در این نوشتار کوتاه نه قصد پرداختن همهجانبه بر آنچه را که بعد انقلاب بر سازمان چریکهای فدایی خلق ایران حادث شد دارم و نه این در رسالت چنین نوشتهای است. قصد فقط پرتوافکنی و گشایش بحثی در این زمینه است، تا شاید در آینده این بحث که برای انتقال این تجارب برای نسل حاضر اهمیت دارد، پی گرفته شود.
در پنجاه سالگی جنبش فدائیان خلق ایران، به زوایای مختلف آن بهویژه از بدو تشکیل آن تا انقلاب ۵۷ پرداخته شده است. بنا به دلایل مختلف کمتر کس و طیفی تمایل دارد، به سالهای بعد انقلاب و آنچه که بر این جنبش گذشت، بپردازد. این امر دلایل مختلفی میتواند داشته باشد. اما برای تحلیل و شناخت امروزین این جنبش و چپ ایران و جستجوی پاسخگویی به نیازهای کنونی جنبش چپ ایران، که جنبش فداییان خلق تاثیر تعیین کنندهای در جهتدهی سمت و سوی آن داشت، لازم است، که به انکشاف و تحولات آن در بعد انقلاب تا به امروز پرداخته شود. بدون پرداختن به تحولات بعد انقلاب جنبش فدائیان نمیتوان درسهای لازم را برای تقویت، استحکام و نقش درخور چپ ایران در سپهر سیاسی کنونی کشور گرفت.
جنبش فدائیان خلق از دههی چهل که نطفههای اولیهی آن بسته میشد، تا قد برافراشتن آن بهعنوان سازمان سیاسی چپ در سپهر سیاسی ایران، از طیفها و محافل نظری و سیاسی گوناگونی تشکیل شده بودند. این طیفها و محافل پراکنده همه خود را در چارچوبهی نظری چپ سوسیالیستی تعریف میکردند. در دههی چهل برای انسجام، نزدیکی و ارتباطات ارگانیک طیفهای مختلف تلاشهای زیادی صورت گرفت، تا بهعنوان یک سازمان سیاسی-نظامی در سال ۱۳۴۹ قد علم کند. سازمان چریکهای فدائی خلق علیرغم فعالیت بهعنوان یک سازمان چریکی بسته بهلحاظ تشکیلاتی، اما هیچگاه بهعنوان یک سازمان بسته و یکدست نظری-سیاسی نبود. در اوج فعالیت چریکی و در خانههای تیمی بحثهای نظری و سیاسی آگاهانه سازماندهی و جریان مییافت. رهبری وقت سازمان توانست این اختلافات نظری و سیاسی را با میدان دادن به آنها و نبستن فضای بحث، مدیریت بکند و نگذارد اختلافات باعث تفرقه و تضعیف سازمان شود. یکی و اصلیترین اهرم مدیریتی سازمان مشارکت دادن و در جریان گذاشتن همهی اعضای آن در مباحث و اختلافات مربوط به سازمان و جنبش چپ بود. تعیین سیاست راهبردی برای سازمان با مشارکت و نظرخواهی از اکثریت قریب به اتفاق اعضای سازمان صورت میگرفت. به همین خاطر هم علیرغم وجود و حضور دو طیف نظری قوی در بنیانگذاری سازمان، اما تحولات نظری و سیاسی سازمان با اتکا به خرد جمعی و بر بستر پراتیک عملی آن در یک روند آرام و بدون انشعاب و تنش پیش رفت. حتی میبینیم، که بحثهای حول وحدت بین جداشدگان از سازمان مجاهدین با سازمان به رهبری رفیق حمید اشرف ضبط شده و با اطلاع اعضای سازمان و با مشارکت آنان پیش برده میشود؛ همچنین بحثها و گفتگوهایی که بین رفیق حمید اشرف و رفیق مصطفی شعاعیان پیش برده میشود. رفیق حمید اشرف بهعنوان فرمانده بیبدیل نظامی در سازمان، بر نقش مشارکت و اطلاع اعضای سازمان از بحثهای نظری و سیاسی واقف بود. سازمان در تیرماه سال ۱۳۵۵ بزرگترین ضربه را در جلسهی رهبری خود خورد. همین نشان میدهد، که اهمیت خرد جمعی و مباحثو تصمیمگیری جمعی رهبری تا چه اندازه بر سازمان چریکی سیطره داشته است.
با توجه به ضربات مهلکی که در تیرماه سال ۱۳۵۵ به رهبری سازمان وارد آمد و تقریباً تمامی رهبران موثر و ورزیدهی سازمان کشته شدند، اولویت اول برای سازمان بازسازی و تامین رهبری سازمان بود. رفقای از زندان آزاد شده، از خانههای تیمی به جا مانده و رفقایی که در خارج کشور در ارتباط مستقیم با سازمان بودند، هستهی مرکزی رهبری و مسئولین بعد انقلاب سازمان را تشکیل دادند. رهبری و مسئولین سازمان با گسترش سازمان از یک سازمان چریکی به یک سازمان تودهای وسیع در مقابل خود دنیایی کار داشتند. شرایط جدید که رهبری سازمان را هر لحظه در مقابل پرسشها و وظایف جدیدی قرار میداد و نیروهای مختلف حاضر در صحنهی سیاسی کشور از هر طرف سازمان را تحت فشار قرار داده بودند، از رهبری سازمان درایت، صبر و درک لحظهی نوین را طلب میکرد. اصلیترین و مهمترین نکته این بود که رهبری سازمان درک میکرد، که قبل از هر چیز شرایط جدید و انبوهی از وظایف، پاسخهای ازپیشتعیینشده و آمادهای را ندارد. تامین حضور موثر و مسئولانه و تلاش برای مشارکت دادن و استفاده از خرد جمعی اعضای سازمان در اقصا نقاط کشور نیاز بود. اما رهبری سازمان لزوم مشارکت و چگونگی مشارکت و تامین نظرات اعضا و هواداران سازمان را آن طور که لازم بود، درک نکرد. همچنان فکر میکردند که تصمیمات و بحثهای نظری و سیاسی در همان جمع کمیتهی مرکزی، هیات تحریریهی نشریه کار و حداکثر در میان مسئولین حول کمیتهی مرکزی، میتواند تامینکنندهی نظر کل سازمان باشد. در صورتی که نه در انشعاب رفقا اشرف دهقانی و حرمتیپور و نه در انشعاب اقلیت و نه در انشعاب رفقای ۱۶ آذر اعضا و تشکیلات سازمان نه بهطور واقعی در جریان اختلافات و مباحث قرار گرفتند و نه حتی در حیطهی کمیته مرکزی و مسئولین اولیه اهمیت و لزوم مشارکت و یا حداقل لزوم اطلاع اعضای سازمان قبل از هر اقدامی درک شد. هرچند همواره در کمیتهی مرکزی لزوم جاری شدن بحثها در تشکیلات مورد تاکید بهویژه از طرف اقلیت در هر مقطعی قرار میگرفت. اما در روند اختلافات و تصمیمگیریها برای انشعاب و جدایی هیچکدام آنطور که باید و شاید بر اهمیت بردن و باز کردن همهی ابعاد اختلافات به میان تشکیلات و تاثیرگذاری و تاثیرپذیری بر و از تشکیلات پی نبردند. بهعنوان مثال بیرونی و قطعی شدن انشعاب اکثریت و اقلیت در عرض دو هفته صورت میگیرد. رفقای اقلیت بهدرستی بر توضیح مباحث و بردن اختلافات به میان اعضا تاکید میکنند. در نشریهی کار نظرات جمعبندی شدهی اقلیت و اکثریت بهعنوان ضمیمه درج میشود. اما هنوز این شمارهی نشریه کار در سراسر کشور توزیع نشده و همهی اعضای سازمان نظرات را نخوانده و به تحلیل مشخصی نرسیدهاند. درست چند روز بعد آن رسماً دست به انشعاب زده میشود. بحث من الان وارد شدن به اینکه کدام طرف کمتر یا بیشتر مقصر بوده است، نیست. بلکه نشان دادن درک و درایت رهبری آن زمان در درک اهمیت مشارکت اعضا و هواداران سازمان در آن مقطع حساس است. هر دو طرف در کمیتهی مرکزی سازمان در آن مقطع با یک حساب ساده میتوانستند، درک بکنند که رفتن نشریهی کار و مباحث به درون کل تشکیلات بهطور طبیعی حداقل دو هفته طول میکشیده است؛ همه جای ایران تهران نبود. اما دیدن فقط خود و حداکثر حلقهی نزدیک به خودشان و ارادهگرایی محض، بزرگترین انشعابات را به جنبش فدائیان تحمیل کرد، که نه همهی اعضا و هواداران سازمان در آن مشارکت و نقش داشتند و نه حتی همهی ابعاد بحثها و تاثیر این انشعاب بر نیروی عظیم اجتماعی سازمان روشن بود. در همهی انشعابات، بدنهی سازمان در مقابل عمل انجام شده قرار میگرفت و مجبور به انتخاب میشد و بخشاً هم در انفعال بود.
آنجایی که پای واقعیتها در میان بود و جنبشهای اجتماعی و سیاسی تودهای مانند ترکمن صحرا در میان میآمد و سازمان خود را ناگزیر از تصمیمگیری مسئولانه در قبال آن میدید، همهی مسئولین اصلی انشعابات بعدی در میان مردم و مسئولین منطقهی سازمان که نبض تحولات و جنبش دستشان بود، تصمیمهای مشترک همراه با مسئولیتپذیری متناسب با تحلیل درست از واقعیتهای زمینی توازن قوا در سطح جامعه میگرفتند. خود را از تصمیمهای ذهنی روشنفکرانه و بدون توجه به موقعیت سیاسی و اجتماعی منطقه و کشور پرهیز میدادند. واقعیتها و سرنوشت جنبش تودهای ترکمنها آنها را وادار به تصمیمگیریهای منعطف و مسئولانه میکرد. ترکیب هیات نمایندگی سازمان و مسئولین سازمان در منطقه که بیشترین تلاش را برای صلح و برقراری آتشبس کردند، جالب است. رفقا اشرف دهقانی، مستوره احمدزاده، امیر ممبینی، مهدی سامع، محسن شانهچی، به مسئولیت رفیق مهدی فتاپور و عباس هاشمی (هاشم- در منطقه) و رهبران و مسئولین اصلی ترکمن سازمان هم در منطقه همراه و خواهان صلح و برقراری آتش بس بودند. همین یک مورد نشان میدهد، که تا چقدر انشعابات و تبعات بعدی آن، نه بر بستر واقعیتها و لزوم تصمیم بر جدائی در همان مقطع تاریخی بوده است و نه هیچکدام از پیششرطهای ضرور برای یک انشعاب واقعی مبتنی بر شناخت از وضعیت واقعی کشور و نیروهای سازمان و لزوم مشارکت واقعی آنها متکی بوده است. نگاه از بالا و خود را جای تودهی تشکیلاتی دهها هزار نفری گذاشتن و تصمیمهای سرنوشتساز بدون مشارکت اعضا و هواداران گرفتن، روند شتابان بعدی هر کدام را تعیین کرد. روندهایی که زیانهای خود را از هر طرف برای یکپارچگی و انسجام چپ ایران رقم زد.
از فراز امروز به آن سالها که نگاه میکنیم، اولین انشعاب که سر و صدای زیادی نکرد، انشعاب رفقا اشرف دهقانی و حرمتیپور بود، که آن رفقا هنوز بر سر رد مبارزه مسلحانه مسئله داشتند. اما بزرگترین انشعاب اقلیت - اکثریت در خرداد سال ۱۳۵۹ در سازمان اتفاق افتاد. رفقای اقلیت در تحلیل حاکمیت محق بودند. نیرویی بهشدت انحصارطلب، قشری و دیکتاتور رهبری حاکمیت برآمده از انقلاب را در دست گرفته بود. نیرویی که در اقصا نقاط کشور تحمل مخالف را نداشت و به طرق مختلف نیروهای سیاسی مخالف و منتقد را سرکوب میکرد. اما الزاماً راه مقابله با آن انشعاب در بزرگترین سازمان چپ ایران و خاورمیانه و انتخاب سادهترین راه و تسریع روند پیوستگی اکثریت سازمان به خط مشی شکوفایی و حزب توده ایران و انتخاب اقلیت مبارزهی مسلحانه از طریق تشکیل جوخههای نظامی اعدام انقلابی و راه مقابله بلافصل با حاکمیت برآمده از انقلاب بدون بررسی توازن قوا در آن مقطع تاریخی، که بیشتر خودکشی سیاسی بود، نبود. درایت رهبری فقط در تحلیل درست و واقعی حاکمیت نیست، هرچند پر اهمیت است. در عین حال و مهمتر از همه، درایت رهبری در تحلیل از توازن قوا و عقبنشینی نیروهای سازمان برای رهایی از ضربات مهلک در آن مقطع تاریخی بود. به نظر من اگر در کل رهبری سازمان رجوع واقعی به تشکیلات و مشارکت واقعی آنها تامین میشد و یا در جهت تامین مشارکت آنها حرکت میشد، گزارشات و نظر اعضا و هواداران دریافت میشد، حداقل بحثها و جستجوی راه سوم تعمیق پیدا میکرد، آنگاه میتوانست امیدها برای عدم تحمیل انشعاب زودرس افزایش پیدا بکند و گزینههای بیشتری در مقابل کل سازمان برای تامین وحدت آن پیدا میشد. کمیتهی مرکزی خود را بهجای اعضا و هواداران سازمان قرار داد و در اتاقهای بسته نشسته مباحث و اختلافات خودشان را بهجای تشکیلات قرار داد و انشعابی توضیح نداده و حلاجی نشده را به سازمان تحمیل کرد و کل تشکیلات را در مقابل انتخاب و عمل انجام شده قرار داد. باید توجه داشت که در سال ۱۳۵۹ هنوز نیروهایی مانند سازمان مجاهدین و خیلی از نیروهای دیگر در صحنه کشور حضوری فعال دارند و با سازمان روابط نزدیک و حسنه دارند و هنوز تصمیمهای جدی و تعیین تکلیف شدهای با حاکمیت نگرفتهاند. سرنوشت محتوم سازمان چریکهای فدائی خلق ایران، انشعاب و تصمیمگیری در انتخاب راهی که انتخاب کردند، نبود! انشعاب خرداد 59 روندهای بعدی هر طرف از سازمان را در آن روزهای پرهیجان و پر تلاطم تسریع کرد، که برای کل جنبش فدائیان باعث هزینههای سنگینی شد.
همانطور که در بالا اشاره کردم، انشعاب ۵۹ انتخابهای سیاسی هر کدام را شتابان کرد. در روزهای پرتلاطم بعد انقلاب، که هر لحظه اتفاقات و حوادث تازهای رخ میداد و سازمانهای فعال در صحنهی سیاسی کشور ناگزیر از پاسخگویی بودند، سازمان فدائیان خلق ایران اکثریت، نه در یک بحث همهجانبه و با مشارکت همهی اعضای سازمان، راه نزدیکی به حزب توده ایران و اتخاذ خط و مشی «اتحاد و انتقاد» را در مقابل حاکمیت برگزید، بلکه در آن روزهای تاریخی و پرهیجان از میان انتخابهای قابل دسترس آسانترین را انتخاب کرد. در آن روزهای پرتلاطم انقلاب که در یک طرف حاکمیت برآمده از انقلاب با شعارهای تند «ضد امپریالیستی» و تسخیر آمریکا وجود داشت، حزب توده ایران با اتکا به سیاست و تئوریهای منسجم خود، بیشترین فشار نظری و سیاسی را برای اتخاذ سیاست مورد نظرش را به سازمان میآورد. در طرف دیگر هم مجموعهای از نیروهای مخالف داخلی و خارجی در مقابل حاکمیت برآمده از انقلاب با شعارهای تند ضد آمریکایی، که با ذهن و تئوریهای چپ ضد لیبرال و بیتوجه به اهمیت دمکراسی و آزادیهای سیاسی بودند که سازمان را در مقابل انتخاب ناگزیر قرار داده بود. روند نزدیکی به حزب توده ایران و طرح وحدت تشکیلاتی با آن، موجب بحثهای جدید در سازمان شد و انشعاب زودرس دیگری را در ۱۶ آذر سال ۱۳۶۰ به سازمان تحمیل کرد. کیفیت و روندهای انشعاب کمابیش همان روندهایی را داشت که انشعاب اقلیت و اکثریت رخ داده بود. یعنی بدون مشارکت واقعی اعضای سازمان و در مقابل عمل انجام شده قرار گرفتن اعضا بود. روندهای بعدی نشان داد که استدلال و دلایل انشعاب ۱۶ آذر نه بر بستر اختلافات سیاسی و تحلیل از حاکمیت، که تا فرود آمدن ضربات حاکمیت به منشعبین ۱۶ آذر در سال ۶۲ همان خط مشی شکوفایی و حمایت از حاکمیت مانند سازمان و حزب توده ایران بود، بلکه بهخاطر اختلاف در وحدت با حزب توده ایران بود، که روندهای بعدی نشان داد، زمینههای واقعی برای وحدت شتابان آنگونه که تصور میشد، محیا نبوده است.
همهی این انشعابها و جداییها علاوه بر تضعیف و انفعال بخشی از نیروهای کل جنبش فداییان، روندها و تصمیمگیریهای هر کدام از آنها را شتابان تسریع کرد. سازمان فدائیان خلق ایران اکثریت در عین حال که سیاست و برنامهی شکوفائی (اتحاد و انتقاد) اشتباهی را در قبال جمهوری اسلامی اتخاذ کرد، بهخاطر پذیرش تئوری دوران و اسناد مشاوره احزاب کارگری و کمونیستی ۱۹۵۷، ۱۹۶۰ و ۱۹۶۵، که دنیا را به دو اردوگاه امپریالیسم و سوسیالیسم تقسیم میکرد و از این طریق خود را در کنار و همراه با همهی نیروهایی که به نوعی ضد امپریالیسم نشان میدادند، قرار میداد. اما سازمان بهخاطر نگاه چپ و سوسیالیستی و خود را بهعنوان سازمان طراز نوین طبقه کارگر تعریف کردن، با کار و سازماندهی در میان زحمتکشان و کارگران توانست در سالهای ۱۳۶۰ و ۱۳۶۱ پایگاه اجتماعی خود را گسترش و تحکیم دهد و به یک سازمان نسبتاً تودهای تبدیل شود. اما این دوره زیاد دوام نیاورد. از اواسط سال ۱۳۶۱ فشارها و دستگیریهای نیروهای سازمان هر روز شتاب میگرفت و رهبری سازمان از همان زمان به تحلیل قطعی رسیدند که حاکمیت در صدد ضربه زدن به کل تشکیلات سازمان است و تدابیر امنیتی و تلاشهایی برای جابهجایی نیروهای خود و شناسایی مرزهای کشور برای خروج بخشی از رهبری و کادرهای خود را شروع کرد. از ۱۷ بهمن ماه ۱۳۶۱که اولین سری دستگیری رهبری حزب توده ایران کلید خورد، رهبری سازمان ضربه به حزب را ضربه به خود تلقی کرد و همهی کوشش و سازماندهی خود را برای خروج از این وضعیت قرار داد. بهطوری که از فروردین سال ۱۳۶۲ اولین گروه رهبری سازمان از کشور خارج شد و به تدریج در بهار سال ۶۲ بخش اصلی و بزرگی از رهبری و کادرهای سازمان که خطر دستگیری آنها میرفت، را از کشور خارج کرد.
خروج رهبری سازمان از کشور همراه با سازماندهی تشکیلات کل سازمان در سراسر کشور برای شرایط سرکوب و مخفی بود. بهطوری که تا آذر ماه سال ۱۳۶۳ که آخرین گروه اعضای کمیتهی مرکزی از کشور خارج شدند. حدود چهار هزار نفر از اعضای سازمان در گروههای مرکزی و مستقل بدون ارتباط ارگانیک باهم سازماندهی شده بودند. تشکیلات مخفی سازمان فدائیان خلق ایران اکثریت بر بستر شکست خط مشی اتحاد و انتقاد از حاکمیت و عیان شدن اشتباه بودن تحلیل از حاکمیت و ضربات ناشی از آن، که بار سنگین احساسی و عاطفی را بر اعضا و هواداران سازمان تحمیل کرده بود، قوام و سازماندهی شد. از سال ۱۳۶۲ تا اواخر سال ۱۳۶۵ که جمهوری اسلامی یورش همهجانبهای به کل تشکیلات مخفی سازمان داشت، نیروهای سازمان مبارزهی همهجانبهای را علیه حاکمیت سازماندهی کرده بودند. در تمامی این سالها نیروهای متشکل و غیر متشکل سازمان با کار و تلاش در میان کارگران و زحمتکشان و با تکثیر و پخش اعلامیه و نشریهی کار در دهها هزار نسخه بیشترین فعالیت را در سطح کشور ایفا کردند و به معنای واقعی شعار «هر فدائی یک سازمان» را به منصهی ظهور رساندند. در این سالها سازمان در تمامی استانها و اکثر شهرهای بزرگ تشکیلات سازماندهی شده و متشکل مخفی داشت. در حقیقت اعضا و هواداران سازمان تاوان اتخاذ سیاست اشتباه یک سال و اندی را از سال ۶۲ تا اواخر ۶۵ را با فعالیت و حضور در میان زحمتکشان و نهادهای تودهای و کارگری و همچنین با فعالیت مطبوعاتی و پخش اعلامیه و نشریه کار پرداخت کردند. روند فعالیت مخفی تشکیلاتی سازمان تا سال ۱۳۷۱ ادامه داشت. در این سالها صدها تن از اعضای کمیته مرکزی، اعضای سازمان دستگیر و اعدام شدند. فداکاریها و مبارزهی شبانهروز و خستگیناپذیر اعضا و هواداران سازمان فدائیان خلق اکثریت قطعاً روزی از پشت ابرهای غبارآلود رقابتهای سیاسی بیرون خواهد آمد.
از همان روزهای آغازین خروج رهبری و کادرهای سازمان به خارج از کشور، بحث بر ما چه گذشت؟ آغاز شد. همهی رهبری و کادرهای سازمان متفق القول بودند که دیگر سازمان در جرگه مخالفین جمهوری اسلامی قرار دارد. دیگر نه تردیدی در ماهیت استبدادی و سرکوبگرانهی حاکمیت داشتند و نه قایل به ایجاد مفری در فضای سیاسی کشور بودند. قطعیت و رسمیت این سیاست در پلنوم مهرماه سال ۱۳۶۳ اعلام شد. اما تعمیق بحثها بر سر تحلیل از جامعه و از خط مشی اتحاد و انتقاد از حاکمیت، ناگزیر بحثها را به عمق میبرد و ناگزیر از نگاه بر بنیادهای فکری مشی اتخاذ شده بود. بهطوری که تعمیق این بحثها سازمان را در سال ۶۴ به دو جناح تقسیم کرد. بحثها عمدتاً نه بر بستر اتخاذ خط مشی سیاسی جاری در قبال حاکمیت که ظاهراً اختلاف نظری نبود، بلکه در رابطه با بحثهای برنامهای حول شعار جمهوری دمکراتیک خلق و جمهوری ملی و دمکراتیک و ارزیابی از خط مشی شکوفایی سالهای ۶۱-۶۰ (نقد گذشته) رقم خورد. تعمیق این بحثها در پلنوم وسیع فروردین ماه ۱۳۶۵ که مسئولین و کادرهای داخل کشور هم شرکت کرده بودند، به انتقاد از خط مشی سیاسی «اتحاد و انتقاد» شد و آن خط مشی را راستروانه ارزیابی کردند. این تحلیل و ارزیابی باعث تغییراتی در هیات سیاسی و هیات دبیران سازمان و برخی از ارگانهای مرکزی سازمان شد. اما پلنوم وسیع در حقیقت سرآغازی برای تعمیق بخشیدن و به عمق بردن همه جانبهی این بحثها بود. از همان آغاز برگزاری اولین کنگرهی سازمان و مشارکت دادن اعضای سازمان در اتخاذ خط مشی سیاسی و برنامهی سازمان و ارزیابی از آنچه که گذشت، مورد بحث و کوشش برای اجرائی کردن آن بود.
سرانجام این بحثها و اختلافات منجر به تشکیل اولین کنگرهی سازمان در مرداد ماه سال ۱۳۶۹ شد. بحث مرکزی در این کنگره حول نقد خط مشی «اتحاد و انتقاد» دور میزد. تمامی بحثها و حتی اتخاذ کدامین سیاست را هم تحت تاثیر خود قرار داده بود. (ضمیمه یک) سیطرهی این بحثها و تصویب قرار در انتقاد از خط مشی شکوفائی، منجر به کنار گذاشتن کل کمیته مرکزی سازمان و انتخاب رهبری جدید تحت عنوان شورای مرکزی سازمان شد. بهطوری که هیچ کدام از اعضا کمیته مرکزی سابق عضو شورای مرکزی جدید سازمان نبودند. (ضمیمه دوم)
-----------------------
منابع:
*ضمیمه یک:
-دربارهی هدف سیاسی ما (مصوب کنگره اول)
پایان دادن به رژیم جمهوری اسلامی و استقرار دموکراسی پارلمانی در شکل جمهوری فدراتیو.
-دربارهی ارزیابی از نظام سلطنت و سیاست اتحادهای ما:
مردم میهن ما در انقلاب بهمن به رژیم سلطنتی نه گفتند و آن را سرنگون کردند. سازمان ما، نظام سلطنت را نظامی غیر دمکراتیک میشناسد. سازمان در سیاست اتحادها و همکاری و اتحاد عمل و تشکیل جبهه با نیروهای جمهوریخواه طرفدار دموکراسی تاکید دارد و اتحاد با سلطنتطلبان را رد میکند.
*ضمیمه دوم:
-قطعنامه «بررسی اجمالی خطاهای سازمان در دهه اخیر» مصوب کنگرهی اول سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
۱- کنگرهی اول سیاست و برنامهی سازمان در راه شکوفایی جمهوری اسلامی را به جهت تقابل آن با دمکراتیسم، پیشرفت و تجدد، بزرگترین خطای سیاسی سازمان ارزیابی میکند. این سیاست و برنامه محصول بینشی بود که جهان را به دو جبهه تقسیم میکرد و با توجه به ضد امپریالیسم ارتجاعی رژیم خمینی که در آن زمان اینگونه تصور نمیشد، ادامه حیات آن را به سود مردم ایران و به سود یک جبهه و به طور مشخص اردوگاه سوسیالیسم ارزیابی میکرد. در تدوین این مشی به منافع و نیازهای عاجل مردم ایران توجه نشد. بیاعتنایی به دمکراسی و عدم شناخت دستگاه روحانیت، از جمله عوامل موثر در شکلگیری این سیاست و برنامه بود.
سیاست شکوفاسازی جمهوری اسلامی به سود رژیم و بر ضد منافع ملت ایران بود. این مشی ضربات بسیار سختی به اعتبار جنبش فدایی، جنبش دمکراتیک و حقطلبانهی مردم ایران، بهویژه خلق کرد و ترکمن وارد ساخت و موجب اتخاذ سیاستهای ستیزهجویانه و خصمانه نسبت به دیگر نیروها و فعالان جنبش گشت.
کنگره این سیاست را محکوم میکند و مسئولیت اصلی آن را متوجه رهبران وقت سازمان میداند.
۲- سیاست وحدت با حزب توده ایران که در روند خود به سیاست ادغام سازمان در حزب منجر میگردید، ناقض استقلال سازمان بود و به اعتبار جنبش فدائی ضربات جدی وارد آورد. این سیاست یکی از عوامل موثر و جدی جدایی بخشی از فعالان جنبش فدایی محسوب میشود.
کنگره کمیته مرکزی سابق را مسئول اصلی این خطای بزرگ میشناسد و بر آن است که بخشی از کادرهای موثر سازمان نیز در دورههای معین در تسریع این روند موثر بودهاند.
کنگره گرایش در رهبری را که تا سالها بعد مصرانه بر صحت سیاست وحدت با حزب توده پافشاری کرد، منفی ارزیابی میکند.
۳- کنگره سیاست سازمان در برخورد با اتحاد شوروی و سایر کشورهای «اردوگاه سوسیالیسم» را نادرست ارزیابی میکند. این سیاست پس از پذیرش اسناد جلسات مشاورهی احزاب کارگری و کمونیستی ۵۷، ۶۰، ۶۹ و بر پایهی این اسناد اتخاذ شده بود و بر واقعیت انطباق نداشت. ناباوری نسبت به وجود برتریطلبی در حزب کمونیست اتحاد شوروی، صحه گذاشتن بیقید و شرط بر سیاستها و عملکردهای آنها، تبلیغات غیر واقعی به سود این کشورها و معرفی جامعهی شوروی و دیگر کشورهای سوسیالیستی به مثابهی تنها مدل سوسیالیسم و جامعهی آرمانی، به اعتبار سازمان به مثابهی نیرویی که از منافع ملی مردم ایران پیگیرانه دفاع میکند، لطمات جدی وارد ساخت.
۴- کنگره ساختار تشکیلاتی سازمان را که بر پایهی تمرکز قدرت در دستگاه رهبری و بیحقوقی کامل اعضا و نیز پرورش روحیهی فرمانبری استوار بود را مانع شکوفایی اندیشهها و بهرهگیری از خرد جمعی میگشت، ساختار غیردمکراتیک میداند. دستگاه رهبری با نقض مکرر حقوق اعضا تا حد نادیده گرفتن اساسنامهی مصوب خویش، موجب تخریب روابط سالم در بین فعالان سازمان در تمامی سطوح تشکیلات گردید. کنگره بدین وسیله از رفقایی که به دلیل اقدامات غیر مسئولانه رهبران و یا مسئولان، سازمان را ترک کردهاند، دعوت میکند، که به سازمان خود باز گردند.
۵- کنگره رژیم جمهوری اسلامی را عامل ضربات فاجعهبار سال ۶۵ که موجب دستگیری و شهادت صدها تن از فدائیان گشت، اعلام میدارد. کنگره در عین حال ارزیابی نادرست از اوضاع سیاسی کشور و عوارض چپروانهی سیاسی-سازمانی پس از سال ۶۲ را به سازماندهی نادرست و تعرض تبلیغاتی-تشکیلاتی انجامید، از عوامل موثر در وقوع این فاجعه میشناسد.
کنگره در عین حال خاطر نشان میسازد که برای مهار ضرباتی که در شرف وارد آمدن بر پیکر سازمان در داخل کشور بود، امکانات عملی معینی وجود داشت. ولی به علت نارساییهای حاصل از دستهبندیهای درون کمیته مرکزی، ارگانهای ذیربط از پرداختن به این مهم غفلت ورزیدند و نتوانستند ابعاد فاجعه را در سال ۶۵ و بعد از آن، تا حد ممکن تقلیل دهند.
۶- فدائیان خلق راه بسیار سختی را با تمام مسائل و بغرنجیهای یاد شده طی کردهاند. راهی که دشواریهای آن در اساس بر عهدهی فدائیان خلق در داخل کشور بوده است. کنگره از تمامی رفقا که در سختترین شرایط پرچم مبارزه علیه جمهوری اسلامی را برافراشته داشتند، قدردانی مینماید و نقش والای آنان در بالا بردن اعتبار جنبش فدایی را میستاید. کنگره از تمام تلاشهایی که تاکنون در جهت تداوم پیکار فدائیان در راه سعادت و بهروزی مردم ایران و در جهت طرد انحرافات گذشته و برونرفت از بحران صورت گرفته، قاطعانه دفاع میکند.
۷- کنگره کمیسیونی را جهت بررسی دقیقتر عملکرد کمیته مرکزی، شعب و یکایک اعضای آن انتخاب میکند. شورای مرکزی منتخب کنگره، موظف است کلیه اسناد موجود را در اختیار این کمیسیون قرار دهد. گزارش این کمیسیون به کنگره دوم ارائه خواهد شد.
۸- کنگره از رفقای هیئت سیاسی و کمیته مرکزی که فروتنانه جای خود را به شورای مرکزی منتخب سپردند، صمیمانه سپاسگزاری میکند.
*ضمیمه سوم:
-لینک اسناد کنگره اول سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
https://m.ooyta.com/oy_content/7/0219/070219130112-338m_03318.pdf
افزودن دیدگاه جدید