رفتن به محتوای اصلی

خوشه امید و نمای نزدیک

خوشه امید و نمای نزدیک

خوشه امید،

 

رخ به رخ، نمایان شد در نگاهم

کیست او ... که اینگونه

جانش در مشتهایش، گره بسته

روحش را پرتاب کرده

در میان آتش،

خیابان، در نگاهش شعله می کشد

و ترنم نغمه هایش را صبح

از فلق می خواند

و آسمان،

در میان بی شمار ستاره‌ ها

در آغوش میگیرد

 

چه غم انگیز است

رویایی که در سیاهی شب

نا امید،

چشم بر آرزوهایش دوخته است

 

بپا خیز،

قیام کن ای شرفِ زمین

قلبِ خروشان دریا،

خوشه امید

در بی نهایت شب

سرودِ سرخِ در زنجیر،

 

شاید روزی من

در این ماتم سرا

پیراهن سیاه را

از تن برکنم،

و شاخه هایی از گلِ سرخ

بر گیسوانِ سحر بنشانم.

------------------------

نمایِ نزدیک،

 

تهران-

شهرِ شلوغ

شهرِ قدرت،

ترس، مرگ، خیانت

عصیان،

و تا استخوان کثیف-

 

در آستانهِ شب

شب چرخ می زند

با چشمانِ سبزِ آبی

وحشی

ویرانگر

به دنبالِ لقمه نانی

از بسترِ تن کامگی

به خاک و خاکستر خواهد نشاند

شهر خاکستری

 

سیلی خوردهِ خیابان و روزگارِ تلخ

عطر آلودهِ جان میاید

در گلویش،

بغضِ سالهای دور نشسته

نگاهش در امتدادِ خیابان

می دود،

با دستان خالی ...

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید