رفتن به محتوای اصلی

جستجوی راه چربیدن نیروی جنبش بر زور رژیم ویرانگر

جستجوی راه چربیدن نیروی جنبش بر زور رژیم ویرانگر

خبرهایی از دستگیری در نقاط مختلف کشور می رسند. امروز بازداشت هفت یا نه کنشگر حقوق زنان در گیلان گزارش شده است.
رژیم ولائی-روحانی-سپاهی که رسوا و مورد تنفر عمومی است، سرکوب را تشدید کرده تا جنبش "زن، زندگی، آزادی" را به زانو درآورد. حمله و سرکوب برای تروریزه کردن و ارعاب و هراساندن مردم، پاسخ رژیم ویرانگر است به مطالبات و مبارزات آنها. "جنبش ژینا" مقاومت خواهد رد و از پای در نخواهد آمد. افراد و آحاد ملت ایران ناگزیرند برای بازپس گرفتن زندگی بربادرفته خود مقاومت کنند.

در مبارزه ای که دو سو دارد، یک سوی آن، رژیم، تصمیم خود را گرفته است به حمله جنگی به جنبش و دیگر هیچ. در سوی دیگر، یعنی جنبش، این پرسش مطرح است که با حمله رژیم و صدمات جانی و روحی ایجاد رعب و وحشت آن چگونه باید مقابله کند تا محل ترس را از خود دور و به درون رژیم منتقل کند؟

این پرسشی است در مورد کاری بسیار دشوار که حتی غیرممکن به نظر می رسد. این دشواری، یاس انگیز نیز می تواند باشد. ترس و وحشت و دست اندازی رژیم به جان مردم، به علاوه خطر انحراف مبارزه، منشا سه حالت می تواند باشد:

حالت اول: برخی را به اقدامات ناشکیبایانه بکشاند که با ساده نگری و هزینه کردن بی فایده، تنها خشم خود را بروز دهند. این اقدامات، غیرقابل دوام و بدون نتیجه اند. بدون نتیجه بودن این اقدامات، خود به بیراهه های دیگر می تواند برود.

حالت دوم: بی نتیجه ماندن اقدامات ناشکیبایانه در مبارزه، برخی را به تسلیم متمایل می کند تا از سرنوشتی شبیه لیبی یا سوریه برای کشورمان جلوگیری شود. اخیراً در ملاقات برخی از اصلاح طلبان با آقای خاتمی، رئیس جمهور اسبق، در دین سالاری، او اظهار داشت که گذار از رژیم جمهوری اسلامی نه مطلوب است و نه ممکن. گرچه مدتهای مدیدی است که گفته های ایشان دیگر میان مردم اعتباری ندارند و گوشی به آن ها بدهکار نیست، اما در حد خود، بذر یاس و ناامیدی را، به خصوص در شرایط بحرانی کنونی، میان مردم می پاشند. بدیهی است که این گونه برخوردها به مبارزات مردمانی با دردهای بیدرمان گران، و رها کردن آنها با دستان خالی و خود را به نصیحت های تکراری مشغول داشتن، نه چاره ساز فجایع بیشتر که عامل آنها می شود.

اگر نه حالت اول و نه دوم مطلوب نیستند، می توان حالتی را تصور کرد، که به رشد و توسعه مرحله به مرحله و مداوم جنبش اجتماعی از خیابانها به مراکز کار و فعالیت و تحصیل، و از تظاهرات به اعتصابات و در ادامه به یک خیزش همگانی بیانجامد. چنین چشم اندازی دشوار ولی دست یافتنی است اگر انرژیها بر یک استراتژی همگانی درست اندیشیده متمرکز شوند و از صرف کردن بیهوده آنها در مجادلات بی پایان و بی اثر خودداری شود. این حالت کدام است؟ آن را شرح می دهم.

تقریباً دموکراسی خواهان، همگی، همدل و همزبان اند در این که ضعف جنبش، ناشی از فقدان رهبری متمرکز، کاردان و معتبر است. تظاهرات و اعتراضات خیابانی، نمی توانند تنها با قربانی دادن ادامه یابند. باید در جنگی که رژیم شروع کرده است، با سیاست و سازماندهی از خود دفاع و رژیم را ضعیف و خلع سلاح کرد و به عقب راند. اعتصابات عمومی، تا هنگام عقب نشینی های مشهود از طرف رژیم، نمی توانند روی دهند. چون، اعتصاب زودرس می تواند، با اخراج و سرکوب به بهای محرومیت خانواده و فرزندان اعتصابگر از امکانات زندگی تمام شود. بنابراین، همه می دانند برای به عقب راندن رژیم، جنبش اجتماعی به سازمان رهبری متمرکز نیاز دارد. وجود این آگاهی، لازم است ولی کافی نیست و نباید در همین حد ترمز کند. باید آن را جلو برد. باید پرسید "چرا جنبش رهبری ندارد؟". جواب اگر این باشد که این جنبش دیگر نمی تواند به شیوه های گذشته، با تکیه به رهبری کاریسماتیک، به امامی یا آیت اللهی، به شاهی، به فرماندهی، به حزبی یا به چیزی مشابه اینها سازمان رهبری پیدا کند، آن وقت می توان تصوری یافت از علت فقدان رهبری مرکزی در جنبش "زن، زندگی، آزادی". جامعه متکثر، رهبر تک گرا نمی پذیرد. این بدان معناست که جنبش، ناگزیر به هدایتی هم مرکزی و هم متکثر نیاز دارد. دشواری امروز جنبش در دستیابی به رهبری مرکزی، ضرورت متکثر بودن آن است. این در حالی است که تجربه و سنت ایجاد مرکز هدایتگری با خصلت متکثر در جامعه نهفته نیست. پدیداری رهبری متکثر در جنبش سیاسی اجتماعی اکنون ایران، بسیار دشوارتر از تجارب قبلی برای پیدایش رهبری غیرمتکثر است. بغرنجی این کار را باید دانست و برای راهجویی اش آستینها را بالا زد. وقت آن رسیده که بر مانع پیروزی مردم غلبه کرد. آفرینش مدیریت مرکزی، متکثر و معتبر جنبش و نماینده تمامی علایق موجود در گذار از رژیم ویرانگر به عدالت و آزادی در داخل و خارج کشور وظیفه میهنی و مبارزاتی مبرم و مقدم است.

می دانیم که در ماه های گذشته تلاشهایی در ایجاد جمعهایی همبسته یا همگام و با منشورهایی مورد توافق، صورت گرفته اند. گروه همبستگی و منشور همبستگی و سازماندهی برای آزادی ایران (مهسا) با نقطه عزیمت جلسه ای در دانشگاه جورج تاون، یکی از آنها بود که توجه را به خود جلب کرد. به دنبال این همگرایی، حرکات دیگری در داخل و خارج از کشور روی دادند و منشورهای متعددی منتشر شدند که امید آفرین بودند. اما، با شکافی که از طرف رضا پهلوی و نیروهایش ایجاد شد، گروه همبستگی و منشور مهسا فرو پاشید و به دنبال آن فعالیتهای دیگر برای ایجاد سازمان رهبری معلق شدند. آغاز و اتمام شتابزده تلاشهای انجام شده در این باره، نه نشانه ناممکن بودن پدیداری مدیریت متمرکز، متکثر و معتبر، بلکه علامت آغاز کاری است که باید با آزمون و خطا و با ریزش و رویش ادامه یابد تا به نتیجه برسد.

هر قدر رهبری متمرکز، متکثر و معتبر جنبش در عرصه اصلی مبارزه یعنی در داخل کشور قویتر شود، یکه تازی رژیم کمتر و کمتر خواهد شد تا جایی و زمانی که رژیم خطر سرنگونی خود را در کفه دیگر بیابد. در آن هنگام یا رژیم مقاومت می کند تا مبارزه مردم با سرنگونی آن کار را تمام کند، یا این برد می تواند واقع شود که رژیم از ترس بدتر شدن وضعش، از مقاومت دست کشد و گذار خشونت پرهیز را ترجیح دهد، تا گذاری در کشور ما مثل گذار در افریقای جنوبی یا در شیلی امکان پذیر شود. در این دو نمونه، نیروی مبارزه مردم و اپوزیسیون سیاسی متکی بر آن، رژیمهای حاکم آپارتاید در آفریقای جنوبی ودیکتاتوری نظامی پینوشه در شیلی را به تسلیم کشاند. بدون تغییر توازن قوا به نفع جنبشهای مردمی در این دو کشور، و تنها با نصیحت آن رژیمها، آنها از منافع و حکومت خود دست نمی کشیدند. بنابراین، آنانی که برای کشور، بنا به نیت خیرشان، اجتناب از مصایب لیبی و سوریه را می خواهند و مدل گذار خشونت پرهیز را ترجیح می دهند، اگر نیک بنگرند، باید توان خود را در خدمت جنبش مردم و تغییر توازن قوا در سمت غلبه مبارزه مردم بر رژیم قرار دهند.
حرکت احزاب، گروه ها و شخصیتهای اپوزیسیون سیاسی دموکراسی خواه در داخل و خارج از کشور در صورتی تاثیرگذار می شود، که آنها، بر هدف اصلی همگانی در مقطع کنونی آگاهانه متمرکز شوند. آن هدف چیزی نیست جز ایجاد وفاق ملی کنشگران فردی و جمعی گذار از جمهوری اسلامی به دموکراسی. وفاق ملی کنشگران فردی و جمعی در داخل و خارج کشور، برای ایجاد سازمان رهبری متمرکز، متکثر و معتبر جنبش در عرصه اصلی مبارزه و بیشتر کردن و چربیدن نیروی جنبش بر زور رژیم ویرانگر کشور!

دیدگاه‌ها

مراد

اتفاقا این رژیم ترسوترازاینهااست در۸۸عملا داشت فرارمیکرددرجنبش مهسابازهم بخودلرزید.حرف شما کاملامنطقی اما این رژیم فقط با قهرمردم میرودحتا مبارزه مسلحانه نیز امکانش هست .منتها اینبارازطرف توده مردم نه آنچه قبلا بود.

جمعه, 18.08.2023 - 06:13 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید