رفتن به محتوای اصلی

کردستان، چشم و چراغ ایران!

کردستان، چشم و چراغ ایران!
آذربایجان اویاخدی، کوردستانا دایاخدی!

فارس، عرب، لر، بلوچ، جملگی با هم هستند!

جنبش انقلابی "زن – زندگی – آزادی" را، می‌توان و باید از منظر "مسئله ملی" نیز به واکاوی نشست. رخ‌دادها در این زمینه، بار دیگر خودویژگی پایدار وحدت در کثرت ایران را نشان داد و در عین تداوم تبعیض در کشور و متقابلاً دامنه‌ی تبعیض‌ستیزی‌ها‌ در آن، بر درآمیزی خودبودگی‌ها و باهم بودگی‌ها در ایران  مهر تایید مجدد کوبید. سخن این  نوشتار، درنگ بر همین "مسئله" دارد.  

١) انفجار تبعیض ستیزی و اهتزاز پرچم آزادی

زیست اگر در مرگ است که به ناگزیر پایان می‌گیرد، گاه اما این فرورفتن در نیستی است که هستی می‌زاید. مهسا، نمادی از‌ همین شگفتی‌ شد. قتل این گیسو افشان، جرقه‌ بر خرمن خشم زن و مرد ٬کرد ستمدیده زد و در پی آن، بغض فشرده در وسعت ایران ترکید و به یک "نه!" عمومی علیه نظام تبعیض بنیاد فرارویید. قلب این بپاخاستن ملی، در "آزادی" می‌تپد. 

دختر جوان ٬کرد از همان‌ ستم‌هایی عذاب می‌کشید که میلیون‌ها ایرانی کم یا بیش از آنها در رنج‌اند. "ژن – ژیان – ئازادی" نه صرفاً خیزشی برای یک خواست‌ معین، محدود به منطقه‌‌‌ی خاص یا که توسط تک مولفه‌ای از جامعه‌، بلکه جنبشی انقلابی است در مقیاس ملی، با مجموعه‌‌ مطالبات جنسیتی و سبک زندگی، ملی و قومی، مذهبی، فرهنگی و اقتصادی و طبقاتی که اینک در گذر از نظام و تحقق دمکراسی و رفع تبعیض تبلور یافته است.

٢) درآمیزی روان ایران و جان کردستان

اگر کردستان تبعیض ستیز متحداً بپا نمی‌خاست، که ثروت سابقه‌ی مبارزه‌‌‌ی دیرینه و همچنان پیگیر علیه ستم ملی در خود نداشت و هرگاه سرزمین تحزب سیاسی با تشکل‌های دیرپای دارای پایگاه مردمی و هماهنگ با همدیگر نبود، دور موتور جنبش انقلابی ایران این سان سرعت نمی‌گرفت. شکل‌گیری اعتصاب عمومی در کردستان بود که اعتراضات قیام‌گونه در ایران را به دنبال آورد.

با به سوگ نشستن کردستان در اندوه کشته شدن دخت ٬کرد، ایران بدان سان به هم‌دردی با این سامان برخاست که آن را چشم و چراغ ایران نام داد. می‌گویند تار موی سر انسان به شمارش نیاید، قتل "ژینا" ولی فراتر از آنچه او در گیسو داشت معترض به صحنه کشید. کاش خود این شیفته‌جان می‌دانست چه‌سان با به ترنم درآمدن سمفونی زیبای همبستگی، روان ایران و جان کردستان درهم گره خورد و بزرگ‌ترین پیروزی سیاسی برای جنبش ملی کردستان سربرآورد.

٣) پنبه شدن رشته‌ها

جمهوری اسلامی از همان نوروز خونین سال ٥٨ سنندج، بیشرمانه کوشید جنبش ملی کردستان را مقابله با تهدید علیه "تجزیه کشور" جا بزند و سرکوب آن را رکنی از دکترین ملی ایران القاء کند. از یکسو با تهاجم نظامی، خاک کردستان را به توبره کشید و از سوی دیگر با تبلیغات دروغین، در بخش‌هایی از افکار عمومی زهر تزریق کرد.

اینک اما بر بستر بیزاری عمومی از نظام، رشته بافته‌های آن طی سال‌ها پنبه ‌می‌شود و ترفند‌های ‌پوسیده‌اش‌ هرچه بیشتر جا به ضد خود می‌دهد. دیوار پوشالی بالا رفته‌ توسط جمهوری اسلامی میان این خطه با مردمان دیگر و به ویژه فارس زبان‌ها،‌ رو به فروریزی گذاشته و بر متن همدردی ملی با کردستان، بازاندیشی در باره‌ی چیستی جنبش ملی ٬کردها زمینه‌ی بسیار مساعدی یافته است.

"ژن – ژیان – ئازادی" همبستگی دمکراسی‌خواهی سراسری‌ باجنبش دمکراتیک کردستان را جایگزین بدگمانی‌های  ناروای پیشین کرده و فریاد‌های کردستان  پژواک در ایران یافته و از سوی دیگر "بژی ایران" بازتاب در کردستان.

حملات این روزهای سپاه به دستور خامنه‌ای علیه دفاتر احزاب ٬کردی در اقلیم کردستان، عملیات صرفاً نظامی همچون دفعات پیش نیست. هدف توپ‌باران‌ها این بار، بیشتر سیاسی و به منظور القای خیزش سراسری چونان توطئه "دشمن" خارجی و "دسیسه‌ی تجزیه طلبان" است و برای خنثی‌سازی همبستگی عمومی با کردستان مبارز‌ علیه نظام تبعیض بنیاد حاکم. رژیم منزوی در کل کشور در تقلاست تا بهر شکل ممکن، درون‌زایی جنبش انقلابی سراسری را لوث کند.

در ٣ روز گذشته نیز سنندج، این بزرگ‌ترین شهر کردنشین و شهره به کانون مبارزه و ایستادگی در برابر جمهوری اسلامی طی این چند دهه، زیر سرکوب سنگین قرار گرفته است. گسیل سپاه و بسیجی‌ها از استان‌های همجوار به این شهر و نیز استقرار نیروی نظامی بیشتر در نوار مرزی سردشت – بانه – مریوان، جدا از اهداف نظامی، هدف سیاسی خلاصه کردن و نمایاندن‌ مبارزه‌ی سراسری کشوری در "مسئله"ی ٬کرد را تعقیب می‌کند.

٤) او اگر زنده می‌ماند، اکنون جشن می‌گرفت.

در یکی از دیدارهایم طی سال ٥٨ با زنده یاد قاسملو - این شخصیت بی همتای جنبش ملی ٬کرد، او با اصرار ویژه و‌ نیز چند باره بر این نکته‌‌ مرکب تاکید داشت که: کردستان ولو تنها بماند مبارزه‌ را ادامه خواهد داد؛ کلید اصلی پیروزی اما‌ در تهران و کل ایران است. او اگر زنده بود، حالا سر مست از ندای "کردستان چشم و چراغ ایران"، با دیدن اینهمه همبستگی با کردستان سر از پا نمی‌شناخت.

سخن او، فقط هم نشانه‌ی خردمندی در فهم توازن قوا نبود، بلکه ترجمان هدف "دمکراسی برای ایران خودمختاری برای کردستان" در زمینه‌ی استراتژی مبارزه نیز بود. این باور که، رفع تبعیض ملی از ٬کردهای ما فقط در کادر ایران و بر بستر اعتلای مبارزه‌ی دمکراتیک در کشور میسر خواهد شد و تحقق دستیابی به حقوق ملی‌، در گروی گذر ایران است به یک ایران‌ دمکراتیک. 

از این‌رو، هم اکنون برای "مرکز همکاری احزاب کردستان" فرصتی تاریخی فراهم آمده تا بر بستر شور همبستگی کنونی، برنامه‌ی حداقل خود با درونمایه‌ی پیرامون ٬کردها چه می‌خواهند و چگونه می‌خواهند را به همه‌ی گوش‌های مشتاق برساند. کنشی که، نیاز است از سوی تشکل‌های دمکراسی خواه سراسری واکنش ضرور را پاسخ بگیرد. نیز مکمل این اقدام دو سویه‌، تسریع همکاری‌های میدانی است میان این مرکز کردستانی و دستکم مولفه‌هایی از آن با دمکراسی و آزادیخواهان ایران.

٥) احیای سنت تاریخی مبارزه در دیار آذربایجان

در پی به فریاد برخاستن کردستان خشمگین و پژواک اولیه‌ی آن در تهران و چند شهر معترض دیگر، آذربایجان نیز به صدا درآمد. کلیددار این اعتراضات، دانشگاه دارای سنت مبارزاتی تبریز بود و نقش جدی در آن نیز با دانشجویان مدافع حقوق ملی آذربایجان‌. این ابراز همبستگی با مبارزات سراسری، سطح بالاتر حرکتی بود از این‌دست که در جریان خیزش آبان ٩٨ نیز دیده شد.

برآمد اخیر، نشانگر فاصله گیری افکاری مطرح در تبریز و آذربایجان از دوره‌‌ی حدوداً دو دهه‌ای است که مشخصه‌ی آن تشدید بدبینی‌های هم روا و هم ناروا علیه مرکزگرایی تبعیض بنیاد بود. آن نوع از روانشناسی سیاسی‌، که "میلتچی"‌های افراطی سعی بر تشدید‌ آن داشته‌اند تا همبستگی آذربایجان با بقیه کشور تحت الشعاع شکاف ملی قرار گیرد. اکنون اما با پدیداری شرایط امیدبرانگیز همبستگی‌ها، فضا بر نوع ناسیونالیسم "ترک، دوستی جز ترک ندارد" مدام تنگ‌تر می‌شود و مبارزه در راه ایفای حقوق ملی آذربایجان با مبارزات دمکراتیک سراسری درهم‌ می‌آمیزد.

این رویکرد حاوی چشم انداز استقرار دمکراسی در کشور با سمتگیری رفع انواع تبعیضات در آن، مدیون همکاری‌های آن جمع از هویت طلبان (مدافعان رفع تبعیض ملی از زبان و فرهنگ آذربایجان) است که پایبند حل "مسئله‌ی ملی" در کشور با تاکید بر فدرالیسم‌اند. معنی نماد دادن به حدیث نجفی - دختر جوان آذربایجانی جان‌باخته در جریان اعتراضات کرج، تلاش برای گره زدن تبعیض ستیزی‌ در آذربایجان است با دمکراسی‌خواهی سراسری و نیز برعکس.

٦) چرخشی چشمگیر: مهار نفاق و اصلاح شکاف

اما نکته‌ی برجسته‌‌ی دیگر، آنجایی بود که اعتراضات مبتنی بر پیام ‌دادن‌های همبستگی در آذربایجان، توانست در شعار هوشمندانه‌ی: آذربایجان اویاخدی، کوردوستانا دایاخدی! (آذربایجان̗ بیدار، پشتیبان̗ کردستان) چهره کند. این ندای وحدت خواهی، در شرایطی به شناسنامه‌ی اصلی همبستگی‌ها بدل می‌شود که حدی از تولید خصومت و دامن زدن به آن را در میان آذربایجان و کردستان از سوی "پان"‌های دوسویه شاهد بودیم. خصومت‌ای زمینه‌ساز‌ تنش‌‌آفرینی‌ها، که بارها در شهرهای زیستگاه چند ملیتی، موجب تشنجات نگران کننده شده است.

طی سال‌های اخیر، گهگاه از یکسو شعار شرم‌آور "فارس، کورد، ارمنی، بیز تورک‌لرین دشمنی!" (ارمنی و فارس و کرد، دشمن ما ترک‌ها) در استادیوم امام تبریز سر داده ‌شد و از سوی دیگر نیز بروزاتی از داعیه‌‌ تحریک برانگیز "کردستان بزرگ" به شمول بخش‌هایی از استان آذربایجان غربی صحنه نمایی کرد. هم از این‌رو، نهایت احساس مسئولیت طرفین بود که در برابر کوبیدن بر طبل نفاق منجر به تولید و تشدید نقار ملی، پرچم همبستگی‌ها را برافراشتند.

این، بیان از هوشمندی سیاسی فراملی برای اصلاح شکاف مصنوعی میان با هم بودگان و نشانه‌ی جان گرفتن آن روح تاریخی است که زمانی علیرضا نابدل جان‌باخته در شعر ماندگار "کوردوستان"، این چنین‌ سرود: "کوردوستان، هامی‌یا بیر ٬دست، بیزه بیر قارداش!" (کردستان همه را دوست، ما را همچون برادر).

٧) چیستی حدت خشونت نظام در بلوچستان

دخترک ١٥ ساله‌ی بلوچ توسط سرهنگی از نهاد "ناجا" در راسک بلوچستان مورد تجاوز قرار می‌گیرد و خبر تکان‌دهنده‌ی این بی‌شرمی، زاهدان را به دادخواهی می‌کشد. تجمع اعتراضی مدنی بلوچ اما، با چنان قساوتی مواجه می‌شود که فقط به برانگیختن بهت و خشم مردم محدود نمی‌ماند، بلکه برای بدنه‌ی نظام نیز باورنکردنی می‌نماید. شلیک تیربار حکومتی با گرفتن جان نزدیک به ٩٠ تن و از جمله خردسالان و با بر جای گذاشتن صدها مجروح، بار دیگر واقعیت فوق تراژیک این سامان را به ایران و جهان یادآور شد.

این حد از خشونت در بلوچستان و اینکه سپاه یکه‌تاز این چنین بی ملاحظه‌ حمام خون راه می‌اندازد، فقط بیانگر آنست که سیاست حکومت در قبال کمترین تجمعات اعتراضی این دیار محنت کشیده، موضوعی است پیشاپیش تعیین شده: سرکوب بی درنگ، بی امان و در هر وسعت! این یعنی، بلوچ‌های سنی در نگاه جمهوری اسلامی، مردمی‌اند نه تنها غیر خودی بل بکلی بیگانه و دشمن‌!

اهمیت بلوچستان برای این رژیم فقط بخاطر گذرگاه بودنش است در مسیر "نگاه به شرق"؛ سهم مردمانش ولی: تبعیض، تحقیر، فقر و سرکوب. این فقرزده‌ترین استان  پهناور، در همه‌ی ٤٣ سال گذشته فقط جفای بی‌پایان دیده است. این دیار، نه صرفاً "شهر سوخته"ی باستانی، بل سرزمینی است سوخته در همین امروز.      

٨) "ˊجنین، ̗زند، آجوئی" (زن – زندگی – آزادی)

طی این ٤٣ سال، هیچگاه رنج بلوچ از دست ستم حکام و خشم فراگیرش علیه نظام، این چنین بهم نرسیده بودند. شناعت مرتکبه و به دنبال آن ارتکاب قتل عام در گرماگرم خیزش عمومی، نقطه عطف در حیات سیاسی بلوچستان شد. بلوچ دردکش از تبعیضات اقتصادی، ملی و مذهبی، اکنون در معرض توجه هموطنان‌ قرار گرفته و همبستگی‌ها با آن، روایت کیفاً نوینی از مناسبات فیمابین دارد. این سطح از همدردی ملت ایران با مردم ستمدیده‌ی بلوچ‌، ارمغان‌ای سیاسی است.

متقابلاً نیز احساس تک ماندگی در ذهن بلوچ ترک برمی‌دارد و "زن – زندگی – آزادی" با ترجمه به "ˊجنین، ̗زند، آجوئی" بلوچی، سرتیتر بیانیه‌ زنان مبارز این خطه می‌شود. پدیداری این شرایط تا به امروز بی بدیل، در برابر آزادیخواهان و تشکل‌های خواستار رفع تبعیض ملی از بلوچستان در ایران واحد، وظیفه‌‌ی پل زدن بین خود با جریانات دمکراتیک سراسری را قرار می‌دهد. همدردی و هسویی موجود، محمل همپیوندی با جنبش دمکراتیک کشور است.

٩) امنیتی شدن خوزستان زودتر از هر جا!

در همان آغاز گر‌گرفتن آتش مصاف جامعه‌ی معترض با جمهوری اسلامی سیه کارنامه، سپاه دست به اقدامی زد که کمتر به دیده آمد: گسیل بلافاصله‌ی نیرو به فضای عمومی در رشته شهرهایی از خوزستان و امنیتی کردن شدید جو پیش از آنکه صداها بلند شود و به گوش آید. به دیگر سخن و با وام گیری از ضرب المثل معروف "گربه را دم حجله باید کشت"، نمایاندن بیشترین آمادگی پیشاپیش‌ برای سرکوب. چنین رویکردی، چیزی نیست مگر نشانه‌ی حداکثر تدارک جهت مقابله‌ی خونین با مردمانی مستعد عصیان. سرکوبگران خود می‌دانند در چند دهه اخیر چه بادی در این منطقه کشته‌اند که در آن جز طوفان چیز دیگری به درو نیاید. چه در حق خیل کارگران و بیکاران این منطقه از هر تبار و قومیتی و چه مشخصاً عرب‌های تحت ستم.

جنبش انقلابی شهریور – مهر ١٤٠١ در آستانه‌ی سومین سالگرد خیزش آبان ٩٨ سربرآورده است که بیشتر از هرجای دیگر میهن، در نیزارهای عرب‌نشین کشور غرق خون شد. خوزستان صنعتی منبع اصلی ثروت کشور، فقط از این در رنج نیست که با بدترین نوع ستم و غارت طبقاتی، بی ‌آبی‌، یورش ریزگردها و هوای به شدت آلوده و همگی نیز در درجه‌ی نخست ناشی از عملکردها و موجودیت همین نظام، دست به گریبان است. این هم است که بخش قابل توجهی از باشندگان این منطقه که عرب‌های ایرانی هستند و ساکنانی از دیرباز نیز،  با خشن‌ترین تبعیض ملی و بیشترین تحقیرها مواجه‌اند. طول عمر جمهوری اسلامی، تاریخ چندین عصیان مرحله‌ای جوانان عرب و متناظر با آن، چندین سرکوب بی امان عرب‌ها از سوی این نظام بوده است. سرکوب‌گری‌ها و سازمان‌دهی آمادگی برای خشونت در خوزستان، اساساً متوجه عرب‌هاست.

با اینهمه، این جنبش انقلابی سراسری، نور امید بر دل عرب‌های رنج‌دیده و رنجیده‌خاطر تابانده است. حس همبستگی ملی متقابل، رو به تقویت است و مبارزان تبعیض ستیز عرب، چشم به مبارزه سراسری جاری در کردستان، آذربایجان، بلوچستان، تهران و هر جای ایران میدوزند و صدای حمایت از خود را در متن قیام آزادی‌خواهانه ایرانیان می‌جویند؛ نه از دولت‌‌های عربی بلکه از کانون‌های ترقیخواه، دمکرات و انترناسیونال عرب . این همبستگی‌ها، در راستای تحقق آرزومندی‌های هر عرب ایرانی است که دل در گرو رفع تبعیض ملی در ایرانی واحد را دارد که دمکراتیزه شود.        

١٠) وحدت ملی درگرو اتحاد مبارزاتی میان دمکراسی خواهان!

جنبش انقلابی ی̗ باز همچنان خروشان در کشور، بار دیگر پتانسیل جوشان مبارزه برای رفع تبعیض ملی در ایران را نشان داده و این بار حتی در ترازی بالاتر و نیز همزمان، بروز ظرفیت تازه در سپهر سیاسی ایران برای پذیرش تحقق این نیاز کشور. اگر دور قبل، قیام بهمن سراسری ٥٧ بود که برای شکوفایی مبارزه جهت غلبه بر تبعیض ملی ره گشود و آن را میدان داد تا سیر اعتلایی در پیش گیرد، این دور اما خود اینان در زمره‌ی روشن کنندگان و فروزان نگهدارندگان موتور مبارزه برای آزادی و دمکراسی در کشوراند.

همبستگی‌های دوسویه‌ی رو به رشد در کشور، سرمایه‌ی بزرگی است برای دمکراسی در ایران و آزادی در هر زمینه‌. این، هرچه بیشتر در شعور سیاسی ایرانیان جا می‌افتد که بدون برقراری دمکراسی در کشور، هیچ تبعیضی از میان بر نخواهد خاست و هیچ دمکراسی نیز نه فقط پابرجا نمی‌ماند که حتی شکل هم نمی‌گیرد مگر با سمتگیری برای رفع تبعیضات در هر نوع از آن: جنسیتی و جنسی، دینی و فرهنگی، زبانی و ملی و سیاسی و اقتصادی و معیشتی.

در ایران دارای تنوع ملی، وحدت در کثرت تنها آن زمان تضمین می‌پذیرد که بنای دمکراسی با ساروج برابر حقوقی دمکراتیک آذربایجانی، آسوری و ارمنی و بهایی، بلوچ، ترکمن، زرتشتی، عرب، فارس زبان، کرد، لر‌ و یهودی و همه‌ی شهروندان کشور ساخته و بازسازی شود. خیزش انقلابی "زن – زندگی – آزادی"، لحظه‌ا‌ی تاریخی در چنین روندی است. دستاوردهای این رخ‌داد را قدر بداریم و به بهره گیری از آن برخیزیم.

بهزاد کریمی ١٩ مهر ماه ١٤٠١ برابر با ١١ اکتبر ٢٠٢٢

 

 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید