خامنهای در دیداری که سه شنبه ٢٨ تیر با پوتین داشت، چنین گفت: "در قضیه اوکراین چنانچه شما ابتکار عمل را به دست نمیگرفتید، طرف مقابل [ناتو] با ابتکار خود موجب وقوع جنگ میشد" و بر گفتهاش این را افزود که: "اگر در اوکراین جلوی آن گرفته نمیشد، [غربیها] مدتی بعد به بهانه کریمه همین جنگ را به راه میانداختند". این اما در بیانی صریح، هیچ چیز نیست مگر تایید تام و تمام تجاوز پوتین که چه خوب "ابتکار" به خرج داد و پیشدستانه جنگ راه انداخت!
حساسیت چنین اظهار نظری را نباید فقط به این دانست که وی آب پاکی روی دست مقامات دولتی تحت فرمان خود ریخت که در طول پنج ماه جنگ اوکراین سعی بسیار به خرج داده بودند تا با یکی به میخ و یکی به نعل زدن، جمهوری اسلامی را در قبال تجاوز به اوکراین غیر جانبدار جلوه دهند. وخامت موضع گیری مزبور حتی منحصر به این نیز نمیشود که او به عنوان تعیین کنندهترین مقام تصمیمگیری سیاسی در ایران، در مصاف بین روسیه و غرب رسماً و صریحاً پشت پوتین را گرفت که بجای خود البته بسیار هم مهم است. اگر بنا به ضرب المثل معروف تا حالا فقط خواجه حافظ شیرازی بود که این واقعیت از پیش عریان را نمیدانست که جمهوری اسلامی در این جنگ کنار روسیه ایستاده است، اکنون اما خامنهای خود به صراحت بر آن مهر تایید میکوبد. با این حرفها، چرا نباید دست آمریکا بازتر شود تا با حق بجانبی بیشتری داعیه خود مبنی بر ارسال پهپاد از ایران به روسیه را پیبگیرد و چرا پاسخ بلافاصله او را هم دو مقام نظامی و امنیتی مهم یعنی وزیر دفاع آمریکا و رئیس ام آی ٦ انگلستان ندهند که در عالم دیپلماسی معنی خاص خود را دارد؟
پیامدهای این گزافه گویی خامنهای جملگی مطرحاند و جای نگرانی هم دارند. با اینهمه اما، آنچه در این میان به موضعگیری وی جنبه خطرناکتری میدهد چیزی است که بر آن نام دیگری نتوان نهاد مگر هموار شدن راه برای آتش گشایی علیه کشور ما توسط هر دولت دیگری که در پی فرصت و بهانه است. تکرار استدلال پنج ماهه پوتین از سوی خامنهای در رابطه با لشکر کشی مسکو به کشور همسایهاش، نه چیزی است که صرفاً بخواهد در حلقه روسیه – اوکراین بسته شود و پایان گیرد، بلکه در تشدید خطرات متوجه ایران است که بیشتر رو میآید و روی به آغاز مینهد. بلاهت این چنینی خامنهای، فقط توسل به توجیه سیاسی برای این یا آن کشور مترصد عملیات علیه کشور ما را تسهیل میکند که بتوانند تحت عنوان دفاع از خود دست به اقدام پیشگیرانه بر ضد ایران بزنند.
راه دوری نرویم و همین اسرائیل واقع در نزدیکی ایران را در نظر بگیریم که ٤٣ سال است شعار "مرگ بر اسرائیل" و پیام " نابودی اسرائیل" از جمهوری اسلامی میشنود. بر همین اساس، عین واقع بینی است اگر نه فقط فلان یا بهمان دولت در این کشور، بلکه کل حکومت و همه مردم اسرائیل بر اثر احساس خطر از سوی جمهوری اسلامی، ایران کنونی را تهدیدی واقعی علیه موجودیت خود تلقی کنند. حکومتگران اسرائیل حتی این حس را هم در متحدین بین المللی خود ایجاد و تقویت کردهاند و هم فراتر، موفق شدهاند آن را در بیشتر کشورهای عربی از دیرباز در اختلاف با خود دامن زده و رشد دهند. اینهمه را نیز صرفاً به اتکای شعار پردازیها و اعمال تنشزای مقامات جمهوری اسلامی در طول این سالها و بیشتر از همه هم با انگشت گذاشتن بر ترهات خامنهای دچار مالیخولیاهای ایران برباد ده.
کجای این تصور بی پایه است که اسرائیل در روزی نه چندان دور بخواهد در راستای استراتژی تدافعی خود سطح تاکتیکهای ایذایی تاکنونی خود علیه جمهوری اسلامی را به جنگی پیشگیرانه علیه ایران ارتقاء دهد؟ آیا در چنان موقعیت از شعله کشیدن نزاع، همین اسرائیل در افکار عمومی و در پیش نهادهای بین المللی، سخنان ٢٨ تیرماه خامنهای را به عنوان سند رو نخواهد کرد؟ آیا نخواهد گفت در برابر جمهوری اسلامی مصمم به نابودی اسرائیل که میخواست وارد اجرای برنامه کلان خود شود، بموقع دست به "ابتکار"ی زدیم که خامنهای آن را مد نظر داشت و در دفاع از خود به خنثی کردن حمله تدارک دیده شده او برخاستیم؟!
آیا عملی شدن فرضیه شوم فوق که حتی تصورش هم برای مردم ایران حکایت از فاجعه دارد، آن اندازه بعید است که نتوان برای امکان عملی شدن آن نشانههای بسیار برشمرد؟ درست در یک چنین شرایط خطیری است که خامنهای نه فقط برای وقوع جنگ پیشگیرانه محتمل با ایندست از سیاست خارجی ماجراجویانه و فرقه گرایانه خود کماکان آتش تهیه می بیند بلکه ابلهانه بر طبل توجیهات دیپلماتیک به سود مهاجم میکوبد و به حساب مردم ایران با هستی کشور بازی میکند.
لذا بر هر ایرانی لازم است که در همین امروز و نه در فردایی دیر، در برابر چنین سخن پراکنیهای خطرناک هشیار باشد و با سر دادن فریاد، هر هم میهن خود را هشدار دهد که این نوع خیالات و فرمایشات تا کجا ایران بر باده ده و هستی سوز کشور هستند. این مواضع و ابراز آنها چیزی جز جنگ افروزی نیست و بیشتر حتی، به استقبال شتافتن آتش است. اصل موضوع را هم، در همین باید دید و نه در دیگر جوانبی که هر اندازه مطرح، ولی در برابر اصل مسئله جنبه ثانوی دارند.
تاکید بر این نکته از اینرو مهم است که بیشترین تکیههای رسانهای بر متن آنچه در سفر اخیر رئیس جمهور روسیه به تهران گذشت، بر تشدید وابستگی جمهوری اسلامی به روسیه تمرکز دارد. از همین زاویه هم، بیشترین حملات متوجه روسیه میشود و اینکه در دویست سال گذشته با ایران این و آن کرده است. چنین رویکردهایی هرچند حاوی حقایقی در خود، اما مانع از درنگ ضرور بر جوهر موضوع میشوند و ره به مخدوش کردن اصل مطلب میبرند.
مسئله اصلی ما، روسیه نیست که چون هر کشور دیگری در پی منافع خود میدود و به دنبال مصالح خودش است. مسئله ما، خودؚ خود جمهوری اسلامی است. گرایش راستگرای شیفته غرب در تفسیر از مناسبات خارجی جمهوری اسلامی، بیشترین وزن اعتراضی خود را یا بر کاسه روس ستیزی میگذارد و یا چین ستیزی؛ حال آنکه مشکل ایران را در وجود جمهوری اسلامی و تمهیدات و کارکردهای آن باید دید. تمرکز بجای جمهوری اسلامی بر روسیه، چه از جایگاه هیستری ضد روس و چین باشد و چه در نقطه مقابل آن از موضع روسیه و چین پرستی آمریکا ستیزانه، آگاهانه و ناآگاهانه به سود جمهوری اسلامی است.
هم از اینرو، موضع گیری خامنهای را اگر گردش توپی در نظر بگیریم بر متن تهدیدات موجود در منطقه، بر بستر کشاکشهای جاری پیرامون کشور ما و در زمین بازی مملو از انواع بازیگران واقعی، آنگاه در مییابیم که این نه یک ابراز موضع ایدئولوژیک گذرا و پا در هوا، بلکه عملاً شلیک به شقیقه ایران و قلب مردم ایران است. این موضعگیری نه حاشیهای کم اهمیت در کنار متن، بلکه نوعی از"حاشیه" که از متن فراتر میرود.
خامنهای و گروهبندی حاکم، با بیهوده پنداریهایشان بر روی این حساب باز کردهاند که اگر هم جنگی "پیشگیرانه" علیه کشور ما و در واقع بر ضد جمهوری اسلامی آغاز شود، گویا او و همپالکیهایش خواهند توانست با فریاد وا وطنا بر احساسات میهن پرستانه سوار شده و یکبار دیگر به ارث از سلف خود، جنگ را نعمتی برای بقای خود کنند. علیه این نگاه و عواقب بسیار خطرناک آن میباید از همین حالا روشنگری کرد و در همین امروز آستانه، هشیارانه کوشید تا جمهوری اسلامی مجال نیابد کشور را به سوی تنش بیشتر و چه بسا جنگ سوق دهد. این حکومت تحت هر شرایطی چه وضعیت صلح و چه اوضاع جنگ احتمالی - که فراهم کننده اصلی آن نیز خودش است- علیه ایران و مردم ایران قرار دارد و لذا لبه اصلی مبارزه باید متوجه آن باشد. ایران که همان جمهوری اسلامی نیست.
بهزاد کریمی ٣٠ تیر ماه ١٤٠١
افزودن دیدگاه جدید