روز دوشنبه ۱۸ دیماه برابر هشتم ماه ژانویه ۲۰۱۸ خبر مرگ سینا قنبری توسط مسئولان حکومت جمهوری اسلامی تائید شد. مسئولان قضائی و امنیتی حکومت علت مرگ او را خودکشی اعلام کرده اند. دیروز سه شنبه ۱۹ دیماه نیز خبر مرگ وحید حیدری در بازداشتگاهی در اراک منتشر شد. مقامات رژیم علت مرگ او را هم خودکشی اعلام نمودند. عباس قاسمی، دادستان عمومی و انقلاب استان مرکزی، دیروز سهشنبه ۱۹ دی ماه ۱۳۹۶ در ارتباط با مرگ وحید حیدری گفت که آثار خودزنی روی جسد این فرد بوده و فیلمی از لحظه خودکشی وی نیز موجود است. اخبار دیگری حاکی از مرگ محسن عادلی در بازداشتگاه دزفول منتشر شده است. منتظریم تا خبر خودکشی او را هم اعلام کنند. شایعه مرگ دو بازداشتی دیگر در تهران هم در لابلای اخبارها به گوش می رسد.
کشتن زندانیان در زندان های جمهوری اسلامی پدیده جدیدی نیست. از ابتدای انقلاب تا کنون چنین اتفاقاتی رخ داده است. این حکومت در سال ۱۳۶۷ هزاران زندانی محکوم به حبس را به جوخه مرگ سپرد و هنوز رسما توضیحی پیرامون جنایت اش، نداده است. فقط در یکی دو ساله اخیر برخی مقامات با دفاع وقیحانه از آن کشتار، تلویحا به جنایت اعتراف کرده اند. پس از کشتار۶۷ نیز، زجرکش کردن و کشتن دستگیر شدگان در زندان متوقف نشده است. زهرا کاظمی و زهرا بنی یعقوب، ستار بهشتی، هدی صابر، شاهرخ زمانی، افرادی که در کهریزک زیر شکنجه کشته شدند: امیر جوادی فر، محمد کامرانی، محسن روح الامینی و … همگی قربانیان هستند که جمهوری اسلامی به شکل مستقیم و یا غیر مستقیم در مرگ آنها دست داشته است.
هدف از این قتل ها و زجرکش کردن زندانیان تا پیش از جنبش ۸۸ عمدتا حذف و ازبین بردن زندانیان و ضربهی مستقیم به نیروهای مبارز بود. طبعا جکومت می کوشید اطلاعی از قتل و کشتار زندانیان به بیرون درز نکند. خبر بسیاری از قتل ها مدتها بعد از وقوع آن منعکس می گردید. اما هدف اصلی قتل و زجرکش کردن زندانیان در جریان جنبش ۸۸ و خیزش اخیر، ارعاب جامعه بوده است تا حرکت مردم از ادامه و پیشروی بازماند. اگر در جریان جنبش ۸۸ کهریزک را برای ارعاب سازماندهی نمودند، امسال خودکشی جمعی را وسیله ارعاب قرار داده اند.از اینروست که خبر قتل زندانیان بسیار سریع بازتاب پیدا کرده و معمولا شیوه های برخورد ددمنشانه سرکوبگران با بازداشت شدگان نیز در این مقاطع به شکل فیلم در رسانه های مجازی منتشر می شود. با چنین رویکردی است که جمهوری اسلامی داستان خودکشی زندانیان را بدون شرم اعلام می کند. این حکومت و مقامات امنیتی و قضائی اش برای خاموش کردن حرکت مردم هنوز در این توهم اند که می توان با سرکوب حرکتی را که در اعماق جامعه و در گستره کل کشور سر برآورده، خاموش کنند. اینکه رژیم مرگ در زندان را به خود زندانیان متصل کرده است، نه برای فریب مردم، که در اساس برای کاشتن تخم ترس و ارعاب در دل مردم است. می خواهند عقوبت یک اعتراض در جمهوری اسلامی را گوشزد نمایند. می خواهند مرگ را سزای اعتراض به فساد و رانت خواری و استبداد در اذهان مردم بنشانند و وحشت را در چشم آنان پدیدار کنند. حتی اگر فرض خودکشی زندانیان در زندان را بپذیریم پرسش اینجاست که با زندانیان چه کرده اند که برای خلاصی از جهنم زندان حکومت اسلامی، افراد بازداشت شده دست به خودکشی می زنند؟ در این "آموزشگاه های اسلامی"چه می گذرد که زندانی از جان خود می گذرد. حکومت برای ایجاد ترس سناریو می سازد. فرض کنیم زندانی خودکشی کرده است. این چه معرکه ای است که حکومتیان ادعا دارند فیلم خودکشی افراد را هم دارند. این فیلم را زندانی خودکشی کرده که خود نگرفته است؟
واقعیت این است که کسی نمی داند پشت دیوارهای زندان های مخوف جمهوری اسلامی چه می گذرد. خطر جان سایر زندانیان را نیز تهدید می کند. رژیم با اعلام مرگ زندانیان، جامعه را نیز تست می کند. به میزانی که جامعه برافروخته شود و واکنش نشان دهد، حکومت هم پس می نشیند. تفاوت گفتار سران اصلی حکومت را در جریان خیزش اخیر با زبان آنها در جریان جنبش ۸۸ را مقایسه کنید تا ببینید حکومت چقدر مرعوب شده است. احتیاط و تاخیر در گفتار علی خامنه ای، انعطاف ظاهری در ارتباط با پذیرش حق اعتراض پدیدهی جدیدی است. در جریان سرکوب های پیشین معترضان تماما ناحق بودند و مطرود. اما خیزش فرودستان جامعه که اساس جمهوری اسلامی را هدف اعتراض خود قرار داده است، تخم ترس را در دل آنها چنان نشانده است که زبانشان به رسمیت شناختن ظاهری حق اعتراض گشوده شد.
تقریبا عموم مقامات جمهوری اسلامی اعتراض را حق معترضان دانستند. از اصلاح طلبان گرفته تا اصول گرایان، از حسن روحانی تا علی خامنه ای همه حق اعتراض را تائید نموده اند اما همه این جریانات و مقامات نیز به درحات مختلف علیه برخی از مردم که در برابر سرکوب و بیدادگری حکومت مقاومت کرده اند، از سلاح تهدید استفاده کرده، آنها را مستوجب سرکوب دانسته اند. این مقامات محترم نمی گویند اگر دروغ و نیرنگی در کلامشان نیست و حق اعتراض پذیرفتنی است چرا در همین زمان افرادی که فعالیت سندیکائی دارند را نیز به بند کشیده اند. مگر رضا شهابی چه کرده است جز فعالیت برای احقاق حقوق خود و همکارانش. جرمش چه بوده؟ دست به چه خشونتی زده بود؟
اکنون وظیفه ماست که نگذاریم در سکوت، حکومت جان زندانیان را به خطر اندازد. اسامی زندانیان را باید مشخص کرد و از مردم خواست که در محل کار و محله، در جلو ی در زندان ها، در تاکسی و مجامع عمومی زبان به اعتراض بگشایند و سران آبروباختهی حکومت را از عواقب اقداماتشان پرهیز دهند. از سوی دیگر اهمیت دارد در خارج کشور، از طریق نهادهای دموکراتیک حکومت را برای عقب نشینی و آزادی همه زندانیان سیاسی زیر فشار قرار دهیم. عقب راندن حکومتی که مرعوب مردم است دشوار نیست. مردم ایران قدم در راه بی بازگشتی گذاشته اند تا دیو حاکم را به تسلیم نکشانند، از پای نخواهند نشست. دیر هست اما دور نیست که شاهد آب شدن دیو برفی حاکم بر کشورمان باشیم. نعمت آزرم شاعر نام آشنای کشورمان، چند سال پیش، گوئی برای حال و هوای کنونی سروده است:
ديو برفی آب خواهد شد
باغها تا باغها، شمشادها و نسترنهای جوان با همگنان گويند:
ديو برفی با زمستان بلند سرزمين ما حضوری با همان دارند
اين از آن و آن از اين پاياست
هر دو با هم نيز مرگی توامان دارند
هر دو آن اكنون
مرگ را در چهرگان دارند.
ديو برفی آب خواهد شد
ديو برفی از درون ناچار
پی در پی
فرو میريزد و
چندی دگر مرداب خواهد شد
دير هست و دور هرگز نيست
ديو برفی
چكه چكه
آب
نه
مانداب
نه
گنداب خواهد شد.
چهارشنبه ۱۰ ژانویه ۲۰۱۸ برابر ۲۰ دیماه ۱۳۹۶
افزودن دیدگاه جدید