رفتن به محتوای اصلی

تجدید رابطه ایران و عربستان؛ الزامات و تبعات آن

تجدید رابطه ایران و عربستان؛ الزامات و تبعات آن

تجدید رابطه دیپلماتیک ایران و عربستان پس از ۷ سال، که با میانجی‌گری چین  صورت گرفت، رخداد مهم ژئوپلیتیک در منطقه است. گوناگونی نقطه عزیمت‌ها، اهداف و نیت خوانی دولت‌های چین، ایران و عربستان در تحقق این توافق، نه تنها از اهمیت آن نمی‌کاهد، برعکس باید آن را دلیل اهمیت آن دانست، و سزاوار تأمل و توجه نسبت به آن. بر پایه شواهد تاکنونی، این رویکرد جمهوری اسلامی نه به‌دلیل پیگیری منافع ملی که در پی راهجویی جهت برون رفت از ابر بحران‌ها و خریدن زمان در مقابله با جنبش‌های اعتراضی بسیار محتمل آتی باید دانست. معذالک مکث بر آن و شناخت الزامات و تبعات انجام آن ضروری است.

پس زمینه ۱ روند صلح در منطقه
این توافق درحالی صورت می‌گیرد که از دو سال پیش با پیشنهاد و خواست ایالات متحده و با میانجی‌گری دولت عراق گفت‌گو میان ایران و عربستان در بغداد آغاز شده‌بود. پیشتر از آن نیز، از ۴ سال پیش، تلاش برای پیشبرد پروژه صلح "ابراهیم" توسط اسرائیل و با پشتیبانی و مشارکت ایالات متحده در منطقه به جریان افتاده بود. با پیوستن امارات متحده، بحرین و سپس سودان و مراکش به پروژه، می‌توان آن را گام مهمی برای تشنج زدایی و صلح بین اسرائیل و برخی کشورهای عربی دانست، هرچند فلسطینی‌ها چه در کرانه باختری و چه در نوار غزه، از این پروژه بهره‌مند نشده، بلکه تنها گذاشته شده‌اند. گرچه عربستان از جمله رسما به این پروژه نپیوسته‌است، اما از یک‌سو با اسرائیل و از سوی دیگر با ایالات متحده به اشکال گوناگون تعاملات و روابط اقتصادی و سیاسی دارد. در عین حال این را نباید از نظر دور داشت که گرچه ایالات‌متحده و عربستان یکدیگر را دوست و شریک استراتژیک می‌دانند، اما این مانع از آن نشد که عربستان به تقاضای ایالات متحده برای بالا بردن تولید نفت خود، پاسخ منفی ندهد!

هم‌چنين باید توجه نمود که جنگ در اکرائین و بحران انرژی ناشی از آن و توجه به خاورمیانه برای تامین منابع جانشین از یک‌سو و عدم همراهی بیشتر کشورهای جهان با تحریم‌های ایالات‌متحده و اروپا علیه روسیه، از جمله عربستان، را هم از سوی دیگر، باید ناشی از نافرمانی کشورهای مستقل نسبت به "قطب"های تاکنونی و طلیعه پدیدار شدن جهان چند قطبی یا جهان بدون قطب دانست.

پس زمینه ۲ موقعیت جنبش‌ زن، زندگی، آزادی
با توجه به جنبش انقلابی زن، زندگی، آزادی در ایران، که با وجود آرامش و سکون نسبی بیرونی، اما تبارز اعماق جامعۀ خواهان تغییر و مستعد انفجار ماست، از یک سو، و  دیگر مشکلاتی که جمهوری اسلامی در همه عرصه‌ها با آن درگیر است،  از سوی دیگر، گرچه هنوز ماشین سرکوب  آن هنوز عمل می‌کند، اما راه تنفس آن، روز به  روز تنگ تر شده و در تکاپوی یافتن راه نجات است. در عین حال هر راه حل برای جمهوری اسلامی گرچه ممکن است موقتا به زیان جنبش باشد، اما به‌دلیل اعتلای خواست‌های جنبش و موقتی بودن این راه حل‌ها برای جمهوری اسلامی، در نهایت به نفع جنبش انقلابی مردم ایران است. هم‌چنین باید توجه کنیم که رفتار جمهوری اسلامی نه ناشی از درک منافع ملی کشور، که ناشی از درک منافع حکومت اسلامی و درک از میزان قدرت خویش است. نه این‌که حتی در درک درست از منافع ملی نباید به میزان قدرت خود و رقبا توجه کرد، بلکه در این‌جا درک رفتار جمهوری اسلامی است، که با زور عمل می‌کند و یا خود در نهایت تسلیم زور می‌شود؛ یعنی در موقعیت ضعف حاضر به مذاکره و گفتگو می‌شود.

پس زمینه ۳ نقش چین
صرف‌نظر از کیفیت توافق‌نامه و یا قرارداد ۲۵ ساله بین دو کشور چین و ایران، چین یکی از ملزومات عملی کردن آن را همواره توافق برجام و هم‌چنین پذیرش قانون منع پولشویی می‌دانسته‌است. افزون بر این، اگر به تحرکات اخیر چین در منطقه و عقد توافقنامه همکاری های سیاسی و اقتصادی با عربستان و دیگر کشورهای منطقه توجه کنیم، می‌بینیم که این کشور برای پیشبرد سیاست خود در منطقه، به عدم تشنج میان بازیگران اصلی منطقه نیاز دارد. گرچه این دکترین بدون شک منافع اقتصادی و سیاسی چین را دنبال می‌کند، اما می‌تواند به نفع منافع ملی کشور ما و صلح منطقه باشد. چنان‌چه اراده کافی معطوف به صلح و تنش زدائی با توجه به پارامترها و بازیگران  مختلف در منطقه و ارتباط و تاثیر متقابل‌ بر یکدیگر، وجود داشته باشد.

 جنبش انقلابی بر بستر بحران‌های جمهوری اسلامی
۴۴ سال پس از انقلاب بهمن ۵۷ جامعه ایران بار دیگر دست به تلاش برای تحقق خواست‌هائی زده‌است، که از انقلاب مشروطیت تاکنون در پی دستیابی به آن‌ها بوده‌است. تاسیس نظمی که متضمن آزادی، دمکراسی، عدالت و یا به تعبیری حکومت قانون، باشد. اوج این تلاش را از نزدیک به ۷ ماه پیش تاکنون در قالب جنبش انقلابی زن، زندگی، آزادی می‌توان دید.

اما خود جنبش زن، زندگی، آزادی بر بستر بحران ناکارآمدی رژیم اسلامی، تبعيض و نابرابری در همه‌ی عرصه‌های زندگی و بر گروه‌های مختلف ملی،   ملی و قومی، مذهبی و به‌ویژه بر زنان و جوانان، همراه با نابرابری‌های اجتماعی با اقتصادی فاسد، غارتگر و رانت‌خوار که زندگی را بر همه‌ی مردم و به‌ویژه اقشار تهیدست و حتی طبقه متوسط جامعه سخت کرده‌است. افزون براین‌ها، به‌دلایل گوناگون از جمله ماجراجویی‌ها و دخالت‌های جمهوری اسلامی در منطقه، تحریم‌های اقتصادی پیامد‌های سياست هسته‌ای، ایران را در انزوای بین‌المللی قرار داده است.

بازیگران اصلی:
در این شرایط ما با ۳ رویکرد و یا به تعبیری ۳ بازیگر در ایران و منطقه روبرو هستیم.

- بازیگر نخست، جنبش مردم  ایران برای آزادی، دمکراسی، عدالتاست، که تلاش خواهد کرد با توجه به پتانسیل درونی و اتکا به تداوم جنبش‌های اعتراضی، مطالباتی و باشرکت اقشار و گروه‌های اجتماعی مختلف در اشکال مختلف از جمله تشکل های مردم نهاد در داخل کشور به مبارزه ادامه دهد. هم‌زمان در خارج کشور شاهد پشتیبانی بی‌سابقه جهانی   از جنبش انقلابی در داخل و دفاع از دست‌آورد‌های آن هستیم. به‌گونه‌ای که تلفیق این دو تلاش آن‌را به سطوح بالاتری ارتقاء داده و تا حدودی توانسته‌است، هویت دموکراتیک خود را تعریف و تاسیس کند. در این راه نوع نگاه و درک جنبش از حقوق بین‌الملل و منافع ملی ایران به‌عنوان مجموعه‌ای متکثر در ورود به عرصه بین‌المللی دارای اهمیت است. چه در داخل و چه خارج از کشور.

- جمهوری اسلامی بازیگر دوم با شوک حاصل‌ از جنبش مهسا از ۶ ماه پیش ضمن عقب نشینی‌های معین و تاکتیکی هم‌چنان تلاش می‌کند با اتکا به نیروی سرکوب "کنترل اوضاع " را در دست داشته باشد و در عین حال تلاش می‌کند وجهه تضعیف شده بین المللی‌اش را که خود باعث آن بوده، تا حدودی ترمیم کند، تا هم بر جنبش زن، زندگی، آزادی اثر بگذارد و هم خود را از ورشکستگی نجات دهد. از جمله‌ آمادگی جمهوری اسلامی به تجدید رابطه با عربستان را باید در این کادر نگاه کرد.

- درک از روابط خارجی و نحوه پیشبرد آن به‌عنوان یک عنصر اساسی و مهم حقوق بین‌الملل در منطقه و جهان، را باید اکتور و بازیگر سوم‌ بنامیم. زیرا کشور‌های همسایه ما، قدرت‌های بزرگ اقتصادی و یا نظامی، قطب‌های گوناگون سیاسی اقتصادی، از جمله عواملی هستند که به مقتضای منافع خاص خود در قبال هرکشور نسبت به رویداد مشخص، در صدد تقویت یا کاهش، ایجاد یا قطع رابطه، حداقل به روز کردن و فعال کردن رابطه خود با بازیگر دوم یعنی جمهوری اسلامی از یک سو و از سوی دیگر با بازیگر نخست جنبش انقلابی مردم ایران هستند. با این تاکید که از ديدگاه روابط بین‌الملل دولت ها، چه به حق یا به ناحق، نماينده یک کشور به‌حساب می‌آیند. و این را می‌توان آشکارا در پشتیبانی‌های پارلمان‌ها و حتی برخی دولت‌های اروپائی از جنبش انقلابی مردم ایران مشاهده کرد درحالی‌که آن‌ها رسما و عملا جمهوری اسلامی را نماینده ایران می‌دانند. درک این نکته کمک می‌کند، تا تصور واقعی از دشواری راهی که جنبش انقلابی و اپوزیسیون دموکرات ایران باید طی کنند، تا به‌عنوان آلترناتیو حکومت اسلامی و نماینده بالقوه ایران شناخته شوند.

حال با این مقدمه می‌توان بهتر به درک رفتار آمریکا، چین، روسیه، عربستان و دیگر کشور های دیگر منطقه در ارتباط با جمهوری اسلامی پی برد. در این‌جا به‌جای جستجوی "درست و نادرست" باید ببینیم کدام رویکرد از سوی کدام بازیگر در جهت منافع ملی مردم ایران است، هرچند بخشا و ناچارا جمهوری اسلامی هم ممکن است در کوتاه‌مدت از آن بهره مند شود. علاوه بر این باید توجه داشته باشیم که اعتلای جنبش انقلابی در ایران در شرایط تنش و جنگ دشوارتر خواهد بود. از نگاه من صلح و داشتن رابطه‌ای صلح‌آمیز با همسایگان و جهان یگانه منفعت ما برای تعالی کشور در مسیر توسعه پایدار و متقارن و عدالت محور و تکثرگرا، حتی در شرایط کنونی جنبش و به نفع آن خواهد بود. براین پایه تلاش در جهت تشنج زدایی می‌تواند در خدمت اهداف توسعه باشد.
 
باید توجه داشت که پای گذاشتن جمهوری اسلامی در هر توافقنامه متعارف منطقه ای و بین‌المللی محدودیت ها و الزاماتی برایش ایجاد می‌کند، که رعایت آن‌ها به صلح، تشنج زدائی و منافع ملی کمک‌ می‌کند. به‌گونه ای که اهمیت و نفع آن برای جنبش‌ زن، زندگی، آزادی‌ به مراتب بیشتر از بهره‌مندی کوتاه مدت جمهوری اسلامی از آن خواهد بود. در عین حال   برای اظهار نظر قطعی در باره سود و زیان این رویکرد، باید منتظر روشن شدن نتايج عملی آن بود.

۴ فروردین ۱۴۰۲ – ۲۴ مارس ۲۰۲۳
مهدی ابراهیم زاده

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید