به زبان های مختلف یک موضوع تکرار می شود: "حکومت تن به هیچ تغییری نمی دهد، در هیچ حوزه ای حاضر به عقب نشینی نیست، صراحتا به مخالفان گفته «آهن سرخ و داغ آماده است»، حق هیچ اعتراضی را به رسمیت نمی شناسد و حتی اعتصاب را بر نمی تابد، ۱۸ هزار نفر را بازداشت کرده، ده ها نفر را در صف اعدام گذاشته، چه باید کرد؟» احکام اعدام و قتل حکومتی جوانان رعنا، محسن شکاری و مجیدرضا رهنورد، مجموعه ای از احساسات و اندیشه های ضد و نقیض یاس و استیصال و خشم و عزم را برانگیخته است. صحنه را باید مورد مطالعه قرار داد و راه حلها را سنجید و نقادی کرد تا نتیجه گرفت.
با قتل مجیدرضا رهنورد به همان گونه که محسن شکاری، شکافی عمیق پیدا شده در یک سو به نام مجازات برای وحشت افکنی و در سوی دیگر خشم عمیق از قتل جوانان با لگدمال کردن حقوق بشر. یک طرف توسل به قتل حکومتی و طرف دیگر در سراسر ایران و جهان اعتراض به قتل حکومتی.
تمامی شواهد نشان می دهند که احکام اعدام نه تنها به وحشت افکنی نیانجامیده، بلکه به انزوای بیشتر رژیم تبهکار منجر شده اند. بخشی از بستگان به رژیم ریزش کرده و از معتقد یا منتقد به معترض به احکام اعدام تغییر موضع داده اند. ابعاد این ریزش به حدی بوده که دست اندرکاران جنایت را به دفاع رسانهای از احکام اعدام خود واداشته است. در واقع رژیم تا مدتها سرکوب خیابانی و بیداد در زندانهایش را مخفی می کرد. جنایاتش را انکار می کرد و روایات سقوط از بلندی و خودکشی و بیماری زمینهای را برمیشمرد. اما با تصمیم احمقانه و سبعانه به اعدام انقلابیون "زن، زندگی، آزادی"، دیگر نمی تواند با دروغ، جنایاتش را پنهان کند. احکام اعدام نه ناجی رژیم که وبال گردن آن شده اند. حکومت با احکام اعدام می خواهد حکومت کند. این یک پیروزی اخلاقی دیگر است برای جنبش انقلابی به پیشاهنگی دختران و پسران مدرن ایران. تروریسم و وحشت افکنی رژیم شکست خورده و هر حکم اعدامی رژیم را با ریزش بیشتر روبرو می سازد.
همین، چرخه طبیعی روند سرنگونی یک رژیم بی اعتبار است که این صحنه را به بار آورده است. اما علاوه بر این، ابتکارات دیگری برای سد و منع احکام جدید اعدام خواسته و جستجو می شوند. چه ابتکارات و اقداماتی را در دستور کار جنبش باید قرار دارد؟ حمله به عوامل و مراکز قدرت؟ دفاع از زندانیان و جوانانی که رژیم از آن ها مانند گروگان استفاده می کند و جان آنها را وجه المعامله قرار داده، چگونه باید صورت گیرد؟
۱- حمله
حمله اسلحه لازم دارد. اسلحه انقلاب، جمعیت میلیونی است. تسخیر مراکز قدرت و حمله به آنها بدون اسلحه یعنی بدون جمعیت میلیونی، جز شکست نتیجه ای ندارد. پس فعلا تمامی ابتکارات و خلاقیتهای همگانی باید بر افزودن بر جمعیت متمرکز شوند، حتی با استفاده از تظاهرات سکوت. وقتی بسیج همگانی تحقق یافت، زمان اعتصابات عمومی نیز فرا رسید، زمان حمله برای تسخیر قدرت می باشد. هرگز نه زود و سر زده و نه اراده گرایانه این لحظه تامین نمی شود. راه را باید پیوسته رفت و مراحل را باید با شکیبائی پشت سر گذاشت. تمامی اقدامات همگانی متمرکز بر افزودن بر جمعیت انقلابی!
۲- دفاع
لازمه دفاع، خلع سلاح رژیم است. خلع سلاح رژیم، با ریزش از آن شروع می شود. ریزش از رژیم، وجوه مختلف دارد. از معتقدان رژیم، از منتقدان آن، از کادرها، از کارمندان، از نظامیها از امنیتیها، همه را دربرمیگیرد. اصلاح طلبانی از انتقاد به اعتراض میل می کنند و به ابطال نشستهای خود با شمخانی، رئیس شورای ملی امنیت، دست میزنند، حقوقدانانی که به توضیح بی پایه بودن احکام اعدام میپردازند و نمونههای گوناگون و متعدد و متنوع دیگر، ریزش از رژیم هستند بر اثر اعدام جوانان رعنای مردم. سد و مانع اعدام با ریزش ممکن است و مهمترین وسیله همین ریزش است. پس در داخل و خارج از کشور، تمامی ابتکارات و خلاقیتها را بر ریزش حداکثری از رژیم و انزوا و بی اعتباری بیش از پیش آن در اثر احکام اعدام متمرکز کنیم!
افزودن دیدگاه جدید