مقدمه
روزهای پایانی سال خورشیدی است.یک چشم به بهار و امید به بهبودی اوضاع کشور، کاهش مصیبت های مردم رنجدیده و زندگی فقط اندکی انسانی تر آنان است و چشم دیگر نگران به فاجعه تجاوز روسیه به اکرایین ،کشتار مردم و نابودی ساختارهای یک کشور و افزایش رنج های آنانی که از پس این فاجعه احتمالا جان سالم به در خواهند برد،دوخته شده است.
پرسش این است که : چرا جهان سیر قهقرایی گرفته است ؟ و چرا بشر قرن ۲۱ باید با شگفتی و تحیر شاهد چنین رویدادهای دردناکی باشد؟
از نگاه چپ قطع نظر از مسائل خرد و کلان کشورها و فارغ از مرزهای جغرافیایی و معضلات خاص هر کشور در جهان، این سرمایه داری است که به عنوان علت العلل اصلی ناکامی بشر در غلبه بر فقر، نابرابری، استبداد سیاسی، جنگ و بیشمار نابسامانی های دیگر قلمداد می شود .
آیا این همه داستان است و سویه دیگری ندارد؟ با نگاه ساده خیر و شری به جهان، "شر" فعال مایشاُ است و از "خیر" خبری نیست؟ پس باید به گزاره های فیلسوفان زنده جهان نظیر بدیو، ایگیلتون، هاروی و دیگران دلخوش کرد که صحنه مبارزه کنونی در جهان نابرابر است و مادام که زحمتکشان جهان به نیروی عظیم متشکل و آگاه بدل نشده اند، در بر همین پاشنه می چرخد؟
به نظر باید نگاهی فراتر داشت و همانگونه که تا پیش از این همه پیشرفت های اندیشه ای، علمی -صنعتی، اقتصادی و اجتماعی -سیاسی در طول تاریخ به پای انسان در وجه عام آن نوشته شده است، اکنون هم همین انسان مورد خطاب قرار گیرد.
اگر بتوان همه رویدادهای جهان پیش از واقعه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ را امری رایج و عادی تلقی کرد!؟ انفجار برج های دوقلوی مرکز تجارت جهانی نیویورک در روز روشن با بیش از ۳ هزار کشته و حدود ۳۰ هزار زخمی را دیگر نمی توان حادثه ای عادی تلقی کرد !
این نشان از سبعیت انسانی دارد که برای رسیدن به مقاصد به زعم خود خیر مطلق، حاضر است چنین کشتار هولناکی بکند.
پس از این قتل عام وحشیانه، به تقریب ۱۳ سال زمان نیازمند است که پدیده ای ماقبل تاریخی مانند داعش در بصره اعلام خلافت کند و باز انسانی برای رسیدن به اهداف متعالی انسانی! در مقابل چشم جهانیان سر انسان دیگری را ببّرد!
کمتر از بازه ۱۳ ساله پیشین برای نمایش توحش انسان، تنها ۷ سال نیاز بود که طالبان به قدرت برسند تا یک کودک سزارینی را در اختیار بگیرند و از او بخواهند که به ساز صاحبانش برقصد!
و شگفتا که هنوز از حیرت سلطه طالبان در نیامده بودیم، به فاصله فقط چند ماه( به یک سال هم نکشید!)در فوریه ۲۰۲۲ با صدای خمپاره های روسی که بر سر مردم اکرایین باریدن گرفت، خواب آشفته ما آشفته تر شد!
در کمال ناباوری مشاهده می کنیم که در بازه ای حدودا ۲۰ ساله از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ تا فوریه ۲۰۲۲ این انسان، برای نابودی خود و جهان تواما، چه پیشرفت های محیرالعقولی کرده است! و هرچه به جلو می رویم بازه زمانی فجایع کوتاه تر و کوتاه تر می شود!
آیا حق نداریم این شاخصه های سقوط انسان را با هر تحلیلی که در غایت، ظهور آن را نتیجه رابطه علت و معلولی می داند، نپذیریم؟
چگونه می توان باور کرد که همگام و همراه با پیشرفت های غول آسای دیجیتال، باز باید شاهد نمایش های تراژیک انسانی از نوع انسانهای اولیه باشیم؟
در شرایطی که سرعت سیر قهقرایی بشر در بازیچه قرار دادن کره خاکی و آدمیانش ، به مانند همان جنونش ، دیوانه وار است، چرا نباید انتظار نداشت که وقتی در خوابیم و یا در بیداری در آسمان شهرها و کشورهایمان تصاویر قارچ اتمی را نبینیم؟
این بشر به تمامی! نشان داده است که ظرفیت بالقوه و بالفعل آن را دارد که جنگی سوم را بر جهان تحمیل کند.
شاید پیش از آغاز شمارش معکوس چنین " پایان تاریخ" هولناک و واقعی، توقع بیجایی نباشد که از " انسان" در وجه عام آن بخواهیم، جلو چنین فاجعه ای را بگیرد.
نظیر جنبشی جهانی که دختر جوان سوئدی گرتا تونبرگ به راه انداخت و در نقطه اوج اقداماتش توانست با سخنرانی در کنفرانس سازمان ملل به مناسبت تغییرات اقلیمی، جهانیان را با فاجعه ای که در انتظار محیط زیست کره زمین هست، آشنا کند.
چنین جنبش هایی نه فقط باید بتواند جنگ ویرانگر روسیه علیه اکرایین را متوقف کند، بلکه باید قادر شود با گسترش تلاش هایش، پیمانی جهانی را به امضا برساند که وقوع هر جنگی در هر نقطه کره زمین را از پیش غیر ممکن سازد.
وچرا فقط دختری جوان باید بتواند پرچمدار چنین جنبش های طرفدار انسان و زمین باشد؟
همه این ها البته آرزوها و رویاهای بشری است، هنگامی که باد بهاری در شکوفههای درختان می پیچد و بوی خوش زندگی در سرو جان آدمی می خلد.انسان، مست و مدهوش اینهمه زیبایی، شاید برای لحظه ای چشم بر همه پلشتی های جهان فرو می بندد و سرخوش از آفتاب و نسیم و گل، با امید به آینده گام بر می دارد…
افزودن دیدگاه جدید