هنر را میتوان به عنوان زیربنای تکامل فرهنگی جامعه که منجر به رشد و شکوفایی آن میشود در نظر گرفت. سینما هنر شاخص قرن بیستم است و بدون شک سینما یکی از مهمترین ابزارهای فرهنگی و هنری پرقدرت در جهان چند فرهنگی امروز به شمار میآید. سینما رسانهای نسبتاً جدید محسوب میشود که از آن به عنوان هنر هفتم یاد میشود. در سال ۱۹۱۱، «ریچیوتو کانودو» (Ricciotto Canudo)، نویسنده، شاعر، نظریهپرداز سینما، موسیقیشناس و نقاد ادبی ایتالیایی، سینما را هنر هفتم نامید. او در واقع اولین نظریهپرداز سینما محسوب میشود. کانودو سینما را ترکیبی از سه هنر زمانی و سه هنر مکانی میدانست. سه هنر مکانی شامل نقاشی، مجسمهسازی و رقص بودند و سه هنر زمانی را موسیقی، تئاتر و ادبیات تشکیل میدادند. به همین جهت کانودو سینما را به عنوان هنر مستقل در نظر نمیگرفت، بلکه آن را هنری ترکیبی از شش هنر برشمرده در بالا تعریف میکرد. او اولین کسی بود که برای سینما بیانیه نوشت و بیانیهی او به نام «سینما، هنر نو، هنر هفتم» معروف شد. او نخستین اندیشمند سینمایی است که مجلهای سینمایی به نام «نشریهی هنر هفتم» چاپ کرد. کانودو در زمان خود توانست نخستین باشگاه دوستداران سینما را تشکیل دهد.
والتر بنیامین متفکر برجستهی آلمانی جایگاه ویژهای برای سینما قائل است و میگوید:" برای انسان معاصر بازنمایی واقعیت بهوسیلهی فیلم بهطور غیر قابل مقایسهای اهمیت بیشتری نسبت به نقاشی دارد؛ چرا که این ابزار تکنولوژیکی بهطور بسیار دقیقی در واقعیت نفوذ میکند و وجوهی از آن را برملا میسازد که هیچ ابزار دیگری چنین توانایی را نداشته است".
امروز بهراحتی میتوان تاکید کرد که سینما با گذشت بیش از صد سال توانسته راه خود را در میان جوامع بشری باز کرده و در این مدتزمان موفق شده پيوندی نزدیک میان هنر و مخاطبانش برقرار کند. امروزه آثار هنری قادرند نگرش اجتماعی خاصی را در ما به وجود آورند و حتی موجب پیشرفت هویت اجتماعی و فرهنگی شوند. سینما در جایگاه رسانهای تصویری توانسته نقش مهمی در ظهور دوبارهی گفتمانهای متنوع داشته باشد. رابطهی سینما و گفتمان موجب پیدایش دیدگاههایی مدرن و نو پیرامون مسایل گوناگون اجتماعی میشود. در جهان، سینما توانسته بهعنوان ابزاری برای ارتقاء تفكر و بینش در زیباشناسی و آشنایی با فرهنگهای دیگر نقش گستردهای بازی کند.
در دوران کنونی «هنر جادویی» سینما، به پاس مجموعهی شگفتیها، زیباییها و لذتجوییهایش از فرهنگ تصویری توانسته ثمرهی اندیشه و نظريات هنرمند را با بهرهگیری از رشد فنی و تکنیکی به شکلی آشکار و در ابعاد گسترده در اختیار دوستداران این هنر قرار دهد. سینما بیتردید به سبب عملکردهایی كه دارد موفق شده مقام و منزلت شایستهای را در میان هواداران خود ایجاد کند. تاثیرگذاری هنر هفتم به قدری عمیق و گسترده است كه بدون شک میتوان ادعا کرد که با اين هنر میتوان، فرهنگ، باورها و اندیشهها را به سرعت به جامعه انتقال داد و در جهت تقویت و یا بیثباتی موضوعات مختلف اجتماعی و فرهنگی در بین مردم تلاش کرد. از این جنبه است که سینما به عنوان یكی از جذابترین گرایشهای هنری به حساب میآید.
سينما در آغاز فعالیتش توانست مانند نوعی «هنر جادویی» نگرشها و توجهات را به سوی خود جلب کند. هنر هفتم بهعنوان هنری پرطرفدار، توانسته در دنیای ارتباطات و رسانههای بزرگ تصویری و شنیداری، صدها میلیون مخاطب در سرتاسر جهان داشته باشد و در این بین نقش تاثیرگذاری آن بر فرهنگ و تحولات اجتماعی بر هیچکس پوشیده نیست. این پدیدهی هنری و تکنیکی میتواند به راحتی نقش بسیار مهمی در ایجاد یا خلق فرهنگ، تغییر فرهنگ و فرهنگپذیری افراد جامعه داشته باشد. سينما، مثل ديگر هنرها با توجه به گوناگونی فرهنگها، ارزشها و باورهای فرهنگی، اجتماعی و مذهبی میتواند موجب تاثیرات متفاوت و گاه مشترکی در ميان مردم مناطق مختلف جهان، بهجا بگذارد.
انقلاب بهمن ۵۷ و پاکسازی و حذف هنرمندان پیش از انقلاب و دیگر غیر خودیها
در فردای انقلاب سال ۵۷، بخش بزرگی از قدرت حکومتی به دست طرفداران آیتالله خمینی افتاد. آنها بهدنبال کسب کامل همهی مراکز قدرت بودند. در این بین فرهنگ، آموزش، هنر، موزیک، سینما و تئاتر از جمله مراکز مهمی بودند که به دست آوردن کنترل آنها برای طیف اسلامی به قدرت رسیده دارای اهمیت بسیار زیادی بود. شرایط انقلابی، فضای آزاد بعد از انقلاب و تشکیل و برآمد علنی و گسترده فعالیت احزاب و سازمانهای سیاسی و نهادهای مدنی در جامعه و تقسیم مراکز قدرت میان جریانات ملی-لیبرال طرفدار مهندس مهدی بازرگان و اسلامگرایان و بیتجربگی در حکومت داری به راحتی اجازهی چنین کاری را به هواداران آیتالله خمینی نمیداد که همهی عرصههای قدرت را در دست بگیرند.
اولین دولت پس از انقلاب به رهبری مهندس مهدی بازرگان شروع به فعالیت کرد. در آن زمان سرپرست امور فرهنگی دولت موقت به آقای پرويز ورجاوند سپرده شده بود. او در نامهی سرگشادهای که در مطبوعات آن دوران انتشار یافت، نوشت: «گروهی که از ديدگاه بسته و قشری به مسئله [سينما] مینگرند، بر آن هستند تا بر اين گونه فعاليتها نقطه پايان گذارده شود. اين گروه همانهايی بودند که ندانسته در جريان انقلاب با عوامل رژيم [پيشين] همگامی کردند و تعداد قابلتوجهی از سينماها را به آتش کشيدند».
در واقع در ماههای اول انقلاب این دیدگاهها تا حدودی توانسته بود در برابر جناح انحصارگر و اسلامی حاکمیت که بهدنبال تعرض به آزادیهای اجتماعی و مدنی بود سد ایجاد کند. آیتالله خمینی که در مقام رهبری انقلاب تکیه داده بود به دنبال این بود که همه چیز در خدمت اسلام در آید و از این زاویه خواهان این بود که همهی نشريات، کتب، راديو و تلويزيون و سينماها از فساد و هر چه که غیرخودی است پاک شوند. او به روشنی دستور سانسور فیلمها و پاکسازی صنعت سينما از عناصر طاغوتی و غیراسلامی را صادر کرد:«در ساخت فيلمها نظارت کنيد. نگذاريد اشخاصی که متعهد نيستند کار را به دست گيرند. تصفيه کنيد آنها را و اين يک امر ضروری و لازم است».
پیشتر متذکر شدیم که شرایط آن زمان و نیز فضا در میان برخی از نهادهای فرهنگی، علمی، سیاسی و روشنفکری فعال در عرصه اجتماعی اجازه نمیداد که به راحتی هر سیاستی اعمال شود. برای نمونه در این زمینه بهطور مشخص میتوان به نهاد دانشگاه با 175 هزار دانشجو و هزاران استاد و همکار و... توجه داد که اکثراً دانشجویان و نهادهای دانشگاهی طرفدار اسلامگرایان تازه به قدرت رسیده نبودند. دانشگاه، بعد از انقلاب برای مدت کوتاهی به مرکز عمدهی فعاليت سياسی و برخورد افکار و انديشهها تبديل شد. در فضای آزاد بهوجود آمده، احزاب و سازمانهای چپ، ملی و ملی مذهبی به فعاليت علنی سياسی و صنفی در محيط دانشگاه پرداختند. دانشجويان همواره بهدليل موقعيت اجتماعی خود در جامعه، قادر به کار توضيحی و تاثيرگذاری بر محيط پيرامون اعم از خانواده، محل زندگی و محل کار بودند. ديد جامعه به دانشجويان بسيار مثبت و اغلب مردم، آنها را به عنوان قشر پيشرو به حساب میآوردند. در واقع دانشجويان و سازمانهای دانشجویی غير حکومتی، توان اين را داشتند که دانشگاه را به يکی از مراکز فعاليتهای سياسی در جامعه تبديل کنند که در آن، رژيم تحت فشار سياسی و اجتماعی قرار گيرد! زيرا نيروی جوان در دانشگاهها، همواره دارای گرايشات ضد سنتی، عدالتخواهانه و آرمانگرايانه است و زندگی دانشجویی چنين زمينهای را برای ايجاد جنبشهای اجتماعی عدالتخواهانه و آزاديخواهانه فراهم میسازد. از زمان رژيم گذشته و بهويژه از مقطع انقلاب، ارتباط دانشجويان با روشنفکران خارج از دانشگاه و نيز مردم در سطحی بسيار وسيع بوده و اين موضوع، باعث حساسيت شديد حکومت و رهبران تازه به قدرت رسيده بعد از انقلاب شده بود!
بعد از انقلاب، رژیم اسلامی در همهجا جز در دانشگاه در اكثریت مطلق قرارداشت. در آن زمان دانشگاه در اكثریت خود برخلاف جامعه از حكومت اسلامی و آیتالله خمینی حمایت و پیروی نمیكرد. بعد از انقلاب تنها اقليتی فعال از دانشجویان به دفاع و حمايت از حکومت اسلامی آيتالله خمينی پرداخت و بخش اکثريت دانشجویان بیشتر به مخالفت با حکومت اسلامی گرايش داشت. اساتيد و کارکنان دانشگاهها بههمراه دانشجويان دلبستگی زيادی به جريانات سياسی چپ و لائيک غير حکومتی، نشان میدادند و دانشگاه فعاليت زيادی را جهت روشنگری و نيز افشای سياستهای ارتجاعی حکومت وقت، انجام میداد. و حکومت از اين بابت از دانشجويان و دانشگاهيان بهشدت ناراضی بود. سياست حکومت اسلامی ايران در اين دوره اين بود که از سویی نقش دانشگاه و بهويژه جنبش دانشجویی را در به پيروزی رساندن انقلاب منکر شود. در سطح جامعه نيز تبليغات عليه نظام آموزشی ايران از طرف روحانيت حاکم و ديگر جريانات مذهبی نزديک به حاکميت عليه دانشگاه و دانشگاهيان افزايش زيادی يافت. آيتالله خمينی و طرفدارانش به اشکال گوناگون از نفوذ فرهنگی غرب در جامعه و بهخصوص در نهادهای آموزشی و فرهنگی و هنری ايران صحبت میکردند و اين فکر را تبليغ میکردند که موضوعات مورد تدريس در اين مراکز آموزشی فاقد مبانی اساسی است و نيز میگفتند که روش، روند و اصول اين مراکز، از بنيان ضد اسلامی است و بايد مراکز آموزش عالی و متوسطه را با تغييرات اساسی به سمت اسلامی شدن هدايت کرد. اما حضور قوی دانشجويان طرفدار اپوزيسيون در دانشگاههای کشور، باعث عدم پيشبرد سياستهای انجمنهای اسلامی و حکومت اسلامی شد.
از ۱۵ خرداد ۱۳۵۹ تا ۲۷ آذر ۱۳۶۱، مراکز آموزش عالی ايران تحت عنوان «انقلاب فرهنگی» نزدیک به سه سال تعطیل شد و بدين ترتيب به فعاليت تشکلهای دانشجويی قدرتمند دگرانديش در دانشگاهها پايان داده شد. بعد از انقلاب فرهنگی شعار اصلاح و اسلامی کردن دانشگاهها پيش برده شد. در واقع به جای اصلاح نظام دانشگاه جهت بالا بردن هر چه بيشتر بهرهوری، سياست اخراج و تصفيه غير خودیها در دستور کار قرار گرفت. اين پاکسازیها در آغاز با تصفيه اساتيد به بهانهی ضد انقلاب، طاغوتی، کمونيست، غربزده و ضد اسلامی شروع شد.
در سال ۵۹-۱۳۵۸ در سطح دانشگاههای سراسر کشور تعداد اعضای هيئت علمی دانشگاه به ۱۶۸۷۷ نفر بالغ میشد که بعد از انقلاب فرهنگی تعداد آنان به ۹۰۴۲ نفر رسيد. سپس با ايجاد فضای عدم اعتماد و برخوردهای زشت و خارج از شئون اجتماعی با اساتيد، عدهای از آنان، دانشگاه را ترک و به خارج از کشور رفتند و عدهای ديگر بازنشستگی اجباری را از ترس سرکوب و انواع آزار و اذيت ديگر پذيرفتند و بدين طريق تعداد اعضای هيئت علمی در اين دوره به نصف يعنی ۸۰۰۰ نفر رسيد. در نتيجه با اين روش، مراکز آموزش عالی از سرمايههای علمی خود که با هزينه و پول مردم تربيت شده بودند، محروم گرديدند. بعد از پاکسازی اساتيد نوبت به حذف بخش بزرگی از دانشجويان رسيد. در دانشگاهها انجمنهای اسلامی دانشجويی وابسته به حاکميت با دادن اطلاعات دقيق از فعالين جنبش دانشجويی توانستند هزاران دانشجوی دگرانديش را به علل سياسی و اعتقادی از دانشگاهها اخراج، معلق، مشروط دائم يا موقت کنند. و بدين طريق در دانشگاهها با اخراج و تصفيهی غير خودیها، فضای کاملاً آرامی برای اجرای اهدافشان فراهم گرديد. و در بیرون از دانشگاهها از همان ماههای پس از انقلاب دادگاههای انقلاب و بنیاد فارابی و... دست به حذف هنرمندان پیش از انقلاب و هنرمندان مترقی بعد از انقلاب زدند و بسیاری از آنان خانهنشین، بیکار و یا از کشور به دلیل انواع آزار و اذیت خارج شدند و یا مجبور به فرار از کشور گردیدند.
در واقع در دو سالهی اول انقلاب، نهادهای اسلامی و فرهنگی انحصارگر شکلگرفته پس از انقلاب ۵۷، با اختیاراتی گسترده اقدام به پروندهسازی برای اکثریت هنرمندان سینما و تلویزیون و خوانندگان زن و مرد پیش از انقلاب کردند. پس از تشکیل پروندههای قضایی به اتهام «نشر ارزشهای منحط غربی» يا «اشاعهی فساد و فحشا» و «بیحجابی»، با محکومیتهایی مانند پرداخت جریمه، دستگیریها، تهدید به زندان، انواع تهدیدات و فشارهای روحی و روانی، مصادرهی اموال و... مواجه شدند و علاوه بر همهی این محرومیتها و تبعیضات به اکثر بازیگران و خوانندگان زن پیش از انقلاب اجازهی ادامه فعالیت هنری ندادند. در اوایل دههی ۶۰، محمد بهشتی، که طرفدار حفظ سینما در جهت اهداف و برنامههای حکومت اسلامی بود مدیر بنیاد سینمایی فارابی شد. او در یکی در مصاحبههای سالهای اخیرش در مورد حذف بازیگران قبل از انقلاب متذکر شد: «این جماعت توبه کردند و ما هم پذیرفتیم که در ایران بمانند و کار کنند. اما بعد دیدیم مگر میشود مخاطب سینما تک تک فیلمهای قبلی را از یاد ببرد؟ به همین خاطر مجبور شدیم تمام مصادیق سینمای قبل از انقلاب را پاک کنیم و در نهایت تصمیم این شد که این افراد کار نکنند». در این میان یکی دیگر از ارگانهای مربوطه که وظيفهی کنترل زندگی معنوی جامعه را مانند وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به عهده گرفته بود، اعلام کرد که هرگونه فعالیت سینمایی، از تولید و توزیع و نمایش تنها با مجوز این وزارتخانه ممکن است. بدین ترتیب فشارها از طریق کنترل، حذف، تهدیدات، پروندهسازی، ایجاد محدودیت با انگهای طاغوتی، عامل فرهنگ غربی و... بر سر هنرمندان آن روز کشورمان وارد شد. هیچ نهاد مدنی، اجتماعی، حقوقی و سیاسی به یاری آنان برای دفاع از حقوقشان نیامد و بدین ترتیب آنها در برابر انواع بیعدالتی و اتهامات در تنهایی مطلق بیدفاع باقی ماندند.
زنده یاد فرزانه تأییدی هنرپیشهی تئاتر و سینمای کشورمان در برخی گفتوگوهایش شرح دردناکی را از آن چه در اوایل انقلاب بر او رفت، بیان کرده است. از جمله در یکی از آنها که در کتاب «گریز ناگزیر» و در گفتوگو با ناصر مهاجر انجام شده، چنین گفته است: "بهمرور، از درون تحلیل میرفتم. درون و روحم خورده میشد. رفتهرفته همهچیز را از ما گرفته بودند و ما را به جایى رسانده بودند که بشکنیم و تسلیم شویم و یا همهچیز را رها کنیم و از زندگى در مملکتمان بگذریم. اول حقوق مرا، کارمند رسمی وزارت فرهنگ و هنر را، قطع کردند. بعد کوشیدند که مرا به همکاری بکشانند. موفق نشدند و اذیت و آزارها شدت گرفت. بعد ممنوعالچهره شدم. تحقیرها و اذیت و آزارهایی که روزمره اتفاق میافتاد".
متاسفانه در آن دوره حذف هنرمندان، موزیسینها، خوانندگان و بازیگران سینمای پیش از انقلاب ۵۷، با سکوت جریانات سیاسی، معترض و روشنفکری اوایل انقلاب روبرو شد. در واقع آنان علناً با سکوت آگاهانهی خود با جریان اسلامی به قدرت رسیده که به دنبال حذف و محرومیت هنرمندان «غیر خودی» در همهی عرصههای فرهنگی جامعه بود همراهی کردند. و بخش بزرگی از هنرمندان کشورمان با پاکسازیهای گسترده در همهی رشتههای هنری مواجه گشتند و بدین ترتیب آنان از حقوق اجتماعی و مدنی خود در جامعه محروم شدند.
سینما در ایران و رویکرد جوانان به آن
با ورود سینما به ایران در دوران مشروطه، و در ادامه با شروع مدرنیزاسیون، سینما به عنوان مهمترین فرم فرهنگی ساختهی عصر نوگرایی(مدرنیته) در کشور گسترش پیدا کرد و به عنوان هنری وارداتی رفتهرفته از دربار به گسترهی جامعه راه پیدا کرد. در ادامه بسیاری از هنرمندان کوشش کردند در کنار شناخت مدیوم سینما، به راه حلهای لازم برای ساخت یک فیلم نیز دست پیدا کنند. از این زاویه، سینما خیلی با سرعت در ایران رشد کرد و بخش قابل توجهی از جامعهی آن زمان کشور، مخاطب اصلی سینمای بومی شد. آزادی سینما منطقا در ارتباط با آزادی بیان معنی میشود. سینما بهدنبال تحقق این امر مهم است. آزادی سینما و چالشهای حقوقی مربوط به آن همشیه یکی از کشمکش های حکومتها در هر کشوری بوده است و به همین دلیل دولتها هنر سینما را با انواع قوانین و اگر و اماها و ممنوعیتها و محدودیتها مواجه کردهاند. در تمام دورههای گذشتهی تاریخ سینما تا به امروز اکثر تولیدات سینمایی ایران به دلیل وجود دیکتاتوری و محدودیتهای بسیار همواره به سینمایی تعلق داشته که هدفش تسخیر گیشهها بهوسیله مردم بوده است. به همین خاطر ارزشهای هنری فیلم برایشان چندان اهمیتی نداشته است.
خانواده و نهادهای مهمی چون آموزش و پرورش و عالی نقشی حیاتی در هویت بخشی به نسل نوجوان و جوان کشور دارند. در این بین میتوان از عنصر دیگری به نام رسانههای تصویری نیز نام برد که ظرفیت بسیار بالایی در شکلدهی به نگرش تماشاگران خود دارند. پس می توان چنین نتیجه گرفت که بخش قابل توجهی از مردم و بهویژه نسل جوان کشور از علاقمندان و مخاطبان جدی هنر هفتم می باشند. سینما چنانکه گفته شد، به عنوان رسانه، از امکان ارائهی فرهنگ، ارزشها و هنجارهای اجتماعی، و کلاً سبک زندگی به مخاطبان خود برخوردار است و آنها را به اشکال گوناگون به مخاطبان خود انتقال میدهد.
مدیوم تصویر متحرک، دگرگونساز است و همهچیز را میتواند به اشکال گوناگون متحول کند. این واقعیسازی میتواند مخاطب جوان را متحول نماید. جوان در مقابل یک اثر سینمایی خوب تمام احساساتش فعال میشود. بنابراین مداقه ارتباط فرهنگ، ارزشها، اخلاق و هنر که از دل زندگی روزمرهی اجتماعی برآمده است در عصر زندگی مدرن با بحثهای جدی روبرو شده است. نقش فرهنگی سینما به عنوان ابزاری ویژه، به فرد برای بیان و سامان بخشی به مسائل زندگی یاری میرساند.
این موضوعی پیچیده نیست که سبک زندگی فرآورده عصر نوگرایی(مدرنیته) میباشد. سبک زندگی حاصل انتخاب و خوی و سرشت فردی انسانها است. در جهان کنونی و بهویژه دیجیتالی، رسانهها در شکل دادن به سلیقه و انتخاب افراد نقش بسیار مهمی بازی میکنند. سینما به عنوان رسانهای پرقدرت، با جاذبههای تکنیکی و شگفتانگیز و ویژگیهای انحصاری و ظرفیت های لازم برای جلب و جذب جوانان به هنرپیشگی و طرح و معروف شدن در جامعه به عنوان هنر هفتم از امکان، توان و ظرفیت فوقالعاده زیادی برای تاثیرگذاری بر مخاطبان خود و بهویژه جوانان برخوردار است. برای بخشهایی از جوانان گرایش به سینما برای معروف و ثروتمند شدن بسیار دارای اهمیت است. اما گرایش جوانان به سینما فقط از زاویهی هنرپیشه و معروف شدن مطرح نمیباشد. بسیاری دیگر از شگفتیها و عرصههای دیگر فعالیت در سینما مانند سناریونویسی، نویسندگی، فیلمنامهنویسی، كارگردانی و دستیاری؛ مدیر و طراح صحنه، مدیر طراح دکور و لباس، چهرهپرداز، نورپرداز، صدابردار، تهیهکنندهی فیلم، موزیک سینما، مدیر تدارکات، سیاهی لشکر، طراحی و نقاشی صحنهها، فیلمبرداری و ... میتواند موجب جذب جوانان به هنر هفتم شود. بدین ترتیب برای جوانان علاقمند به هنر سینما، حوزههای گوناگونی برای فعالیت وجود دارد. هنر سینما به عنوان هنری در دسترس و جذاب بیشترین مخاطب را پس از تلويزیون به خود اختصاص میدهد.
این واقعیتی است که سینما یكی از مهمترین جاذبههای مورد توجه و علاقهی بخشی از جوانان در ایران است. در دو دههی گذشته با افزایش موفقیتهای سینمای ایران در جهان، رویكرد نسل جوان به مقولهی سینما تا حدودی افزایش یافته و به همان ترتیب نیز نظر آنان به سینما متحول شده است. سینما از آغاز تا امروز توانسته به عنوان یکی از پدیدههای هنری دوران مدرن، سهم زیادی در زندگی روزمرهی مردم و بهویژه جوانان ایفا کند. در مضمون نیز روند گسترش هنر هفتم گسترش پیدا کرده است و از جهت صرفاً سرگرمکننده تا حدودی به قلمرو اندیشه و واقعیت نیز کشیده شده است.
همه ما این تجربه را داریم که فیلم دیدن در سینما یکی از معدود تفریحات پسران و دختران جوان است. در ایران در میان اقشار متوسط و مزدبگیر جامعه تفریح چندانی برای گذراندن وقت یا اوقات فراغت وجود ندارد. انتخاب فیلم همراه با تجربه جمعی رفتن به سینما برای تماشای یک فیلم برای نسل جوان کشور بسیار دلپذیر و شیرین میباشد. البته وجود محدودیتها و کاهش درآمد، گرانی و عدم وجود امکانات لازم برای گذاران اوقات فراغت در جامعه باعث گردیده که سینما بخش قابل توجهی از مخاطبین خود را از دست دهد. علاوه بر موارد فوق، گسترش شیوع ویروس کرونا سیمای عمومی جامعههای بشری و از جمله ایران را نیز دگرگون کرده است. زندگی روزمره تا حد زیادی متوقف و به حال تعطیلی موقت یا همیشگی موسسات و بنیادها منجر شده و تغییر عادات و روشهای رفتاری، زندگی مدنی را یکسره دگرگون کرده است. در واقع همه بهدنبال آن هستند که با وضعیت جدید پیش آمده خودشان را به شکلی انطباق دهند.
سینما و مسالهی زنان در عرصهی فرهنگی
سینما همواره میتواند به عنوان یکی از تاثیرگذارترین و جذابترین رسانههای فرهنگی و هنری کشور نقشی مترقی و پیشرو در زمینهی نگاه به جنسیت و مسائل زنان در جامعه داشته باشد.
در اوایل دههی ۶۰، بسیاری از موضوعات مهم اجتماعی مانند «عشق»، دوست داشتن، لذت بردن، و... در فیلمها حذف شدند و با سرعت هرچه تمامتر محدودیتهای شدید و سختگیرانهای برای حضور زنان در فیلمها اعمال گردید. بهطوری که سناریوهای فیلمها غالباً پیرامون شخصیتهای مردان متمرکز شدند.
در سالهای اول دههی ۶۰، «بنیاد سینمایی فارابی» و «حوزهی هنری سازمان تبلیغات اسلامی» به دنبال این بودند که تعریفی اسلامی از سینما و بیان مدلی جدید برای تولیدات فرهنگی اسلامگرایان به قدرت رسیده در ایران ارائه دهند. در آذرماه ۶۲، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با مصوبهای و هیات دولت، «کمیسیون فیلمنامه» را زیر نظر ادارهی نظارت و ارزشیابی این وزارتخانه تشکیل داد که این امر از یک سو محدودیتهای زیادی برای فیلمسازان بهوجود آورد و از سوی دیگر حضور زنان در سینما را نیز محدودتر کرد.
پس از سال ۱۳۶۲ با تسلط اسلامگرایان بر تمام مراکز قدرت، ضوابط فیلمسازی با توجه به شرایط پس از انقلاب تدوین و تنظیم گردید و همین باعث شد که بسیاری از فیلمها بدون زنان ساخته شوند. در این زمان 50 فیلم را بدون حضور زنان ساختند که اغلب آنها فیلمهای جنگی بود.
با گذشت سالهای اولیهی دههی ۶۰، زنان هرچند در حاشیه، رفته رفته به فیلمها راه یافتند. زن بازیگر در فیلمها به شکل مادر نمونه و پاک، همسر خوب، فداکار و وفادار و خواهر بردبار، مهربان و حرف شنو، به تصویر کشیده شدند. در همهی این فیلمها وابسته بودن و وفادار بودن زن به مرد کاملاً مشخص و عیان است. در این فیلمها زنان به شکلی تصویر میشدند که گویا آنان بدون وجود مردان با مشکلات عدیدهای در جامعه روبرو میشوند. تصویر زن در این آثار سینمایی همچنان سنتی است. همه این فیلمها با دیدگاه مردانه ساخته شدند. زیرا كه این فیلمسازان كه تولیدكنندگان اصلی رسانه هستند مرد میباشند و فضای اجتماعی و فرهنگی آن زمان هم چنین امکانی را به آنها میدهد.
از نظر تحلیلگرایان و منتقدین حوزهی سینما در فیلمهای فارسی، اکثریت بسیار بالایی از زنان، مشاغل مشخصی ندارند و حوزهی قدرت آنان محدود به چهاردیواری خانه است. در واقع هویت زنان در این فیلمها وابسته به پدر، برادر و شوهر است. موضوعی که در این عرصه متاسفانه برجسته است این میباشد که در برابر این همه فداکاری، گذشت و زحمت زنان در زندگی، مردان چیز خاصی برای دادن به زنان ندارند که ارائه دهند. روشن است که سینما در این دوره همچنان به عنوان یکی از ابزارهای فرهنگی، هنری و رسانهای مهم و پرقدرت کشور بر اساس تبعیض قانونی و غیر قانونی میان دو جنس به فعالیت خود ادامه میدهد.
زنان در دههی اول انقلاب به ندرت در فیلمها نقشهای اصلی را بازی میکنند و در صورت حضور، بیشتر به صورت زنی سنتی که در محیطی روستایی زندگی میکند به تصویر کشیده میشوند. در سال ۶۰ در فیلمها تنها یک نقش معلم و در سال 61، یک زن پزشک دیده میشود. از سال 61 تا 64، هیچ زن شاغلی در میان 175 فیلم به نمایش درآمده دیده نمیشوند. (از پایاننامهی خانم هلن همتی سال 78).
در سال 66 حضور زنان به عنوان بازیگر اصلی در 47 فیلم ساخته شده بسیار پایین بود. در سال 67، در هیچکدام از فیلمهای تولید شده، زنان شاغل تصویر نشدهاند(حمید نفیسی سال 78).
واقعیت ده ساله اول انقلاب نشان میدهد که گفتمانی در این دوره در جامعه شکل گرفت که موجب تقویت نقش مذهب و سنت در برابر نوگرایی (مدرنیته) شد و از این طریق توانست همهی ابعاد زندگی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را تحت پوشش خود قرار دهد. سلطهی این طرز فکر ارتجاعی و عقبمانده در کشور باعث گردید که زنان به عنوان یک قشر اجتماعی مهم جامعه اجازهی حضور فعال در عرصههای هنری و مدنی را نداشته باشند. این واقعیتی است که موضوعات فیلمهای هر دورهی سینما در ایران بازتاب شرایط اجتماعی حاکم در آن دورهی زمانی میباشند.
در نیمهی اول دههی 70، با پایان یافتن جنگ ایران و عراق، دوران بازسازی کشور مطرح است و در این زمان رفته رفته مسائل اجتماعی زنان در جامعه طرح میشوند. داستان فیلمها غالباً به مسائل این دوره میپردازند. بعد از خرداد 76، تغییرات در سناریوی فیلمها و نقش زنان در آن رفته رفته افزایش مییابد و میتوان متذکر شد که دورهی انتقالی در سینمای ایران در زمینهی پرداخت به مسائل زنان از این زمان آغاز میشود.
در سینمای بعد از دوم خرداد، دلایلی مانند لغو کمیسیون فیلمنامه، کاهش سانسور، حمایت خاص از موضوعات مربوط به زنان در فیلمنامهها، افزایش کارگردانان زن، تغییر در وضعیت اجتماعی زنان، و شکلگیری سازمانهای غیر دولتی زنان، شرایط برای شکلگیری سینمای زن نسبتاً فراهم میشود.
در این دوره زنان نقشهای مهم و عمدهای را در فیلمها به عهده دارند و حتی به عنوان شخصیت اصلی نقش بازی میکنند. زنان هنرمند کوشش زیادی میکنند تا جای پای خود را در سینمای ایران هر چه بیشتر باز کنند و به طرح مشکلات و مسائل زنان برای کسب استقلال، زیر سوال بردن ارزشهای سنتی، حق استقلال رای و موجودیت خود به عنوان انسان در اجتماع بپردازند. تغییر نسبی فضای جامعه در آن دوره منجر به طرح مسائل زنان و حقوقشان شد و آنان مشخصاً خواهان حضور بیشتر و آزادیهای اجتماعی میشوند. در این دوره به فرهنگ پدرسالاری نقدهای اساسی وارد شد و در این زمان است که مشخصاً تصویر سنتی زنان تا حدودی در جامعه تضعیف میشود.
با ادامهی تغییرات در عرصههای گوناگون زندگی در جامعه، نوع نگاه به مسئلهی «جنسیت» در حوزهی فرهنگی دچار دگرگونیهای جدی میشود. در سال 77 از 30 فیلم ساخته شده، زنان در آن نقش اصلی را داشتند. سناریوی این فیلمها به موضوع زنان پرداختهاند و نگاهی انتقادی به شرایط اجتماعی که این مشکلات را برای زنان به وجود آوردهاند، میکنند. در این فیلمها به برابریطلبی جنسیتی، استقلالخواهی اقتصادی، تابوشکنی زنان، رد سلطهی مردان و ستیز با آنها به عنوان سرپرست خانواده و به آزادی در انتخاب امور مختلف زندگی از جمله عشق، تحصیل و شغل، از سوی زنان میپردازند. در سناریوی این فیلمها زنان تقریباً «برابر» با مردان معرفی میشوند. در این فیلمها به موقعیت و تجربههای زنان در جامعه میپردازند و جهان از دیدگاه آنان تفسیر میشوند و دیدگاه انتقادی نسبت به مسائل زنان و منافع آنها طرح میشوند. در این دوره علاوه بر نقشهای خانوادگی، همچنین بر نقشهای شهروندی، جنسیتی و شغلی نیز افزوده شده است و میزان مشارکت زنان در مسائل اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و فرهنگی به شکل گستردهای افزایش یافته است. در این دوره با گسترش شهرنشینی، رشد فزایندهی زنان در عرصهی فعالیت و کسب استقلال اقتصادی، رشد تفریحات و استفاده از ساعات فراغت در میان زنان، رشد فردیت زنانه در عرصهی انتخاب همسر، مدیریت مشارکتی در خانهها، رشد فزایندهی آموزش در میان زنان، ورود گسترده به دانشگاه، افزایش تعداد زنان فعال در عرصهی نشر، تالیف، ترجمه و... در جامعه روبرو هستیم.
از میانهی دههی 80 و بهویژه در دههی 90 به این طرف زنان نقش اصلی بسیاری از فیلمها را تشکیل میدهند. در این دوره تولید فیلمهایی با محوریت زنان رشد قابل توجهی پیدا کرد. اما باید در نظر داشت که کمیت حضور زنان در دورههای پیش گفته به هیچ عنوان به معنای حضور کیفی آنها در نقشهای چالشی نمیباشد. در دهههای 80 و 90، با وجود انجام تغییرات کمی و کیفی در ظهور دوباره و پرقدرت زنان در موقعیتهای اجتماعی، آموزشی، علمی و حرفهای و فعال در عرصهی هنری و سینمایی، اما باز شاهد آن هستیم که بازنمایی تبعیضآمیز زنان نسبت به دههی اول انقلاب چندان کاهش پیدا نکرده است. زیرا به موازات به تصویر کشیده شدن زن مدرن گفتمان نقد و سرکوب زن مدرن نیز در قالب فیلمهای دیگر و گفتمانهای مردسالار در سینما و تلویزیون استراتژیهای ارتجاعیتری در دستور کار و فعالیت قرار میگیرند که مشخصاً بر نقش منفعل زنان و تحقیر آنها تاکید دارند.
در واقع زنان در بسیاری از فیلمها نقشی حاشیهای و تزیینی در کنار بازیگر مرد دارند یا به عنوان نقش اول یک فیلم، تصویری وابسته و کلیشهای را بازنمایی میکنند. در بسیاری از سناریوهای فیلمهای به اکران درآمده زن خوب در سینمای بعد از انقلاب، زنی است که متاهل، مادر و خانهدار است و زن بد هم شاغل است. البته برخی کارگردانان تلاش کردند در برخی از آثار خود جایگاه خانوادگی زن در جامعهی مردسالار، زنستیزی در جامعهی مردسالار، مشکلاتی که قوانین برای زنان ایجاد میکند و نیز استقلال زنان را به تصویر بکشند اما هیچکدام از آنها نتوانستند در برابر موج زنستیزانهی حاکم بر قوانین تولیدات سینمایی ایران مقاومت همهجانبه کنند. زیرا مناسبات زنستیزانه در سینما بعد از انقلاب تا امروز برخاسته از نگاههای تجویزی، ایدئولوژیک و ساختاری دولتها و مسئولین وزراتخانهها و ارگانهای فرهنگی و هنری آن از بالا میباشد و تغییر آن به راحتی انجام نمیگیرد.
با وجود فیلمهای بسیاری که با محوریت زنان در دهههای 80 و 90،ساخته شد، اما زنان کمتر در نقشهای قهرمان داستان و با قابلیت و سوژگی لازم برای این نقش به نمایش در آمدند. با اینکه این تصویر از زنان، در معدود فیلمهایی که ارائه میشود بسیار مورد توجه مخاطبان قرار میگیرد اما با وجود وسعت آثار سینمایی رانتیِ مبلغِ ارزشهای مردسالار، حیطهی تاثیرگزاری کمتری دارند.
روشن است که تبعیض رسانه علیه زنان تنها مختص به نقشهای زنانه در سینما و تلویزیون نمیشود. در بازنمایی تصویر زنان در رسانههای ایران، امکانات فنی نیز علیه تصویر و نقشهای زنانه است. در این رسانهها، همچنان زن را در حوزهی خانه، درگیر در روابط خانوادگی و بدون علایق شخصی مستقل از نقشهای خانوادگی تصویر میشود. و غالباً زنان را به عنوان موجوداتی شکننده و ناتوان از مدیریت شرایط زندگی توضیف میکنند. این رسانههای تصویری نشان میدهند که زن در خارج از خانه با وجود اشتغال، استقلال فردی، موقعیت تحصیلی با جایگاه مناسب، اما بیشتر به عنوان یک قربانی معرفی می شود. و این تصویری دروغین و ساختگی از زن تحصیلکرده و مدرن و امروزی جامعه ایران است.
چه تعداد سالن سینما، تولید فیلم و فیلمبین در کشور داریم؟
سینما نشانه پیشرفت و ترقی در هر کشوری است. آمار و معیارهای جهانی که برای سالن سینما وجود دارد چنین می گویند که برای هر ۱۰هزار نفر از جمعیت یک کشور به یک سالن سینما نیاز است. در ایران فقط یک سالن سینما برای هر ۲۶۰ تا ۳۰۰ هزار نفر وجود دارد. در ضمن، بیش از ۱۰۸۰ شهر فاقد سینما می باشند. تنها ۶۰ تا ۷۰ شهر در ایران سالن سینما دارند. ۲۵ میلیون شهرنشین دسترسی به سینما ندارند که با احتساب روستاها این آمار به ۴۶ میلیون نفر میرسد. وزیر ارشاد و اسلامی جدیداً متذکر شدند که ۸۸ درصد مردم کشور به سینما نمیروند. شاخص سالانهی سینما رفتن در ایران به طور متوسط ۰/۳ است یعنی به طور متوسط هر ایرانی هر ده سال فقط سه بار به سینما میرود. شاید، باورش سخت باشد بیشترین جمعیت شهری استان تهران دسترسی به سینما ندارند. بر اساس گزارشهای رسمی، تا سال ۹۲ بیش از ۳۱ میلیون نفر از جمعیت ایران به سینما دسترسی داشتهاند و بیش از ۴۳ میلیون نفر از این دسترسی محروم بودهاند. در ایران به ازای هر ۳۰۳ هزار نفر یک سالن وجود دارد. با احتساب میانگین هر سالن ۱۰۰ صندلی، در واقع سهم هر ۳۰۳۰ نفر یک صندلی سینماست. این آمار، بر اساس جمعیت کشور و تعداد صندلیهای سینماست. در ایران وضعیت تعداد سینماها، آمار بسیار بغرنجی دارد، به گونهای که در ۳۵ سال اخیر رشد جمعیت ۱۲۷درصد و رشد ساخت سینما در ایران منفی و ۴۴درصد بوده است(خبرگزاری دانشجویان ایران- ایسنا). بر اساس وبسایت مرکز آمار ایران، در سال ۱۳۹۶ تنها ۱۹ درصد از مردم به سینما رفتهاند که حدود ۳۰ درصد این تعداد فقط یکبار، ۲۸ درصد آنها دو بار و ۴۲ درصد هم بیش از دو بار به سینما رفتهاند. به این ترتیب و طبق این آمار در واقع ۸۱ درصد مردم اصلاً به سینما نرفتهاند. یعنی براساس آمار یاد شده از جمعیت ۸۰ میلیونی ایران در حدود ۶۴ میلیون نفر اساساً بینندهی سینمای ایران نیستند. البته با این حال بیشترین تعداد سالنها یعنی ۱۱۰ سالن در تهران واقع شدهاند و استانهایی داریم که اصلاً سینما ندارند. سیستان و بلوچستان، کهکیلویه و بویر احمد و خراسان شمالی تنها بین یک یا دو سینما دارند.
حجتالله ایوبی در زمان ریاست خودش بر سازمان سینمایی (1392-95) با ارائهی این آمار که در ایران ما به ازای هر 260 هزار نفر یک سالن سینما داریم و با مقایسهی این معیار با دیگر کشورهای دنیا که یک سالن سینما به ازای هشت هزار نفر است(خبرگزاری تسنیم، 27 مرداد 1394)، خواستار راهاندازی و حرکت روند سیاستگذاری به سمت تاسیس سالنهای سینمایی شد. سیاستی که بعد از او با ریاست محمد مهدی حیدریان(1395-1397) بر سازمان سینمایی ادامه پیدا کرد و تنها در سال 96 با دستورالعملهای سیاستی سازمان سینمایی، هر 3 روز یک سالن سینما در کشور احداث و آمادهی نمایش فیلم شد(گروه فرهنگی عصر ایران، 20 اسفند 1396). و آمار تعداد سالنهای سینما را به چیزی در حدود 500 سالن سینما در کشور رساند (ایرنا، 17 اسفند 1396).
همانطور که در گزارش سازمان سینمایی "دربارهی وضعیت سالنهای سینما در کشور 1397" آمده است تا انتهای سال 97 تعداد پردههای نمایش به بیش از 600 سالن رسیده است(اربابی، محمود، 1397) که این تعداد سالن 157855 صندلی را در خود جای دادهاند. همینطور میانگین تعداد فیلمهای تولیدی در چند سال اخیر، 100عدد بوده است. بر اساس آمار منتشر شده توسط سازمان سینمایی(غلامپور آهنگر، غلامرضا، 1396) در سال 96، بالاترین ماه فروش در سالنهای سینما را ماه فروردین با تعداد مخاطب 3 میلیون و 200 هزار نفری و در سال 97 پربازدیدترین فیلم را «هزارپا» با چیزی حدود 4 میلیون مخاطب میتوان تخمین زد. بر همین میزان میتوان مخاطب فیلمبین سینمای ایران را چیزی در حدود 7 میلیون نفر در سال (فریب تعداد بلیط فروخته شده در سال 97 را که 27 میلیون عنوان شده است نباید خورد، این 27 میلیون بلیط را نهایتاٌ 7 میلیون مخاطب در سال خریداری کردهاند)و تعداد فیلمهای تولید شده در سال را به صورت میانگین 100عدد به شمار آورد. در ایران به ازای هر 70 هزار مخاطب فیلم بین، یک فیلم در سال تولید شده است. و نیز به ازای هر یازده هزار نفر فیلمبین، یک سالن سینما وجود دارد.
در تهران در سالهای اخیر قبل از بیماری کرونا شاهد افزایش سالنهای سینما هستیم اما در شهرهای دیگر با چنین رویکردی مواجه نیستیم. در ایران سالنهای سینما بر اساس استانداردهای جهانی و ویژگیهای مناسب ساخته نشدهاند. طبق آخرین گزارش منتشر شده در خصوص آمار سینماهای کشور در سایتهای ایران، از میان ۱۱۴۸ شهر در کشورمان، تنها حدود ۶۰ شهر سینما دارند و به طور تقریبی ۱۰۸۸ شهر از سینما محرومند. شهریور سال گذشته بود که باشگاه خبرنگاران آماری از سالنهای سینما در شهرهای مختلف منتشر کرد که در این آمار نام استانهایی به چشم میخورد که یا سالنهای بیکیفیت و تغییرکاربری داده شده داشتند یا از دسترسی به سالن سینما به کل محروم بودند.
ایران بین 80 تا 100 فیلم در سال به صورت رسمی تولید میکند. اما به صورت غیررسمی به 150 تا فیلم در سال هم میرسد. تولید رسمی به فیلمهایی گفته میشود که با پروانهی تولید، ساخته میشوند. از نظر سرانهی تولید فیلم ایران جزو 25 کشور اول دنیاست. اما از نظر سرانهی سالن سینما از 70 تا کشور در رتبهی شصتمین قرار داریم. سرانهی دیدن فیلم هم در جهان جزو همان رتبهی 70 یا 60 کشور هستیم.
کارشناسان، متخصصین، مسئولین و هنرمندان حوزهی سینما، در وسایل ارتباط جمعی به اشکال گوناگون اعلام کردند که "سینمای ایران فاقد تئوری و استراتژی مشخص است. افق ندارد. تولیداتش در خدمت منافع ملی نیست. از این رو، سینمایی داریم که فعال نیست و به شدت، منفعل است و در سالهای اخیر در سیطرهی روزمرگی و گیشه دست و پا می زند. یکی از مهمترین دلایل برای چالش اکران و عدم رغبت مخاطب به سینما همین عرضهی محصولات نامربوط با دغدغهها و دردهای جامعه است".
در حدود ۷۸ درصد مردم ایران اصلاً به سینما نمیروند
نتایج پژوهشی که دفتر طرحهای ملی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات انجام داده بسیار قابل توجه میباشند. جمعآوری اطلاعات مورد نیاز این طرح پژوهش، با تعداد نمونهی ۱۵ هزار و ۵۰۰ نفر از افراد بالای ۱۵ سال ساکن شهر و روستا و در گسترهی ملی انجام شد و در این پیمایش، پرسشگران برای تکمیل پرسشنامه، به هموطنان ساکن در ۳۱ مرکز استان، ۸۵ شهر (غیر مرکز استان) و ۵۰۰ روستا مراجعه کردند. جامعهی آماری این پژوهش از افراد ۱۵ تا ۷۵ سال تشکیل شده است.
طبق نتایج این پژوهش؛ ۴۶.۶ درصد از مردم ایران کتاب میخوانند. به طور متوسط در هفته ۱ ساعت و ۳۰ دقیقه کتابهای غیردرسی میخوانند. هر فرد روزانه ۱۲.۳۰ دقیقه مطالعه میکند. در سال در حدود ۲.۱۴ جلد کتاب میخرند. در منزل حدوداً ۲۴ جلد کتاب غیردرسی به جز قرآن وجود دارد. همچنین ۳۰ درصد از مردم ایران به شبکههای مختلف رادیو گوش میدهند که این به میزان ۳۳ دقیقه در شبانهروز است. بالاترین میزان استفاده از رادیو با ۵۱ درصد در خانه انجام میشود، ۳۹ درصد در اتومبیل و ۱۰ درصد مردم در محل کار به رادیو گوش میدهند. مردم در روزهای تعطیل و در آخر هفتهها ۶ ساعت و نیم اوقات فراغت دارند. مردم تلویزیون میبینند. در شهرستانها، تلویزیون مرجع خبر است. ۹۲.۷ درصد مردم در شبانهروز به طور متوسط ۲ ساعت و ۵۹ دقیقه تلویزیون ایران را تماشا میکنند. سریالهای خانگی عدد مصرف قابل توجهی دارد و مردم نزدیک به ۲۰ درصد از سریالهایی را که عرضه میشود، تماشا میکنند. مردم در روز در حدود یک ساعت از دستگاههای صوتی، تصویری، سینمای خانگی و ستاپ باکس استفاده میکنند. ۷۲ درصد مردم حدود یک ساعت و هفت دقیقه در روز موسیقی گوش میکنند. در این آمارگیری مصرف موسیقی سنتی، رتبهی اول را دارد. البته این رقم با فاصلهی کمی جلوتر از موسیقی پاپ قرار گرفته است. در حدود سه درصد از مردم، موسیقی راک و رپ ایرانی گوش میدهند. حدود ۳۳ درصد از کامپیوتر و لپتاپ، ۶۰ درصد از اینترنت استفاده میکنند و در حدود ۹۰ درصد گوشی تلفن همراه دارند. بیشترین میزان مصرف اینترنت در ایران از طریق موبایل انجام میشود. ۲۸.۳ درصد روزنامه یا مجله میخوانند. ۱۱.۹ درصد به صورت الکترونیکی روزنامه یا مجله میخوانند. ۲۹.۴ دقیقه از وقت خود را در هفته صرف خواندن روزنامهها یا مجلات میکنند. برای خرید روزنامه و مجله حدوداً سههزار و ۵۷۸ تومان در هر ماه هزینه میکنند. در روزهای غیرتعطیل در شبانهروز ۴ ساعت و ۱۷ دقیقه وقت آزاد و فراغت دارند. در روزهای تعطیل و آخر هفته ۶ ساعت و ۲۶ دقیقه وقت آزاد و فراغت دارند.
۴ درصد مردم در منزل خود مراسم پخش نذری یا سفره دارند و ۶۳ درصد جشن تولد اعضای خانواده را برگزار میکنند - جشن تولد مقولهای فرهنگی و جزو سبک زندگی مردم شده است-. همچنین حدود ۷۳ درصد مردم فعالیت هنری و دستی انجام نمیدهند. قانون کپیرایت در ایران تعطیل است. ۷۲ درصد مردم در هیچ فعالیت یا انجمن اجتماعی مشارکت ندارند. در حدود ۷۸ درصد مردم اصلاً به سینما نمیروند. افراد سالی ۰.۸ بار به سینما میروند که این عدد نشاندهندهی وضعیت وخیمی برای صعنت سینما است. در مراجعه به روستاها و شهرهای درجه دو نیز دیده میشود که این شهرها و روستاها سالن سینما ندارند که عدد شهر بدون سینما بالاست. همچنین در آمارهای دو دههی اخیر دیده میشود که تعداد سینماهای تعطیل شده زیاد بوده است. به عبارتی، تقریباً عمدهی شهرهای درجه دو ما سینما ندارند و به دلایل مختلفی تعطیل شدهاند. در تهران هم تعداد سینماهای تعطیل شده کم نیست. اخیرا در ساخت مجموعههای تفریحی و فروشگاهی به تاسیس سینما هم توجه میشود، همچنین سازمان سینمایی طرحی برای تاسیس سینماهای کوچک برای شهرستانها دارد. ولی در بررسی چند دههی اخیر دیده میشود با اینکه جمعیت حدود دو برابر شده، تعداد سینما افزایش نیافته است.
تک محصولی بودن سینما و عدم تنوع در آن
طبق آمار انتشار یافته در سایت های داخل کشور، سینما تنها توانسته در سال های اخیر، بین 4 الی 5 درصد از جمعیت 85 میلیونی کشور را به سمت خود جذب کند. آمار مربوطه نشانگر این واقعیت است كه سینمای ايران نمی تواند روشنفكران، تحصیل کردگان و مردم عادی را به سمت دیدن فیلم ها روی پردهی اکران جذب کند، زیرا فیلم های موجود در ایران تنوع چندانی برای مخاطب سینما ندارد. تمام فیلم هایی که در ایران به اکران سینماها گذاشته می شوند بومی هستند. در کشورهای جهان بین ده تا هشتاد درصد فیلم هایی که بر روی پردهی سینما می روند در اختیار فیلم های خارجی است. در ایران متاسفانه امکان تنوع در تولیدات سینمایی وجود ندارد. در جمعیت تشکیلدهندهی هر کشوری تنوعات و سلیقههای مختلفی وجود دارد. این سلیقهها در سینمای ایران امکان انتخاب ندارند. در ایران غالباً فیلمهای کمدی، ملودرام، جنگی و گاهاً اجتماعی تولید میشوند. سینمای کشور فیلم موزیکال، فیلم هارور، فیلم کودک، فیلم انیمیشن و... ندارد. همهی اینها نشاندهندهی این واقعیت است که سینمای ایران طیف محدودی از مردم را دعوت به دیدن فیلم در اکران میکند و امکانی برای انتخاب فیلم مورد علاقهی قشرهای مختلف جامعه ایجاد نمیکند. ساختار امـروزین روانـشناختی، اجتماعی و فرهنگی جامعه ایران متکثر است و سینما هم باید به پیروی از آن بافت تمايل به كثرتگرایی داشته باشد. جامعهی چند گانه منطقا واقعیتهای اجتماعی متنوعی دارد و سینما اگر بخواهد واقعگرا باشد، میبایست مانند واقعیت جامعه متكثر شود.
علاوه بر مشکلات بالا، وجود ممیزیهای سختگیرانه، قوانین محدودکننده، دخالتها و نظارتهای نادرست و نامناسب، وجود گروهها و لابیهای پرنفوذ در جامعه، وجود ساختارها و روندهای پیچیدهی اداری برای صدور مجوز برای هنرهای نمایشی و... هستند که باعث شده سینما بخش مهمی از هواداران سینماروی خود را به دلایلی که برشمردیم از دست بدهد. آقای ابراهيميان کارگردان سینمای ایران دربارهی جدول اكران فيلمها میگوید: «یک سری سالنهای خوب با سانسهای بالا در اختیار فیلمهای كمدی قرار میگیرد؛ در حالی كه فیلمهای اجتماعی از سالنهای زيادی برخوردار نیستند. اصلا منظورم اين نیست كه فیلمهای كمدی ساخته نشوند اما سهم فیلمهای اجتماعی هم از سالنها به همان میزان فيلمهای كمدی باشد».
این خواستی منطقی و درست است که بسیاری از کارگردانان سینمایی میگویند که عدالت فرهنگی در اين نوع سینما مناسب است برقرار شود. در سالهای گذشته بارها کارگردانان جوان، پیشکسوت و مطرح سینمای ایران شاهد این واقعیت سخت بودند كه بودجهها و امكانات فرهنگی و هنری و شرایط تولید فیلمهای مستقل در بسیاری از مواقع قطع شده و بخش مهمی از امكانات و بودجهها به گروه و طبقهی خاصی كه با بخش بزرگ سازمان سینمایی ارتباط مستقیم دارند صرف شده است. در واقع چنانکه پیشتر متذکر شدیم فیلم های سینمای ایران بر اساس تنوع درست نمی شوند.
در دههی ۹۰، بنا به تحلیلی:"مدیریت سینمای ایران بیش از اینکه به صورت مستقیم توسط مدیران و مسئولین سینمایی انجام شود، به دفترهای پخش سینمایی سپرده شده است؛ دفاتری که به صورت غیر مستقیم توسط مدیران اجرایی و متولیان فرهنگی کشور تأسیس گردیده و آنها هستند که تکلیف تولید و نمایش و فروش یک فیلم را مشخص میکنند و با سلیقههای سرمایهسالار و دلال مسلک و سودجوی خود، تنها به دنبال فروش هر چه بیشتر آثار و تولیدات در سطح گیشههای فروش و سالنهای سینمایی هستند".
شیوع بیماری کرونا در سینمای بحرانی ایران و پلتفرمهای آنلاین فیلم
به خاطر همهگیری ویروس کرونا در کشور بخشهای فرهنگی و هنری جامعه با آسیبهای جدی مواجه شدهاند. سالنهای سینما، تئاتر، موسیقی، نمایشگاه، کنسرت و برنامههای هنری بسته شدهاند. اغلب تولیدات و فعالیتهای هنری و فرهنگی متوقف شدهاند. سینمادارها و کارکنان و مزدبگیرانی که در سینماها کار میکنند و معیشتشان به نمایش فیزیکی فیلم مربوط است. آنان از وضعیت شیوع بیماری کرونا بسیار ضرر دیدهاند. متاسفانه وزارت کار و وزارت ارشاد اسلامی هیچ نوع برنامههای حمایتی و مالی جدی از این مراکز فرهنگی، هنری و هنرمندان و کارکنان این مراکز صورت نداده و حمایت از سینما، تئاتر و هنرمندان و کارکنان این بخشها بیشتر در همان قد و قوارهی گفتههای مسئولین ارگانها و وزراتخانههای مربوط به فرهنگ و هنر حکومت باقی مانده است.
کرونا نزدیک به یک سال است که همه حوزههای زندگی و فعالیت را در جهان و نیز در ایران تحت تاثیر خود قرار داده است. جامعهی جهانی هنوز نمیتواند مشخص کند که از دست کرونا کی راحت خواهد شد. سازمان بهداشت جهانی، چشمانداز نزدیکی برای رهایی از این بیماری در نظر ندارد. مدتهاست که جامعه بشری با دوره سختی از زندگی مواجه شده است و در این وضعیت پیش آمده همهی مشاغل و حرفهها باید خودشان را با این شرایط تحمیل شده وفق دهند. تغییر سبک زندگی با شرایط این بیماری همچنان در مرکز توجهات مردم و دولتها قرار دارد.
در ایران و اکثر کشورهای جهان سالنهای سینما همچنان در تعطیلی بسر میبرند. در ایران با شیوع بیماری کرونا ابتکارات و امکانات دیگر که غالباً آنلاین هستند مد نظر صعنت سینما و دیگر هنرها قرار گرفتهاند. نمایش فیلم از پردهی سینما به چارچوب تلویزیونها منتقل شده و از طریق اینترنت به صورت اکران آنلاین در دسترس علاقمندان قرار گرفته است. با کمک پلتفرمهای دیجیتالی آنلاین سینما با وجود همهی سختیها تلاش دارد همچنان به حیات خود ادامه دهد.
در دوران کرونا، پلتفرمهای آنلاین فیلم فعالیتشان افزیش گستردهای یافته است. به گزارش سایت مشرق :"گرانی بلیت سینما و هزینهها فرعی دیگری كه برای رفتن به سینما بر خانوادهها حمل میشود باعث شده بخش زيادی از مردم شبكهی نمایش خانگی را به سالنهای سینما ترجیح بدهند. توسعهی فیلمهای سینمایی در شبكه نمایش خانگی باعث شده سینمای ايران بخش عمدهی مخاطب خود را نه در سالنهای سینما بلكه در خانههای مردم جستوجو كند و درآمد بالای عرضه محصولات اين شبكه در سرتاسر كشور به اين شبكه اعتبار اقتصادی زيادی بخشیده است. گفته میشود گردش مالی شبكه نمایش خانگی چیزی حدود 800 میلیارد تومان در سال است اما در حوزهی سینما سالانه بنا به آماری انتشار یافته در سایت های ایرانی، فقط 50 میلیارد تومان گردش مالی وجود دارد. جدای از این، در بخش دانلود سایتهای غیرمجاز فیلم در فضای مجازی حدود 500 میلیارد تومان گردش مالی وجود دارد. بخشی كه اگر با ابزار قانونی مهار شود بخش عمدهای از گردش مالی فیلمهای ايرانی به سود سینماگران كنترل میشود. اين عدد و رقم جدا از نگرانی از اوضاع و احوال سینما، خبر از ایجاد فضا برای كسب درآمد و ایجاد اشتغال برای فعالان و فارغالتحصیلان رشتههای فرهنگی و هنری به ویژه سینما در عرصهی شبكه نمایش خانگی دارد".
اما این پلتفرمهای آنلاین با مشکلات قابل توجهی در عمل مواجه هستند. از یک طرف وجود انحصار در این شبکههای آنلاین کیفیت و ظرفیت این پلتفرمها به لحاظ تعداد فیلمها کاهش داده و همین تعداد مخاطبین را کم کرده است. از طرف دیگر صدور مجوز و اختلافات میان وزارت ارشاد اسلامی و تلویزیون بر مشکلات آنها افزوده است. سرنوشت سینما ماههاست که با شیوع بیماری کرونا آیندهاش ناروشن شده است و در این وضعیت فیلمسازان و کارگردانان باید از امکانات و شرایطی که پلتفرمهای دیجیتالی آنلاین برایشان بهوجود آوردهاند نهایت استفاده را کنند. این شیوهی نمایش آنلاین فیلم امکانی است که شاید در شرایط فعلی پیش آمده بتواند به کارگردانان و کلاً به صعنت سینما کمک کند. در ضمن اکران آنلاین فیلم موجب این شد که سینما دوباره به درون خانوادههای بسیاری بازگردد. تلویزیونها و سینماهای خانگی و... باعث شدهاند تا خانوادهها، بیشتر توی خانه فیلم تماشا کنند. اکران آنلاین از جنبه اقتصادی به سالنهای سینما ضربات اساسی زده است اما فاصلهی بین مخاطب و سینما را نیز کمتر کرده است.
البته پلتفرمهای آنلاین میتوانند موقتا جایگزین اکران سینمایی شوند، اما نمیتوانند عشق، علاقه و لذتی که در فضای اکران فیلم در سالن و با حضور فیلمبینها به صورت زنده ایجاد میشود را نادیده بگیرند. دیدن فیلم آنلاین در کامپیوتر، لپتاپ و تلویزیون خانگی قابل مقایسه با تماشای فیلم در اکران سینما نیست. بنابراین فعلا میتوان روی شیوهی آنلاین اکران به عنوان ابزاری حمایتی در سینما حساب باز کرد اما نمیتوان کاملا روی آن تکیه کرد. البته واقعیتی هم وجود دارد که بخش بزرگی از مردمی که دچار فقر، بیکاری و بدبختی در زندگی هستند و دائماً نگران معیشت و مخارج ماهانهشان میباشند، طبیعی است که تمایل چندانی برای پرداخت حق کاربری به این پلاتفرمها از خود نشان ندهند و یا حتی کلاً به سراغ این امکانات آنلاین نروند. البته در این بین وظیفهی ارگانهای فرهنگی و هنری این است که شرایط برابر برای دسترسی به امکانات هنری و فرهنگی را برای همگان در جامعه فراهم کنند و این عادلانه نیست که عدهای قابل توجه از مردم کشورمان تحت عنوان فقر و محرومیت اقتصادی نتوانند از آثار فرهنگی و هنری استفاده کنند. دولت در این وضعیت برای اوقات فراغت مردم اینترنت را مجانی کند و امکان دسترسی به فیلمهای آنلاین را برای همگان فراهم نماید.
در پایان این نوشته میتوان چنین ابزار امیدواری کرد که امروز ارزش گذاشتن به وجود سینما، فیلم، آثار هنری و فرهنگی بیش از هر دورهی دیگری مهم و ضروری است. زیرا که هنر هفتم پدیدهای بیش از یک سرگرمی بوده و خواهد بود. سینما و فیلم در بهترین حالت خود منشا شگفتی، لذت، امید به تغییر و به تصویر کشیدن جهانی بهتر است. سالنهای سینما روزی نه چندان دوباره فیلمها را به روی اکران خواهند برد. در این زمان ما با شرایطی متفاوت از گذشته و امروز مواجه خواهیم شد. در تمام سالهایی که سینما تا امروز دست به تولید و اکران فیلم زده هیچگاه نمیتوانیم تاثیر همهجانبهی سینما را بر زندگی مردم و روابط اجتماعی آن نادیده بگیریم. میراث فرهنگی و آموزشی سینما حقیقتاً پرشکوه است. 28 دسامبر 125مین سالگرد تولد سینما است این روز خجسته را ارج بگذاریم!
منابع:
سایتهای ایرانی ایرنا، مشرق، تسنیم،
- سایت مرکز آمار ایران
- ویکیپدیا
- سایتهای دویچهوله و رادیو فردا
- با انقلاب فرهنگی، تنوع و دگراندیشی سرکوب و تک صدایی و دیکتاتوری مستقر شد! در سه بخش- نوشته علی صمد- سایت به پیش
-نتایج موج سوم پیمایش مصرف کالاهای فرهنگی: ۷۸ درصد مردم ایران اصلاً سینما نمیروند. (خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران- ایرنا
- والتر بنيامين و هنر بازتوليدپذير – زهرا کمالی و مجید اکبری
- نتایج پژوهشی که دفتر طرحهای ملی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات
- تحلیل محتواي فیلم «دو زن» به كارگردانی«تهمینه میلانی» با رویكرد به زن- دكترافسانه مظفری و فرزانه نیكروح متین
- گفتگو با ابراهيميان کارگردان سینمای ایران.
- رفتارهای فرهنگی ایرانیان؛ از آمار کتابخوانی و تماشای تلویزیون تا استفاده از اینترنت
- زنان در سینمای ایران- مهدی سلطانی گردفرامرزی
- چند سینما با چند صندلی در ایران فعال است؟ خبرگزاری دانشجویان ایران- ایسنا
- عکس های مربوط به زنان هنرمند- نشریه شهروند- کانادا
- عکس های مقاله از سایت های ایرانی در گوگل انتخاب شده است.
افزودن دیدگاه جدید