شهر من
رقص کوچههایش را بازمییابد
هیچ کجا هیچ زمان
فریاد زندگی بیجواب نمانده است
احمد شاملو
در خاطرم می رقصی حتی با دستان بسته!
رقص زیبای بلوچی خدانور_لجه_ای
به خدانور لجه ای و به یاد تمامی جوانان آزاده ای که با فریاد زندگی بهتر در خون غلطیدند!
...قایق ها
با سبدهای پر از مروارید
در هرای سوختبران، اما
نان نه، آتش قسمت می شود
و جمعه های خونین
میان نخلها
در رجهای درهم کپرها
و تو نگاه می کنی
به شکافهای عمیق زندگی
به دره های بی انتها
به تاول دستها و پینه ها
تو نگاه می کنی
به جهل و جنایت
به فقر و فساد
به جمهوری آدمکش
به شناسنامه ای که هرگز نداشتی
به سمبل ستم
بر تیرک برافراشته در دستهای بسته ات
تو نگاه می کنی و می رقصی
برقص!
میان دشتهای تشنه برقص
برقص!
کنار کودکان برهنه برقص
در عطش آب و خیال آفتاب برقص
برقص در نگاه مادرت
که پوست بر استخوان
و شیون در گلو
صبح اش مرثیه ای دوباره می شود
برقص، برقص!
تا عمیقترین آبها
در نقطه های دور دریا، برقص!
افزودن دیدگاه جدید