رفتن به محتوای اصلی

افغانستانی‌ها و مساله‌ی بغرنج تحصیل در ایران

افغانستانی‌ها و مساله‌ی بغرنج تحصیل در ایران

جغرافیای رنج:
در اردیبهشت‌ماه سال جاری، رسانه‌های افغانستانی گزارشی هولناک از کشته شدن ۱۶ نفر و ناپدید شدن ۲۰ نفر از شهروندان افغانستانی در مرز ایران و افغانستان، با حمله‌ی مرزبانان ایرانی منتشر کردند. واکنش دولت افغانستان به این گزارش، تشکیل هیاتی برای بررسی این واقعه بود. هیاتی که پس از بررسی‌های اولیه، اسنادی دال بر صحت خبر و دست داشتن مرزبانان ایرانی در این فاجعه به دست آورد. این اسناد شامل اظهارات ۱۶ نفر که از این واقعه جان سالم به‌در‌برده ‌بودند و همچنین تطبیق این اظهارات با شواهد میدانی بود. اما مسئولین وزارت امور خارجه‌ی ایران، که از زمان انتشار خبر آن را تکذیب کرده بودند، زیر بار پذیرش مسئولیت این فاجعه نرفتند و حتی اسناد موجود را تکذیب کردند! همچنین رسانه‌های نزدیک به حکومت به طرق غیر رسمی، آمریکا را مقصر قتل شهروندان افغان معرفی کردند؛ ادعایی غیر رسمی که با شواهد موجود همخوانی نداشت، اما برای راضی‌کردن هواداران حکومت، لازم و ضروری به نظر می‌رسید.

تقریباً یک ماه پس از این اتفاق تلخ، تیراندازی نیروهای پلیس به خودروی حامل مهاجرین افغانستانی موجب شد سه نفر از سرنشینان این خودرو، زنده زنده در آتش بسوزند. اینبار نیروی انتظامی با توجه به بروز این رخداد در خاک ایران مجبور شد مسئولیت واقعه را به عهده بگیرد.

این دو واقعه در سال جاری، تنها موارد خشونت علیه مهاجران افغان در ایران نیست. از دوران جنگ‌های داخلی افغانستان در سال‌های ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۶، افغانستان رنگ آرامش به خود ندید. تعداد زیادی از اتباع این کشور، در این سی و هشت سال به کشورهای مختلف مهاجرت کردند. ایران، به دلیل مرز مشترک وسیع با این کشور، و سهولت ورود، مقصد بخش عمده‌ی مهاجران افغانستانی شد. بیش از سه ملیون نفر از شهروندان افغانستانی در دوران جنگ داخلی افغانستان به ایران پناه آوردند. اما نقص قوانین مهاجرت برای فراهم ساختن یک زندگی متعارف و غلبه‌ی ایدئولوژی نژادپرستانه موجب شد در این سال‌ها ایران به جغرافیای رنج برای افغانستانی‌ها بدل شود. طبق آخرین آمار «وزارت امور مهاجرین و عودت کنندگان جمهوری اسلامی افغانستان» که در سال ۱۳۹۷ منتشر شده است، در حال حاضر حدود یک ملیون و پانصد هزار نفر از اتباع افغانستان، با مدارک قانونی و حدود یک ملیون نفر بدون مدارک قانونی در ایران زندگی می‌کنند.

جدول ۱ - مهاجران افغانستی قانونی، به تفکیک نوع مدرک

نوع مدرک

تعداد

افراد دارای کارت آمایش و پناهندگی

۹۳۰ هزار نفر

مهاجرین دارای پاسپورت و ویزای موقت

۴۵۰ هزار نفر

مهاجرین دارای پاسپورت ایرانی و یا اقامت دائم

۴۰ هزار نفر

مهاجرین دارای پاسپورت و بدون ویزا

۷۰ هزار نفر

جمع کل

۱ ملیون و ۴۹۰ هزار نفر

البته، آمار مهاجران بدون مدرک چندان قابل اعتماد نیست. چرا که هیچ مرجعی، سرشماری دقیقی در مورد این مهاجران ندارد. همچنین سازمان جهانی مهاجرت در گزارشی که در روز دوشنبه، ۹ تیرماه ۱۳۹۹ منتشر کرده، اعلام کرده است «اخراج» مهاجران افغان از ایران، شدت و سرعت بیشتری پیدا کرده است. طبق این گزارش از آغاز سال میلادی جاری تاکنون ۳۵۱ هزار و ۷۴۴ مهاجر از مرزهای نیمروز و هرات به افغانستان بازگشته‌اند. این سازمان تاکید کرده که بیش از ۹۷ هزار نفر به صورت اجباری از ایران اخراج شده‌اند.

بنابراین با توجه به رقم قابل ملاحظه‌ی بازگشت و اخراج مهاجران افغان از یک سو، و البته تعداد افغانستانی‌های وارد شده به ایران از سوی دیگر، می‌توان قاطعانه مدعی شد که ارقام ارائه شده در مورد تعداد مهاجرن غیر قانونی یا ثبت‌نشده، قابل اعتماد نیستند.

علت تعداد بالای مهاجران غیر قانونی، دشواری‌های روند دریافت کارت آمایش و پناهندگی است. سکونت افغان‌ها در برخی استان‌ها، اکیداً ممنوع است. این لیست شامل استان‌های آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، اردبیل، زنجان، کردستان، کرمانشاه، ایلام، لرستان، چهارمحال و بختیاری، کهگیلویه و بویراحمد، گیلان، مازندران، سیستان و بلوچستان، هرمزگان و همدان می‌شود. اما گاه و بی‌گاه تغییراتی در این لیست طولانی ایجاد می‌شود. از طرف دیگر، حتی در استان‌های مجاز نیز، دریافت کارت آمایش به سادگی صورت نمی‌پذیرد. از مدارک لازم برای دریافت کارت آمایش و پناهندگی، داشتن برگه‌ی عبور معتبر است. این در حالی است که بخش عمده‌ی مهاجران افغان، بدون پاسپورت و ویزا و از مرزهای شرقی وارد کشور می‌شوند. بنابراین طبیعی است که برگه‌ی معتبری برای حضور در ایران نداشته باشند. حتی به فرض تامین دو شرط فوق، داشتن کارت آمایش و پناهدگی، یک بدبختی جدید در زندگی افغان‌ها خواهد بود؛ کارفرمای ایرانی، در مشاغلی همچون کارگری ساختمان و باغبانی، به دلیل کمتر بودن دستمزد کارگر افغان و عدم نیاز به بیمه، از این مهاجران استفاده می‌کند. هر جا هم که کارگر و کارفرما به اختلاف بخورند، کارفرما می‌تواند کارگر غیر قانونی را به سهولت اخراج کند. این جنبه‌ها، موجب جذابیت کارگران افغان برای کارفرما می‌شود و داشتن کارت آمایش، و یا اجازه‌ی کار، از جذابیت کارگر افغان برای کارفرمای ایرانی می‌کاهد! در نتیجه افغانستانی‌های مهاجر در ایران، به دلیل نقص قوانین و دشوارتر بودن زندگی قانونی در ایران، عطای کارت آمایش و پناهندگی را به لقای آن می‌بخشند.


محرومیت از خدمات اجتماعی، و زندگی در سایه‌ی هراس از دستگیری، مشکلات عمده‌ی زندگی مهاجران غیر قانونی است. در این میان کودکان، نوجوانان و جوانان افغان ساکن ایران، از حق بدیهی آموزش محروم می‌شوند و در صورت سکونت قانونی هم بهره‌مندی از این حق با دشواری‌هایی روبروست. این در حالی است که در ماده‌ی بیست و هشت کنوانسیون حقوق کودک، مصوب نوامبر ۱۹۶۸، بر آموزش رایگان و همگانی در دوران ابتدایی و در دسترس بودن آموزش متوسطه و تکمیلی برای «همه‌ی کودکان و نوجوانان» تصریح شده است.

در این مقاله، به طور مشخص، به نسبت مهاجران افغان و آموزش در ایران پرداخته خواهد شد.

«طرح فرمان»، یک بام و دوهوای تبلیغاتی!:
مساله‌ی تحصیل دانش‌آموزان افغان، از ابتدای مهاجرت افغانستانی‌ها به ایران، با دشواری و پیچیدگی مواجه بود. مهاجران غیر قانونی، تحت هیچ شرایطی نمی‌توانستند فرزندانشان به مدرسه بفرستند و در مورد مهاجران قانونی هم به دلیل نقص قوانین، با ثبت نام یا عدم ثبت نام دانش‌آموزان کاملاً سلیقه‌ای برخورد می‌شد. با آغاز دوران اصلاحات و شکل‌گیری نسبی جامعه‌ی مدنی، برخی تشکل‌های مردم‌نهاد، با امکانات و ظرفیت بسیار محدود، آموزش برای کودکان افغان را در دستور کار خود قرار دادند. اما اولاً این امکانات در قیاس با کمیت جامعه‌ی هدف این تلاش‌ها، بسیار محدود بود و دوماً وزارت آموزش و پرورش، زیر بار رسمی انگاشتن این آموزش‌ها نمی‌رفت. در واقع عملاً از زمان ورود مهاجران افغانستانی به ایران تا سال ۱۳۹۴، هیچ قانون مشخصی برای ثبت نام کودکان افغانستانی در مدارس ایران وجود نداشت.

اما رشد سازمان‌های مردم‌نهاد و شناخت دقیق‌تر مشکلات مهاجرین افغان در ایران توسط جامعه‌ی مدنی و تبدیل تدریجی استراتژی «تامین امکانات آموزشی برای کودکان افغان، با امکانات حداقلی و محدود» به استراتژی مبارزه برای حق آموزش این کودکان، در سال ۱۳۹۴ حکومت را مجبور به یک تغییر موضع و موقعیت در مورد مساله‌ی آموزش کودکان افغان کرد.

در نامه‌ای که رهبر جمهوری اسلامی در اردیبهشت سال ۱۳۹۴ و خطاب به وزارت آموزش و پرورش نوشت آمده است «هیچ کودک افغانستانی، حتی مهاجرینی که به‌صورت غیرقانونی و بی‌مدرک در ایران حضور دارند، نباید از تحصیل باز بمانند و همه آنها باید در مدارس ایرانی ثبت‌نام شوند.» محتوای این نامه، بعدها تحت عنوان «طرح فرمان» به موضوعی در برنامه‌ی آموزش و پرورش تبدیل شد. اما آیا این طرح توانست در واقعیت گره حق آموزش کودکان افغان را بگشاید؟

كیهان ضیایی مهر، رییس هیات مدیره موسسه رویش نهال جوان که از سازمان‌های مردم‌نهاد فعال در زمینه‌ی آموزش کودکان افغان است در این باره می‌گوید: «وظایف آموزش و پرورش در این طرح به خوبی بیان نشده است و این نهاد دولتی بسیاری از وظایف خود را از سمن‌ها انتظار دارد. جمعیت بالای كودكان در مدارس جنوب شهر و بالا بودن هزینه ایاب و ذهاب موجب شد بسیاری از كودكان نتوانند ثبت نام كنند. در طرح فرمان قید شده است هزینه‌ی ثبت نام از خانواده‌های افغانستانی دریافت نشود و این طرح به شكل رایگان برای تمام كودكان انجام شود؛ زیرا بسیاری از خانواده‌ها به دلیل فقر اقتصادی قادر به پرداخت هزینه تحصیل برای كودكان خود نیستند. اما این كودكان به دلیل هزینه‌ی بالا به سختی می‌توانند وارد مدرسه شوند و این در حالی است كه بسیاری از این كودكان نیاز به مددكار در مدرسه هم دارند.»


مساله‌ی دریافت پول هنگام ثبت نام، که حتی در مورد مدارس دولتی هم رواج دارد، اکیداً ناقض اصل سی‌ام قانون اساسی و همچنین بند سوم از اصل سوم قانون اساسی جمهوری است که بر رایگان بودن آموزش تاکید دارند. علاوه بر قانونی اساسی، آیین‌نامه‌ی اجرایی طرح فرمان هم بر رایگان بودن آموزش برای افغانستانی‌ها تاکید و تصریح دارد. اما این قوانین در اجرا، سال‌هاست که بر زمین مانده‌اند. این مشکل به ویژه در مورد افغانستانی‌ها خود را شدیدتر نشان می‌دهد. پدر و مادری که با دستمزدی کمتر از حداقل دستمزد کارگری، و بدون بیمه و خدمات اجتماعی کار می‌کنند، طبیعتاً در تامین هزینه‌های تحصیل فرزندشان با مشکل مواجه خواهند بود. حال شهریه‌ی غیر قانونی مدارس دولتی هم مشکلی بر مشکلات این خانواده‌ها می‌افزاید و اگر نه در قانون، اما در عمل، کودکان افغان را از تحصیل محروم می‌کند.

جلال كریمیان مدیر عامل انجمن دوستداران كودك پویش درباره‌ی طرح فرمان می‌گوید «آیین‌نامه‌ی مصوبه هیات وزیران در خصوص ثبت نام در اجرا مشكل دارد. حداكثر اختلاف سنی با پایه‌ای كه دانش‌آموز ثبت نام می‌شود باید ۲ سال باشد درحالی‌كه كودک بازمانده از تحصیلی داریم كه چهار سال با كلاس اول فاصله سنی دارد كه به همین دلیل ثبت نام نمی‌شود. حداقل حدود ۲۰۰ هزار كودک چنین مشكلی داشتند كه فقط ۳۰ هزار نفر ثبت نام شدند.» نواقص طرح در حدی است که اكبر یزدی مدیر عامل جمعیت دفاع از كودكان كار و خیابان در مورد آن می‌گوید «پس از گذشت ۳۷ سال در خصوص كودكان بازمانده از تحصیل هم اكنون به مرحله‌ای رسیده‌ایم كه اجرای طرح فرمان ۱۰ درصد موفقیت دارد.»

با این تفاصیل به نظر می‌رسد طرح فرمان، چیزی بیش از یک طرح سیاسی-تبلیغاتی نیست و تامین حق بدیهی آموزش کودکان افغان را مد نظر ندارد. پس از انتشار حکم حکومتی ثبت نام کودکان افغان در مدارس، در دیدار معاون رئیس اجرایی دولت افغانستان با وزیر آموزش و پرورش ایران مطرح می‌شود که مشکل ثبت نام کودکان افغان به طور کامل حل شده است و همین مساله می‌تواند اماره‌ای بر این موضوع باشد که طرح فرمان در واقع ابزاری برای تقویت دیپلماسی میان ایران و افغانستان بود.



مشکل تنها ثبت نام نیست:
مدرسه در جامعه‌پذیری و رشد و تکوین هویت فرد، نقش اساسی دارد. اما همین بستر هویتی برای کودکان و نوجوانان افغان در مدارس ایران، با توجه به «دیگری‌سازی» آن‌ها به دلیل نواقص سیستم آموزشی و زمینه‌های فرهنگی «دیگری‌ستیزی» به عنصر مخرب هویت این کودکان و نوجوانان بدل می‌شود. در واقع مشکلات کودکان و نوجوانان افغان با ورود به مدرسه حل نمی‌شود. بلکه شکل جدیدی از مشکلات برای آن‌ها آغاز می‌شود. در سیستم آموزشی فعلی ایران، حتی به فرض ثبت‌نام دانش‌آموزان افغان، قوانین آن‌ها را دانش‌آموزان درجه‌ی دو محسوب می‌کند و در برخی موارد با اهمیت با آن‌ها «تبعیض‌آمیز» برخورد می‌شود. به عنوان مثال:

یک- رشته‌های «فنی و حرفه‌ای» و «کار و دانش» به این دلیل در سطح متوسطه‌ی نظام آموزش ایران تعبیه شدند که رشته‌های نظری در سطح دیپلم و حتی آموزش عالی، پاسخگوی نیازهای حرفه‌ای و توانایی‌های دانش‌آموزان برای ورود به بازار کار نبودند. دوطلبان این رشته‌ها می‌توانند در دوران دبیرستان و به‌جای رشته‌های ریاضی، تجربی و علوم انسانی، در یکی از مهارت‌های عملی ارائه شده در مدارس فنی و حرفه‌ای و یا کار و دانش تحصیل کنند و دیپلم مرتبط با آن مهارت را دریافت کنند. اما ورود به این مدارس برای دانش‌آموزان افغان ممنوع است.

دو- بخش‌نامه‌ی آموزش و پرورش همچنین تحصیل در مدارس تیزهوشان را برای دانش‌آموزان افغان ممنوع کرده است.

سه- بدتر از دو مورد فوق، شرکت دانش‌آموزان افغان در المپیادهای علمی و ورزشی، اردوهای علمی و تفریحی و همچنین تشکل‌های مدرسه ممنوع است. این مورد اخیر شامل تمام مدارس کشور و تمام سطوح تحصیلی می‌شود و ذهنیت حاکم بر این قانون، عملاً درجه دو دانستن دانش‌آموزان افغان است. از طرف دیگر امکان پرورش استعدادهای توانمند چه در زمینه‌ی علمی و چه در زمینه‌ی ورزشی از وظایف آموزش و پرورش است که با این تبعیض علنی نسبت به این دانش‌آموزان، از آن سرباز زده‌ می‌شود.

محتوای آموزشی در نظام آموزشی ایران نیز یک مشکل دیگر است. محتوای آموزشی متمرکز که تنوع را حتی در میان فرهنگ اقوام مختلف ایرانی به رسمیت نمی‌شناسد، در میان دانش‌آموزان افغان موجب طرد و دلسردی آن نسبت به آموزش می‌شود. محتوای کتاب‌های درسی به‌ویژه در دروسی همچون ادبیات و تاریخ، در موارد گونان در ارتباط با مطالب مرتب با کشور افغانستان «محدود» و «پرچالش» است.


 

دانش‌آموزان افغان و مشکل هویت:
حضور طولانی مدت مهاجران افغان در ایران همواره با تلاش آنان برای ادغام در جامعه‌ی ایران از یک‌سو و روحیه‌ی «فروترستیزی» و «دیگری‌ستیزی» از سوی جامعه میزبان مواجه بوده است. سیاست‌های رسمی نیز توجیه‌گر و گاه حتی محرک رفتارهای نژادپرستانه از سوی اقشار مختلف مردم بوده است.

حضور طولانی مدت خانواده‌های دانش‌آموزان مهاجر در ایران و تحصیل آنان در مدارس کشور علیرغم وجود فضای پر تنش اجتماعی مانع از ادغام آنان در جامعه میزبان نشده است. فرانتس فانون در مطالعه‌ی استعمار الجزایر که به اشغال ۲۲۱ ساله‌ی این کشور توسط فرانسه منتهی شده بود، به شکل‌گیری هویت دوگانه در جوانان الجزایری در مواجه با خانواده‌های فرانسویان اشغالگر می‌پردازد. هویت پیچیده و متناقض جوانانی که از یک‌سو به مدرنیسم رایج در زندگی فرانسویان دلبستگی دارند و از سوی دیگر پایشان به زنجیر سنت‌های خانواده‌ها بسته است. مهاجران در مهاجرت خود به ایران به واسطه‌ی مشقت این جابجایی و زندگی در فضاهای تنگ حواشی شهرهای بزرگ مجبور شدند افراد مسن خانواده را با خود نیاورند و این امر موجب تبدیل خانواده‌های گسترده به هسته‌ای و کاهش فشار تداوم سنت‌ها بر خانواده شد. تمایل گسترده در میان کودکان، نوجوانان و جوانان افغان به تحصیل و پیشرفت، یکی از نمود‌های این تلاش در تحول فرهنگی است. خانواده‌های این دانش‌آموزان، که به دلیل جنگ و بحران‌های متعاقب آن از خانه و کاشانه‌ی خود آواره شده بودند، در سال‌های آغازین ورود به ایران درگیر یافتن «لقمه‌ای نان» بودند. لقمه نانی که به دلیل سیاست‌های حاکمیت در استفاده از نیروی کار ارزان‌ آن‌ها به دشواری تامین می‌شد. اما کودکان، نوجوانان و جوانان امروز افغان، دل در گروی آینده دارند و داشتن تحصیلات را شرط پیشرفت و موفقیت می‌دانند.

از طرف دیگر، نسل‌های دوم و سوم مهاجران افغان، برخلاف خانواده‌هایشان شاهد رنج‌های جنگ در کشور افغانستان نبوده‌اند. بنابراین دلبستگی بیشتری به افغانستان، نسبت به خانواده‌هایشان دارند. آرزوی ساختن افغانستان، با توجه به مصائب مهاجرت، یک مشخصه‌ی هویتی با اهمیت در نسل‌های دوم و سوم مهاجران افغان در ایران است.

اما علاوه بر مشکلاتی که در بخش پیشین به آن‌ها اشاره شد، برخوردهای معلمان، مدیران و دانش‌آموزان ایرانی با مهاجران، شکل‌گیری هویت در آن‌ها با دشواری مضاعف روبرو می‌کند.

دانشجویان افغان، کلافی سردرگم:
مهاجران افغانستانی برای ادامه‌ی تحصیل خود در دانشگاه‌های ایران، تنها مجاز هستند شهرهایی را به‌عنوان شهر محل تحصیل انتخاب کنند که برای مهاجران، اجازه‌ی اقامت در آن وجود داشته باشد. تردد و اسکان مهاجران، حتی با داشتن کارت اقامت قانونی در برخی شهرهای ایران ممنوع است و بنابراین دانشجویان افغانستانی نمی‌توانند در آن شهرها به تحصیلات دانشگاهی خود ادامه دهند.

پذیرش اتباع غیر ایرانی در رشته‌هایی که منجر به ایجاد تعهدات استخدامی برای جمهوری اسلامی ایران شود، ممنوع است. علاوه بر این رشته‌های تحصیلی: فیزیک اتمی، فیزیک هسته‌ای، فیزیک مولکولی، فیزیک ذرات بنیادی، مهندسی پلاسما، مهندسی ایمنی(گرایش بازرسی فنی و حفاطت هواپیما)، مهندسی تعمیر و نگهداری(بالگرد و هواپیما)، مهندسی هوافضا، مهندسی هوانوردی، علوم نظامی، الکترونیک هواپیما، مراقبت پرواز، فناوری اطلاعات(گرایش مخابرات امن) و مهندسی کامپیوتر(گرایش رایانش امن) برای اتباع غیر ایرانی ممنوع است.

با تمام این محدودیت‌ها، در هر سال بیش از ۹۰۰ دانشجوی افغانستانی در رشته‌های مختلف دانشگاهی ثبت‌نام می‌کنند. اما این‌ها تنها مشکلات دانشجویان افغان نیستند. از سال ۱۳۹۱ وزارت خارجه‌ی افغانستان، داشتن شناسنامه‌ی افغانستانی را برای گرفتن پاسپورت تحصیلی الزامی کرد. داشتن این پاسپورت برای ثبت نام در دانشگاه‌های ایران ضروری است. درحالی‌که بیشتر دانشجویان مهاجر ساکن ایران، شناسنامه‌ی افغانستانی ندارند. اگر آن‌ها برای گرفتن شناسنامه از ایران خارج شوند، کارت اقامت آن‌ها باطل می‌شود و نمی‌توانند به ایران بازگردند!

احتمالاً در این میان مهم‌ترین موضوع، هزینه‌های آموزش عالی برای دانشجویان افغان باشد. وزارت علوم، تحصیل رایگان در دانشگاه‌های دولتی را حق مهاجران افغان ساکن ایران نمی‌داند. از طرفی تامین بورسیه‌ی تحصیلی برای دانشجویان افغان ساکن ایران در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد لغو شده است. بنابراین دواطلبان افغان ورود به دانشگاه‌ها تحت هر شرایطی، ولو کسب رتبه‌های برتر، مجبور به تقبل شهریه‌های سنگین دانشگاهی هستند.

سال گذشته، منصور غلامی وزیر علوم، در پاسخ به سوال خبرنگاری در مورد عدم بورسیه اتباع بیگانه و عدم صدور بورس برای ۳۹ دانشجوی افغانی که همگی جزو رتبه های اول و دوم کنکور بودند، گفته بود «دو نوع بورسیه در کشور ما وجود دارد، نوع اول افرادی از کشورهای دیگر با بورسیه دولت جمهوری اسلامی ایران که در کشور ما تحصیل می‌کنند و روال قانونی‌اش این است که ابتدا باید فرآیند قانونی و اداری‌اش طی شود تا بتوانند ویزای ورود به کشور را بگیرند. یک سری از اتباع افغانستانی در کشور ما حضور دارند که والدین آنها در ایران زندگی می‌کنند. این بچه‌ها در ایران بزرگ شده و زندگی می‌کنند و در آزمون کنکور قبول شده‌اند. الزاماً پذیرفته شدن این افراد در کنکور به معنای بورسیه شدن آنها نیست. این‌ها مثل بچه‌های خودمان هستند با این تفاوت که چون اتباع ایرانی نیستند آموزش رایگان شامل حال‌شان نمی‌شود. اگر این‌ها متقاضی بورسیه باشند باید به دلیل خاص آیین‌نامه‌ای وزارت علوم به آنها بورسیه بدهد که در برخی شرایط امکان پذیر نیست، به عنوان مثال وزارت علوم در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد بورسیه داخلی نمی‌دهد.»


پیچیدگی‌های ورود دواطلبان افغان ورود به دانشگاه، به سد بزرگ «آموزش کالایی» می‌رسد. در سیستم آموزشی فعلی، توانایی‌های علمی و استعداد دانشجویان افغان اهمیتی ندارد. تنها چیزی که وزارت علوم چک می‌کند، موجودی جیب این دانشجویان است. دانشجویانی که با آروزی ساختن دوباره‌ی وطنشان، راه تحصیل تا حد آموزش عالی را طی می‌کنند، با دیواری به نام آموزش پولی مواجه می‌شوند که عبور از آن با توجه به وضعیت اشتغال افغانستانی‌ها در ایران، بسیار دشوار است.

بازماندگان از تحصیل؛ از کارگری تا جنگجویان در سوریه:
وقتی از کودکان بازمانده از تحصیل افغان صحبت می‌شود، ذهن‌ها سمت کودکان فال‌فروش، واکسی، دستفروشان مترو، کارگران ارزان کشاورزی و چیزهایی شبیه به این معطوف می‌شود. تصویری کلیشه‌ای و شوربختانه تلخ و واقعی که در این سال‌ها در ذهن‌ها نقش بسته است. دشواری تامین معیشت خانواده‌های افغان، آن‌ها مجبور می‌کند نیروی کار فرزندانشان را برای تامین یک زندگی بخور و نمیر بفروشند. مساله‌ی کودکان کار پیوندی مستقیم، سرراست و دیدنی با فقر دارد و در مورد خانواده‌های افغان، عموماً فقر سرنوشت محتوم آن‌هاست و کار کردن کودکان الزامی برای ادامه‌ی زندگی!

سازمان دیدبان حقوق بشر در سال ۲۰۱۷، در گزارشی به به اعزام نوجوانان افغان زیر ۱۸ سال به جنگ در سوریه اشاره کرده است. دیدبان حقوق بشر می‌گوید کارشناسانش با بررسی سنگ قبرهای موجود در گورستان‌های محل دفن کشته شدگان جنگ سوریه، حداقل قبر هشت مهاجر افغان زیر ۱۸ سال را شناسایی کرده‌اند. این نهاد حتی با اتباع افغانی که در سوریه جنگیده‌اند گفتگو کرده و آن‌ها هم تایید کرده‌اند که سربازان ۱۶ و یا ۱۷ ساله‌ی افغان را در پادگان‌های آموزشی جهت اعزام به سوریه به چشم خود دیده‌اند.

در سال‌های جنگ سوریه، گزارشات متعددی از شرط شرکت در جنگ برای صدور اجازه‌ی اقامت افغان‌ها منتشر شده است.

نتیجه‌گیری:
جنگ داخلی در افغانستان، قدرت گرفتن طالبان در دعوای میان آمریکا و شوروی، حمله‌ی آمریکا به افغانستان به بهانه‌ی «خطر تروریسم»، و در نهایت رشد تخاصم میان اقوام افغانستانی، خلاصه‌ای از تاریخ معاصر افغانستان است. تاریخی که از افغانستان ویرانه‌ای جنگ‌زده بر جای گذاشته است و شهروندان آن را مجبور به مهاجرت کرده است. در این میان ایران پس از پاکستان، دومین مقصد مهم افغان‌های مهاجر بوده است.

روند کالایی‌سازی آموزش در ایران که حتی تحصیل را برای ایرانی‌ها به یک کالا و موهبت لوکس تبدیل کرده است، از یک‌سو و دشواری‌های اقتصادی مضاعف زندگی افغانستانی‌ها از سوی دیگر، به دست آوردن حق بدیهی تحصیل را برای این مهاجران به یک هزارتوی پیچیده تبدیل کرده است.

از طرف دیگر، حکومت‌های «دیگری‌ستیز» در همه جای دنیا، ترجیح می‌دهند مهاجران، این ضعیف‌ترین بخش از جامعه را همواره ضعیف و شکننده نگاه دارند و حتی در بحران‌های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، برای فرار از مسئولیت، مهاجران را مقصر نقص اوضاع نشان دهند. این گرایش را به‌ویژه در دهه‌های هفتاد و هشتاد شمسی در شیوه‌ی خبررسانی‌ها و «شیطان‌سازی» از افغان‌ها، به وضوح شاهد بوده‌ایم. روندی که موجب شکل‌گیری برخی تمایلات «افغان‌ستیز» در برخی اقشار مردم ایران شد.

دانش‌آموزان و دانشجویان افغان، به عشق و آرزوی ساختن وطنشان تحصیل و تلاش می‌کنند. تلاشی که به طرق مختلف با سنگ‌اندازی و محدودیت مواجه می‌شود...

منابع:
۱ - آمار وزارت امور مهاجرین و عودت کنندگان جمهوری اسلامی افغانستان

۲ - قوانین اداره کل امور اتباع و مهاجرین خارجی وزارت کشور

۳ - سلیمانی، توران. بررسی مشکلات و چالش‌های تحصیل دانش آموزان مهاجر افغانی پسر. سومین کنفرانس بین المللی نوآوری و تحقیق در علوم تربیتی، مدیریت و روانشناسی. ۱۳۹۸

۴ - فانون، فرانتس/ کاردان، محمدامین. استعمار میرا. انتشارات خوارزمی. ۱۳۵۶

۵ - میرزایی، حسین. بررسی انطباق تحصیلی مهاجران افغانستانی در ایران. فصلنامه مددکاری اجتماعی، دوره: ۳، شماره: ۱۱. ۱۳۹۶

۶ - خبرگزاری دویچه‌وله

منبع:
فصلنامه‌ی مُروا شماره پنجم - تابستان ۱۳۹۹

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید