رفتن به محتوای اصلی

آیا امریکا و چین می توانند از جنگ احتراز کنند؟

آیا امریکا و چین می توانند از جنگ احتراز کنند؟

نشریه «فارین افیرز» ( ّForeign Affairs ) در ٥ فوریه سال جاری مجموعه ای مقالات تحت عنوان "آیا امریکا و چین می توانند از جنگ احتراز کنند؟" منتشرکرد. این مجموعه تحت عنوان " احتراز از جنگ – چگونه می توان مقابله چین وامریکا را از ختم در یک جنگ فاجعه آفرین دور نگاه داشت." منتشر شده است. در مقدمه این مجموعه آقای کوین راد می گوید"هر استراتژی ای که برداشته شود و هر گونه که وقایع تحول پیدا کنند، تنش بین ایالت متحده و چین افزایش می یابند و رقابت آنها تشدید می گردد. این آینده غیر قابل تغییر است. معذلک "جنگ"، اجتناب نا پذیر نیست." در زیرنکاتی از این مقالات که – به نظر من – مهمتر آمده اند می آیند.

مقاله های "ریشه های رفتار چینی ها" ( نویسنده – آرنه وستاد) و مقاله " چین فکر می کند که امریکا در حال باختن است" ( نویسنده – جولیان گویرتز)

رهبران چین احساس می کنند که امریکا بازنده است و روند نسبتا کند باخت آنها با دوران ترامپ سرعت بیشتری گرفته است.

چینیها فکر می کنند که سیاستهای ترامپ در دوره ای قابل فهم هستند که نگراتی امریکا از رشد سریع چین را بفهمیم.

برخورد امریکا به فاجعه کووید - 19 نماینده تزلزلیست که در امریکا روی داده. قبل از آن ، بحران مالی 2008 نماینده همین عجز بود

چینیها به سرعت گرفتن بازندگی امریکا باور کرده اند و بنابراین سیاستهای محتاطانه را کنار می گذارند.

حتی اگر بایدن پیروز شود ( و سیاستهای امریکا تغییر جدی کنند) برای امریکا مشکل است که همان درجه نفوذ و قدرت قبل از ترامپ را بدست آورند.

وابستگی چین به صنایع امریکا - مخصوصا در مورد چیپسهای کمپیوتری - زیادند . چین در دو سال گذشته بیش از 1.2 تریلیون دلار برای پیشرفت چین در این زمینه ها و کسب خودکفائی بیشتر - سرمایه گذاری کرده است.

چین - برای مقابله با فشار امریکا - دست به اتحاد بیشتر با روسیه و ایران می زند.

مقاله سوم آیا چین از امریکا - در زمینه تکنولوژی نظامی - جلو می زند (نویسندگان – انجا مانوئل و کاتلین هیکس) –

از 2016 به بعد، چین به پروژه در هم آمیختن تکنولوژی نظامی و غیر نظامی را - شروع کرده است. بسیاری در امریکا از این واقعه نگرانند.

با این که در کوتاه مدت پیشرفتهای بیشتری خواهند داشت ولی فرهنگ بوروکراتیک دستگاههای دولتی برای سیستم چینی مضر است و در میان مدت - نیروی نو آوری دستگاههاس خصوصی - غیر دولتی - را کم می کند. امریکا نباید زیاد نگران باشد.

امریکا نباید مقابله به مثل بکند. بعضی سیاستهای ترامپ - مثلا جلوگیری از ورود دانشجویان چینی به بعضی درسها و مخصوصا تحقیقات مربوطه - می توانند تیغ دو لبه باشند و امریکا را از جذب بهترین مغزها محروم کنند.

در هر صورت چین از نظر تکنولوژیک بسیار عقب مانده تر از امریکاست.

مقاله چهارم - چگونه امریکا می تواند نظم آسیا را محکم تر کند ( نویسندگان – کرت کمپبل وراش دوشی)-

کتاب " دنیا دوباره نظم می گیرد" نوشته هنری کیسنگر (قبل از شهرت یافتن اوست) در باره نظم اروپا – و احتراز از جنگ است. این کتاب، سیاستها و توافقهای دو سیاستمدار – یکی مترنیخ اطریشی و دیگری یک سیاستمدار انگلیسی -لرد کاسلکراست.این تفاهم به اروپا فرصت داد که برای صد سال ( از جنگهای ناپلئونی در 1815 تا جنگ جهانی اول در 1915) از جنگ احتراز کند.

نمیگوdیم که ورژن جدیدی از تفاهم آنها برقرار شود بلکه صحبت بر سر اینست که کاسلگرا بر موازنه قوا تمرکز می کرد و مترنیخ بر حقانیت تفاهم از دید بازیگران عمده.

مقاله پنجم "عصر صلح نا آرام- قدرت چین در جهان پراکنده شده" ( نویسنده – یان ژوتانگ).

آقای پنس معاون رئیس جمهور امریکا در2018 سخنرانی ای در یک تینک تنک ارائه داد که طی آن با وضوح کم سابقه ای به سیاستهای چین (از سیاستهایش در دریای جنوبی چین تا مداخله در انتخابات امریکا) اشاره می کرد. او در این سخنرانی چین را متهم به در هم ریختن قانونیت بین المللی و بر علیه منافع امریکا دانست. سخنرانی آقای پنس بعضیها را نگران شروع جنگ سرد نوینی می کرد.شاید این مقایسه دقیق نباشد ولی دوران جدیدی از دو قطبی بودن جهان شروع شده است که طی آن، چین قدرت کوچکتر است و این مقابله می تواند در مقاطعی با خشونت همراه شود.

مقاله ششم – "چگونه می توان از یک جنگ در آسیا احتراز کرد- کاهش قدرت بازدارنده امریکا ریسک محاسبه غلط در چین را بیشتر می کند." ( نویسنده – مایکل فلورنوی) .

دنیا گرفتار بحران " کوروناست ولی خطر عمده ، رقابت امریکا و چین در همه زمینه های اقتصادی و تجاری، تکنولوژی و نظامیست. هیچ کدام از طرفین مایل به جنگ نیستند ولی کاهش قدرت بازدارنده امریکا، ریسک جنگ را بیشتر می کند.

مقاله هفتم – "رقابت جدا از فاجعه – چگونه امریکا می تواند چین را به چالش بگیرد و در همان حال با چین همزیستی داشته باشد" (نویسندگان – کرت کمپبل و جولیان سالیوان)

امریکا (این مقاله در اواخر ریاست جمهوری ترامپ نوشته شده) در مقطع تصمیم گیری تاریخی ای قرار گرفته. همه ناظران مهم قبول دارند که دوران نرمش با چین به سر رسیده.

علیرغم اختلافات فراوان دو کشور، هر دو باید حاضر باشند که با یکدیگر به مثابه یک قدرت عمده،همزیستی داشته باشند. این همزیستی عناصری از رقابت را در بر می گیرد.این رقابت همراه شروطی می آید که از رشد مهارگسیخته افزایش تنش، احتراز می کنند.

بنابر این همزیستی باید به مثابه شرطی گرفته شود که در آن، رقابت به مثابه شرطی که نیاز به مدیریت دارد و نه مسئله ای که باید حل شود.

به شرایطی نزدیک جنگ سرد می رسیم ولی این تشابه می تواند گمراه کننده باشد. چین قدرت بزرگ وجاه طلبی است. اما، بر خلاف شوروی، به خوبی در سیستم اقتصادی جهان جا افتاده و نمی تواند آنچنان که در مورد شوروی گفته شد، به خاطر بار سنگین،خودش از هم بپاشد. اینگونه پیش بینی در مورد چین، نباید مبنای سیاست امریکا باشد.

چین به مراتب بیش از شوروی چالش انگیز است. هیچ رقیب امرکا به 60% قدرت اقتصادی امریکا نرسید. این رقم را چین در 2014 پشت سر گذاشت و اگر قدرت خرید را در نظر بگیریم، تولید داخلی چین، هم اکنون 25% از امریکا بیشتر است.

در همین حال عده ای هم هوادار نوعی از "قرار ومدار کلی"هستند. طرح این تفاهم بمراتب بیش از تفاهم با شوروی است . بر طبق آن بخشی از آسیا به مثابه "منطقه نفوذ" چین به رسمیت شناخته میشوند. ولی این پیشنهاد خلاف منافع شرکتها و کارگران امریکائیست چرا که منطقه ای از جهان را که بیشتر از بقیه سرعت رشد دارد به چینیها واگذار می کند.نه تنها این نوع قرارها در حال حاضر مضر هستند بلکه غیر قابل اعتمادند. چین در حال رشد سریع است و دلیلی ندارد که به این تفاهم متعهد بماند.

زمینه های تنش فراوانند. اولین موارد به حاشیه جغرافیائی چین بر می گردند ولی با توجه به انواع سلاحهای دوربرد چینی، به این ناحیه محدود نمی شوند و می توانند مایه جنگ تمام عیار باشند. امریکا و روسیه برای جلوگیری از برخورد غیر عمد، مکانیسمهاdی داشتند ولی مشابه همان ها در بین امریکا و چین وجود ندارند. باید بین امریکا و چین، قرارهای رسمی – در همه زمینه های مناقشه ایجاد شوند.باید کانالهای ارتباطی بیشتری – مخصوصا در مورد دریای جنوبی چین – بین امریکا و چین به وجود بیایند.

بر خلاف دوران جنگ سرد، مناقشه امریکا و چین عمدتا به منطقه اقیانوس آرام محدود می شود.

شوروی به قدرت نظامی تکیه می کرد ولی چین به تفوق دیگری دل بسته است. تفوق در زمینه های روباتیک و هوش مصنوعی ...

امریکا باید اتحادی از کشورهای همنظر و شریک، بسازد.

امریکا باید - برای دفاع از برتری تکنولوژیک خود، از وقوع لحظه ای مشابه اسپوتنیک جلوگیری کند. در آن لحظه، (زمانی که شوروی توانست اولین پرتاب اسپوتنیک را بسازد) و در روحیه مردم تاثیر بگذارد.

امریکا از سرمایه گذاری در این زمینه ها عقب نشسته است . دولت در این موارد نقش مهمی دارد و نباید نگران باشیم که اینگونه سیاستها را "سوسیالیستی" بنامند.

و نکته آخر این که، چین می تواند در زمینه ایده دولوژیک چالش برانگیزتر از شوروی باشد. در ان مورد بهترین دفاع، تاکید بر ارزشهائی هستند که مبنای حاکمیت خوب را می سازند. امریکا باید با اطمینان به راهی برود که نشان دهد در درازمدت، دموکراسی بهتر از سیستم چین است.

ما باید روی پرنسیپ ها اصرار کنیم. باید در دفاع از حقوق بشر تعلل نداشته باشیم. مثلا باید در مورد اویگورها بیشتر اصرار کنیم. باالاخره باید به ضرورت داشتنن متحدین خوب اشاره کنیم. این از درسهای عمده جنگ سرد است. سیاستهای ترامپ دوستان ما راازما دور میکنند و چین همین را میخواهد.

 

The Sources of Chinese Conduct” by Odd Arne Westad

China Thinks America Is Losing” by Julian Gewirtz

Can China’s Military Win the Tech War?” by Anja Manuel and Kathleen Hicks

How America Can Shore Up Asian Order” by Kurt M. Campbell and Rush Doshi

The Age of Uneasy Peace: Chinese Power in a Divided World” by Yan Xuetong

How to Prevent a War in Asia” by Michèle A. Flournoy

Competition Without Catastrophe” by Kurt M. Campbell and Jake Sullivan

 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید