١)) ارزیابی از چیستی جنبش " زن، زندگی، آزادی"
١-١) جنبش "زن، زندگی، آزادی" به لحاظ ماهیت و درونمایه، یک انقلاب فرهنگی در کسوت سیاسی است. عمده نیروی محرکهی آن زن است به پیشاهنگی دختران و پشتیبانی پسران؛ زایایی و قدرتمندیاش در سردادن ندای زندگی در برابر حکومت نهیب مرگ؛ و فشردهی پیام سیاسی آن، آزادی.
٢-١) این برآمد از نقطه نظر چیستی جایگاهش در زنجیره تحولات سیاسی کشور، قابل طبقهبندی در مقولهی جنبش انقلابی است. جنبشی سرشار از وجود و عملکرد عناصر انقلابی ولی نه تکوین یافته تا سطح انقلاب تمام کننده، بلکه آشکارترین نشانهی روندی بودن انقلاب و تکاملیافتهترین حلقهی آن.
٣-١) برآمدی از جنس جنبشهای نوین جهان کنونی که رهبری میدانی در آنها بر عهدهی کانونهای متعدد همسو و همدل اما مستقل از هم است. جنبشی غیر متمرکز که توانست در برخورداری از فناوری شگرف دیجیتالی، خشم انباشتهی جامعه طی این چند ده سال را به خیابان بکشد و در خیابان بماند.
٤-١) مایه گذار این برآمد، نسل دهه هفتاد – هشتادیهاست؛ در همان حال ولی پشتگرم به پشتیبانی دو نسل بغض فروخوردهی پیش از خود. به اعتبار این پشتوانه، جنبشی همه نسلی با خصلتی فراگیر و درآمیزی انرژی و خلاقیت جوانی با تجارب غنی نسلهای سرد و گرم روزگار چشیده.
٥-١) این جنبش انقلابی، آیینه کلکسیون تبعیضستیزی است که گردآمدن انواع تبعیض دیدگان علیه نظام تبعیض بنیاد را در خود منعکس میکند و بگونهی نمادین، تبلور در ژینا 22 سالهی ٬کرد دارد. از نظر جغرافیایی نیز، با آغاز از کردستان، ممتد در بلوچستان و گسترش یابنده در سراسر ایران.
٦-١) جنبشی فراطبقاتی شامل بیشترین لایههای اجتماعی با استخوانبندی اقشار میانی، که آن را حضور در صحنهی از یکسو مستمندان جان به لب رسیده و از سوی دیگر اهل رفاه ناراضی از تحمیلات استبدادی و عقیدتی رژیم تکمیل میکند. هم از این نظر، قیامی است اجتماعی - ملی.
٧-١) جنبشی به تمام معنی سکولار دمکرات که خود را در بیان سادهی مشحون از بیزاری و خشم "آخوند باید گم بشه" و "مرگ بر دیکتاتور" به رخ میکشد. به همین اعتبار در لباس گفتمانی، نامش رهایی خواهی جامعه از چنگ حکومتی فقهی – رانتی و در پی آزادی از دست اسلام سیاسی است.
٨-١) این جنبش انقلابی، خصلت فرهنگی خود را از جمله در واقعیت به میدانآمدن سلبریتیهای فرهنگی، هنری و علمی نشان داده و با توجه به پایگاه تودهای این مرجعها و نیز ورزشکاران، ضربه سیاسی بزرگی بر رژیم وارد آورده است. و نتیجهی آن، سقوط نظام کم حیثیت به سکتی است بی حیثیت.
٩-١) برههی حاضر، زمان زور آزمایی نابرابر در جامعه است: یک طرف اقلیتی سازمانیافته و تا دندان مسلح زیر رهبری حکومت و در خدمت بقای قدرت بخاطر حفظ موقعیت رانتی خویش؛ و طرف دیگر اکثریتی به تنگ آمده از جور این نظام با جسارتی بالا و عزمی بسیار اما نا منسجم و بی رهبری.
١٠-١) گرچه پنج هفتهی توفندهی اخیر، توازن قوا را بگونهی انقلابی به سود جامعهی جنبشی بهم زده، اما هنوز پایانبخش نیست. روند سربرآورده از نیمهی دههی ٩٠، در حال عبور از یک نقطه عطف دارای بار کیفی خاص است که در توصیف آن بجاست گزارهی ادامهدار اما نه تمامکننده را به کار برد.
٢)) عمده دستاوردهای این جنبش انقلابی
جنبش انقلابی جاری تا همینجا به رشته دستاوردهای کلانی دست یافته که هم برگشتناپذیرند و هم رهگشاهایی بیهمتا برای کامیابی این روند انقلابی زنجیرهوار. شناخت این رهاوردها و استنتاج روشمند از آنها، نیاز پیشبرد موفق راهبرد سیاسی برای گذر از جمهوری اسلامی به نظامی دمکراتیک است. راهبردی استوار بر بسیج سیاسی جامعه علیه این حکومت با چشم انداز برگزاری انتخابات آزاد بمنظور تاسیس مجلس موسسان. مجلسی موظف به تدوین قانون اساسی نوین سنگپایهی حقوقی حکومت جایگزین که مطلوبترین شکل آن، جمهوری سکولار دمکرات است. دستاوردهای برجستهی این جنبش:
١-٢) پیدایی و باززایی غرور در زنان و درهم شکستن اتوریتهی مردسالار در قدرت
٢-٢) سیاسی شدن نوجوانان و اهمیت این منبع بیکران برای تحکیم روند انقلابی گذار
٣-٢) اوجگیری روانشناسی همبستگی ملی و پسروی روحیه یاس و تردید در جامعه
٤-٢) تقویت باز بیشتر شهامت در مردم، و عبور از ایستادگی مدنی به تعرض مدنی
٥-٢) تلفیق خیابان، اعتصابات ولو محدود و ابتکارات مدنی چونان تمرینی برای بعد
٦-٢) کردستان چشم و چراغ ایران، درک درد بلوچ و آذربایجان "کوردوستانا دایاخ"
٧-٢) سرعتگیری همگرایی در اپوزیسیون، طرد تفرق و تقویت زمینهی هماهنگیها
٨-٢) ورود جامعهی هنر به سیاست و در نتیجه جلب طیفی وسیع از مردم به سیاست
٩-٢) چهره کردن سلبریتیها و شخصیتهای تاثیرگذار جامعه در بعدی شگفت انگیز
١٠-٢) تضعیف اعتماد به نفس در حکومت و آغاز تردید و استیصال در بافتار نظام
١١-٢) چهار سخنرانی متوالی خامنهای مبین نگرانی نظام و موجب تیزی آتش قیام
١٢-٢) تقویت این گمان که، نظام عقبنشینی را پیشروی جامعه میبیند پس میایستد
١٣-٢) رعب ناشی از "آخوند باید گم بشه" در روحانیت و انتظار بروز تزلزل در آن
١٤-٢) مساعدشدن شرایط برای تاملاتی در قوای مسلح چه از سر بیم و چه عاطفه
١٥-٢) قطعیت ورشکستگی مشی اصلاح نظام و تسریع چرخشها در اصلاحطلبان
١٦-٢) به تحسینبرخاستن جهان در حق ایران خروشان و تاثیر آن برمحاسبات دول
١٧-٢) تکرار تاثیر گذاری تاریخی ایران همچون قلب منطقه بر ملتهای خاورمیانه
... و دیگر دستاوردها از کلان تا خرد که هم ایران بپاخاسته علیه نظام حاکم را وارد مرحلهی بکلی تازه کرده است و هم بر شتاب ٬سرخوردن جمهوری اسلامی در سراشیب درهی مرگبار افزوده است.
٣)) درسهای این جنبش: وظیفه چیست؟
١-٣) در زمینهی راهبرد
١-١-٣) با پذیرش اینکه خواست محوری جنبش آرزومند یک "زندگی" رها از هرگونه تبعیض و به ویژه تبعیض علیه "زن" تبلور سیاسی در مطالبهی "آزادی" دارد؛ با قبول اینکه این جنبش به عنوان حلقه اعتلا از زنجیره خیزشهای تاکنونی نشانگر تثبیت گفتمان سکولار دمکراسی در روند گذار از جمهوری اسلامی است؛ با تاکید بر درونمایهی فرهنگی این جنبش که خود را در تقابل مدرنیته جامعه و واپسگرایی حاکم نشان میدهد؛ هدف راهبردی و مشی سیاسی منتج از این گفتمان ملی یک بار دیگر مهر حقانیت را بر هدف و راهبرد گذر از این نظام به سکولار دمکراسی کوبیده است.
٢-١-٣) این راهبرد روند انقلابی از آنجا که خصلت و وجههی ملی و جنبهی فراگیر دارد، نیروی محرکه اش را در گسترهی فراطبقاتی "همه با هم" دمکراتیک پوشش میدهد. این استراتژی، متکی بر وسیعترین بسیج اجتماعی در پی محاصرهی مدنی نظام طاعونی جمهوری اسلامی به منظور وداع کشور با این نظام است.
٣-١-٣) تحقق این راهبرد چه در بدنه و چه در سطح هدایتگری، بسته به درآمیزی درونمرز و برونمرز با تعیین کنندگی اولی است. برونمرز در عین اینکه رسالت دارد تا وظایف در خارج را مبتنی بر امکانات و ظرفیت خود پیگیرانه و بی فوت وقت پیش ببرد، در همانحال ملزم به بهرهگیری از ابتکارات در پی اتصال ارگانیک با هستهها و کانونهای بالفعل و بالقوهی تاثیرگذار در داخل است.
٤-١-٣) این راهبرد در هر دو وجه سلبی و اثباتی و نیز در هدف و در مسیر برای رسیدن به هدف بنیاداً دمکراتیک است. برخاسته از همین، بر مسالمتآمیز بودن تحول در معنای خشونت پرهیزی ضمن دفاع از خود در قبال خشونت حکومتی تاکید دارد که تضمین کنندهی همزیستی دمکراتیک مولفههای سیاسی متعهد به دمکراسی در پسا جمهوری اسلامی است.
٥-١-٣) این استراتژی از آنجا که مخالف هرگونه حذف سیاسی و استوار بر متعهد ماندن بر پلورالیسم است، تاکید بر برگزاری انتخابات آزاد به اتکای قدرت نیروی میدانی و از ورای قانون اساسی ولایی با هدف تاسیس مجلس موسسان دارد. مجلسی که موظف به تدوین قانون اساسی نوین چونان پایه حقوقی نظام جایگزین جمهوری اسلامی است.
٦-١-٣) مقتضای این راهبرد، هدف مقدم ایجاد مرکز هماهنگی نیروهای سکولار دمکرات برای هدایت متضمن مقصود روند گذار از جمهوری اسلامی است. استخوانبندی تجمیع نیروهای متنوع دمکراسی خواه، تشکلهای سیاسی دمکراتاند که برخوردار از پایههای اولیه، تحرکات آنها در این راستا دارد سرعت میگیرد. عضلهبندی چنین ارگانیسمی، وابسته به گفتگوهای سیاسی برای یافتن اشتراکات است.
٧-١-٣) بلوکها و جمهوریخواهان سکولار دمکرات همکار سیاسی، لازم است ضمن حفظ اتحادهای خود و تاکید بر تولید ثقل جمهوریخواهی در اپوزیسیون، جمهوریخواهی را زیر پرچم و در دایرهی کلان سکولار دمکراسی پی بگیرند. همسویی دمکراتیک با غیرجمهوریخواهان در مبارزه با جمهوری اسلامی، نافی رقابت متمدنانهی پیگیر میان آنها نیست. داوری نهایی با مردم در پای صندوق رای است.
٨-١-٣) فراگیری سکولار دمکراسی، بیان وحدت در کثرت است و از اینرو نیروی چپ در عین درک ضرورت مرحلهای روند تحول دمکراتیک در کشور، اما مجاز نیست چشم انداز برنامه عدالت خواهانه خود را از قلم بیندازد. چپ در مسیر تولید ثقل جمهوری خواهی بر بستر سکولار دمکراسی، لازم است ثقل چپ را نیز در درون این گسترهی ملی سامان دهد.
٩-١-٣) اگر در آمریکای لاتین تاریخاً حیاط خلوت آمریکای شمالی، چپ توانسته است جبهه فراگیر مبارزه با نئو لیبرالیسم را در برخورداری از دمکراسی و سنت پارلمانتاریسم شکل دهد، در ایران اسیر استبداد ولایی اما، اتحاد علیه نئو لیبرالیسم و انواع غارتگریهای سوداگرانه همانا در گرو پیکار متحد ملی برای آزادی و سکولار دمکراسی است. میوهی عدالت اجتماعی را در چنین باغی میتوان چید.
٢-٣) راهکارهای این راهبرد
راهکار از دل حرکت در میآید و رهنمود تاکتیکی، در اصل نه چیزی فراتر از پرورده شده و بسط یافتهی برگرفته از دل جنبش، که میتوان و باید ابتکاراتی را هم در جهات تکمیلی بدان افزود تا نه فقط لحظه را پاسخ گویند که نیز آینده بسازند. مواردی از راهکارهای ضرور برای وضع حاضر چنیناند:
١-٢-٣) برقراری و گسترش رابطهی نظامیافته فعالان برونمرز با مبارزان صنفی و سیاسی درونمرز.
٢-٢-٣) دامنزدن به کارزار گفتگو از هر طریق میان سکولار دمکراتها در خدمت مرکز هماهنگی.
٣-٢-٣) تداوم و تحکیم بلوکهای جمهوریخواهی و تشویق به همکاریها زیر سقف سکولار دمکراسی.
٤-٢-٣) تشدید تلاشها برای همگراییها و همکاریهای نیروهای چپ بر متن وضعیت سیاسی نوین.
٥-٢-٣) دعوت از کانونها و شخصیتهای حقوق بشری به نقشآفرینی جهت ایجاد مرکز هماهنگی.
٦-٢-٣) رابطهگیری و هماهنگی با سلبریتیهای علمی و هنری پشتیبان مبارزات سکولار دمکراسی.
٧-٢-٣) تشویق قهرمانان ورزشی در دستزدن به ابتکارات پهلوانی جهت پشتیبانی از مردم بپاخاسته.
٨-٢-٣) اتخاذ سیاست سکوت در قبال ماراتن نافرجام برجام و تداوم مخالفتها با هرگونه دخالت نظامی.
٩-٢-٣) لابیگری در کشورهای غربی بمنظور تحقق تحریمهای حقوق بشری علیه جمهوری اسلامی.
١٠-٢-٣) ایجاد صندوق کمک مالی پشتوانه برای اعتصابات آنی و آتی زحمتکشان در تنوع و وسعت.
١١-٢-٣) توسعهی گروههای محلات و هستههای مراکز کاری و حفظ آنها با مضمون مقتضی اوضاع.
١٢-٢-٣) تداوم و گسترش نهضت دیوار نویسی در شهرهای کشور و در هر محل از تجمعات مردمی.
١٣-٢-٣) نشر شعارها و تراکتها خطاب به گروههای اجتماعی با امضای "زن، زندگی، آزادی".
١٤-٢-٣) برداشتن روسری از سر و راهاندازی جشن روسریسوزی در هر محفل دوستانه و خانوادگی.
١٥-٢-٣) تشویق دختران از کودک تا جوان برای امتناع از پوشیدن روسری در مدارس و دانشگاهها.
١٦-٢-٣) ارسال پیامهای کوتاه برانگیزنده به همگان از طریق توئیت زدن، تولید هشتک و نیز ایمیلی.
١٧-٢-٣) دعوت از دانشجویان به تداوم اعتصاب، همپیوندی همهکشوری برای پیشواز ١٦ آذر امسال.
١٨-٢-٣) توسعهی دوسویهی همپیوندی فعالان سکولار دمکرات کشور و تبعیضستیزان عرصهی ملی.
١٩-٢-٣) پیگیری کار ضرور روشنگری میان نیروهای مسلح و هشداردادنها به سرکوبگران مردم.
٢٠-٢-٣) تبلیغ علیه روحانیت حکومتی و تشویق آن بخش از حوزه که بر ترک مسجد از قدرت باشد.
راهکارها بسی بیشتر از اینهایند، مدام در حال بازتولید و بیشتر نیز آفریدهی مبارزان فداکاری که در میداناند و در خدمت راهبردی که ملتی را متحد میکند. متحد تا همهی استعدادها و داشتههای جامعه در خدمت روند انقلابی گذر از جمهوری اسلامی قرار گیرد. پیروزی "آزادی"، سوختوسوز ندارد!
افزودن دیدگاه جدید