رفتن به محتوای اصلی

همسایه ما پاکستان

همسایه ما پاکستان

ایران جزیره ای نیست که در وسط اقیانوس واقع شده باشد. کشور و مردم ایران از نظرهای فرهنگی، تاریخی، جغرافیایی، سیاسی و اقتصادی پیوندهای عمیقی با همسایگان خویش دارد. عدم توجه کافی به این واقعیت میتواند ما را به بیراه های بی توجهی، فراموش کاری خطرناکی کشانده و یا در چاله های غیر قابل پیش بینی عمیقی انداخته و غرق نماید.

"پاکستان" یکی از همسایگان کشور ما ایران است. پاکستان، با بیش از دویست میلیون نفر جمعیت، ششمین کشور اتمی جهان از بابت میزان بمب های اتمی، دومین کشور پرجمعیت مسلمان جهان است که بیش از نود درصد جمعیت آن سنّی مذهب میباشند. پاکستان از ملیتهای مختلفی از قبیل پنجابی، سندی، بلوچ، پشتون تشکیل شده است. اقلیتهای دینی دیگری از قبیل شیعه، مسیحی، اسماعیلی و غیره در مقیاس های خیلی کوچک در کنار اکثریت غالب سنی "وهابی"، "سلفی" در پاکستان زندگی میکنند.

پاکستان، به دنبال پایان جنگ جهانی دوم، توسط استعمار انگلیس به سال 1947 میلادی از طریق انشعاب از شبه قاره هندوستان تشکیل داده شد. اسم کلمه "پاکستان" در دانشگاه آکسفورد انگلیس، توسط بخشی از دانشجویان پنجابی مسلمان ستون پنجم از شبه قاره هندوستان نامگذاری شد. پروژه تفکیک و جدا سازی پاکستان از هندوستان باید به شیوه ای پیاده میشد که تا صدها سال ریشه های کینه و اختلاف آنها موجب کریستالیزه شده هویتی آنها در مقابل هم شده و آنها را در مقابل همدیگر قرار میداد. تنها یکی از متدها و شیوه های تحکیم این هدف استراتژیک، از طریق قطارهای مرگ، به مرحله اجرا در می آمد. قطارهای مسلمانانی که از هندوستان به سمت پاکستان امروز حرکت میکردند توسط هندوها در وسط راه مورد تهاجم قرار میگرفتند، و قطاهای هندوهایی که از سرزمین پاکستان امروزی به سمت هندوستان حرکت میکردند، توسط مسلمانان در وسط راه قتل عام میشدند، تا وقتی قطارها به مقصد میرسید، فقط جنازه های زنان و مردان و کودکان طرف مقابل را به مقصد میرساند. تاریخ کینه های آفریده شده بواسطه این قتل عام ها، به این راحتی از خاطره های مردم این کشورها پاک نمیگردد. رهبر گمارده شده توسط استعمار انگلیس برای تکمیل پروژه تفکیک پاکستان، از شبه قاره هند، محمد علی جناح است، که یکی دو سال پس از تشکیل و استقلال پاکستان، از دنیا رفت.

همانطور که دوران بعد از جنگ جهانی دوم، آغاز افول تاریخی استعمار انگلیس و سر بر اوردن امپریالیسم آمریکا، به عنوان کشوری که نه تنها کمترین صدمات را از جنگ جهانی دوم دیده بود، بلکه بیشترین میزان بهره بردای و پتانسیل رشد را از آن خویش کرده بود، است. از آن زمان به بعد، مانند اکثر نقاط دنیا، پاکستان نیز میدان جولان قدرتمداری های حاکمه بر امپریالیسم آمریکا، جهت بهره بردای در مسیر اهداف استراتژیک و ژئوپولیتیک تبدیل گردیده است. مارشال ایوب خان، اولین قدرتمدار حاکمه نظامی این کشور به تحکیم مناسبات با آمریکا اقدام نمود.

استعمار پیر انگلیس، به مانند شیوه های بکار گرفته در مناطق دیگر جهان از بابت تفکیک تمام مناطق استعماری گذشته خویش، در مرز پاکستان و هندوستان نیز یک غدّه سرطانی و آتشفشانی جنگ افروز تاریخی را بر جای گذاشته است، و آن هم مساله مربوط به منطقه غالبا مسلمان نشین کشمیر است. کشمیر منطقه ای حاصلخیز، غنی و ثروتمندی در مرز مابین هندوستان و پاکستان است، که غالبا مسلمان نشین بوده، و تحت قیمومیت هندوستان است، و قدرتمداران حاکمه بر پاکستان، این منطقه را متعلق به خویش تلقی میکنند.

نه تنها این امر موجب ادعاهای مرزی و امنیتی شدن بیشتر منطقه، افزایش تداوم تنش ما بین هندوستان و پاکستان است، بلکه یکی از دلایل اصلی تدوام حاکمیت قدرتمداری های نظامی در کشور پاکستان بوده است. قدرتمداری هایی که به نحو خیلی زیرکانه ای بطور مداوم از کمکهای مالی و نظامی آمریکا در راه تامین منافع مشخص خویش استفاده نموده اند. اگر در جاهای مشخصی، منافع آمریکا و پاکستان بر همدیگر همخوانی داشته اند، با پیگیری تمام در راه دستیابی به اهداف مشترک اقدام نموده اند. اما، همیشه در مناسبات مابین پاکستان، با آمریکا، عربستان و بعدها چین، همیشه اهداف کلان و استراتژیک پاکستان، بر این همخوانی ها غالب بوده و آنها را تحت الشعاع خویش قرار داده است.

ژنرال یحیی خان، دومین نظامی رئیس حکومت، یا رئیس جمهور نظامی پاکستان، بعد از مارشال ایوب خان بود. در دوران ژنرال یحیی خان، با توجه به اینکه مناسبات این کشور با انگلستان، استعمارگر سابق این کشور نزدیک بوده و خیلی از پاکستانی ها در انگلیس یا زندگی میکردند، و یا تحصیل می نمودند، اما با توجه به افول قدرت استعمار پیر بعد از پایان جنگ جهانی دوم، از بابت ژئوپولیتیک منطقه ای، مناسبات این کشور با امپریالیسم آمریکا، گسترده تر و عمیق تر بود. در دوران ژنرال یحیی خان بود که ، پاکستان، نقش همان کشور واسطه ای را ایفا نمود، تا از طریق آن دیدار نیکسون و مائو، رهبر چین ترتیب داده شده و به مرحله اجرا در بیاید.

در دورانی که امپریالیسم آمریکا، یا در همه کشورهایی که میتوانست، از طریق کودتا، حکومت های نظامی بر سر کار بیاورد، یا در جاهای دیگری مانند پاکستان که حکومت های نظامی به دلایل دیگری بر سر کار می آمدند، حکومت های نظامی و دیکتاتوری های استبدادی خشن و ضد کمونیستی را جهت نابود و تار و مار کردن احزاب و سازمان های سیاسی چپ و کمونیستی به کار میگرفت. از این نظر، نه تنها بر سر کار آمدن حکومت های نظامی در پاکستان مطلوب امپریالیسم امریکا بود، بلکه آمریکا همیشه تلاش نموده است تا مناسبات نزدیک و حسنه ای با این حکومت های نظامی داشته باشد.

به دنبال ژنرال یحیی خان، دوران به حاکمیت غیر نظامی ذولفقار علی بوتو از طرف حزب مردم پاکستان رسید، که بعد از اندک چند سالی، از طرف ارتش به اتهامات اختلاس و غیره دستگیر و طی دادگاه فرمایشی تحت حاکمیت نظامی ژنرال ضیا الحق، توسط وی به دار آویخته شد. از این طریق، دوران قدرتمداری ارتشیان تحت فرماندهی ضیاالحق فرا میرسد، که دورانی طولانی بر سر کار بوده . پایه های سیاستها و برنامه های سیاسی منطقه اتخاذ شده طی دوران حاکمیت ژنرال ضیاالحق، آنقدر پایدار، مهم و استراتژیک میباشند، که ریشه های امروزین خیلی از تحولات پاکستان و همسایگانش ، را باید در زمان ژنرال ضیاالحق جستجو کرد.

دوران حکومت نظامی ضیاالحق

یک - تداوم سیاست موازی نزدیکی با چین و آمریکا، به قیمت دوری از اتحاد شوروی

پیرو استراتژی هنری کیسینجر بر این مبنا که ما باید به دشمنانمان بیشتر از آن نزدیک تر بوده باشیم، تا دشمنانمان به همدیگر. بر پایه های این استراتژی، در آن دوران،باید مناسبات آمریکا با چین و اتحاد شوروی، نزدیک تر از مناسبات اتحا شوروی و چین با همدیگر بوده باشد. به کلامی ساده تر، تئوری سه جهان مطرح میکرد که "امپریالیستهای" چین و شوروی خطرناک تر از امپریالیسم آمریکا میباشند. این استراتژی هنری کیسینجر را در رنگ ها و اشکال متفاوت آن میتوان مشاهده کرد.

در آن دوران، دشمنی امپریالیستها با اتحاد شوروی، محوری تری استراتژی سیاسی نظامی امنیتی آنها را در جهان تشکیل داده و دوام آن را تا نهادیت نابود کردن اتحاد شوروی و هرگونه جنبش کمونیستی در هر نقطه جهان در بر میگرفت. استراتژی آغاز نزدیکی های دولت آمریکا توسط نیکسون – کیسینجر با چین، از یک طرف ایزوله کردن اتحاد شوروی را مد نظر داشت، از طرف دیگر تشدید اختلافات در اردوگاه سوسیالیستی را. با در نظر گرفتن این استراتژی، آمریکا در شرایطی در تلاش بود تا کنترل افسار نظامیان پاکستان را بعنوان قدرتمداران اصلی نظامی سیاسی آن کشور در دستهای خویش داشته باشند، که در مسیر استراتژی کلان منطقه ای آنها عمل کرده باشند.

در شرایطی که پاکستان از زمان ژنرال یحیی خان، نقش مستقیم در برقراری مناسبات آمریکا با چین را ایفا میکرد، مناسبات تجاری و نظامی پاکستان با چین نیز با هدف هر چه بیشتر ایزوله کردن اتحاد شوروی به موازات آن هرچه بیشتر گسترده تر به پیش برده می شد. نقش افرینی های کوچک پاکستان در این راستاها، موجب میشد تا از حمایت های مالی، نظامی و اقتصادی ویژه آمریکا، چین و بطور همزمان عربستان سعودی برخوردار بوده باشد.

زمانی که هندوستان، بعنوان رقیب امنیتی پاکستان اقدام به آزمایش اولین بمب اتمی خویش نمود، و با توجه به اینکه از جنبه های زیادی هندوستان رقیب منطقه ای هر دو کشور پاکستان و چین منظور میگردد، به فاصله نه چندان زیادی، در زمان ژنرال ضیاالحق، چین کمک کرد تا پاکستان نیز به سلاح هسته ای دست یافته و توازن امنیتی اتمی مابین هنوستان و پاکستان برقرار گردد. فروش سلاح های مورد نیاز پاکستان توسط چین در شرایط این رقابت امنیتی پاکستان به چین، هر چه بیشتر به تحکیم مناسبات مابین چین و پاکستان انجامیده است. این روند تحکیم مناسبات طی دهه های گذشته هر روز مستحکمتر شده است.

دو – تحکیم پایه های سمتگیری در مسیر حکومت شرعی اسلامی.

ضیا الحق بعنوان پدر تحکیم دهنده موازین حکومتی شرعی اسلامی در پاکستان نامیده میشود. در کشوری که در آن قدرتمداری اصلی کشور در دستهای ملیت پنجابی است، و ملیت های سندی و پشتون و غیره در حاشیه قرار گرفته اند، ایدئولوژی دین اسلام و حکومت شرعی اسلامی میتواند عامل وحدت قدرتمندتری از ناسیونالیسم پاکستانی بوده و در رقابت با حکومت شیعه در ایران، و هندوستان "کافر و نجس" قدرت عملکرد بیشتری داشته باشد.

پاکستان از بدو تاسیس، و بخصوص بعد از زمان ضیاالحق از حمایت های ویژه مالی و روانی کشورهای عربی اطراف خلیج فارس، بویژه عربستان سعودی و امارات متحده عربی برخوردار بوده و مناسبات خیلی نزدیک آنها در عرصه های حضور عظیم پاکستانی ها در این کشورها جهت کار کردن، تامین خدمات تجارت، سرمایه گذاری، تامین خدمات ویژه دیگر و تحکیم مناسبات دینی – شرعی متقابل نقش ویژه ای داشته است. از این طریق نیز میزان قابل توجهی از درآمد پاکستان تامین میگرددو

در همین راستا است، که در دوران قدرتمداری حاکمه ژنرال ضیاالحق، اسلامیزه کردن فرهنگ و نظام حقوقی کشوری توسط وی، از یک طرف موجب سرکوب و برچیدن حقوق مدنی انسانی خیلی از اقشار و طیف های اجتماعی، بخصوص زنان پاکستانی میشد، از طرف دیگر به شکل گیری و انسجام دسته بندی های اسلام گرای افراطی در این کشور منجر میگردید. اسلام گرایی افراطی فاشیستی میتوانست بعنوان عامل تکمیل کننده هویت ناسیونالیستی پاکستانی در مقابل رقیب اصلی آنها، یعنی هندوستان عمل کرده و نقش آفرینی نماید.

دو شکل عمده اسلام گرایی حاکمه در پاکستان را میتوان یکی در شکل " اخوان المسلمین " آن مشاهده کرد، که در شکل بزرگترین حزب سیاسی مسلط این کشور "اتحّاد اسلامی " میتوان مشاهده کرد، که از طریق غالب آمدن در انتخابات سیاسی این کشور، برنامه های شرعی و اسلامی خویش با با رسمیت دادن هویت حقوقی قانونی به مرحله اجرا در آورده و پیاده می نماید.

شکل دوم غالبا اسلام "سلفی" در پاکستان، از طریق مراجع تقلید سنّی مذهب در این کشور هدایت میگردد، که نه تنها تعداد آنها زیاد است، بلکه در قالب شبکه های شبه نظامی زیر زمینی نوع ویژه حکومت اسلامی خویش را در جامعه ترویج نموده و اهداف خویش را تعقیب می نمایند.

سه – مثلث شوم اتحاد پاکستان، با آمریکا و کشورهای عربی اسلامی بر علیه حکومت سوسیالیستی در کابل

در سالهای حکومت ضیاالحق، یکی از ارتش های اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان مستقر بوده و به صورت پشتیبان حکومت مرکزی کابل، که یک حکومت سوسیالیستی بود نقش آفرینی میکرد. هدف امپریالیسم آمریکا در منطقه نه فقط شکست و خارج کردن ارتش شوروی از افغانستان بود، بلکه بطور همزمان، نابود کردن تمام هست و نیست تمام جریان های سوسیالیستی کمونیستی در این کشور و بازگرداندن افغانستان به شرایطی بودند، تا آنکه برای صد سال دیگر هم در این کشور امکان رشد دانه های کمونیسم و سوسیالیسم امکان پذیر نباشد.

پاکستان با قدرتمداری ضیاالحق، بهترین شرایط را برای پروژه امپریالیسم آمریکا فراهم میکرد. حکومت اسلام آباد، با داشتن مناسبات نزدیک خویش با کشورهای عربی اطراف خیلج فارس از یک طرف، مناسبات نزدیک خویش با چین از طرف دیگر. پاکستان با در دستور قرار دادن حکومت شرعی اسلامی از یک طرف و نیازمندی های خویش جهت حفظ توازن قوا در مقابل هندوستان از طرف دیگر و بالاحره همسایگی خویش با افغانستان و مرزهای خویش با اقیانوس هند، مناسبترین شرایط را برای این استراتژی فراهم می نمود.

اینجا، با پول های عربستان سعودی، قطر، آمریکا و امارات متحده عربی، از طریق مهاجرت مسلمانان فراطی سلفی و غیره از کشورهای عربی به پاکستان و تاسیس مدرسه های اسلامی تربیت کننده جهادگران اسلامی در مناطق پشتون نشین این کشور بر علیه کفّار حکومت کابل و ارتش شوروی در افغانستان، پروژه جهاد اسلامی از پاکستان بر علیه حکومت افغانستان، توسط تیم ریگان، سایروس ونس، برژینسکی و غیره به مرحله عمل در آمد.

اینکه آیا پاکستان توسط ضاالحق به یک نظامی شرعی سلفی تبدیل گردید، یا توسط پروژه آمریکایی تبدیل این کشور به مرکز تربیت جهادگران اسلامی بر علیه کفار کمونیست در کابل تبدیل گردند، به مثل اول بودن تخم مرغ و یا مرغ می ماند. آنچه که مسلم است، هردو مکمل همدیگر بوده و در خدمت تامین نیازهای نظامی، مالی، اقتصادی و امنیتی پاکستان بوده و نقش آفرینی می نمایند.

پاکستان در این مسیر از دهها، و بلکه صدها میلیارد دلار کمک های مالی و نظامی آمریکا و کشورهای مختلف عربی طی چندین دهه گذشته برخوردار بوده و قادر بوده است تا در مقابل هندوستان، کشوری که جمعیتی هفت برابر پاکستان را دارا است توازن نظامی و تراز اسلحه اتمی خویش را حفظ نماید.

دوران حکومت بی نظیر بوتو

پاکستان کشوری است که غالبا ساختار اقتصادی آن صنعتی نمی باشد. پاکستان را میشود کشوری نامید که در آن سرمایه داری تجاری بصورت های قبیله ای فامیلی اتنیکی با ساختار قدرتمداری نظامی، و و شبکه های مراجع تقلید سلفی؛ در ظاهر به صورت دموکراسی با قانون اساسی و تفکیک سه قوه اداره میشود. آنچه در زمین جاری میشود، قدرتمداری مرکنتالیسم تجاری سنّتی باساختارهای شبکه ای مافیائی نظامی اتنیکی و با ایدئولوژی اسلامی سلفی است.

در کشوری که قدرتمداری حاکمه در کشور در دست محافل مافیائی نظامی مربوط به گروه اتنیکی غالب پنجابی است، اگر در شرایطی مردم بخاطر شدت انزجار از آنها بخواهند به اپوزیسیون رای داده باشند، اینجاست که در وحله اول به زلفقار علی بوتو، و سپس در اوخر دهه هشتاد و اویل دهه نود، به دختر ایشان، خانم بی نظیر بوتو روی می آوردند. نه تنها خانواده بوتو از گروه اتنیکی رقیب "سند" یها میباشند، بلکه مادر خانم بی نظیر بوتو، از کردهای ایران میباشند.

در شرایطی که خود زلفقار علی بوتو، و بعدها دختر ایشان بی نظیر بوتو در تلاش بودند، تا حکومت قانون مدار سکولار لیبرال با سمت گیری برنامه هایی در مسیر اقتصادی رفاه را در پیش بگیرند، دیدیم که در نهایت فرهنگ حاکمه قدرتمداری های شبکه های مافیایی نظامی اتنیکی پنجاب پشتونی، نه تنها سر زلفقار علی بوتو را بر سر دار بردند، بلکه بعد از چندین بار سوء قصد و ترور، بالاخره موفق شدند تا خانم بوتو را نیز به قتل برسانند.

حزب سیاسی که زلفقار علی بوتو و بی نظیر بوتو آن را نمایندگی می کردند، "حزب مردم" پاکستان می باشد. در شرایطی که غالب ترین حزب سیاسی حاکمه در دوران هفتاد و پنج ساله بعد از تاسیس پاکستان، حزب "اتحاد اسلامی" می باشد. همانطور که از اسم این حزب معلوم است؛ نه تنها یک حزب سیاسی سکور بر پایه های حقوق بشرنمی باشد، بلکه حزبی است بر پایه های ایدئولوژی اسلامی سنّی. این حزب در رقابت های منطقه ای شیعه در مقابل سنّی، یا عربستان در مقابل ایران، جنبش اسلامی رونالد ریگان بر علیه کفّار در افغانستان، جایگاه و نقش مشخص خویش را با قدرت تمام ایفا نموده است.

در شرایطی هم که رهبران سکولار و لیبرال دموکراتی مانند خانم بوتو، و یا دیگر قدرتمداران حاکمه سیاسی غیر نظامی پاکستان مانند نواز شریف، زیداری، و عمران خان، همه به نوعی تحصیل کرده مکاتب بریتانیایی میباشند، بلکه رهبران نظامی آن کشور نیز در اکادمی های نظامی آنها آموزش دیده و تربیت یافته و تعلیم شده هستند.

دوران حاکمیت "زیداری"، همسر خانم بوتو نیز چندان طول نکشید، بخاطر اینکه ایشان نیز آنقدر در فساد و اختلاس اقتصادی غرق بودند، که مردم در تجربه گذار از فساد های اقتصادی ایشان، به یک شخصیت غیر سیاسی و غیر اقتصادی، یعنی کاپیتان تیم کریکت آن کشور، عمران خان پناه آورند، تا بلکه کمی از میزان فساد اداری اقتصادی کاسته شود.

نواز شریف

بعد از مدت کوتاهی که خانم بی نظیر بوتو، بعد از پایان کار ضیاالحق دولت پاکستان را در دست داشت، ایشان، به اتهام فساد اقتصادی توسط رئیس جمهور پاکستان کنار گذاشته شده، و سپس شخصی از خودی های قدرتمداری حاکمه که بیشتر یک دلال اقتصادی سیاسی غیر نظامی از خودشان بود، با نام نواز شریف را بر سر کار گذاشتند.

نواز شریف بطور غالب، تمام سیاستهای جاری زمان ضیاالحق و حزب "اتحاد اسلامی" را در راستای نزدیکی هر چه بیشتر با آمریکا و عربستان سعودی و دیگر کشورهای خلیج، و بالاخره نزدیکی بیشتر با چین در راستای تقویت پاکستان در مقابل هند و ایفای نقش تعیین شده برای پاکستان در مورد افغانستان به پیش می برد.

نواز شریف همچنان در مسیره اسلامیزه کردن و برداشتن هر چه بیشتر حقوق فردی و اجتماعی مردم به قیمت جایگزینی آنها با موازین شرعی حرکت می نمود. به همین خاطر هم در نهایت در انتخابات داخلی دوره بعدی که خانم بوتو از مهاجرت تحمیلی بازگشته بود، توسط بی نظیر بوتو شکست داده شد، و دوران بعدی نخست وزیری خانم بوتو، با ترور ایشان در دوره بعدی به پایان رسید. در این دوره است، که برای بار دیگر، نظامیان کودتا کرده، ژنرال پرویز مشرّف قدرت را در دست میگیرد.

ژنرال پرویز مشرف

از ویژگیهای حاکمیت های نظامی در پاکستان میتوان به این مورد اشاره کرد که، در سرزمینی که در آن دسته بندی های امنیتی نظامی اغلب افراطی گری دینی، قدرتمداری ارتش قادر است تا همه این دسته بندی ها را تحت الشعاع خویش قرار داده و بتواند امنیت نسبی برقرار بکند. این در حالی است، که سازمان امنیتی اطلاعاتی داخلی پاکستان ( آی اس آی)، که توانسته است داخل همه شبکه های دسته بندی های مافیایی اسلام گرایی افراطی نفوذ بکند، توسط ارتش این کشور مدیریت و کنترل میگردد.

برعکس مصر، که در آن ارتش از احترام نسبی و ویژه ملی مردمی برخوردار است، در پاکستان، ارتش خود را مکلف میداند تا در کشوری که در آن نهادهای مدنی و فرهنک مبتنی بر حقوق بشر چندان ریشه دار نمی باشد، هر موقع لازم دانست از طریق کودتای نظامی بتواند امنیت نسبی را در این کشور برقرار بکند. قدرتمداران حاکمه ارتشی هم مانند حکومتگران غیر نظامی، نه تنها پیوند قدرتمند خویش را با سرمایه داری تجاری حاکمه حفظ نموده اند، بلکه بر پایه های پیوند دو عنصر هویتی پاکستانی، یعنی اسلام گرایی افراطی و نوعی از ناسیونالیسم پنجابی سندی ضد هندی در مورد منطقه مورد مناقشه کشمیر، به حاکمیت خویش ادامه داده اند.

  • دوران ژنرال پرویز مشرف نیز همچنان پاکستان نه تنها مناسبات خویش را با عربستان، چین و آمریکا بطور همزمان و بصورت خیلی فعالی در راستای تامین منافع پاکستان به کار میگرفت، بلکه به عنوان پشت جبهه ای برای پشتون های طالبان افغانستان، اهداف توسعه طلبانه پاکستان منطقه را در راستای هرچه بیشتر قدرتمند تر کردن آنها در مقابل رقیب استراتژیک خود، یعنی هندوستان به مرحله اجرا در بیاورند.

ژنرال مشرف نیز مانند دیگر حاکمان قبلی پاکستان، بخصوص ضیاالحق، به عنوان یک کشور صد و هشتاد تا دویست میلیون نفری مسلمان سنی اغلب سلفی، با اتکا به مناسبات نزدیک خویش با عربستان و یاران منطقه ای آنها، از حمایت های مالی آنها برخوردار بود. این در شرایطی است، که پاکستان بعنوان یک کشور مسلح به سلاح های اتمی و ارتش وسیع خویش، به نوعی تضمین امنیتی قابل توجهی برای یاران خویش فراهم میکرد.

اگر چه ژنرال مشرف مانند ضیاالحق در تحکیم ریشه های اسلام افراطی و شریعت اسلامی گام بر نمیداشت و تا حدودی در مسیر سکولاریسم و بسط ازادی های مدنی حرکت میکرد، در عین حال با همکاری کامل با آمریکا در دخالت های چهل ساله آن در افغانستان، از کمک های مالی و نظامی آمریکا نیز برخوردار بودند. تقربیا تمامی محموله های نظامی و خوراکی و ملزومات دیگر نظامیان آمریکا در افغانستان، باید از طریق بندر کراچی در پاکستان، به افغانستان منتقل میشد.

عمران خان

عمران خان، نیز مانند زیداری، همسر خانم بی نظیر بوتو، از آخرین نخست وزیران غیر نظامی پاکستان می باشد. فساد، دزدی و اختلاس در زمان زیداری به اندازه ای بود، که مردم در انتخابات اخیر، به یک نفر غیر نظامی و کسی که اصلا سیاست مدار نبوده، بلکه کاپیتان تیم کریکت آن کشور است، رای دادند، تا کشور را از این فساد ها پاک نماید.

عمران خان نیز مانند دیگر حاکمان قبلی پاکستان، در مناسبات خویش با آمریکا، به مانند شمشیر دو لبه عمل نموده است. اگر اسلام گرایی افراطی در پاکستان، یکی از شاخه های دو شاخه هویت ایدئولوژیک قدرتمداری حاکمه را تشکیل میدهد، چرا همین هویت اسلام گرایی افراطی که طی چندین دهه توسط امریکا، انگلیس و پاکستان، در درون کشور افغانستان بطور عمیق و گسترده ای ریشه دوانده است، توسط پاکستان به نفع خود این کشور مورد سوء استفاده قرار نگیرد؟

اسلام گرایی افراطی سنّی سلفی، همه مسلمانان سندی، بلوچ، پشتون و ینجابی را به همدیگر پیوند میدهد. اگر میلیون ها سکنه پشتون پاکستانی به عنوان شبکه گسترده پشت جبهه ای برای پشتون های طالبان افغانستان، تحت لوای اسلام گرایی افراطی به مدت چندین دهه عمل کرده است، در شرایطی که آمریکا طرح خروج نهایی از افغانستان را طراحی میکند، بعنوان یک ثروت نظامی امنیتی توسط پاکستان مورد استفاده قرار می گیرد. عمران خان هم مانند بقیه حاکمان پاکستان، با صبر و تحمل ویژه جهت حمله نهایی طالبان به افغانستان، روز شمای میکرد.

ویژگیهای برجسته همسایه ما پاکستان

یک – رشته های پیوند اسلام سلفی و اخوان المسلمین

اگر چه بن لادن، ملا عمر، رّبانی، ایمن ظواهیری و دیگر رهبران جریان های اسلامی افراطی از قبیل القاعده، شبکه حقاّنی، شورای کواتا، طالبان، خلافت اسلامی خراسان و غیره طی مدت چندین دهه در پاکستان اسکان یافته، آزادانه ریشه های خویش را در درون ملیت های پنجابی، سندی، بلوچ، پشتون و حتی تاجیک و ترکمن و غیره گسترده و بعنوان ترکیب قدرتمند ایدئولوژیک هویتی ناسیونالیستی دینی پاکستانی تبدیل نموده و آن را در کل منطقه ما بین ایران و هندوستان گسترده و مورد استفاده قرار میدهند.

دو – حاکمیت نظامی، اقتصادی، دینی و سیاسی مرکنتالیسم تجاری اتنیکی پنجابی

در ترکیب مختلف هویتی اتنیکی طبقاتی پاکستانی، نه تنها هنوز سرمایه داری تجاری بر سرمایه داری صنعتی خدماتی می چربد، بلکه نظام های ارزشی فرهنگی سنتی سرمایه داری تجاری ریشه های عمیق خویش را در قدرتمداری سیاسی با استحکام تمام حفظ نموده است. در کنار حاکمیت قدرتمداری سرمایه داری تجاری در پاکستان، ملیت اتنیکی پنجابی سلطه خویش را بر ملیت های دیگر سندی، بلوچ، پشتون و غیره حفظ نموده است.

سه – رقابت امنیتی - اتمی منطقه ای با هندوستان

عامل دیگر استحکام دهنده هویت پاکستانی، نبرد آنها با هندوستان، جهت کسب کنترل خویش بر منطقه کشمیر است، که نه تنها اغاب اهالی آن مسلمان میباشند، بلکه از نظر طبیعی و معدنی منطقه ثروتمندی نیز است. چین، از طرفی بخاطر اختلافات و درگیری های مرزی خویش با هندوستان، از نظر تامین نیازهای نظامی پاکستان در کنار آن کشور قرار گرفته و همانطور که میدانیم، تکنولوژی اتمی را برای پاکستان فراهم نمود، تا اینکه این کشور بتواند توازن نظامی خویش را در مقابل هندوستان کسب نموده و حفظ کند.

چهار – استفاده مصلحت طلبانه پاکستان از عربستان، چین، آمریکا، افغانستان و تامین منافع خویش

قدرتمداران حاکمه پاکستان با زیرکی تمام و با بکار گیری منش رفتاری هر تاجری ماهری ، کفه ترازو در مناسبات آن با کشورهای نامبرده را همیشه به سمت پاکستان می چرخانده اند. پاکستان بیشتر از آمریکا، چین و کشورهای عربی منطقه خلیج کمک گرفته است، تا اینکه چیزی در مقابل به آنها داده باشد. دهها میلیارد دلار کمک های مالی نظامی آمریکا و حتی چین و عربستان به پاکستان که میتواند روی هم رفته به صدها میلیارد دلار سر بزند، در مقابل آنچه که پاکستان به این کشورها داده باشد، به مراتب سنگین تر است. در مقابل، جنگ های ضد تروریسم اسلامی آمریکایی در افغانستان، خاورمیانه، با شبکه های القاعده، طالبان، داعش و غیره، حتی در خود پاکستان موجب شده است تا، چهره آمریکا را تا اندازه منفورترین کشور جهان در افکار عمومی پاکستانی ها تنزل داده باشد.

پنجم – پاکستان، یک قدرت اتمی منطقه ای

گرچه پاکستان طی مدت چندین دهه مناقشات میان ایران و عربستان، توانسته است بی طرفی خویش را در این مناقشات حفظ کرده و توسط حکومتگران عربستان بر علیه ایران مورد سوء استفاده واقع نگردد، با وجود این باید توجه داشت که پاکستان، کشوری است در همسایگی ما و با دویست میلیون نفر جمعیت که ششمین کشور مسلح به سلاح های اتمی است. در بدترین شرایط اسلام گرایی افراطی شریعت سنی در پاکستان میتواند تبدیل به چالشی گردد برای ایران، که اندکی بیش از یک سوم جمعیت پاکستان بوده و اغلب مردم ایران مسلمان شیعه مذهب هستند.

مناسبات اقتصادی ایران با پاکستان

میزان تراز تجاری ما بین ایران و پاکستان از دو سه میلیارد دلار در سال تجاوز نمیکند. این در شرایطی است که میزان صادرات ایران به پاکستان، بیش از دو برابر واردات از آن کشور می باشد. گرچه بر آورد میشود، تا با بسط تجارت تهاتری ما بین دو کشور، این میزان به موازات تجارت مرز نشینان پاکستانی- ایرانی، به میزان پنج میلیارد دلار در سال افزایش یابد. پتانسیل های مناسبات اقتصادی با بهروری متقابل برای هر دو کشور میتواند به مراتب بیشتر از اینها بوده باشد.

صدها کیلومتر مرز مشترک ایران با پاکستان، با ساکنان غالبا از ملیت بلوچ که در دو طرف مرز زندگی میکنند، که غالبا تاریخ، دین، مذهب و از زبان مشترکی برخوردارند، در عین حالی که میتواند ریسک های مشخصی برای دو کشور فراهم نموده باشند، دارای پتانسیل های مثبت، سازنده و باروز مشترکی نیز میباشند، که میتواند در خدمت منافع مردم دو کشور همسایه به کار گرفته شوند.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید