رفتن به محتوای اصلی

لیبرالیسم به زبان ساده

لیبرالیسم به زبان ساده
لیبرالیسم،- میان اومانیسم بورژوایی و نئولیبرالیسم گلوبال

مکتب لیبرالیسم از نظر تاریخی مربوط به آغاز تحول سرمایه داری و رشد بورژوازی است. آن نوعی ایدئولوژی و سیاست  در رابطه با قرن ۱۸ میلادی، و در ادامه عصر روشنگری، خواهان آزادی فردی، ضد دولت مطلقه و سلطه‌جوی فئودالی، و سیستم اقتصادی تجاری مرکانتلیستی‌اش بود. لیبرالیسم مدافع حکومت سلطنت مشروطه، یا جمهوری بورژوایی است. تجارت آزاد، مالکیت خصوصی، آزادی شغل و پیشه، و آزادی رقابت در اقتصاد، از جمله دیگر خواسته های آن‌ است. لیبرالیسم واژه ای‌ست لاتین-فرانسوی، مربوط به آزادی، و بدون قضاوت و پیشداوری‌های سیاسی و مذهبی. مبارزه بورژوازی برای آزادی اقتصاد و قدرت سیاسی مورد دلخواهش هدف لیبرالیسم برای اجرای کاپیتالیسم است. جهانبینی بورژوایی لیبرالیسم با نظری فردگرایانه، در خدمت دولت، جامعه، و اقتصاد آن‌ است.

مکتب لیبرالیسم در کنار جریانات محافظه کار و سوسیالیستی از مهم‌ترین اشکال تئوری سیاسی در جوامع مدرن صنعتی است. لیبرالیسم سیاسی در مقابل اندیشه‌های ارتجاعی محافظه کاری تاکید روی حقوق فردی انسان دارد. از جمله شرایط و اصول لیبرالیسم سیاسی:  تقسیم قوا، حقوق بشر، وجود دولت قانونی، وجود یک قانون اساسی مدرن، آزادی تجارت و رقابت و آزادی انتخاب شغل است. لیبرالیسم خواهان تشکیل صف و جبهه‌ای علیه دولت مطلقه، و علیه جنبش‌های رادیکال دمکراتیک مردمی، خواهان استقلال فرد از وابستگی های: اجتماعی، دینی، و اقتصادی است. لیبرالیسم از نظر سیاسی خواهان دولت قانونی و در حوزه اقتصادی، مشوق آزادی نامحدود تولید و تجارت است، که موجب استثمار نیروی کار زحمتکشان می‌شود. 

کوشش لیبرالیسم برای رشد و حاکمیت بورژوازی از طریق کنار زدن تمام محدودیت‌های سیاسی و اقتصادی است. لیبرالیسم گرچه جریانی است فکری که فرد و حقوقش را در صدر خواسته های خود قرار می‌دهد، ولی مدعی است که آزادی بدون قبول مسئولیت و وظیفه، ضد آزادی است. لیبرالیسم در زمینه دین خواهان آزادی عقیده، و در سیاست، خواهان آزادی‌های بورژوایی است و نه خلقی کارگری. جهان‌بینی لیبرالیستی انواع گوناگون دارد که به‌شکل غیرطبقاتی خواهان آزادی فرد و حقوق اساسی هستند. از جمله خواسته‌ها و صفات لیبرالیسم: تولرانس، پلورالیسم و احترام به حقوق و آزادی انسان است. مارکس می‌گفت قدرت و حکومت طبقه بورژوازی گرچه ظاهری لیبرال و انسانی دارد ولی برای تمام آحاد جامعه نیست. 

لیبرالیسم مشهور به کوشش در راه ترقی و پیشرفت جامعه،  خواهان بلندنظری، گذشت، تحمل دیگران، و تولرانس است. در پشت این خواسته‌های لیبرال ولی منافع طبقاتی بورژوازی قرار دارند که در خدمت قدرت سیاسی اش می‌باشند. مشوقان دموکراسی غربی بر این باورند که مفهوم و مرام لیبرالیسم باید در: فرهنگ مردم، در قانون اساسی، و در آگاهی های فردی جا بیفتد و ریشه بدواند.

   لیبرالیسم مستند از قرن هفده، در انگلیس از سال ۱۶۸۹ میلادی، در قانون اساسی آمریکا از سال ۱۷۸۷، و در انقلاب فرانسه از سال ۱۷۸۹، پیرامون حقوق بشر و حقوق شهروندی آغاز شد، گرچه در آغاز قرن ۱۹ میلادی، ابتدا به‌شکل بی ارزش و تحقیرآمیزی در غرب مطرح شد. عموما لیبرالیسم ریشه در عصر روشنگری و رهایی فرد از وابستگی‌های دینی و دولتی دارد. بر اساس انقلاب فرانسه و انقلاب آمریکا، در قرن ۱۹ بعضی از کشورهای اروپایی مجری لیبرالیسم در قانون اساسی خود شدند. در این زمان تقریبا بحث‌های نظری و تئوریک پیرامون آن به پایان رسیده بود. واژه و مفهوم لیبرال را گویا نخستین بار هواداران قانون اساسی در اسپانیا در سال ۱۸۱۲ در باره خود به‌کار بردند.

لیبرالیسم از نظر تاریخی به معنی مبارزه بورژوازی در جدل با محدودیت های زندگی فکری، دینی، و اقتصادی بود. افلاطون می‌گفت اغراق در آزادی خواهی موجب زیاده‌روی در محدودیت آزادی می‌شود و این وضعیت وقتی پیش می آید که آزادی قانونی با آزادی آنارشیستی و هرج و مرج طلبی، تعویض شود. ماکس اشتیرنر، فیلسوف آلمانی، حدود سال ۱۸۵۴ میلادی خواهان لیبرالیسم نامحدود یعنی آنارشیسم ساده لوحانه شد. از نظرمفهوم حزبی، لیبرالیسم در قرن ۲۰ به‌دلیل طرح ایدئولوژی های دیگر مانند سوسیالیسم، فاشیسم، ناسیونالیسم، اسلامیسم و جنایت‌های امپریالیسم در سرکوب آزادیخواهی جهانی، قدری مورد بی توجهی قرار گرفت.

کانت می‌گفت آزادی نامحدود آنارشیستی با آزادی مسئولانه لیبرالیستی فرق دارد. لیبرالیسم مانند سوسیالیسم، کوشش در راه سعادت بشر و آزادی انسان می‌کند، ولی  چون مدافع مالکیت خصوصی است، این هدف را غیرممکن می سازد. جنبش دانشجویی و جنبش طبیعت‌گرای هیپی در سال‌های بعد از ۱۹۶۸ میلادی در غرب، خواهان نوعی سوسیالیسم لیبرال ضد اتوریته بود. 

نئولیبرالیسم قرن ۲۱ خلاف لیبرالیسم قرون ۱۹ و ۲۰ میلادی خواهان دخالت دولت در اقتصاد برای دوام سیاسی گلوبال خود، و تضمین رقابت و موفقیت دموکراسی اقتصادی شد. نئولیبرالیسم مدعی یک راه سوم خیالی توهمی فریبکارانه میان گزینه های سوسیالیسم و کاپیتالیسم کلاسیک است و می‌خواهد از طریق دخالت و تنظیم سیاست دولت، کارکرد اقتصاد و جامعه سرمایه‌داری را تضمین کند و ورای محدودیت‌های طبقاتی دولت امپریالیستی از طریق شعارهایی مانند: دولت رفاه، بازار اقتصاد آزاد، همکاری اجتماعی، اقتصاد بازار اجتماعی، لیبرالیسم اقتصادی و غیره مردم و گروهی از روشنفکران ساده لوح را فریب دهد.

شبه لیبرالیسم، آنارشیسم، نئولیبرالیسم و لیبرالیسم دروغین، خواهان آزادی نیستند، بلکه یا اصرار در بی قانونی و هرج و مرجدشته، یا از طریق جهانی شدن و گلوبالیسم قصد استثمار زحمتکشان خارج از مرزهای خود را دارند. لیبرالیسم مفهومی است فلسفی سیستمی که آزادی فرد را با آزادی مالکیت خصوصی گره می‌زند. در نظام های لیبرالیستی غربی پول تنها معیار توانایی یک فرد برای شرکت در سیاست و در پروسه قانون‌گذاری است، دولت نیز مشمول و مشروط به منافع فرد است. هر چه بیشتر جامعه سرمایه داری به بحران و زوال خود نزدیک‌تر گردد، در شکل امپریالیستی و حکومت عریان خشن بورژوایی، از لیبرالیسم فاصله گرفته و از وعده‌ها و ارزش‌های لیبرال دوری می‌کند و به‌سوی سیاست و روش‌های خشن ضد مردمی پیش می‌رود.

لیبرالیسم اقتصادی قرن ۱۹ متکی به نظرات اقتصاددان انگلیسی آدام اسمیت از سال حدود ۱۷۵۰ میلادی و اخلاق طبیعی و غیر کلیسایی دئیسم مسیحی بود. اصولا دولت امپریالیستی و نئولیبرال چیزی غیر از ابزار قدرت انحصارات مالی که رقابت را تضمین می‌کنند و مدعی دموکراسی اقتصادی می‌شوند، نیست. لیبرالیسم در جنبش انقلابی و جنبش کارگری شامل رفتار: اپورتونیستی، بی پرنسیپی در مقابل انحرافات رویزیونیستی از خط انقلابی نیست، گرچه طبقه کارگر سنت های مترقی لیبرالیسم را برای مبارزه خود و برای دموکراسی سوسیالیستی و مبارزه آزادی‌خواهانه ارج می‌نهد. لیبرالیسم بخشی از سیاست احزاب مارکسیست-لنینیست برای مبارزه ضد استثمار، برای دولت خلقی علیه جنگ‌های امپریالیستی، برای منافع ملی، و برای مبارزه ضد سلطه و ضد دیکتاتوری می‌باشد. در زمان بحران و انقلاب و اتحاد خلق و کارگران، لیبرالیسم به تبلیغ و اشاعه نظرات و اهداف ارتجاعی خود پناه می‌برد تا جنبش اجتماعی مخصوصا کارگران را خلع سلاح سازد.

لیبرالیسم مدرن مدعی حفاظت و دفاع از آزادی های دموکراتیک، آزادی اقتصادی و آزادی سیاسی است و در کنار علم و دموکراسی جای دارد، گرچه نوعی اندیشه و عمل فردگرایانه است. متفکری به نام ارهارد می‌گفت جایی که آزادی موجب سوء استفاده قرار گیرد، باید آن را محدود نمود. لیبرالیسم از نظر: فرم، محتوا و عملکرد، نقدی بود به ساختار حکومتی نظام مطلقه، به فئودالیسم و به آریستوکراسی غیر لیبرال، از موضع خرد گرایی مدرن. دو ستون لیبرالیسم یعنی حقوق بشر و قرارداد اجتماعی متکی به نظرات جان لاک و کانت هستند. لیبرالیسم همیشه خواهان تهیه امکانات نامحدود برای رشد و تحول سرمایه داری، تایید اندیشه فردگرایانه بورژوایی در لباس آزاداندیشی، در کاپیتالیسم و آزادی نامحدود اقتصادی برای سرمایه و استثمار نیروی کار زحمتکشان بوده. 

تماس:      falsaf@web.de                        

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید