رفتن به محتوای اصلی

نظم جدید خاورمیانه

نظم جدید خاورمیانه
نظم جدید خاورمیانه

به نظر من در ابتدای بحث نظم جدید خاورمیانه باید توضیح دهیم که در چه رابطه ای به نظم جدید مینگریم. من از زاویه ی مهمترین مقوله ی سیاسی مینگرم. از این زاویه، نفوذ امریکا را مهمترین مقوله میبینم. ( علم و دانش، صنعت، سوخت هنر، اقتصاد و حتی مسئله ای به عنوان کووید هم میتوانند معیار ما باشند و قدیم و جدید راتعیین کنند )

مهمترین مقوله ی سیاسی سده اخیر خاورمیانه سطح نفوذ امریکا بوده است و – با این معیار – و از این زاویه - فکر میکنم نظم جدیدی در خاورمیانه شکل میگیرد.

چند نمونه ی شکل گیری این نظم جدید را بنگریم.

پس از جنگ جهانی دوم امریکا به قدرت کامل در خاورمیانه تبدیل شد. نمونه هائی از این قدرت و عمق نفوذ. استقرار حکومتهای خودکامه در سرتاسر خاورمیانه . استقرار اسرائیل و تحمیل آن به کشورهای عرب. هر حکومتی که با این سیاست امریکا مخالف بود  محکوم به پرداخت هزینه های سنگین میشد.

هر دولت (غیر عرب) که با سیاست امریکا زاویه داشت سرنگون میشد، مثلا کودتای 28 مرداد در ایران.

 تمام کشورهای عرب منطقه تسلیم سیاستهای امریکا بودند. شیخ نشینها اسلحه امریکائی میخریدند  و میدانستند که بدون کمک امریکا دوام نمی آورند. آقای ترامپ (که همین چند سال پیش در امریکا رئیس جمهور بود ) همین موضوع را علنا میگفت. عربستان که صادرکننده ی نفت بود تنها دلار امریکائی (پترودلار) قبول میکرد. نظم امریکائی در خاور میانه بر قرار بود. سیاست نفتی عربستان بر طبق منافع و مصالح امریکا پرورانده میشدند.  منابع عظیم نفتی عربستان در اختیار آرامکو (واشنگتن) بود. پول افسانه ای (پترودلار)فروش نفت در بازار بورس امریکا و خرید اوراق قرضه ی امریکا مصرف میشدند. شاید هم بخشی از آنها به خرید اسلحه ی امریکائی اختصاص مییافتند که نه تنها صنایع نظامی امریکا را تقویت میکردند (که معمولا سلاحهای پیچیده و مدرن امریکائی نیازمند نظامیان امریکائی بودند) بلکه مستقیما بخشی از هزینه های نظامی امریکا را میپرداختند.

اکنون این »نظم» برهم خورده است. عربستان سعودی و امارات  سیاستهای مستقل خودشان را به پیش میبرند. با چین و روسیه روابط خوب دارند. از آنها اسلحه میخرند (عملا صنایع نظامی چین و روسیه را تقویت میکنند) و در زمینه های مهمی (مثلا کاهش صدور نفت عربستان و بالا بردن قیمت نفت که بطور وضوح به نفع روسیه تمام شد) به ضرر سیاست امریکا عمل میکنند.

در دوران آقای بوش، امریکا به عراق حمله کرد و تمام دستگاه دولتی (شامل سازمانهای نظامی) عراق را منحل کرد و مایل بود عراق تازه ای بسازد . یعنی فرهنگ جامعه ی عراق را تغییر دهد. پس از چند سال پرداخت هزینه ی انسانی و مالی، امریکا از عراق خارج شد (هنوز هم نیروهای نظامی امریکا در عراق باقی مانده اند که به عنوان مستشار نظامی عمل میکنند ولی یک میهمان کوچک شده باقی مانده اند)

شاید تاریخچه ی تجاوز به افغانستان مهمترین نمونه ی عقب نشینی امریکا از خاورمیانه به شمار آید. امریکا تقریبا بیست سال افغانستان را در اختیار خود داشت ولی پس از هزاران تلفات نظامی و میلیاردها دلار هزینه، افغانستان را ترک کرد.

این تحولات از چشم بن سلمان (عربستان سعودی) و بن زاید ( امارات متحده عربی) دور نماندند. سیاست امریکا (خروج از خاورمیانه برای تمرکز به شرق آسیا) بازتاب بخشی از تحولات جهانی (از تک قطبی به چند قطبی) است که تبعات خاص خود را در منطقه ی ما دارد.

شاید بروز  انقلاب اسلامی در ایران را شروع پروسه ی تحول در خاور میانه بدانیم. در همین جا اشاره کنم که پیشرفت صنعتی(عمدتا صنایع نظامی ) ایران هم از چشم کشورهای همسایه دور نمانده اند. هم اکنون عربستان سعودی و امارات متحده به برنامه های درازمدت و دورپردازانه ای پرداخته اند که اگر درست از آب در آیند در زمینه های صنعتی ( جدا از زمینه های سیاسی و اجتماعی ) باید تحولی جدی به حساب بیایند.

اسرائیل – که تمام وجود خودش را مدیون امریکاست – در مورد اوکراین مستقل از امریکا موضع میگیرد.

شاید نتیجه ی – تاکنونی – انتخابات اخیر ترکیه بازگوئی سطح باقیمانده ی نفوذ امریکا در خاورمیانه باشد. امریکا از آقای اردوغان دل خوشی نداشت و مایل بود که ترکیه به وضع » ماقبل اردوغان » برگردد. ولی رای دهندگان ترک نظر دیگری داشتند.

وجه مشخصه ی نظم جدید خاورمیانه  در » استقلال» آتها نهفته است. خوب یا بد هر تحول آتی مورد نظرم نیست. بلکه استقلال این تحولات مورد نظر است. به یک معنا میتوان گفت که نظم قبلی بر هم خورده است و بینظمی بجایش نشسته است. باید انتظار داشته باشیم که تنشهای – محلی و موضعی – بیشتری در خاورمیانه  شعله بزنند. بلبشوی تازه ای گریبان مردم حاور میانه را بگیرد. منطقا بخشی  از این تنشهای تازه هم به سابقه ی نفوذ امریکا بر میگردند (که پشتیبان دیکتاتورهای محلی بود. والبته پشتیبان اولیه ی اسلام افراطی – جهادیستهای رنگارنگ).  شاید موافق این تنشها نباشیم ولی این تنشها، مستقل از امریکا هم  وجود داشته و وجود دارند .  هنوز دعوا (تنش) وجود دارد ولی اینها تنشهای منعکس از تاریخ و فرهنگ ما هستند و خوب یا بد به ما برمیگردند.

مجید سیادت

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید