رواداری در قرن بیستم:
قرن بیستم در واقع قرنی بود که رواداری در مفهومی که امروزه نظریهای لیبرالی خوانده میشود، برجستگی یافت و تثبیت شد. شاید بتوان گفت که تاریخ خونبار این قرن موجب شد که بسیاری به این باور برسند که تنها از طریق رواداری بتوان نقطه پایانی به خشونت دینی و سياسی گذاشت. در این قرن بود که فیلسوفان و نظریهپردازان سياسی ليبرال، از جمله جان ديويی، آيزایا برلين، کارل پوپر، مايکل والزر، رونالد دورکين و جان رالز (۱۶) از رواداری دفاع کردند. هربرت مارکوزه و ديگرانی چون آيریس يانگ (۱۷) منتقد این نوع نگاه و نگران بودند که رواداری و آرمان وضعيت بیطرفی آن، صرفاً یک ايدئولوژی غربی و مدافع تداوم سلطهطلبی است. در این قرن رواداری موضوع صریح بسياری از کتابهای اخير در فلسفه سياسی به قلم افرادی چون سوزان مندوس، جان هورتون، پرستون کينگ و برنارد ويليامز (۱۸) بوده است. در بحثهای جاری بسياری از منتقدین تمرکزشان در به چالش کشیدن نظریه جان رالز بوده است که، وی نظریه «ليبراليسم سياسی»، رواداری را پاسخی عملی و منطبق بر واقعيت متنوع موجود میبیند. پرسشی که از سوی منتقدین بکرات تکرار میشود این است که، چگونه میتوان التزامی مایهدارتر به شکیبایی داشت که فرد روادار از این مابازای پارادوکسیکال که معنایش تحمل کسانی که اهل مدارا نیستند، پرهیز کند.
در شرایط کنونی پارهای از بحثهای دیگر پیرامون این موضوع است که تا بار ديگر رابطهای ميان رواداری و فضيلت برقرار شود. تعدادی از اندیشمندان این پرسش را مطرح کردهاند که آيا رواداری در واقع فضيلت است؟ و اگر آری، چه نوع فضليتی است. دغدغه برابری نژادی، بیطرفی جنسیتی و پايان تبعیض، احترام به تفاوت فرهنگی و قوميتی و تعهدی کلی به تنوع فرهنگی موضوع بحثهای همه جانبهای درباره ماهيت رواداری در عصر جهانیشدن و يکسانسازی ما شده است. بالاخره، این نظر عاجلیت یافته که با بکارگیری کدامین مکانیزمها میتوان اهرمهای لازم را در حوزه آزادی بیان، مطبوعات و دین و اندیشه برای حمایت از اقلیتهای قومی و مذهبی که از دیرباز مورد تبعیض و ناشکیبایی سیاسی بودهاند، فراهم کرد.
در سال ۱۹۴۵ مجمع عمومی سازمان ملل ماده ۱۸ اعلامیه جهانی حقوقبشر را تصویب کرد. این اعلامیه نتیجه بلافصل جنگ جهانی دوم بود و برای اولین بار حقوقی را که تمام انسانها مستحق آن بودند را در مقیاس جهانی بیان میدارد. به اعتبار این ماده حقوق بشر به حقوقی گفته میشود که همگان در همه زمانها و مکانها از آن برخوردارند. مواد ۱ و ۲ اعلامیه جهانی حقوق بشر بنیاد اصلی مفاهیم کرامت، آزادی، برابری و برادری را بنا میکنند. مواد ۱۸ تا ۲۱ به آزادیهای سیاسی، عمومی و روانی از جمله آزادی اندیشه، نظر، دین، وجدان، بیان و آزادی انجمن میپردازند.
بدین ترتیب مفهوم رواداری در قرن بیستم، علیرغم فرآیند پُر فراز و نشیب خود پیشرفت بسیاری کرد و با نهادینه شدن مفاهیمی مانند دموکراسی، پارلمانتاریسم و سکولاریسم در بسیاری از کشورها به گفتمانی جدی تبدیل شد.
پارادوکس رواداری و رواداری سیاسی:
این نظریه توسط کارل پوپر در سال ۱۹۴۵ میلادی مطرح شده است. پوپر چنین عنوان میکند که چنانچه جامعهای هیچگونه محدودیتی برای رواداری نداشته باشد، سرانجام توانایی آن جامعه برای دفاع از رواداری توسط گروهها و افراد نابردبار از بین خواهد رفت. پوپر به این نتیجهگیری ظاهراً متناقض رسید که برای حمایت از جامعهای بردبار، جامعه باید نسبت به نابردباری، بردبار نباشد. او این پارادوکس را در کتاب جامعه باز و دشمنان آن توضیح داده است. بردباری بی حد و حصر قطعاً به از میان رفتن بردباری منجر میشود. اگر بردباری بیحد و حصر جامعه حتی آنان که نابردبار هستند را نیز در برگیرد، و اگر ما آماده نباشیم از جامعهای بردبار در مقابل ظهور نابردباری دفاع کنیم، آنگاه افراد بردبار و همراه آنان بردباری نابود خواهد شد. اگرچه از این قاعده نباید چنین استنباط شود که ایدههایی را که در پی عدم مدارا هستند، باید همواره سرکوب کرد.
رواداری و فنآوری دیجیتالی:
توسعه فنآوریهای جدید دیجیتالی منجر به رشد تصاعدی حجم اطلاعات و دانش موجود شده است و دسترسی به این اطلاعات را برای تعداد بیشتری از مردم در سراسر جهان راحتتر کرده است. به این اعتبار، فنآوری اطلاعات و ارتباطات میتوانند نقشی اساسی در باشتراک گذاشتن دانش و تخصص در خدمت توسعه پایدار با روحیه همبستگی داشته باشند. علیرغم این به عقیده بسیاری از ناظران، جهان امروز شاهد افزایش میزان عدم رواداری قومی، فرهنگی و مذهبی است که اغلب با استفاده از همان پلاتفرمهای حاصل از فنآورهای ارتباطی برای بسیج ایدئولوژیک و سیاسی جهت ترویج دیدگاهها و جهانبینیهای انحصارطلبانه استفاده میکنند. این شکل از بهرهبرداری و بسیج در بسیاری موارد منجر به خشونتهای جنایی و سیاسی بیشتر و درگیریهای مسلحانه میشوند (۱۹). علاوه براین حاصل چنین استفاده نادرستی منجر به پدید آمدن اشکال نوینی از عدم مدارا در شکل آزار و اذیت اینترنتی شده است.
تحلیلها و انتقادات مدرن:
مفسران معاصر امروزه بر مواردی پرتو افشانی کردهاند که در آنها مدارا با معیارهای اخلاقی عمومی، قوانین ملّی، اصول یا دیگر اصول پایدار و محکم قومی در تعارض قرار گرفته است. مایکل والزر (۲۰) خاطر نشان میکند که انگلیسیها در هندوستان تا سال ۱۸۲۹ میلادی سنت کریه سوتی (سنت سوزاندن زنانی که بیوه شده بودند) را تحمل میکردند. و یا این که ایالات متحده آمریکا از سنت تحمل چند همسری مورمونها (۲۱) خود داری کرد. (مایکل والزر)، جنجال روسری زنان مسلمان در فرانسه نشاندهنده تعارض بین آیین و سنتهای مذهبی و آرمان سکولاریسم فرانسه است (۲۲). همچنین عدم تحمل و مدارا و برخوردهای تحقیرآمیز به مردم رومی (کولیها) در کشورهای اروپایی معضلی جاری است (۲۳).
تعریف مدرن از رواداری:
هر نظام اعتقادی به یک میزان دارای ارزش (معتبر) است و ما باید تنوع را تحمل کنیم. فضیلت «بهتر» از رذیلت نیست، تنها با آن متفاوت است!
پژوهشگر تاریخ الکساندر والشم (۲۴) خاطر نشان میسازد که درک و تعریف نوین از مفهوم «رواداری – مدارا» را امروزه با درک و تعریف تاریخی آن، میتوان کاملاً متفاوت تلقی کرد. رواداری در تعریف مدرن آن بعنوان بخش جدایی ناپذیری از لیبرال یا نظریه لیبرالیسم از حقوق بشر قابل تعریف است. هانس اوبردیک (۲۵) در کتاب خود در مورد رواداری مینویسد: "تا زمانی که کسی صدمه نبیند، یا حقوق بنیادی کسی را نقض و یا تحقیر نکنند، دولت باید از دخالت کردن خودداری کند و آن چه را که زشت و چندشآور میداند، تحمل کند. مدتهاست که بیشترین دفاع رایج از رواداری توسط لیبرالها، برای مثال در نوشتههای فیلسوفان آمریکایی جان رالز، رابرت نوزیک، رونالد دورکوین، بریان باری، ویل کیملیکا (۲۶) و یک کانادایی وجود دارد".
جان گری فیلسوف انگلیسی اظهار میدارد که: "وقتی که ما کردار، باور و یا یک ویژگی شخصی را تحمل میکنیم، اجازه میدهیم که چیزی که بنظر ما نامطلوب، تقلبی و یا حداقل پستتر است، وجود داشته باشد. تحمل ما بیانگر این نظر است که علیرغم بد بودن آن کردار به باور ما، آن کردار وجود داشته باشد. هدف ما از تحمل آن باید رها کردن آن باشد" (۲۷). بعقیده جان گری "تئوری جان رالز در مورد «نئولیبرالیسم سیاسی» تأییدی بر تسامح بعنوان یک پاسخ پراگماتیسمی به واقعیت متنوع موجود است" که گروههای گوناگون از طریق بسط آنچه که رالز آن را «اجماع متقابل» مینامد، افراد و گروههایی که دارای دیدگاههای مجرد و یا «طرحهای جامع» هستند، متقاعد خواهند شد که در مورد پارهای از اصول عدالت که در بردارنده موازین رواداری است، توافق کنند. هربرت مارکوزه فیلسوف و جامعه شناس آلمانی و یکی از اعضای اصلی مکتب فرانکفورت در اثر خود بنام "نقدی بر رواداری ناب" در سال ۱۹۶۵ مینویسد: "رواداری ناب" تسامح نسبت به همه طرفداران اشکال توتالیتاریسم، دموکراسی و استبداد اکثریت است که به آنها کمک میکند که "رواداری سرکوبگرانه" را اعمال کنند.
نمونههایی از عدم مدارا در اوضاع کنونی:
بعنوان مثال در شرایط کنونی درجه بالایی از عدم تحمل و مدارا بین یهودیان اسرائیلی و فلسطینیها وجود دارد. این عدم مدارا جنبههای مختلفی دارد که میتوان از مسائلی مانند هویت، امنیت، تعیین سرنوشت، کشور، حق بازگشت پناهندگان به کشورهای دیگر، وضعیت بیتالمقدس نام برد که بستری برای اختلاف اند و نتیجهاش ادامه درگیری و خشونت بیشتر است.
اهمیت مدارا:
در کنفرانس که در پی جریان ۱۱ سپتامبر در مورد کثرتگرایی فرهنگی در ایالات متحده برگزار شد، یکی از پرسشهای مهم شرکت کنندگان چنین بود:
"ما چگونه می توانیم با کسانی که نسبت به ما مدارا ندارند، مدارا کنیم؟"
برای بسیاری مدارا و کنار آمدن با عدم رواداری نه قابل قبول و نه ممکن است. اگرچه ممکن است در شرایط خاصی مدارا رفتاری بیهوده بنظر برسد. بردبار بودن کلید کاهش تنش خصمانه بین گروهها بمنظور کمک به جامعه در گذر از درگیریهایی که مهار نشدنی و غیر قابل حل بنظر میرسند، است. علت آن این است که مدارا بخش جدایی ناپذیر از زندگی گروهها و انسانهایی است که به روشی محترمانه و قابل فهم در ارتباط با یکدیگر قرار دارند. در مواردی در جوامعی که عمیقاً درگیر مناقشات خشونتآمیز بودهاند، بردبار بودن به گروههای آسیب دیده کمک میکند که درد و رنج گذشته را تاب بیاورند و اختلافات را حلّ کنند. در رواندا دو قوم هوتی و توتسی تن به فرآیند مصالحه دادند که به آنها کمک کرد تا بر خشم و کین نسبت به یکدیگر غلبه کنند.
شکیبایی و رواداری یعنی:
امّا در مورد راهحلّ: پژوهشگران نروژی معتقدند که تماس مستقیم بویژه از طریق گفتگو اهمیت زیادی در رشد ظرفیت رواداری انسانها در قلمروهای گوناگون اجتماعی، سیاسی دارد. ایجاد نهادهای مدنی بویژه انجمنها ابزاری بسیار سودمند و کمک کنندهای هستند. عدم تماس مستقیم یکی از عوامل رشد جدایی و پیشداوری و قضاوت بر بنیادهای سُست و غیر واقعی است. این پژوهشگران بر این باورند که رواداری و شکیبایی از اهرمهای مهم دوام و تعالی خانواده و گروههای اجتماعی و کل جامعه است. چرا که جامعه مدنی بخشی از اجتماع است که انسانها در چارچوب آن با یکدیگر همیاری و کمک میکنند. پژوهشها نشان داده است که زنان و دختران در جامعه و در ارتباط با دگراندیشی و دگرباشی دارای ظرفیت بیشتری از شکیبایی و رواداری اند. نوجوانان تا پیش از رسیدن به سن هیجده سالگی بیشتر شکیبا هستند و تحمل دیگران برایشان آسانتر است. همچنین افرادی که در انجمنها و تیمهای ورزشی فعالیت دارند، عموماً دارای پتانسیل بیشتری در تحمل دیگران هستند.
جمعبست انسانها و نسبت دادن یک ویژگی اخلاقی یا سیاسی و یا نژادی به آنها نشان بارزی از ناشکیبایی و ناباوری به رواداری است. تهدید پنهان در گفتگو و یا بیان این که شخصی مناسب این یا آن کار و یا گفتگو نیست پیامی پنهان از باور به پیشداوری و یا ناشکیبایی بوده و تحقیرآمیز و ناپسند است. گفتگو و شنیدن نظرات یکدیگر شکلی از فعالیت مشترک در جامعه و قبول و تحمل یکدیگر، علیرغم تفاوتها، است.
مدارا بمثابه واژه و در واقعیت:
مدارا در شرایطی که جامعه، حوزه سیاست و یا انسانها ملتهب و مورد تهدید قرار میگیرند اهمیت بسیاری پیدا میکند. آن زمان که انسانها با قبول جنبههایی از شخصیت و یا کارکرد اجتماعی و سیاسی دیگران با دشواری روبرو میشوند، شکیبایی به ابزاری مهم و بعضاً تعیین کننده تبدیل میشود.
دوستی و روابط عاطفی بین انسانها تأثیری مثبت بر ارتقاء ظرفیت شکیبایی انسانها نسبت به یکدیگر دارد. تحقیقات نشان داده است که حتی جوانانی که در خانوادههایی که میزان رواداری در آنها کم بوده، رشد کردهاند، چنانچه در روابط اجتماعی در خارج از خانه دوستانی داشته باشند که در واقع بلحاظ اجتماعی و سیاسی در جبهه دیگری قرار دارند، میزان تحملپذیری آنها از چنین دوستی تأثیر گرفته و در خدمت ارتقاء ظرفیت رواداری آنها قرار میگیرد. شرکت و عضو شدن افراد و بویژه کودکان و نوجوانان در انجمنها و تیمهای ورزشی که ترکیب اعضای آن دارای دیدگاهها و نظرات گوناگونی هستند، در قیاس با شرکت و عضو بودن در انجمنها و تیمهای ورزشی که ترکیب اعضای آن را افراد هم نظر و یا هم ملیت تشکیل میدهند، به رشد روحیه رواداری آنها کمک شایانی میکند.
منشاء. عدم رواداری:
در شرایطی که وضعیت جامعه از نظر اقتصادی در حال رکود و از نظر سیاسی تحت فشار باشد، این امکان وجود دارد که تحمل افراد و گروههایی که بنظر متفاوت میآیند و یا چنین احساس میکنند که وجود آنها ممکن است منشاء آسیبهایی برای آنها باشد، تحمل آن افراد و گروهها برای افراد و گروههای اکثریت دشوار باشد. در چنین مواردی ممکن است تبعیض، رفتار غیر انسانی، سرکوب و خشونت اتفاق بیفتد. چنین رخدادهایی را میتوان در مورد کوزو مشاهده کرد. جایی که کوزو آلبانیها که با فقر و بیکاری دست و پنجه نرم میکردند نیاز به یک سپر و بُز قربانی داشتند و از تهاجم خشونتبار صربها بر علیه همسایگان مسلمانان بوسنی و کروات حمایت کردند.
پیامدهای عدم رواداری:
عدم رواداری موجب دور شدن گروهها از یکدیگر و باعث رشد حس جدایی بین آنها میشود. بعنوان مثال، اگرچه قوانین آپارتاید در آفریقای جنوبی سالها است که لغو شده است، امّا کماکان یک سطح قابل توجه از جدایی بین سیاهان و سفیدپوستان در آفریقای جنوبی وجود دارد، که در مطالعات مربوط به علت سطح فاصله اجتماعی مورد توجه قرار گرفته است. تداوم چنین تقسیم نژادی عملاً خود آبشخور مشکلات بین گروههای اجتماعی خواهد بود.
چگونه عدم مدارا ماندگار میشود؟:
عدم مدارا میتواند به اشکال مختلف ماندگار شود. در زیر به چند نمونه از آنها اشاره خواهد شد.
- ماندگاری بین افراد: افراد برداشتها و نظرات خود را در مورد یکدیگر بعلت فقدان تجربیات شخصی براساس فرضیاتی اغلب غیر واقعی بنا میکنند. چنین فرضیاتی میتوانند متأثر از باورهای مثبت یا منفی کسانی باشند که از نزدیکترین و یا تأثیرگذارترین افراد در زندگی شخصی آنها باشند، از جمله والدین یا سایر اعضای خانواده، همکاران، مربیان و یا کسانی که برای فرد سرمشق و الگو هستند.
- تأثیر پذیری از رسانهها: رفتار، افکار و درک انسانها از افراد و یا گروههای اجتماعی دیگر متأثر از تصویرهائی است که از آنها در رسانهها و مطبوعات بنمایش گذاشته میشوند. برای مثال بخش زیادی از مردم و گروههای اجتماعی صرب بر این باورند که رسانههای غربی تصویری منفی از مردم صرب در طی بمباران ناتو در کوزوو و صربستان بنمایش گذاشتهاند. نشان دادن چنین چهره غیرانسانی از مردم صرب میتوانسته در ترغیب غرب به بمباران صربستان کمک کرده باشد. علیرغم این مطالعاتی وجود دارند که نشان میدهند تصاویر رسانهای ممکن است در همه موارد بر افراد تأثیر اساسی نداشته باشد. بعنوان مثال، یک مطالعه در مورد چنین کلیشهای نشان داده است که مردم در شهرهای خاصی از جنوب استرالیا با نگاه منفی رایج کلیشهای نسبت به مسلمانان که از طرف رسانهها و مطبوعات ارائه میشود، هم نظر نیستند.
- نقش تعلیم و تربیت: در پارهای از برنامههای آموزشی مدارس ادبیاتی وجود دارد که آلوده به گزارشهای مغرضانه یا منفی تاریخی از فرهنگهای جهان ارائه میدهند. بطور نمونه گزارشهای برخی از "شرق شناسان" از فرهنگ مردم شرق و بویژه ایران در گذشته و بویژه در دوران جنبش نفت و هم اکنون نیز. مثال دیگر تولید و پخش فیلم، مانند فیلم بدون دخترم هرگز و یا سیاهنمایی و عمده کردن جنبههایی از فرهنگ مردم افغانستان در کشورهای غربی. آموزش و تربیت با الهام از اسطورهها میتواند دیگر فرهنگها را شیطان جلوه داده و از نگاه انسانی، بجای تقویت درک فرهنگی و تحمل تنوع و اختلاف رفتار، منحرف کند.
چالش سازنده:
برای به چالش کشیدن عدم مدارا چه کار میتوان کرد؟
برای ترغیب و تقویت روحیه مدارا بین طرفین یک مناقشه، اشخاص و یا سازمانهایی که عهدهدار میانجیگری هستند باید همواره به خود و دیگران یادآوری کنند که تحمل مدارا بر تحمل عدم مدارا رجحان دارد. در زیر به چند استراتژی سودمند اشاره میکنیم که میتوانند بعنوان ابزاری برای مدارا مورد استفاده قرار گیرند.
تماس بین افراد و گروهها: شواهد زیادی موجود است که نشان میدهند که تماسهای تصادفی و غیر جدی بین گروهها و افراد لزوماً به کاهش تنش و تعارض بین افراد و گروهها منجر نخواهد شد، بلکه در واقع ممکن است موجب تشدید خصومتهای موجود شود. امّا از طریق ایجاد تماسهای صمیمی بین گروهها و افراد، این امکان به طرفین داده میشود که فارغ از پیشداوری و سوءتفاهمها نظرات خود را در مورد یکدیگر براساس تجربیات شخصی درک و دریافت کنند. این مورد میتواند تعصبات را کاهش دهد. تماس مؤثر، صمیمی و مستقیم بین گروهها و افراد و کلاً طرفین متخاصم باید بیش از یک هفته برقرار باشد که بتواند تأثیرگذار باشد.
دیالوگ، ایجاد کار گروهای حلّ مشکلات: برای ارتقاء و بهبود تماس بین دو طرف یک تنش معین، مکانیسمهای گفتگو مانند دیالوگ گروهی یا ایجاد کارگروههای حلّ مشکلات این امکان برای طرفین فراهم خواهد کرد که نیازها، منافع و نظرات خود را بیان کنند. در این صورت و با چنین رویکردی است که آکتورهای شرکت کننده در چنین کارگاه و یا کارگروهی احساس خواهند کرد که نگرانیهای آنها شنیده شده و مورد توجه قرار گرفته است. تشکیل گروهها و یا برنامههای حقیقتیاب برای میانجیگری بین قربانی و طرفی که متهم به ارتکاب جرم و بیعدالتی است، میتواند ایجاد کننده چنین فرصتی باشد. برای مثال، ایجاد کارگروه و یا کمیته حقیقتیاب قربانی میتواند خواستار غرامت و یا معذرت خواهی از جانب شخص و یا گروهی که متهم به ارتکاب جرم است، باشد که این شانس و فرصت به طرف مقابل داده میشود که جبران و یا درخواست بخشش کند.
افراد چه نقشی میتوانند داشته باشند؟
ما، بعنوان فرد باید همواره نسبت به زندگی دیگران بردبار باشیم و در زندگی و کردار روزمره بر تحمل دیگران تمرکز داشته باشیم. تحمل دیگران معنایش به چالش کشیدن برخوردهای کلیشهای و پیشداوریهایی که معمولاً در باره دیگران در طی کار و یا در محیطهای اجتماعی و حرفهای با آن روبرو میشویم، است. پیشداوریها و پیشفرضهای از قبل نسبت داده شده به گروههای اجتماعی و یا افراد بطور مثال میتوانند چنین باشند که، مثلاً اغلب گفته میشود «تحقیقات نشان داده که آمریکاییها انسانهایی با برخوردهای دوستانه، سخاوتمند ولی در عین حال متکبّر و بیصبر و سلطهپذیر اند». و یا این که «آسیاییها زیرک و هوشیار اند، ولی همزمان کمحرف و گوشهگیر هستند». روشن است که بسط چنین ویژگیهایی در زندگی روزمره و قضاوت فلّهای نادرست است. همه آمریکاییها رفتاری دوستانه ندارند و سخاوتمند نیستند و همه آسیاییها نیز کمرو و گوشهگیر نیستند. امّا پیشفرضهای کلیشهای و استناد صرف به مطالعات چنین چیزی را القاء میکنند.
رسانهها و مطبوعات چه نقشی میتوانند ایفا کنند؟
رسانهها و مطبوعات باید از تصاویر مثبت برای ترویج و اشاعه درک و حساسیت فرهنگی استفاده کنند. هرچه اعضای یک جامعه و یا گروه اجتماعی معین بیشتر در معرض پیامهای مثبت رسانهای در مورد فرهنگهای دیگر قرار گیرند، احتمال زیر ذرهبین قرار دادن دیگران برای یافتن خطا کمتر خواهد بود. این امر بویژه در مورد جوامع بسته که با دنیای خارج ارتباط کمتری دارند و در برابر آنچه که رسانههای رسمی به آنها القاء میکنند، بیشتر آسیبپذیر هستند.
کارهایی که سیستم آموزشی میتواند انجام دهد؟
مربیان آموزشی در ارتقاء روحیه مدارا و همزیستی مسالمتآمیز نقشی بنیادی دارند. بعنوان مثال مدارس و مراکز آموزشی که محیطی دوستانه و براساس روحیه مدارا ایجاد میکنند، به کودکان و جوانان کمک میکنند که به فرهنگهای مختلف احترام بگذارند و آنها را درک کنند. بطور مثال در اسرائیل یک انجمن مدافع صلح مرکب از اعراب مسلمان و یهودیان اسرائیلی در جامعهای عربی – اسرائیلی بنام «واحه صلح» مدرسهای ایجاد کردهاند با هدف فراهم کردن فرصت جهت یادگیری و رشد در کنارهم کودکان کلاسهای اوّل تا ششم. هدف ارتقاء درک متقابل و تحمل فرهنگی بود. یک محیط تحمل پذیر.
آنچه که بنیادها و یا افراد ثالث دیگر میتوانند در دوران گذار و تغییر یک مناقشه انجام دهند:
سازمانهای غیر دولتی (ان. جی. اوها) و دیگر آکتورهای حاضر در صحنه در طی فرآیند آماده سازی بستر مناسب جهت رسیدن به توافق میتوانند مکانیسمهایی را جهت تمرین ارائه کنند که به طرفین مناقشه کمک نمایند تا بگونهای سهلتر با یکدیگر ارتباط بگیرند. بطور مثال چندین سازمان پروژهای را در مقدونیه با هدف کاهش تنش بین آلبانی تبارها، رومانی تبارها و مردم مقدونی کشور پیاده کردند. این اقدامات از جمله فعالیتهایی بودند که توانستند به ارتقاء دموکراسی، رواداری قومی، و قبول حقوقبشر کمک کنند.
سازمانهای بینالمللی میتوانند راهکارهایی جهت احترام به اصول مدارا در سیاست را پیدا کنند. بعنوان مثال، سازمان ملل متحد قطعنامهای در ۱۶ نوامبر ۱۹۹۵ تحت عنوان «اصول اخلاقی مدارا» صادر کرده است. این بیانیه توسط ۱۸۵ کشور عضو یونسکو در پاریس امضاء شده است. این بیانیه مدارا را بعنوان یک شرط اخلاقی، سیاسی و قانونی برای افراد، گروهها و دولتها میداند. سازمان ملل متحد در اجلاس عمومی خود سال ۱۹۹۵ را سال مدارا با رهبری یونسکو اعلام کرد که در طی آن هدف سیاستهای دولتها نیز باید نهادینه کردن روحیه مدارا باشد.
مضمونها و مفاهیم جاری:
در شرایط کنونی و با برآمد موج راست افراطی تنش بین چپ و راست و مناقشاتی که ریشه نژاد پرستی و ناشکیبایی مذهبی دارند شدت یافته است. نوعی قطبی شدن پنهان و آشکار در پارهای از جوامع از جمله ایالاتمتحده، برخی کشورهای اروپایی و حتی کشوری مانند هندوستان رشد کرده و شکل گرفته است. چنین قطببندی بگونه نگران کنندهای چالش بین مدارا و عدم تحمل را هر روز بیش از پیش از شکل کلاسیک آن که همانا تنها خود را در شکل و شمایل مذهبی بروز میداد، خارج کرده و قبای سیاسی به تن عدم تحمل نژادی و مذهبی کرده است. چالش بین این دو شکلی عیان به خود گرفته، تا حدی که هیچ طرفی حاضر به برسمیت شناختن مشروعیت ارزشها، باورها و عملکرد طرف مقابل نبوده و حتی علاقه و تمایلی برای تحمل این ارزشها، باورها در هر شکل آن از خود بروز نمیدهند. معنای چنین قطببندی در عمل این است که هر طرف مناقشه دیگر توان تحمل کسانی را که حامل چنین ارزشها و باورها و کرداری هستند را ندارد و از هر ابزاری استفاده میکنند که از قدرت طرف مقابل بکاهد، مشروعیت آن را زیر علامت سئوال ببرند و حتی رقیب را فاقد احساسات انسانی تصور کند.
اگرچه عدم رواداری پیشینهای به درازای تاریخ دارد، امّا میزان گسترش و قوت آن در شرایط کنونی توسط رسانههای سنتی و بویژه محیط رسانههای اجتماعی تقویت شده است: افزایش پلاتفرمهای رسانههای اجتماعی و امکان ایجاد فضاهای محدود و گروهی بسته رسانهای با مخاطبین خاص با استفاده از فیسبوک و تویتر و واتساپ که در اغلب موارد میتوانند با انگیزه ترویج و اطلاعرسانی خاص بکار گرفته میشوند، و بعضاً هدف آنها پخش دادههای معین و یا تقویت دیدگاههای مغرضانه از پیش شکل گرفته است. توانایی این پلاتفرمهای اطلاع رسانی در عمل کمکی به ترویج عدم مدارا و دیدگاههای خشونتآمیز و بعضاً مضر است.
عدم مدارا و نتایج جانبی آن (کاهش قدرت، غیر مشروع جلوه دادن دیگران، عاری بودن از احساسات انسانی) در کشورهایی مانند ایالاتمتحده آمریکا در دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ، مودی در هندوستان، ایران، پارهای از کشورهای اروپایی مانند لهستان و مجارستان . . . که راست افراطی کنترل دولتی را در دست دارند، چنین جایگاه و موقعیتی در قدرت سیاسی به آنها این امکان را میدهد که از دستگاه قدرت سیاسی برای اثبات و حقانیت نظرات سیاسی خود و از قدرت، مشروعیت خود و جلوه دادن طرف مقابل بعنوان انسانهای درجه دوم استفاده کنند. شاید بد نباشد که به رشد محدودیتها در شنیده شدن صدای اقلیتها و حقوق آنها، برخورد انسانی با دگرباشان جنسی و کسانی که تغییر جنسیتی دادهاند، و مهاجران در این کشورها نظری بیفکنیم. امّا نباید فراموش کرد که چپ رادیکال نیز آنجا که امکانات برایش مهیا باشد برخوردهای مشابهی از طریق متهم کردن راست به «نفرتانگیز بودن»، فاقد مشروع بودن نظرات و ارزشهای آنها، جریانهای با سرشت پلید، داشته است. این خطایی است که بخشاً میتواند متأثر از ترکیب نادرستی از اطلاعات و اخبار جعلی که از طریق رسانههای اجتماعی و وسائل ارتباط جمعی موجود که در اختیار آنها قرار داده میشود، باشد. ما نباید و حق نداریم که منشاء این گرایشات را تمایلات روانی و بیولوژیکی بدانیم. نتیجه بلافصل چنین پندار نادرستی این خواهد بود که بخش زیادی از جمعیت را ترسآور و مخالف هرگونه تغییر بدانیم.
روی هم رفته چنین نگرشهایی از یکدیگر تغذیه میکنند؛ و موجب تشدید و اسیر شدن جامعه در یک مارپیچ پایان ناپذیر از عدم تحمل میشود. تلاش برای ایجاد درک درست از مقوله مدارا امروز کماکان در سراسر جهان نیازی مبرم است. خبر خوب این است که نهادهای متعددی در سطح جهان برای چنین تلاشی موجود است.
چگونه میتوان با عدم تحمل برخورد کرد؟
امّا سئوالی که اینجا مطرح است و شاید بد نباشد که پاسخی به آن داده شود، این است که: «چگونه میتوانیم کسانی را که ما را تحمل نمیکنند، تحمل کنیم و نسبت به آنها روادار باشیم؟» برای بسیاری از افراد تحمل و تن دادن به عدم مدارا نه قابل قبول و نه ممکن است. آن چه که در این پاسخ صریحاً در نظر گرفته نمیشود، زمینهها و بسترهای بوجود آورنده ارزشها و نظرات عدم مدارا است. چنانچه بپذیریم که افراد دیگر میتوانند اعتقادات و یا رفتار دیگری داشته باشند – مثلاً تصمیم شخصی آنها برای زندگی کردن به شیوهای خاص یا پیروی از مذهبی خاص – و این اعتقادات و یا رفتار بر زندگی ما تأثیر چندانی نخواهند داشت و صدمه از جانب آنها متوجه ما نیست، در این صورت تحمل و مدارا همواره به امری مفید تبدیل خواهد شد. چرا که این بردباری و تحمل در بیشتر موارد و به احتمال زیاد ایجاد اعتماد و درک متقابل خواهد شد. ولی چنانچه اعتقادات و یا رفتار و کردار فردی یا گروهی بر افراد دیگری تأثیری مخرب دارد، بویژه اعمالی که تعداد زیادی را تحت تأثیر قرار میدهد، در این صورت وضعیت بگونهای دیگر است. بدون شک ما نباید به سیاستها و رفتارهایی که هدفاشان انتشار گسترده اخبار و اطلاعات جعلی است، تن بدهیم و سکوت کنیم. رفتار و کردار جعلی هدفاشان دستکاری ذهن ما است، و قابل گذشت نیستند. تأثیرگذاری جعلی و مخرب حقوق دموکراتیک و حرمت انسانی را نشانه میگیرد و حاکمیت قانون را هدف قرار داده است. امّا این بدان معنا نیست که ما هم باید با همان رفتار و کردار مخرب به آن پاسخ دهیم، بلکه باید با احترام و دیالوگ پاسخ داده و توضیح دهیم که چنین رفتار و عدم مدارایی برخوردی کلیشهای به دیگران و گروههایی از انسانها است و نادرست، غیرعادلانه و آسیب رسان بوده و حرمت انسانها را لگدمال میکند. باید روشهای جایگزین لازم را به فرد توضیح داد. این کار را میتوان بدون حمله شخصی به فرد یا افرادی که از نظر ما متهم به کرداری عاری از تحمل هستند، بدون این که آنها را «نفرتانگیز» خواند، توضیح داد. در غیر این صورت برخورد ما تنها به سختتر شدن روحیه تحمل ناپذیری آنها خواهد شد. علیرغم این باید توجه داشت که استدلالهای ما هر چقدر هم مبتنی بر دلائل و واقعیتها باشند، در بیشتر موارد بلافاصله پذیرفته نخواهند شد. تحقیقات در مورد مکانیسم عصبی انسانها نشان میدهد که احساسات در بسیاری از موارد واقعیت را لگدمال میکنند و براحتی به آن تن نمیدهند. افراد بلافاصله نظرات خود را تغییر نمیدهند. چه بسا در آغاز با اصرار و سخت سری به انکار واقعیت میپردازند. امّا اگر به جای حملات شخصی و انگشت اتهام دراز کردن حقایق را در قالب بحث احترامآمیز با طرف مقابل در میان بگذاریم، این رویکرد در بطن خود واقعی و احساسی است که میتواند به تنشزدایی کمک کند و در نهایت شرایط را برای فضای مدارا فراهم کند. حمله شخصی به افراد و یا طرفی که به هر دلیلی روحیهای ناشکیبا و فاقد مدارا دارد، چنین نتیجهای ببار نخواهد آورد. یکی از نمونههای برجسته برخورد روادارانه در جریان قتل عام جوانان حزب سوسیال دموکرات نروژ ۲۲ ژوئن سال ۲۰۱۱ توسط تروریست فاشیستی بنام اندرس برینگ برویک بود. این تهاجم شامل یک بمبگذاری در خارج از ساختمان نخستوزیر نروژ در شهر اسلو بود که هشت نفر جان خود را از دست دادند و سپس در جزیرهای در شمال غرب اسلو بنام اوتوئیا که با تیراندازی همان فرد ۶۹ جوان قربانی شدند. این حملات غیر انسانی که در آن ۷۷ نفر جان خود را از دست دادند، موجی از احساسات ضد فاشیستی شد. اما دولت نروژ و مردم این کشور علیرغم غم و اندوه با شکیبایی به این تهاجم برخورد کردند و موفق شدند که با برخوردی شایسته آن را به الگویی از مدارا و شکیبایی تبدیل کنند. خشم را مهار کردند و متهم را به دادگاه کشانند و قانون او را به حبس ابد محکوم کرد. اندرس برینگ برویک امروز دوران محکومیت خود را، ضمن برخورداری از همه امکانات انسانی، در زندان سپری میکند. بنابراین پاسخ به سئوال فوق این است که: "نه، نباید". امّا این بدان معنا نیست که ما باید به فردی که دارای روحیهای سرشار از عدم تحمل و مدارا است بیاحترامی یا "با عدم تحمل" رفتار کنیم. بلکه باید رفتار خوب و محترمانه را باید الگوی خود قرار داد. رفتاری را خود میپسندیم و انتظار داریم که با ما بشود، اتخاذ کرده و از آن استفاده کنیم، که با عدم تحمل با روشی مؤثر مبارزه کنیم و نه این که فقط "مدارا" کنیم.
پایان.
گردآورنده: محمود شوشتری.
توضیحات و منابع:
۱.William Ury
۲. Stoicism
فلسفه رواقی به فارسی سُتاوندی ترجمه شده است. رواقیگری به شاخهای از فلسفه اخلاق شخصی که مبتنی بر سیستم منطق و مشاهده ادراکات جهان طبیعی است، اتلاق میشود. براساس آموزههای این فلسفه انسانها بعنوان موجودات اجتماعی میبایست راه رسیدن به خوشروانی (خوشبختی، یا نعمت) را پیدا کنند و به حالت رهایی از رنج برسند. با این پیشفرض که میل به لذت یا ترس از درد باعث افراط و تفریط در زندگی آنها نگردد. در این فلسفه انسان با درک جهان میبایست هماهنگ با طبیعت و با همکاری و رعایت انصاف و رفتاری عادلانه با دیگران در تقبل باشد.
۳. کنستانتین.
۴.Tolerantia
۵.Cathari
۶.Waldensians:
والدوسیان: یک جنبش در مسیحیت است که در سال ۱۱۷۳ میلادی شکل گرفت و بنیانگذار آن پیتروالدوس بود. بسیاری از پیروان این جنبش در دستگاه تفتیش عقاید کشته شدند.
۷.Hussites:
هوسیها پیروان ژان هوس بودند. هوس استاد دانشگاه پراگ بود. او یک مصلح دینی بود که مردم پراگ را به قیام علیه سلطه آلمانها و کلیسای کاتولیک رومی برانگیخت. وی برعلیه مال اندوزی کشیشان کاتولیک و آمرزش گناهان توسط آنان تبلیغ میکرد و میگفت که زمینهای در دست کلیسا باید مصادره شود. او پاپ را ضد مسیح میخواند و باور به گناهناپذیر بودن پاپ را کفر نامید. کلیسا او را تکفیر و محکوم به مرگ کرد. از او خواسته شد که توبه کند. وی توبه نکرد و مرگ در آتش را ترجیح داد.
۸.Thomas More:
سنت توماس مور، صدر اعظم هنری هشتم بود که کلیسای انگلستان از او بعنوان «شهید اصلاحات» یاد میکند. پاپ به او لقب قدیس داده بود. وی از مخالفان و رقبای اصلاحات پروتستان و به صورت مشخص مارتین لوتر و ویلیام تیندل بود. مور برای نخستین بار از واژه «اتوپیا» (آرمان شهر) استفاده کرد – نامی که او به کشوری جزیرهای آرمانی داد که سیستم سیاسیاش را در کتاب اتوپیا چاپ ۱۵۱۶ شرح میدهد. او با جدایی کلیسای انگلستان از کلیسای کاتولیک در زمان هنری هشتم مخالفت کرد که سپس محاکمه و کشته شد.
۹.Heinrich August Winkler
۱۰.Jan Lacke
۱۱. داریوش آشوری، دهخدا.
۱۲. بخشی از این کتاب که در سال ۱۳۹۶ توسط دکتر علی فردوسی به فارسی برگردانده شده و توسط شرکت سهامی انتشار چاپ شده است.
۱۳. دئیست: یا مکتب دئیسم، خدااِنگاری، فلسفهای است که میگوید خدا وجود دارد و بعنوان آفریننده و دادار، عامل خلق همه چیز است. دئیسم مداخله مستقیم خداوند در عملکرد جهان را رد میکند (خداباوری دین ناباورانه). این فلسفه برخلاف ادیان یهودیت، مسیحیت و اسلام که به اصل اعتمادگرایی و بر وحی در کتب تکیه، باور ندارد. این فلسفه رویدادهای فرا طبیعی مانند معجزه و پیشگویی را رد میکند و باور دارد که خدا در زندگی انسانها و قوانین طبیعی گیتی مداخله نمیکند.
۱۴. صابئیان (صبی) و یا مندائیان پیروان یحیی تعمید دهنده یکی از اقلیتهای مذهبی ایران، عراق اند. پیروان این فرقه مذهبی در کشورهای اروپایی و آمریکا نیز زندگی میکنند.
۱۵. Tolerance and Diversity, Bhikkhu. Bodhi, 5 June 2010
۱۶.Jan De Weal I, Isaah Berlin, Karl Popper, Micheal Walzer, Ranald Dwerkin, Johan Rawls.
۱۷. Herbert Marcuse, Iris Joung
۱۸. Susan Mendos, Johan Horton, Preston king, Bernard Williams
۱۹، ۲۰. Micheal Walzer:
مایکل والزر، متولد ۱۹۳۵، نظریهپرداز برجسته آمریکایی و منتقد سیاسی. او پرفسور در دانشگاه کمبریج و هاروارد است.
۲۱. مورمونها: گروه مذهبی و فرهنگی مرتبط با شاخه اصلی جنبش قدیسان آخرالزمان مسیحیت احیاگر هستند که با جوزف اسمیت در بالا ایالت نیویورک در دهه ۱۸۲۰ شروع شد. آنها آیین خود را "جنبش احیاگر" میدانند و بر این باور هستند که تعالیم، آداب و رسوم و سازمان کلیسا که بر اثر نافرمانی بشر قرون اولیه میلادی به ورطه نابودی سپرده شده بود، از طریق وحی الهی به جوزف اسمیت احیا شده است.
۲۲. جان برون، مسلمانان و شهروندان – نشریه بررسی بوستون. فوریه، مارس ۲۰۰۴. باز نشر ژانویه ۲۰۱۱.
۲۳. "رومیها (کولیها) در مسیر راه". اکونومیست. سپتامبر ۲۰۱۰.
۲۴. Alexandra Walsham: الکساندرا والشم، پژوهشگر تاریخ انگلیسی – استرالیایی که تخصص او در مورد اوائل تاریخ مدرن بریتانیا و تأثیر شدید اصلاحطلبی پروتستان و کاتولیک بر آن است.
۲۵. Hans Oberdiek: هانس اوبردیک، کتاب «زندگی در یک فرهنگ فنآوری: ابزارهای انسانی و ارزشهای انسانی.
۲۶. کتاب «رواداری» در دو جلد. نوشته آقای احد قربانی دهناری.
۲۶. مقاله رواداری اثر اندرو فیالا، ۲۰۰۲. منتشر شده در تارنمای توانا.
ویکیپدیا. دانشنامه آزاد.
۲۷. نامهای در مورد تساهل (جان لاک). نسخه شنیداری از آوای بوف.
۲۸. کنفرانس پژوهشی در مورد عدم مدارا در ایالات متحده آمریکا. پس از وقایع ۱۱ سپتامبر.
افزودن دیدگاه جدید