رفتن به محتوای اصلی

این جنبش انقلابی را سر بازایستادن نیست

این جنبش انقلابی را سر بازایستادن نیست

جنبش مردم ایران که نام مهسا امینی بر پیشانی اش حک شده، حاصل خشم متراکم شده ای است که برای تغییر رژیم حاکم سر برآورده است. این جنبش تا هم اکنون نیز به اهداف بزرگی دست یافته است، و یکی از دستاوردهای مشخص آن شکست سیاست حجاب اجباری است. امروز دیگر بسیار دشوار، اگر نگوئیم ناممکن، است حجاب را به اجبار به سر زنان بازگرداند که لغو آن را به اجرا درآورده اند. جنبش "زن، زندگی، آزادی" جنبشی است انقلابی، که خواست آن نفی حکومت جمهوری اسلامی و نفی نهاد دین در قدرت سیاسی است و تا شیشه عمر رژیم را که سمبل دین و استبداد است، به زمین نزند آرام نخواهد گرفت.
مردم ما مدتهاست که حکومت را نمی خواهند. این خواست با شعار مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر خامنه ای در عموم شهرها به فریاد بدل شده است. در دوره انقلابی 56- 57 حرکات اعتراضی در دوره های چهل روزه تکرار گشته و  از این طریق تداوم جنبش تضمین می شد. امروز بیش از پنج هفته است که معترضان خشمگین هر روزه به شکلی فریادشان را علیه سیستم حاکم بلند کرده و اکثریت مردم نیز از آنها حمایت فعال می کنند. دانشجویان دانشگاه ها را به مرکزی برای دادخواهی و اعتراض علیه حکومت بدل کرده اند. بخش هائی از کارگران دست به اعتصاب زده و مطالبات خود را با شعارهای سیاسی گره زده اند. دختران در خیابانها حجاب، این نماد ایدئولوژیک جمهوری اسلامی را از سر برگرفته و آن را پرچم مبارزه علیه تبعیض، و فراتر از آن، خود حکومت کرده اند. لغو حجاب اجباری امروز از مطالبه و یک خواست از قدرت حاکم فراتر رفته است و در عمل توسط بسیاری از زنان قهرمان ایران در محل کار و زندگی، در خیابان دانشگاه اجرا می شود. اما فراتر از این مردم با لغو عملی حجاب اجباری، و با کسترش مبارزات شان لغو حکومت دینی را دنبال می کنند. نتیجه رودرروئی مردم با حکومت به هرکجا بیانجامد نافی پایداری جنبش انقلابی و بازگشت ناپذیر شدن آن نیست.
پس از خیزش مطالباتی سال 88 چندین خیزش مهم دیگر شکل گرفتتند که جمهوری اسلامی را نشانه گرفته بودند. این خیزشها گرچه سرکوب شدند اما بر پیکر رژیم چنان ضرباتی زدند که هنوز هم آثارشان التیام نیافته اند. در آن خیزشها، حکومت به اشکال مختلف مردم را سرکوب کرد و با ایجاد ترس مانع تداوم اعتراضات شد. آن اقدامات سرکوبگرانه دیروز تا حدی پاسخ گرفتند. اما رژیم امروز دیگر نمی تواند به همان نتایج دوره قبل برسد، چرا که وضعیت سیاسی کشور تغییر اساسی کرده و جامعه وارد دوره جدیدی شده است. این را از تغییر روانشناسی اجتماعی جامعه می توان بازشناخت. نخواستن مردم و نتوانستن حکومت مهمترین نشانه اش فروریزی ترس مردم و رخنه آن دردل حکومت است. رفتار حکومت با مردم معادله دو طرفه ای است که تغییر هر کدام روی دیگری اثر می گذارد و آن را دگرگون می کند. ترس زمانی از جامعه رخت برمی بندد که حکومت ناتوان می شود. این ناتوانی تخم تردید را در دل حکومتیان پرورش می دهد. امروز نه تنها ترس جامعه فروریخته است مهمتر از این نوعی جسارت تهاجمی در روحیه مردم برجسته شده است. نمونه هائی وجود دارند که مردم در دفاع از خود به مأموران حمله می کنند، افراد دستگیر شده را آزاد می کنند، با سنگ نیروهای سرکوب را عقب می رانند یا حتی تلفن مامور انتظامی را از دستش می گیرند. اینها همه نشانه های تغییر روانشناسی جامعه و اثرات تهاجمی شدن روحیه مردم است.
حکومت نیروی معینی برای سرکوب دارد. تداوم اعتراضات آنها را خسته و فرسوده می کند. اکنون بیش از یک ماه است که این نیرو در کار سرکوب و در حال آماده باش است و زندگی عادی ندارد. مضاف بر این بسیاری از همین نیروها نیز خود مشکلاتی مشابه مشکلات مردم را دارند و بستگانشان در این اعتراضات شرکت دارند، خودشان در محلات مختلف زندگی می کنند. از درد و رنج همسایگان، زخمی ها و کشته ها باخبر می شوند، نگاه و قضاوت مردم را به خود می بینند و حس می کنند. این کیفیت تخم تردید را در دل آنها کاشته و می کارد.
تا کنون سران حکومت، خصوصاً خامنه ای، زمانی که به میدان می آمدند با سرکوب و کشتار اعتراضات را خفه می کردند. در این دور درست پس از صحبتهای خامنه ای که سه بار انجام شده حرکات تداوم یافته اند. آنها اگر توان سرکوب و اراده آن را داشتند معطل نمی ماندند. آنها می دانند هر چه بگذرد اعتراضات عمیقتر و مهار آنها دشوارتر می شود. در این که حکومت تجهیزات زیادی برای سرکوب دارد شکی نیست، اما این تجهیزات را باید نیروهای انسانی به کار گیرند. گلوله می بایست سینه زنان و جوانانی را نشانه بگیرد که در مرز 15 سالگی قرار دارند. این نیرو در قاعده حکومت فرسوده شده و در بالا تردیدهائی به دلشان نشسته است. در چنین شرایطی حتی اگر حکومت در مواردی دست به سرکوب وحشیانه بزند باز بیشتر در منجلاب خودساخته گرفتار می شود. سرکوب در شرایط سکون ایجاد ترس می کند. در شرایط برآمد اجتماعی و تغییر روانشناسی اجتماعی، این سرکوب ها مردم را در هدف شان مصمم تر و خشم آنها را برای درهم شکستن سد حکومت افزون تر می کند.
توجه داشته باشیم جنبش انقلابی مردم ایران زنانه و سپس جوانانه است. حمایت نیروی وسیعی از مردم ایران و حمایت بی سابقه جهان را بدنبال داشته است. زنان و مردان ایران دیگر شرایط قبل را نمی توانند تحمل کنند. در این چهل و چند سال بیشترین توهینها به زنان شده و همراه با کل جامعه زیر فشارهای دیگری نیز قرار داشته اند. تا کنون این رژیم کم جنایت نکرده است، اما به دلیل لبریز شدن کاسه صبر مردم قتل فجیع مهسا، ایران را منفجر کرد. این انفجار به دلیل بهم خوردن همان روانشناسی است و نشانۀ نخواستن مردم در ابعاد وسیع است. حکومتی که با بحران مشروعیت روبروست حتی اقدامات کوچک نسبت به جنایت های بزرگتر پیشین (که در مواردی تکان قابل توجهی در جامعه ایجاد نکرد) می تواند بساط اش را به خطر بیاندازد.
این جنبش اولین جنبش انقلابی زنانه جهان است که برای برانداختن قدرت حاکم به میدان آمده و قصد دارد آنرا به خاک بسپارد. از این رو به شکل گسترده ای مورد حمایت مردم جهان از نهادهای دموکراتیک، چهره های سرشناس آزادیخواه گرفته تا دولتها و پارلمانها و ریاست جمهورها قرار گرفته است. هیچ حرکتی تا کنون تا بدین اندازه حمایت جهانی را جلب نکرده است. همین پشتوانه برای تداوم مبارزه مردم امیدبخش و مانعی می شود بر سر راه حکومت برای دست زدن به اقدامات وحشیانه بیشتر.
بدون تردید نقش مورد مناقشه جمهوری اسلامی در ارتباط با جنگ روسیه با اوکراین حکومتهای غربی را بیشتر تحریک کرده و تمایل به پشتیبانی از این جنبش را در آنها تقویت کرده است. پشتیبانی حکومتهای غربی هیچ گاه بدون چشم داشت نبوده و نیست. حتی زمانی موضوع حقوق بشر برایشان برجسته می شود که مردم خود کشورها مسئله حقوق بشر برایشان مهم می شود.
امروز در ایران رهبری جنبش در مقیاس کوچک و در اتخاذ سیاستهای تاکتیکی غیرمتمرکز  صورت می گیرد. نقش ارتباطات جدید بالاست اما در سطح کلان هنوز تشکلهای تاریخی می توانند نقش آفرین باشند. در کردستان جنبش مردم در هر شهر به شکل غیرمتمرکز و توسط هزاران نفر مدیریت می شود اما در سطح کلان چنین نیست. این احزاب تاریخ دار اند که مدیریت کلان دارند. مدیریت و هماهنگی مبارزه در سراسر کشور هم نمی تواند از این منطق پیروی نکند. اما نیروی آماده و شناخته شده امروز در صحنه نیست و هنوز جریانات سیاسی هر کدام به دلایلی جایگاه محکمی در درون جامعه پیدا نکرده اند. این ضعف بزرگی است اما در شرایط برآمد جنبش مردم تغییرات کند نیستند و می توانند سرعت بالائی داشته باشند. برخلاف درک رایج در ایجاد امید و اعتماد، جریانات تاریخی شناسنامه دار زمینه مناسب تری دارند. اگر احزاب و سازمانهای سیاسی که عمری در کنار مردم رکاب زده اند کارشان را هماهنگ و متمرکز کنند، به سرعت می توانند ایجاد امید کنند.
حزب ما ضمن دفاع از نزدیکی و اتحاد نیروهای چپ از تقویت ثقل جمهورخواهان دفاع می کند، همزمان راه گفتگو با اپوزیسیون غیرجمهورخواه و معتقد به دموکراسی را باز گذاشته و در تلاش است مرکزی برای هماهنگی اپوزیسیون شکل گیرد. این هماهنگی در کاشتن بذر امید در دل مردمی که جان برکف در خیابانها حضور دارند، بسیار مؤثر خواهد بود.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید