مرگ نابهنگام خسرو علیکردی، وکیل دادگستری و زندانی سیاسی پیشین، در دفتر کارش در مشهد موجی از واکنشها را برانگیخته است. همکاران و کنشگران و شمار زیادی از کاربران، وکلا و فعالان مدنی و سیاسی مرگ ناگهانی این وکیل شناختهشده را "پرابهام" و "مشکوک" دانستهاند و خواهان تحقیق مستقل شدهاند.
خبر ناگوار مرگ خسرو علیکردی، وکیل آزادیخواه و خوشنام حقوق بشری و یار و یاور فعالین دربند و خانوادههای داغدارمردم سرزمین غمزده ما ایران و بویژه جامعه وکالت را در اندوهی عمیق فروبرده است. مقامات حکومتی مرگ او را در اثر ایست قلبی اعلام کردهاند.
خسرو علیکردی از آن گونه انسانهای شریف و شجاعی بود که پس از دست دادن آنها به انسانیت، شرافت و شجاعت آنها پی برده میشود وجای خالی انها به چشم میآید. داس بیرحم اجل او را خیلی زود از مردم ایران طاعون زده و بویژه از فعالان مدنی-اجتماعی-سیاسی و خانوادههای دادخواه گرفت. در زمانهای که فسیلهایی همچون جنتی با پشت سر گذاشتن صدسالگی برای جا بجا شدن به کمک چند نفر نیاز دارد وبا بستن پوشک در دارالخلافه همچنان مشغول به "خدمتگزاری" به بارگاه ولایت است و یا افرادی همچون علیاکبر ولایتی که با زوال عقل دست و پنجه نرم میکند مناصب بیشماری را به یدک میکشد، راستی چرا کسانی همچون خسرو علیکردی در اوج قابلیت و کارآیی باید چنین زود پرپر شوند؟
شاعر قرن جهارم هجری، ابوطیب مصعبی چه زیبا از بی عدالتی جاری در زمان خود به جهان هستی میتازد. به احتمال زیاد او خدا و مقدسات را مد نظر داشته اما از ترس تکفیر شدن از طرف دین فروشان زمانه خود "جهان" را به جای "خدا" خطاب قرار میدهد:
جهانا همانا فسوسی و بازی که بر کس نپایی و با کس نسازی
چرا عمر طاووس و دراج کوته چرا مار و کرکس زیند در درازی؟
صد و اند ساله یکی مرد غرچه چرا شصت و سه زیست آن مرد تازی؟
اگر نه همه کار تو باژگونه چرا آنکه ناکستر او را نوازی؟
خسرو پدر و عمویش را در جریان دفاع از میهن در جنگ هشت ساله ایران و عراق از دست داده بود. او و برادرش جواد، هر دو وکیل شدند و وکالت پروندههای زندانیان سیاسی استان خراسان را در سالهای اخیر بر عهده گرفتند و هر دو به واسطه فعالیتهایشان مدتی را در زندان وکیلآباد مشهد در کنار موکلان خود سپری کردند. هر دو برادر همواره کنار خانوادههای دادخواه و خانوادههای زندانیان سیاسی و فعالان مدنی استان خراسان حضور داشتند.
خسرو علیکردی بهعنوان وکیل، کار خود را با دفاع از معترضان جنبش سبز آغاز کرد و از آن زمان بارها توسط نیروهای امنیتی احضار و بازجویی شد. او پس از اعتراضات سال 1401، در جریان جنبش "زن، زندگی، آزادی" وکالت جمعی از زندانیان سیاسی، فعالان مدنی و خانوادههای کشتهشدگان، از جمله خانواده ابوالفضل آدینهزاده و فعالانی مانند فاطمه سپهری و برادرش محمدحسین سپهری، از امضاکنندگان نامه درخواست استعفای خامنهای رهبر جمهوری اسلامی را بر عهده گرفت.
او چندین بار درباره وضعیت زندانیان سیاسی و نقض حقوق بشر اطلاعرسانی کرد و علیه رفتار قضایی مقامات قضایی، از جمله رؤسای شعبههای دادگاه انقلاب مشهد شکایت رسمی کرد. اما در پی این فعالیتها، در اواخر سال ۱۴۰۲ توسط شعبهٔ اول دادگاه انقلاب مشهد به "فعالیت تبلیغی علیه نظام" متهم و محکوم شد: حکم اولیه شامل یک سال زندان، دو سال تبعید به شهرستان نهبندان، دو سال ممنوعیت خروج از کشور، دو سال ممنوعیت اشتغال به وکالت و دو سال ممنوعیت فعالیت در شبکههای اجتماعی بود.
همانطور که خانم شیرین عبادی، برنده جایزه نوبل صلح و رئیس کانون مدافعان حقوقبشر، با ستایش از نقش علیکردی در پیگیری پروندههای سیاسی و عقیدتی در خراسان گفت فقدان او "فراتر از اندوه یک خانواده، ضایعهای برای همه کنشگران عدالتخواه است." یادش مانا و گرامی باد.
افزودن دیدگاه جدید