گوسفند فربه هابیل، مقبول افتاد،
وخوشه های گندم قائن را،
باد با خود برد
تا شود اغاز،
نبرد دام وگندم،
مرتع وشخم
و برادر که ریخت خون برادر،
سپرده شد زمین به شیطان
جان گرفت رقابت،
وزاده شد رن
گذشته است هزاران سال
اشتی کردند شخم ومرتع
پایان نیافت اما کشتار و کین
اکنون سکه زرد است،
که می جنگد باکار
وشیطان زنده تر از همیشه،
کشیده است بر گرد زمین، زنجیر،
تابماند در اسارت، اردوی زحمت
امید زمین اما به رزم اهنگی است،
نهفته درنفس ، پتک وبازو،
که خوانده می شد همواره، زیر لب،
واکنون شده است فریاد،
از کوچه های بو گرفته،
تا خیابان های غرق در نور
از سازه ها تا مزارع
خواهد شنید بشر روزی،
این نوا
خواهد دید گاهشمار، جشنی،
جشن شیطان در اتش.
۱۴۰۲/۱/۱۶
س_خرم
روایت هابیل وقائن در زمره داستانهای اساطیری است که ریشه در رقابت کشاورزان وچوپانان در سالهای اغازین تمدن بشر دارد
که در منابع اسلامی با عنوان هابیل وقابیل نقل شده است
منبع:ویکی پدیا
افزودن دیدگاه جدید