رفتن به محتوای اصلی

ببینید ما چه ایرانی می نویسیم؟

ببینید ما چه ایرانی می نویسیم؟

مردی علیل، مستبد وجانی در یک سرزمین باستانی تکیه زده بر عرصه قدرت ،انباشته از کینه ونفرت که هیچ ابری را بر بالای سر خود تحمل نمی کند.در نفرت دائمی ازتحصیل کردگان ،روشنفکران وهنرمندانی که حاضر به تن دادن، به زندگی در سایه مردی کم مایه ،سفله پرور،خود شیفته ومستبدی چون او نمی باشند .مغرور از سرکوب جنبش مهسا ، گردن فرازی معترضان را با گردن زدن ،کارد آجین کردن ،شکنجه کردن وزندانی نمودن  پاسخ می دهد.
ویژگی لازم برای نشستن بر اریکه قدرت وحفظ آن بهر قیمت.
کاریکه از نخستین روز ورود شیاد بزرگی بنام خمینی که دست بر نرده ایوان نهاد تا لشگری غرق در نئشه اسلام ناب محمدی بوسه بر دست او بزنند ،اسلام اوراکه بوی خون میداد به جهان صادر کنند.تخم اژدهای هفت سری که او ریخت.حال جانشینش چهل سال بعد بوسه بر پیشانی و دست های آلوده بخون دست پروردگانی می زند که هیچ ابائی از کشتن کودکان ده ساله تا هنرمند هشتاد وسه ساله ندارند .
لشکریان سادیستی پرورش یافته، مخلوطی ازباورمندان دینی متعصب،لات های کف خیابان که یکه تازی ومیدان داری ،قداره کشی در خیابان ها ی قرق شده توسط قدرتی که حکومت در اختیارشان نهاده غرق در لذتشان می کند .
تصور کنید  رئیس جمهور عقب مانده ای که دستش تا ،آرنج غرق در خون کشته شده گان شهریور شصت وهفت است،از درک ساده ترین مسائل سیاسی واجتماعی عاجزاما نشسته بر راس قوه اجرائیه یک مملکت ."اگر مملکتی باقی گذاشته باشند" مملکت ویران شده که اگر از همین امروز هم دگرگون شود .زمان بسیار طولانی طلب می کند تا به حال متعادل در آمده وگام در جاده سازندگی وپیشرفت بگذارد.
این راهزنان قانونی سرازیر شده از غار های توحش وبنیاد گرائی  جامعه را دچارچنان عقب ماندگی های ناشی ازتراوش مغز های کوچک آخوندی با منشاءروستائی نموده اندکه نه تنها اعتماد عمومی بدولت ازدست رفته و مشروعیت از کف داده است. بلکه لطمات جدی به اعتماد عمومی این ستون استوار نگهدارنده پایه واساس ملت ها نیزوارد ساخته است.امری که ترمیم آن بسیار مشکل است.

 وقتی اعتماد عمومی یک ملت نسبت بیکدیگر فرو می ریزد .تشکل ها فرو می پاشند .خلقیات فردی حاصل از چهل سال دوگانه بازی ،هراس از دست دادن حداقل های بدست آمده ببهای سکوت کردن! تن دادن به زندگی مختوم تدارک دیده شده توسط حکومتگران فاسد در جامعه جا باز می کند.جاری شدن ضد ارزش ها بجای ارزش های جهان شمول امروزی به امری عادی بدل می شود! بلائی بر سر این مردم ورفتار های شرطی شده آن ها جهت کشیدن گلیم خود از سیل بنیان کن جاری شده می آورد که شعار نقد بچسب ونسیه را رها کن به شعار عمومی بدل می شود !
ذهنیت حاضر وحساب گر مردم، بخصوص لایه هائی که بهر ترتیب شده با هزار کله ومعلق زدن زندگی خود رادر این آشفته بازار می چرخانندو در هراس از هر نوع تغیر که قادر به درک انتزاعی آن نمی باشند .خود به عامل انفعال و بازتاب های منفعلانه ،عافیت طلبی و عدم باور به قدرت تعین کننده و  سرنگون سازمردم در برابر حکومت آخوندی بدل می شوند.
فداکاری وجان بازی ، جان های عاشق وروشن جنبش مهسا که در آرزوی ساختن جامعه ای نو،مبتنی بر سکولاریسم و دمکراسی وحکومت بر آمده از دل یک انتخابات آزاد جان خود بر دست گرفته وبمیدان در آمده اند بی جواب می ماند .
در چنین فضای بی اعتمادی به نسل جدید ،پراکندگی اپوزیسیون پر مدعای وراج ،بی عمل که خرابی ایوان می بیند اما هنوز در بند نقش ایوان است !عملاجنبش ازرفتار باز می ماند.خیزش بزرگ یک نسل بدلیل همین عدم حمایت عمومی به شدید ترین وحهی سرکوب می شود. حاکمیت کودک کش جری تر می گردد.شروع به گذراندن قوانین جدید از مجلس بی همه چیز، جیره  خوار حکومت می کند.دست به تسویه دانشگاه ها می زند با وقاحت حاصل از دریده شدن آخرین پرده شرم وحیا. مداحان را بر جای استادان صاحب نام دانشگاه می نشاند ودر یک قلم سه هزار پانصد استاد اخراج می کند و وابسته گان خود را که هنوز دانشگاه تمام نکرده اند جای گزین آن ها می سازد.
زاکانی بی سر وپا را مقام شهرداری می بخشد تا در مملکتی که هر نهاد و فرد مرتبط با دستگاه رهبری وامنیتی خود یک قانون گذار ومجری قانون است. لشگری از زنان عقده ای و کف خیابانی را بعنوان آمران نهی از منگر آتش به اختیاران منسوب زاکانی در مترو ها مستقر سازد وجان فرشته زیبائی که جرمش انتخاب حجاب اجباری وزیبائی بود بگیرند.
در تداوم این جری شدن  بار دیگرسناریو قتل های زنجیری راکه برای مدتی در صندوقچه نهاده شده بود بیرون بکشند و هر چهره سرشناس هنری ،اجتماعی ،سیاسی  معترض مانند داریوش مهر جوئی وهمسرش را کارد آجین کنند. پیام روشن به هر هنرمند وچهره سرشناس معترض حکومت .
بی پروا وبی پاسخ گو بودن به ملت !با دمیدن و دفاع علنی وعملی کردن از جریان های تروریستی چون حماس و شعار محو اسرائیل کشور در آستانه نابودی کامل قرار دهند . 
تمامی این عمل کرد ها تنها از قدرت سرکوب گری ونیروی نظامی حاکم نیست . بخش زیادی به خود ملتی بر می گردد که چنین فجایعی را می بیند ،سرکوب وکشته شدن زیبا ترن فرزندان خود را درجنبش مهسا نظاره می کند .اما د م بر نمی آورد وقدم در میدان نمی نهد .
حاصل عملکرد اپوزیسیونی هست که هنوز چهل سال است روی مبنانی عقیدتی و تشکیل صف مستقل با حدود وثغور تعریف شده ،باد دادن خرمن بیست هشت مرداد سخت درکاراست. دوران پهلوی که جای خود دارد . حکومت آخوندی سرخوش از این فضا واز این اپوزسیون سرگرم جهاندن و تاختن در میدان .
لشگر اشرف افغان به در وازه های اصفهان رسیده بود .بشاه سلطان حسین هشدار می دادند "شاه دشمن پشت دروازه های اصفهان است !" او در جواب کاغدی را که روی آن با خط زیبا در حال نوشتن اصفهان بود نشان می داد و می گفت "ببنید چه اصفهانی می نویسم . قاتلان قانونی در خیابان ها می گردند .پشت در خانه های معترضان می ایستند .اما چه باک ببیند مااپوزیسیون چه ایرانی می نویسیم!

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید