کوچک زیباست" – ادامه
این نکته در مورد اقتصاد "شراکتی" نیز صادق است. مثلاً شرکت "زیپکار" (Zipcar)، که یک شرکت "شراکتی" و از پیشاهنگان اقتصاد شراکتی است، اوائل سال 2013 توسط آویس (Avis) که یک شرکت عظیم چندملیتی اجارۀ ماشین است، خریده شد. این در حالی است که شرکتهائی مثل ایربی ان بی خود را به عنوان پلاتفرمهائی برای مردم عادی جا می زنند، که از طریق واسطه گری در اجارۀ اتاق خالی اندک پولی نصیب شان می شود. تحقیقی در بارۀ فعالیت ایربی ان بی در نیویورک نشان داد که حدود 50 درصد درآمد این شرکت از اجارۀ املاک زمینداران بزرگ به دست آمده است. به همین سیاق سه چهارم کسب و کار شرکت ایربی ان بی متوجه اجارۀ خانه های بزرگ و کاملی است که اجارۀ آنها مشخصاً خارج از استطاعت مردم عادی و درآمد حاصل از اجارۀ این خانه ها هم چیزی غیر از "پول توجیبی" است.
اکونومیست در مقاله ای در این باره، سلطۀ کسب و کار بزرگ بر اقتصادهای طبق درخواست و "شراکتی" را چنین برجسته کرده است:
آنچه در ابتدا یک مدل جدید "مزاحم" به نظر می رسد، همان گونه که پیشتر بارها اتفاق افتاده است، در نهایت با مدل های موجود درمی آمیزد و مورد استقبال قرار می گیرد. تیم اورایلی Tim O'Reilly از رسانۀ اورایلی، پژوهشگر پرسابقۀ تحولات اینترنتی چنین می گوید که ادغام چنین شرکتهائی اجتناب ناپذیر است. او می افزاید: "وقتی پای بازارهای جدید گشوده می شود، در ابتدا غالباً دموکراتیک تر از آن اند که در نهایت خواهند بود. ایده اجاره از یک شخص به جای یک شرکت ناشناخته، باقی خواهد ماند، ولو که دیگر از ایده آلیسم اولیۀ آن، به صورت اقتصاد واقعاً شراکتی، دیگر هیچ نشانی باقی نمانده باشد."
اقتصادهای "شراکتی" و طبق درخواست شبهه عدم تمرکز را به بار می آورند، به دلیل جوهر ظاهراً نفر به نفر آن، به دلیل آن که کار به یک "خویش فرما" سپرده می شود، به دلیل این که تعامل (بده بستان) از طریق یک اپ انجام می شود. اما واقعیت این است که این بازارها همچنان تحت تسلط انحصارات اند. به علاوه، اگرچه ظاهر امر مستقیم و نفر به نفر است، اما، مثل هر کسب و کار غظیم دیگری، حجم عظیمی از برنامه ریزی متمرکز صورت می گیرد: برنامه ریزی تولید داخلی برای بالا بردن کارآئی، کاهش هزینه ها و افزایش سود.
ان هم یکی از آن تناقضات پوچ سرمایه داری است: سطح عالی برنامه ریزی در زمینۀ کار، زیرساخت، باقی منابع، و البته همگی برای سود، در درون هر شرکت، و آنارشی کامل در مناسبات بین شرکتها، در ارتباط با تخصیص منابع در مقیاس اجتماعی؛ امری که به "دست ناپیدای بازار" سپرده می شود.
مثل هر شرکتی که به دنبال سود است، طبعاً برنامه ریزی و تمرکز در انحصارات بزرگ اقتصادهای "شراکتی" و طبق درخواست – مثل ایربی ان بی و اوبر - نیز وجود دارد. فرق این است که بیشتر کار این برنامه ریزی به یمن الگوریتمها و نرم افزارهای هوشمند اتوماتیک انجام می شود و توزیع جغرافیائی می شود. در اینجا هم باز برنامه ریزی صورت می گیرد، اما نه زیر یک سقف، قابل تشخیص و ملموس، چنان که در یک کارخانه یا اداره صورت می گیرد
از هر چه که بگذریم، این وضع پتانسیل بسیاری را آشکار می کند که برای برنامه ریزی کل اقتصاد به طریقی عقلانی و دموکراتیک وجود دارد؛ کافی است انجصارات از دست بخش خصوصی گرفته شوند و تحت مالکیت مشترک قرار گیرند. شرکتهائی مثل ایربی ان بی و خرگوش وظیفه شناس ثابت کرده اند که منطق وجودی تکنولوژی امروزی برنامه ریزی واقعاً دموکراتیک است که تولید است؛ تحقق واقعی اشتراک ثروت و منابع به طریقی مؤثر و منصفانه در جامعه است؛ برای آن که مردم عادی قادر به مشارکت مستقیم در امور جامعه باشند، بی آن که نیازی به یک دستگاه بوروکراتیک دولتی وجود داشته باشد.
به هر جا که نظر می اندازیم، می بینم که انحصارات بر زندگی ما مسلط شده اند. این شرکتهای غول پیکر چندملیتی اند که تمام تصمیمات مهم را می گیرند. معرفی اینترنت، رسانه های اجتماعی، تلفنهای هوشمند و ... تغییری در این واقعیت به بار نیاورده اند. درست است که ما بیش از هر موقع دیگری در مناسبات شبکه ای گسترده تری قرار گرفته ایم، اما این شبکه ها هنوز هم در مالکیت و کنترل شرکتهای بزرگ اند. فقط کافی است نظری به صنعت رسانه ها بیاندازیم، که در مالکیت اولیگارشها و تحت تسلط انگشت شماری شرکتهای عظیم اند. علیرغم وفور بلاگها و رسانه های مستقل، اخبار و اطلاعاتی که دریافت می کنیم هنوز توسط مشتی گانگستر مثل موردوخ تولید می شوند.
در عین حال نابرابری رو به گسترش است و ثروت بیش از هر زمانی در دست عدۀ معدودی متمرکز شده است. گزارش سازمان آکسفام حاکی از آن است که در پایان سال 2015 ثروت یک درصد ثروتمندترین افراد در سطح دنیا برابر ثروت باقی جمعیت کرۀ زمین است.
این همه، تأئید قاطع تحلیل مارکس از سرمایه داری است: این تحلیل که قوانین و دینامیسم رقابت لزوماً به تمرکز و تراکم منجر می شوند. این تحلیل که گرایش ارگانیک بازار آزاد چرخش آن به نقطه مقابل اش، یعنی انحصار است. با وجود ادعاها دایر بر این که "کوچک زیباست"، جهان هنوز تحت سلطه "بزرگ" است.
پایان فصل دوم
افزودن دیدگاه جدید