماعی تحولگرایی که به صورت منطقی و گام به گام خواهان عبور از نظام جمهوری اسلامی ایران و در پیش گرفتن راهکارهای سوسیالیستی در رقابت با نظام سرمایهداری میباشند، باید بتوانند از طریق حضور در صحنههای پیکار، شرکت فعال در سازماندهی ساختارهای صنفی و مدنی، ساختار سازمانی تشکیلاتی خویش را نیز بسط و گسترش دهند. در یک چنین روندی میباشد که آنها میتوانند نیروهای تازه نفس، فعال، مسئول و آیندهنگر را به صفوف خویش بیافزایند. از این طریق میباشد که آنها قادر خواهند بود در مدیریت نهادهای مدنی صنفی و سیاسی منطقهای و کشوری نقش فعالتری یافته و تاثیرگذار باشند.
گسترش ائتلاف و همکاری میان نیروهای چپ سوسیالیستی
هنوز احزاب چپ از پراکندگی در رنج میباشند. بلوکهای مختلفی که دارای تاریخ و روند شکلگیریهای متفاوت شکل گرفتهاند، حاضر نیستند تا پوستههای خود را شکسته و زیر چطر فراگیرتری گرد بیایند. در میان نیروهای چپ میتوان از سوسیالیستهای جهان محوری گرفته، تا ارتدکسهای مقدس مآب و بالاخره چپهای دموکرات و پیشرو را شاهد بود که خود را مرتب به روز کرده و آبدیدهتر مینمایند. امروزه انتظار میرود تا چپ تحولگرای دموکرات، اگر هم آمادگی شکستن قالبهای ساختاری خویش را نداشته باشد، در شکل و صورتهای موضعگیریهای مشترک، اکسیونهای مشترک و اطاقهای فکری مشترک، و غیره در راستای گرد آمدن زیر یک چتر واحد حرکت نمایند.
گسترش ائتلاف و همکاری میان جبههی نیروهای جمهوریخواه دموکرات
همکاریهایی که در جبههی جمهوریخواهان با نیروهای چپ صورت میگیرد، بیشتر میان نیروهای سوسیال دموکراتیک و نیروهای چپ دموکرات میباشد. این همکاریها گاهاً به جبههی ملی ایران نیز بسط داده میشود. بدون شکلگیری بلوک چپ قدرتمند، انتلاف نیروهای جمهوریخواه به سمت لیبرال دموکراسی خواهد رفت. همکاریهای موجود میان نیروهای چپ دموکرات و جمهوریخواهان، بخش کوچکی از جمهوریخواهان را در بر گرفته است، که فراگیر نبوده و نمایانگر نمایندگی طیف وسیع جمهوریخواهان کشور نمیباشد.
جنبش دانشجویی و مسئولیتهای تاریخی دانشجو
میتوان با قوت زیادی این نتیجهگیری را کرد که دانشجو غالباً خاستگاه اقتصادی طبقاتی خاصی ندارد. دانشجو غالباً نه شاغل است و نه سرمایهگذاری نموده است و نه مستقیماً در روند مدیریت چرخش اقتصادی وارد گردیده است. لذا این، اندیشهها و ارزشهای شکل گرفته در ذهن و روان دانشجو میباشد که میتواند تعیین کند که آنها در راستای حمایت از کدامین طیفها، اقشار و طبقات اجتماعی سمتگیری نموده و حرکت میکنند.
عدم وابستگی به خواستگاه اقتصادی و تعلقات آنها به تعهدات طبقاتی خاص، دانشجویان را مثل روح و روان آزادهای در مسیر آفرینش تحولات بنیادین ترقیخواهانه به نفع همگان به بار میآورد. بر چنین پایههایی است که آنها در مقابل هر گونه ظلم، ستم، تبعیض، بیعدالتی و استبداد و خفقان با حساسیت و قدرت تمام عکسالعمل نشان داده و در مقابل آنها میایستند. آنها به خاطر جوانی خویش، حق دارند که آینده را متعلق به خود و نسلهای بعدی بدانند. آنها نه محافظهکاری غریضی پدران مسن خویش را در زندگی دارا میباشند، نه مصلحتاندیشیهای وابستگیهای طبقاتی کسب و کاری را که هنوز ندارند. آزادگی، پاکی، شجاعت، تحولگرائی، نوآوری، روحیه پرسشگرانهی انتقادی، تجددخواهی و سرکشی در مقابل بیداد بخشهایی از هویت ارزشی و ذاتی آنها را تشکیل میدهند.
جنبش دانشجوئی ایران
جنبش دانشجویی ایران با سربلندی تمام در تمام مقاطع بحرانی تاریخ معاصر ایران بعد از مشروطیت نه تنها با قاطعیت، شفافیت و قدرت تمام در صحنه پیکار ترقیخواهانه، عدالتجویانه و آزادیخواهانه حضور داشته است، بلکه تاثیرگذاری آن بر بالندگی اجتماعی غیر قابل کتمان میباشد.
اگر در روزهای انقلاب سیاسی سال پنجاه و هفت تعداد کادرها و اعضای جنبش فدائیان خلق از چند ده نفر؛ در بهترین حالت خویش از چند صد نفر تجاوز نمیکرد، این عمدتاً دانشجویان بودند که تشکیلات سیاسی چند صد هزار نفری فدائیان خلق در سرتاسر شهر ها و روستاها را سازماندهی کرده و هدایت میکردند. به طور غالب این دانشجویان بودند که با کار کردن در کارخانهها و از طریق اتخاذ ابتکارات و راههای دیگر ارتباطگیریهای کارگری در سازماندهی ساختارهای صنفی کارگران نقش قدرتمندی ایفا نمودند.
اگر سازمان وقت فدائیان خلق نشریهی «کار» را منتشر میکردند، این در وحلهی اول دانشجویان بودند که آن را در سرتاسر کشور و در وسیعترین ابعاد پخش و منتشر میکردند. اگر فدائیان خلق موضع سیاسی گرفته و اعلامیه یا اطلاعیهای صادر میکردند، این دانشجویان بودند که آنها را در مقیاس کشوری منتشر نموده به دست مردم میرساندند. اگر در منطقهای جنبشهای زحمتکشان دهقانی بر علیه ستم زمینداران بزرگ برقرار بود، دانشجویان پیشگام، اولین کسانی بودند که در صحنه حاضر شده، خود را با محیط و مشکلات مردم آشنا نموده و به داد آنها میشتافتند. بدون حضور در صحنهی فعال دانشجویان، احزاب سیاسی مترقی چند صد هزار نفری نمیتوانستند شکل بگیرند. کافی است در این زمینه به لیست و آمار اعدامشدگان آن سالها نظری انداخته شود. گشوده شدن دفاتر دانشجویان پیشگام در تمامی دانشکدههای دانشگاههای مختلف به دامنههای کاربردی فعالیتهای دانشجویی در کشور ابعاد تازه و به مراتب گستردهتری بخشیده بود.
سخنی بر مسئولیتهای تاریخی دانشجوئی
اگر طی چهل سال پیش شرایط محیطی سیاسی، اقتصادی و امنیتی با شاخصهای ویژهی دوران جهان عمدتاً دو قطبی و جنگ سرد، شکست آمریکا در جنگ ویتنام، ادامهی خفقان دیکتاتوریهای وابسته به امپریالیسم در کشورهای جهان سوم و ادامه جنبش آزادیهای فردی دههی شصت قابل تعریف و تصویر بوده باشد. ویژگیهای دوران امروزی، شاخصهای ویژهی خود را دارا میباشند.
از ویژگیهای امروزی دوران ما میتوان به سطح ناکارآمدی رسیدن استراتژی جهانیسازی نئوکانها و بازگشت به سمت ادامهی سیاستهای اقتصادی نئولبیرالیستی را مشاهده کرد. هنوز هم ادامهی این سیاستها بدون دست یازیدن به جنگآفرینیهای منطقهای، دشمنتراشی بینالمللی جهت ایجاد تشنجهای منطقهای، کنترل کامل بر منابع و ذخایر سوخت فسیل و غیره ممکن نمیباشد. رسانههای حقیقی و مجازی به ابزار قدرتمند جنگ روانی و شستشوی مغزی از طرف نئوکانها تبدیل شدهاند. پوپولیسم فاشیستی، چه در غالب دینی و چه با لباس ناسیونالیستی در صدد فریب کارگران و زحمتکشان میباشد.
ما در چنین شرایطی شاهد میباشیم که امروز نه تنها در مقیاس جهانی فقیران انبوه فقیرتر و ثروتمندان اندک ثروتمندتر میگردند (آمار اخیر آکسفم تایید مجدد این برآورد میباشد). ادامهی این سیاستها منجر به گرمایش کرهی زمین، افزایش بی رویهی زبالههای انسانی و نابودی تدریجی محیط زیست انسانها و دیگر موجودات زنده میگردد. امروز، بخشهای گستردهتر اجتماعی به دنبال آلترناتیو جایگزین مناسبتری برای نظام سرمایهداری جهانی، تحت رهبری نئوکانهای امپریالیستی میگردند. راهکارهای سوسیالیستی با به روز کردن خویش با به کارگیری دستاوردهای علمی، اجتماعی و فلسفی مدرن، همچنان جایگزین آلترناتیو مناسب و راهکارهای انسانی شایستهای را برای بشریت امروز ارائه میدهد.
دانشجویان پیشگام
در این زمینه کافیست به تاریخچهی کوتاه و درخشان «جنبش دانشجویان پیشگام» اشاره نمود. اگر چه «دانشجویان پیشگام» از آغاز دههی پنجاه تحت پوشش «گروههای کوهنوردی دانشکدهها و دانشگاهها» فعالیت میکردند، بلکه به صورت یک شبکهی سرتاسری و در ارتباط با همدیگر نقش فعال خویش را در سازماندهی و روشنگری جنبشهای دانشجوئی، دانشآموزی و کارگری و غیره در شرایط دیکتاتوری و خفقان به طور موثری ایفا میکردند. در شرایطی که دیکتاتوری و خفقان سیاسی زمان شاه، امکان فعالیت سیاسی را کاملاً از احزاب گرفته بود، دانشجویان بازوی قوی فعالیت سیاسی مدنی در جامعه محسوب میشدند. «دانشجویان پیشگام» همگام با رشد جنبشهای مدنی مردمی، پوشش فعالیتهای خویش را از قالب ساختاری ورزش کوهنوردی به عرصههای دیگر ورزشی، هنری و ترتیب نمایشگاههای کتاب و غیره کشاندند.
تاریخ معاصر ایران نشان میدهد که خلاء عدم حضور در صحنه احزاب سیاسی تحولگرا و چپ را به طور غالب جنبش دانشجویی در صحنههای پیکار پر نموده است. در شرایط رکود و خفقان سیاسی این دانشجویان بودهاند که همیشه پیشگام، پیشرو و پیشاهنگ جنبشهای تودهای دموکراتیک بوده و پرچم آزادی و عدالت را برافراشته نگه داشتهاند. آنها همواره برای کمک به مبارزات اقشار و طبقات دیگر اجتماعی، از جمله کارگران، معلمان، جنبشهای ضد تبعیضی به میدان آمده و در پیکار برای آزادی و عدالت شتافته و یار و یاور آنها بودهاند.
از این بابت نباید تعجب کرد که چرا جنبش دانشجویی همیشه مورد سرکوب حکومتهای دیکتاتوری و خفقان واقع میشده است. حضور هر چه سازمانیافتهتر، فعالتر و متشکل دانشجویان در صحنه، به موازات مشارکت نظری آنها در غنا بخشیدن به دیالوگ سیاسی اجتماعی، میتواند تا حدود زیادی جای خالی عدم حضور احزاب سیاسی سکولار، آزادیطلب، ترقیخواه و عدالتجو و چپ بنیادگرا را در صحنه کشوری پر نماید.
جنبش دانشجویی میتواند به احزاب چپ روح جوانی، قدرت، قاطعیت، شفافیت، پرسشگرائی انتقادی، نوآوری و پیگیری بخشیده و آنها را در راستای آیندهای که متعلق به جوانان و نسلهای آینده میباشد، هر چه بیشتر مسلح و مجهز کرده و در پیکارهای آیندهساز، آبدیدهتر نماید.
دیدگاهها
من فکرمیکنم بیشترین ضربه چپ…
من فکرمیکنم بیشترین ضربه چپ ازنداشتن ارتباط باتوده مردم است واین نه به دلیل اینکه آنها نخواستندبلکه نئولیبرالیسم جلوترازهراقدامی راه رابه گونه خونباری بست تا حاکمیت سرمایه رابرای مدتها تظمین کندکه کرد.اشتباه چپ این بودکه راحت این پیوندعظیم باتوده راازدست داد.به هیچ قیمتی نبایداین گسست انجام میشد که شد.سرمایه عظیمی که اول انقلاب به دست آو ردمیبایست حفظ میکردولی ویروس انشعاب چنان به جان سازمانهاافتاد که نه ازتاک نشان ماندو نه ازتاکنشان.وحالا این گسست بدجوری آزارمیدهد.درسی باشدبرای روزگارنو.
مثل همیشه خوب وانگشت گذاشتن…
مثل همیشه خوب وانگشت گذاشتن برگره گاه ها.ولی یک مورددیگررابایداضافه کردوآن توافق رژیم باآمریکااگراین اتفاق بیفتدکمی کارهم مشکل خواهد شدوهم روی روال خواهدآمدیعنی به نظرمن تازه آن موقع کلمات کارگری معنا پیدامیکنند.الان وضع عجیبی است ازیک طرف عقب ماندگی رژیم وازطرفی تحاجمات آمریکاازطریق تحریم وملت این وسط دارد له میشود.واین شرایط باشرایط کلاسیک خیلی فرق میکندآنچنانکهخیلی ازچپها همان روال کلاسیک خودرامیروندوبه این ویژگی که چهل سال برایران حکم میراندتوجه نمی کنند.
افزودن دیدگاه جدید