در لحظه کنونی از تاريخ که با تسلط بی رقیب، سرمايه جهانی مواجهیم، جهان بيش از پيش در معرض نابرابریهای وحشتناك قرار گرفته است. در آن، محيط زيست به طرز وحشتناكی تخريب میشود و وجود جنگهای منطقهای پايانناپذير و خانمانسوز و بی عدالتیهای وسيع اجتماعی از مشخصههای دوران كنونی به حساب میآیند. در اين جهان ناعادلانه بيشترين آسيبهای اجتماعی، اقتصادی و سياسی بر كودكان، زنان، كارگران، معلمان و دیگر زحمتکشان یدی و فکری و همه اقشار كم درآمد جوامع وارد میشود و بدين طريق، این بیشترینههای جوامع اغلب قربانی بی عدالتیها و جنگهای تحميلی قرار می گيرند. این نابرابریهای ناشی از انواع تبعیضات زاینده، تولید مقاومت و واکنش اجتماعی میکنند و از دل خود جنبشهای اجتماعی بیرون میدهند.
در این نوشته، تمرکز بر جنبشهای اجتماعی در ایران کنونی، موقعیت فعلی آنها و چشمانداز این جنبشهای هنوز نا هم پیوسته با یکدیگر است و تاکید بر نیاز گرهخوردگی آنان با همدیگر تا ایران بتواند متکی بر توانمندی عظیم این بسیج اجتماعی از جمهوری اسلامی گذر کند.
پیرامون چگونگی شکلگیری جنبش اجتماعی
جنبشهای اجتماعی به اشكال گوناگون شكل میگيرند؛ گاه جنبه فراگيری به خود میگیرند و گاه موفق می شوند حتی از محدوده جغرافيايی يك كشور هم فراتر رفته و بدل به یک روند شده و خود را چونان پدیده جهانی مینمایانند. در برخی مواقع حرکات ها و جنبشهای اجتماعی در سطحی محدودتر نيز روی می دهند و مطالبات جريانات و گروههای كوچكتر را پیش میکشند. روشن و بديهی است كه جنبشهای اجتماعی از جهت وسعت و عمق، و نیز نوع خواستهها و نارضايتیها می توانند از هم متفاوت باشند.
مطالعه و بررسی تاثير این جنبشها عرصهای مهم و قابل توجه در جامعه شناسی می باشد. آنتونی گيدنز در کتاب جامعه شناسی خود جنبش اجتماعی را کوشش جمعی برای پيشبرد منافع مشترک، يا تامين هدفی مشترک، از طريق عمل جمعی خارج از حوزه نهادهای رسمی، تعريف کرده است. البته هدفهای جنبش اجتماعی گوناگون است و به عنوان نمونه میتوان از دگرگونی نظم موجود گرفته تا موضوع منع یا لغو مجازات اعدام، شکنجه و حقوق قانونی و سياسی زنان، معلمان، دانشجويان و کارگران و غيره و انواع گروه بندیهای تحت تبعیض را نام برد. روشها و وسایلی که در جنبشهای اجتماعی به کار گرفته میشوند متفاوت هستند. اما صرفنظر از اهداف و وسايل مورد استفاده، جنبش اجتماعی هميشه با يک اساس فکری (ایده، آرمان، گفتمان) جديد مشخص مي گردد. به دیگر سخن، در یک ارتباط متقابل (دیالکتیک) و درونزا و مقوم (دینامیک) نظریههای اجتماعی نوین و جنبشهای اجتماعی زائیده و زاینده همدیگرند.
*جنبش های اجتماعی در ایران
در كشورمان ايران جنبشهای اجتماعی با وجود سركوب و ديكتاتوری مذهبی با معضلات و موانع بيشماری در عرصه سازماندهی و ساماندهی اجتماعی و مبارزاتی خود مواجه هستند. علاوه بر سرکوبگری ناشی از خصلت ایدئولوژیک این ساختار ولایی، حكومت جمهوری اسلامی با پيش بردن سياستهای اقتصادی و خصوصی سازیهای بی برنامه و بی رويه و نيز در كنار آن با حذف كمكهای يارانه ای وضعيت زندگی كارگران و زحمتكشان را بيش از حد غيرقابل تحمل كرده است. نرخ بيكاری با اين وضعيت اسفناك بطور فزايندهای گسترش پيدا كرده است. در جوامعی چون ايران تهیدستان يا اقشار كم درآمد جامعه مهمترين نيروی محركه جنبشهای اجتماعی محسوب می شوند. و این در شرایط حاکمیت حکومت دینی تبعیض بنیاد، همراه با انواع جنبشهای تبعیضستیز. این ترکیب ویژگی خود ویژه ایران کنونی در رابطه با جنبشهای اجتماعی و فهم آن شاهکلید تدوین استراتژی در این رابطه است.
معمولا" در جنبش های اجتماعی تضاد و تخاصم با ميزانی از نفی وضع موجود همراه است و اين جنبش ها می توانند خواهان تغيير كليت قدرت مستقر شوند يا اينكه در چارچوب نظام، خودشان را تعريف و جای دهند و در آن محدوده خواهان تغييرات اصلاحی در بخشی از جامعه شوند. جنبش های اجتماعی در اینجا سریعتر و فزونتر با عنصر اعتراض همراه میشوند و در دسترسی به اهداف خود میل بیشتری برای بار سياسی به خود گرفتن پيدا می كنند. البته بار سياسی در جنبش های دانشجوئی و روشنفكری و ستیزه گری با تبعیضات ایدئولوژیک و سیاسی بيشتر و برجستهتر از ديگر جنبشهای اجتماعی با خصلت صنفی همچون كارگری و معلمان و ... است.
البته در طيفهای گوناگون جنبشهای اجتماعی در ايران، هنوز تفاوت و سياستهای متفاوتی در چگونگی گذر از گفتمانهای دينی و اصلاح طلبی وجود دارد. با اینهمه اما همانگونه که اشاره شد شواهد و فاكتورها گويای اين است كه گفتمان ايجاد دنيای ديگر و بهتر در ميان فعالين جنبشهای اجتماعی رو به افزايش و تقويت دارد. اما با اين وجود هنوز توافقات ضروری و حداقل در ميان جنبشهای اجتماعی چه با خصلت عمدتاً صنفی و چه اساساً تبعیض ستیزانه نتوانسته پيوند و جايگاهی متناسب با شرايط كنونی بوجود آورد. سركوب و فشارهای امنيتی حكومت باعث تضعيف و كاهش ارتباط های منظم ميان فعالين اين جنبش ها با هم و نيز با بدنه اجتماعی آنان شده است. در جمهوری اسلامی همانند چهار دهه گذشته فعاليت متشكل خارج از ديگر نهادهای دولتی و شبه دولتی برای فعالين جنبشهای اجتماعی ممنوع و دارای هزينههای سنگين می باشد و مشخصا" حق فعاليت آزاد برای سنديكاها و اتحادیههای آزاد و مستقل كارگری، دانشجوئی، معلمان، زنان و ... وجود ندارد.
*آیا راه پیشرفت وجود دارد و اگر آری، جای دانشجو در آن چیست؟
آری پیشرفت مشهود است، چون نشانههای آن را در زندگی جاری و مبارزاتی شاهدیم. در همین حال حاضر راهكارهای متفاوتی توسط فعالين اين جنبشها مورد استفاده قرار می گيرد. به عنوان نمونه جنبش دانشجوئی تحول خواهی و تغيير شرايط، و مسایل دانشگاه و مخالفت با کالاسازی آموزش از خواستههای اصلی و امروزی آن است. اما جنبشهای ديگر بدليل سطح سركوب، عدم سازماندهی و تفرقه و پراكندگی نتوانستهاند افقهای خود را به فراتر رفتن از ساختارهای حكومت بكشانند و همچنان مجبور شدهاند برای ادامهكاری فعاليت های خود را در جهت ايجاد تغييرات تدريجی در قوانين اساسی جمهوری اسلامی پيش ببرند. تشكل يابی و پيوند جنبشهای اجتماعی با هم بدليل عدم تمركز، پراكندگی، تفرقه و نيز اساساً ناشی از عدم وجود يك جامعه دمكراتيك، با مشكلات اساسی همراه می شود.
در اين عرصه تنها جنبشی كه امكان تجمع، ظرفيت، زمان و توان سازماندهی را دارد جنبش دانشجوئی است. اما در یک نگاه واقعبینانه خود اين جنبش نیز در حال حاضر با ضعفهای ساختاری، بی برنامهگی و عدم وجود يك تشكيلات سراسری دمكراتيك با راهكارهای مناسب مواجه است. در سال های گذشته با وجود سركوب و انواع مختلف هزينههای تحميل شده توسط حكومت و ارگانهای امنيتی آن، ميان فعالين اين جنبش با بدنهاش فاصله ایجاد شده است. هر چند انجام فعالیتهای صنفی و فعال بودن در امور مربوط به دانشگاه نیروی فعال دانشجویی را در دانشگاهها افزایش داده اما هنوز تا وضعیت مطلوب نیاز به همکاریهای مشترک در سطح دانشگاههای کشور است. البته دستگاههای امنيتی- حراستی و انتصابی رژيم در درون دانشگاهها با هراسافکنی در ايجاد و عميق تر كردن فاصله میان فعالین دانشجویی با دانشجویان با برنامه عمل كرده و می كنند. اما با همه اینها، جنبش دانشجویی هم قادر به غلبه بر این تهدیدها و تحدیدها در دانشگاه علیه خود است و هم دارای بیشترین موقعیت برای حلقه شدن بین همه این جنبشها چون فرزندان آنهایند! فهم دشواریها بر چنین متنی باید انجام گیرد.
در دانشگاههای ایران دانشجویان مذهبی و حکومتی در اقلیت هستند اگرچه نسبتا فعال و با امکانات وسیع، حال آنکه اکثریت دانشجویان را در دانشگاه ها، دانشجویان غیر سیاسی و غیر مذهبی یا سکولار تشکیل می دهند. فعالین دانشجویی چپ، مترفی و دمکرات در میان اکثریت دانشجویان نسبتا از مقبولیت برخوردارند. این اکثریت خاموش دارای خواستههای صنفی هستند ولی این خواسته ها با توجه به گستردگی آن و عدم خواست و توان حکومت به برآورده شدنشان بسیار سریع رنگ و بوی سیاسی به خود می گیرند. هم از اینرو هر اتفاق ساده و کم اهميتی می تواند آغازگر اعتراض و شورش در دانشگاهها شود. فعالین دانشجویی در عرصه صنفی در شوراهای صنفی دانشجویی در دانشگاه ها حضور قوی و موثری دارند. دانشجویان هنوز در پاسخ به تعرضات، فشارها و سرکوب سیستماتیک حکومت دست به اعتراضات دامنه دار نزده اند. اعتراضات تا کنونی در این یا آن دانشکده یا دانشگاه با افت و خیز همراه بوده و حکومت با بگیر و ببند و بالا بردن هزینه تب آن را پایین آورده است. اما با این وجود شرایط بحرانی ایران و وضعیت دانشگاههای کشور می تواند با یک سری تغییرات موجب اعتراضات گسترده شود و نیروهای فعال دانشجویی هم می بایست برای چنین روزی خود را آماده سازماندهی کنند. این جان کلام است.
بنابراین چنانكه متذكر شديم جنبشهای اجتماعی با بی برنامهگی و عدم سازماندهی مناسب و حساب شده نمیتوانند تاثير اساسی و همه جانبه در بدنه اجتماعی خود بوجود بياورند. جنبشهای اجتماعی در ايران با سرعت و شتاب زيادی آغاز می شوند اما به نتيجه مطلوب خود نمی رسند. در اين جنبشها متاسفانه جمع بندیهای لازم و ضروری برای ايجاد و حفظ حافظه تاريخی اين جنبشها صورت نمی گيرد. اتحاد، توافق برای همكاری و مذاكره در اين جنبشها در سطح ناچيزی است و احساس می شود که آسیب ايجاد و حفظ فاصله همچنان پاشنه آشیل اين جنبش هاست. روشن است كه اين جنبشها بدون بودن با هم، در تنهايی و دور از هم قرار می گيرند و بدين طريق براحتی سركوب و خاموش می شوند. چنین وضعیتی نیاز به تغییر دارد و این تغییر با گفتگو و همکاری میان طیف های مختلف فعال در عرصه اجتماعی انجام می گیرد.
*اهمیت آرمان اجتماعی
در سنت تاريخی و مبارزاتی روشنفكران، دانشجويان و زنان و دیگر جنبشهای تبعیض ستیز، آرمان عدالت اجتماعی همواره از اهميتی اساسی و ويژه برخوردار بوده است. اما اين آرمان در سالهای گذشته قسماً به حاشيه كشانده شد و بيشتر گفتمانهای دمكراسیخواهی و حقوق بشری بدون عدالت اجتماعی در ميان اقشار مذكور اولويت ويژه پيدا كرده است، اکنون ولی شاهد رو آمدن خواستههای عدالت خواهانه هستیم. بر همه روشن است كه كارگران، طبقات و اقشار كم درآمد دارای خواستهاي صنفی متعددی هستند و شواهد نشانگر اين است كه در سالهای اخير مشكلات آنان روزبروز نه تنها كاهش پيدا نكرده، بلكه بطور فزايندهای افزايش هم يافته است. پس، منطقی است که عدالت اجتماعی زمینه روزافزون بیابد.
روشن است که سركوب و فشارهای امنيتی و بالا رفتن هزينه فعاليتهای متشكل، محدوديتهای زيادی در نوع فعاليت اجتماعی و سياسی روشنفكران مستقل، دانشجويان، معلمين و زنان ايجاد كرده و اين موارد از دلايل عدم ارتباط ارگانيك، متشكل، مداوم و نزديك با اقشار زحمتكش كشورمان شده است. می شود گفت كه گفتمانها براحتی در ميان اقشار زحمتكش جامعه نشر و نفوذ پيدا نمی كنند و جنبشهای اجتماعی و بدنه آنان زبان يكديگر را بخوبی متوجه نمیشوند، اما زمینه عینی ارتباط بر متن عدالت اجتماعی فراهم تر شده و می شود. بديهی است كه مسائلی كه جنبشهای اجتماعی مطرح و تبليغ می كنند میبايد برای فضای عمومی قابل فهم و درك باشند و همین را باید یکی از رویکردها فهمید. فضای جذب ديگران و جلب سمپاتی به خواستهها می تواند حقانيت و مشروعيت يك جنبش را افزايش دهد. ايجاد گفتگو و ديالوگ و احترام به حقوق انسانی، و حل مسائل به شكل متمدنانه و از طريق گفتمان، امكان فعاليت و همكاری در درون و بيرون جنبشهای اجتماعی را افزايش می دهد. بنابراین جنبش های اجتماعی بايد چگونگی تحول پيداكردن، فراگيرشدن، موثر واقع گشتن و سپس در حوزه سياست تاثير گذار شدن را با هم و بيرون از هم تجربه كنند.
دقیقاً با چنین رویکردهایی است كه يك جنبش در رابطه با كل جامعه تغييراتی را ايجاد می كند. اگر چنين شود جنبشهای اجتماعی تقويت و گسترش می يابند. به عنوان مثال برای كمك به تشكيل سنديكاها و اتحاديههای سراسری، كارگران و اقشار كم درآمد به تلاش، همراهی و همبستگی دانشجويان، روشنفكران، معلمان، زنان، وكلای دادگستری، اساتيد دانشگاه، فعالان مبارزات اتنیکی و دگر اندیشی و... بيش از هر زمانی نياز دارند. مشخص است كه سنديكا يك نهاد طبقاتی است اما فراموش نبايد كرد كه اين طبقات دارای منافع مشترك نيز می باشند و بايد در جهت تقويت گفتمان همكاری و همبستگی در جنبشهای اجتماعی نيز تاكيد ويژه داشت.
*در راستای چه باید کرد؟
در حال حاضر در جنبشهای اجتماعی ايران پراكندگی و فاصله در تمام بخشهای آن براحتی قابل رويت است. خارج از اينكه می توان جنبشهای اجتماعی را با نظريههای كلاسيك و مدرن تعريف كرد و برای هر يك مشخصههای متفاوت و گاه مشترک تعيين كرد. اما بيش از هر وقت دیگر نیاز است تا بررسی و فهم شود كه چگونه میشود در حين داشتن تفاوت به استراتژی مشتركی دست يافت؟! به نظر من همكاری برای تدوين يك استراتژی مشترك، تناقضی با تكثر ميان بخشهای مختلف يك جنبش اجتماعی ندارد. میتوان و میشود بر سر حداقلهای مهم و مشترك به تفاهم رسيد و چنانكه در مقالات گذشتهام متذكر شدهام نشانه های اين تفاهمات مشترك ميان اكثر فعالين اين جنبش ها بوجود آمده است.
در دانشگاه تشکلهای دانشجويى با بدنهاى روبرو هستند كه دائما در حال نو شدن اند. در میان دانشجویان، سكولاريسم و جمهورىخواهی بسیار قوی است. روند جمهورىخواهى سكولار در ميان دانشجويان نشانگر دورى و كنده شدن آنها از حاكميت اسلامى در ايران است. بیش از دو دهه است که دانشجويان براى پاسدارى از آرمانهاى آزادىخواهانه و دموكراتيك و نيز مخالفت روشن و بى خدشه با تمامى دستگاه استبداد و ولايت در ايران، به اشکال گوناگون بشکل مسالمت آمیز و مدنی مبارزه می کنند. رژيم اسلامی ایران هم از پتانسيل دانشگاه و نيروى جوانى كه در آنجا به سر مى برد به خوبى آگاه است و مى داند آزاد گذاشتن آنها براى رژيم مى تواند خطرات اساسى بوجود آورد.
فعالین دانشجویی اما در دانشگاه می دانند که حتی امكان مقاومت در برابر سركوب شديد وجود دارد. براى گسترش مقاومت و فعال ماندن در دانشگاه تنها يك راه باقى مانده است و آن افزايش گفتگوها، ارتباطات و اشتراكات برای همکاری بر سر حداقلهاى دموكراتيك در ميان طیفهای مختلف دانشجويان است. چنين سياست و عملكردى مىتواند نيروى مقاومت را در درون دانشگاه هر چه بيشتر تقويت كند. دانشجوی آزادیخواه چپ، دمکرات و سکولار قادر به ایفای نقش در اتصال جنبشهای اجتماعی است هرگاه خود در درون جنبش دانشجویی عاملی برای اتحاد باشد. این فعال دانشجویی هم صنفیکار و هم سیاستورز می باشد و لازم است همواره در راستای تحقق استراتژی مشترك برای گرهخوردگی جنبشهای اجتماعی با همدیگر، اولويتهای جنبش را چه در دانشگاه و چه در پهنه کل جامعه مد نظر داشته باشند و نه مسائل متفرقه و اختلاف برانگيز را! بنابراین در راستای تدوین چنین استراتژی مشترک بکوشیم.
منابع:
(1)- بشيريه ، حسين / جامعه شناسي سياسي / نشر نی ( تهران ) / چاپ هشتم / 1381.
دیدگاهها
اگربینهایت ساده صحبت کنیم…
اگربینهایت ساده صحبت کنیم وسخت ترین تحلیل های سیاسی نیزبه یک جواب ساده ختم میشود.چه دررژیم شاه ویااین حکومت مملکت رابه مثابه یک بنگاه فرض کرده اند که یک زمان تاج یک زمان عمامه رویافرقی نمیکندمملکت آنقدرپول داردکه باافسانه بچرخد.حال اگرافسانه یارویانخ نما شدیکی مثل شاه که میداندهیچ کاره است مملکت رابه نفربعدی مودبانه تحویل میدهدویکی مانندرژیم که دستوپامیزندکه هنوزداستان ماجذابیت داردواگراجازه یک درگیری کوچک رابدهیدچهل سال دیگرباهمین افسانه ملت راخواب میکنیم .اگرپولهای نفت به سوریه ولبنان وعراق نمی رفت اکنون خرافی ترین کشوردنیاراداشتیم وفقط به همین دلیل ساده که بافروش منابع داریم زندگی راسپری میکنیم واین هنرنمی خواهد.خارجی ها حرف زدندباپول نفت میخریمشان داخلی هاحرف زدندگلوله به همین سادگی .
افزودن دیدگاه جدید