
چه دیدند شیاطین
در زلف معصوم من.
خاطراتم را
کدامین هیولا بلعیده است.
بنگرید مرا.
خفته ام
با مغزی مرده. قلبی خسته
وگیسوانی ازاد،




تندیس تن تو...
آویز گردن خدای گورکن است...
که در طواف وطهارت...
حسرت هستی...
در لاله ی گوش گلبنی بچکد...
ودر برج های بی گمان...
بوی عود وعبادت...
در تعفن تباری بپیچد...
که فصل های بی تکرار...
فاصله هارا انکار کنند





کانون نویسندگان ایران درگذشت یداله رؤیایی را به خانوادهی او، به دوستان و دوستدارانش و به جامعهی ادبی و فرهنگی مستقل ایران تسلیت میگوید