تأکید بر فردیت شخصی و فضای دموکراتیک در احزاب و جریان های سیاسی ایران به منزله آن نیست که فضای درونی این احزاب وسازمان ها کاملا دموکراتیک بوده و تمامی تصمیم گیری ها و فعالیت آنها درون یک فضای دموکراتیک و کاملاً و فادار به حقیقت و جدا از منافع گروهی، فردی و دسته بندی های داخلی صورت می گیرد. به هرحال کوشندگان درون این تشکیلاتها تربیت شده همین جامعه هستند. آموزهها، چشم دیدها، تجربیات و رفتارهای شکل گرفته و شرطی شده در مناسبات اجتماعی همین جامعه؛ شخصیت، بن مایه، کاراکتر فردی و اصلی همین کوشندگا ن را تشکیل میدهد.
اگر چه این افراد با دست یابی معینی به شعور سیاسی، اجتماعی وفرهنگی، نفی استبداد وآرزوی سیستمی دموکراتیک، خود را از بدنه عقب مانده جامعه منفک کرده و با قرار گرفتن درون یک تشکل سیاسی، اجتماعی وفرهنگی که خواهان تغییر وبرپائی یک جامعه دموکراتیک است تلاش میکنند که در این راستا فعالیت نمایند؛ اما این افراد با وجود تلاش فکری، نظری وتلاش برای فرم دادن به کاراکتر خود از طریق دانش اندوزی، ظاهر شدن درسیمای یک شهروند مبادی آداب که رسیدن به حکومتی سکولار ودمکرات منطبق باموازین حقوق بشری که آزادی وعدالت اجتماعی ایدهآل آنهاست، اما متاسفانه در عمل کاراکترواقعی، پنهان شده درذهنیت غایب و تاریخی آنها در بزنگاه های سخت وپیچ در پیچ وارد صحنه گردیده ومانع از عمل کرد انقلابی آنان در عرصه کندن جامه های کهنه، و پوشیدن لباس تازه می گردد.
ذهنیت تاریخی و غایب ما ایرانیها با قدرت طلبی، منیت شخصی، خود خواهی، تکروی، یارگیری، نوچه پروری، جایگاه جوئی، لجاجت، خود محوری، قانون گریزی، مستبد بودن در درون، غرور کاذب نسبت به اندک اندوخته ذهنی وقرارگرفتن احساسی در دسته بندی های درون گروهی از دستهجات مذهبی گرفته تا جریانهای چپ با تفاوت های نه چندان زیاد با این مؤلفه های یاد شده گره خورده است. گره خوردگی که بصورمختلف مانع ازبرداشتن قدم های جدی برای شکل دادن به یک اجماع عمومی، همکاری حتی نه چندان دراز مدت با دیگر جریان سیاسی میگردد؛ بطور مثال ائتلاف جهت سرنگونی جمهوری اسلامی.
در سازمان های سیاسی" منهای فرقه مجاهدین خلق که صرفا سانترالیسم در شکل عبد وعبیدی در آن حاکم است !" با وجود تأکید بر اصل سانترالیسم دمکراتیک، در کشمکش قدرت و گروه بندیهای درون تشکیلاتی! بخش دموکراتیک کم رنگ و سانترالیسم پررنگ ترعمل میکند ونقش رهبران قدیمی که سالها بدون تغییر در جایگاه خود می مانند، در بالاکشیدن افراد نزدیک به خود و تقویت گروهبندیها، لطمات جدی به دمکراسی درون تشکیلات وارد می سازد ومانع ازعرض اندام نیروهای مستعد پائین تشکیلات که در جناح بندیها قرار نمیگیرند، میگردد.
این دسته بندی ها افراد درون تشکیلات و با درجه ای کمتر، اعضا وهوادران بیرون تشکیلات را داخل یک بازی تلخ وبی پایان مجادلات سیاسی، کشمکشهای درون گروهی نالازم مینماید که بخش زیادی از انرژی افراد را می گیرد و نا امیدی به جای آن مینهد.
مجردات ذهنی و تئوریکی که بخش زیاد آن در حیطه کار آکادمسین های رشته های مختلف از تاریخ گرفته تا اقتصاد وعلوم اجتماعی، فرهنگ .... که در حوزه تحقیقی وتخصصی آکادمیک قرار دارند، به درون بحثهای تشکیلاتی میکشند و چنان برجسته می کنند که گوئی بدون پرداختن به آن ها نمیتوان قدم از قدم برداشت. مسائلی مجرد که سالهاست به انحاءمختلف طرح میگردند و به دلیل مجرد بودن و نداشتن میدان عمل اجتماعی مرتب به اشکال گوناگون بدون آن که یک مورد از آنها در عینیت جامعه بازتاب یافته ودر عمل مورد ارزیابی قرار گیرند ادامه مییابند.
بحثهای پایان ناپذیر، مشغولیت ذهنی تشکیلات روشنفکری دور افتاده از مردم و عادت کرده به بحثهای طویل که رضایت ذهن روشنفکری را اقناع می کند. مشغولیت عمده ای که مانع ازدیدن واقعیت های اجتماعی وضرورت هائی که لازم به پاسخگوئی آنها هستند، میگردد! رصد ستاره در آسمان می کنند و دزد در خانه نمی بینند.
نتیجه چنین حصار کشی به دور خود! باد دادن خرمن های کهنه، باعث غربت وعدم انطباق سازمان سیاسی با جامعه، عدم درک نیازهای اجتماعی ودورماندن ازمبارزه جاری وروزانه مردم وناتوانی در طرح شعارها وخواستههای مردم و کلی گوئی میگردد. این گروه بندی های درون سازمانی افراد را به تقابل با یکدیگر، یار ویار کشی وانشعاب میکشاند و موجب تحلیل رفتن مدام تشکیلات وکم رنگ وکم بنیه شدن نقش این احزاب و سازمانها در صحنه مبارزه سیاسی ، اجتماعی و فاصله گرفتن از مردم بخصوص نسل جوان میشود.
چنین سازمانهای سیاسی وافراد درون آنها مانند ساکنان یک جزیره اند که از درجه معین سلسله مراتبی سازمانی برخوردارهستند. همه همدیگر را می شناسند و طی سال ها فعالیت مشترک به هم عادت کرده ووابسته گردیده اند. از هم صحبتی، حتی کشمکش با هم لذت برده به یک خانواده بزرگ تبدیل شده اندکه بیشترازهرچیزتداوم همان روال ،همان عنوان و آرامش جزیره خود را خواهانند.
این جزیره هرچند هم که مرتب در اثر امواج خاک وبدنه آن فرسوده وسائیده می گردد، اما آن ها در این "کهنهسرا" احساس راحتی وامنیت بیشتری می کنند. بالا رفتن سن آنها را محافظه کارتر ومتعصبترنسبت به سازمانشان، افکار و عمل کردشان میکند و مانع از نوآوری، ریسک پذیری و قرارگرفتن دراتحادها و ائتلاف هائی که دقیقا همرنگ با خواست ومعیار آنها نیست، میگردد.
ترس از تغیروخارج شدن کنترل از دست سهامداران اصلی، مهم ترین عامل این سکت بودن، نپیوستن این تشکلهای سنتی وکم بنیه وپر مدعا به اتحادبا سایر گروه های سیاسی قوی تر وجوان تر از خود است.
کمی لشگر! پیری سرداران که دیگر قادر به ایفای نقش هژمون و تعین کننده نیستند، عامل مهمی درانزواطلبی و فردیت گروهی است. ایراد گیری با ظاهر انقلابی، نوعی سپر دفاعی است که بیعملی را توجیه می کند وهمه مسائل را در حوزه نظری به بحث های کشدار می کشاند؛ بی آن که قصدی برآن باشد! چنین کاری ضربات جدی به ائتلاف ها و شکل گیری جبهه متحد ضد استبدادی وارد میسازد.
زیاد به خود غره نشویم که انسانی مدرن، یا با تعریف دلخوش کنننده قدیمی احزاب کمونیستی "انسان طراز نوین" گردیده ایم. اما آنچه در عمل پیش میرود، بیعملی آمیخته با روح محافظه کاری و فاصله نگرفتنن از نگاه و عمل کرد قدیمی است که هنوز نمیتواند نه با گذشته، نه با مبارزه ضد امپریالیستی نه با خط ضد لیبرالی، نه انقلاب بهمن، نه باافتادن پشت سراصلاح طلبان و نه حتی بدون اما و اگر با تمامیت حکومت اسلامی تسویه حساب کند، و جایگاه خود را در جبهه مبارزه با حکومت جمهوری اسلامی تدقیق نماید!
اندک نیروی باقی مانده خویش را در خدمت به شکل دادن یک گفتگوی سازنده ، تلاش برای یافتن راههائی برای تعامل، گوش دادن و تحمل نظر مخالف، تأمل بر این نظرها، یافتن نقطه نظرهای مشترک جهت نزدیکی واتحاد عمل معین در قبال جمهوری اسلامی بنماید. هنوز روال کار، دستورجلسات، بیانیهها، سندها و راه کارهای احزاب وسازمانهای سنتی در کنگره ها برهمان سیاقی است که سالیان سال است تکرارمیشود. بدون آن که صریح وروشن برمشخص ترین موارد لازم وقابل اجرا انگشت بگذارند.
مطمئناً جلب اعتماد مردم به یک نیروی جدی و یک پارچه، بدون گذار ازاین تعصب فردی و گروهی توأم با منیت که سالها و سالهاست باعث دوری فرد ایرانی وسازمانهای سیاسی از یکدیگر گردیده است،ممکن نیست.
بدون پیشداوری و محکوم کردن از قبل، بدون پذیرش این که تمامی حقیقت پیش ما نیست، موضعگیری روشن ومشخص واعتقاد بریک جبهه گسترده که اکثریت نیروهای اپوزیسیون را در خود جمع و یاری رسان مبارزات مردم باشد، سخنی از اعتفاد به مبارزه جدی، درک رشد یافتگی، آزادی خواهی ودمکرات بودن نمی توان زد. میزان برای قضاوت مردم بخصوص نسل جوان حاضر، تلاش و نقشی است که افرادو سازمانهای سیاسی یرای تشکیل این وفاق ملی از خود نشان می دهند و وظیفه برعهده میگیرند.
دیدگاهها
کاشکی به جای کلی گویی اقلا…
کاشکی به جای کلی گویی اقلا مثال های تاریخی چه ازدرون ویادیگرکشورها می آوردید.اینکه میگوییدهرکس فکرمیکندحقیقت نزداوست این خاصیت تمام احزاب وسازمانهای سیاسی است اگرنه تشکیل نمی شدولی اگرمنظوراتحادعمل است که فکرمیکنیدمشکل ازهمین جاست خوب نمونه های موفق تاریخی که به اوضاع کنونی الان ایران شیبه است رابیاورید.رک صحبت کنیدشایدجدامشکلی حل شود.
افزودن دیدگاه جدید