رفتن به محتوای اصلی

زبانِ سیاست واقتدار

زبانِ سیاست واقتدار

«سیاست» را کاهی به «علم» یا «فن» و حتی «هنر» مدیریت وکنارآمدن با شرایط ـ نیزـ تعریف کرده اند وزبان آن هم ـ قاعدتاً ـ و بنا به ضروتهایی متناسب با شرایط تغییر کرده و درصورت عقلانی شدن و فهم یا درک شرایط درپروسه ای نه چندان ساده، منجر به تغییر و تحول در رفتار و منش سیاسی شده است.

زمانی که «سیاست» میدانی می شود و به اصطلاح خود را وارد گود وکارزارزندگی ـ سیاسی ـ می کند، طبعاً انتظارات و مطالباتی را از مدعی درگیر در گود سیاست دارد و قطعن در این میدان و میان کسانی حرفی برای گفتن خواهند داشت که درکارزار سیاست و علم گفتگو و مدارا، «ورزیده» شده و با اعتمادبه نفس وارد میدان و کارزار می‌شوند.

«سیاست» تنها «علم» یا آشنایی به «فن» و«هنر» زبان و کلام نیست(!) بل فراتر، کاربردی کردن وبیشتر«عملی» کردن: «اراده» یا «ایده»ی قابل لمس و اتکا در میدان داغ و شکننده ی شاخ و شانه ها و کشت و کشتارها و خونهایی است که هرآن نفسِ عقل وخرد آدمی درآن به یغما می رود نیز است.

ـ درترازوی «خرد» واندیشه، حرفها متعادل ورام شده ـ چون بارانی نرم دروزشی ملایم وبا صبوری، جانِ سخت جان ترین صخره ها را درجان خود آّب کرده و رام می کند وازدرون و بیرون پیکر صخره را درخود پیچیده ودرمیان آغوشش آرام ورامش می کند وگاه چون باران ونسیم برصخره ها می تازند، نه اینکه درنهاد خویش ازآب وقطرات نرم و زندگی بخش عاری می شود یا ازلطافتِ اکسیژنِ جاری خالی. صخره ها وکوه هایی که درمقابل لطافت زندگی وهستنی باران ولطافت آب قرارمی گیرند دربرابرنرمی ولطافت آن ـ درنهایت ـ تسلیم مطلق می شوند.

ـ "مسلخ عشق" جایگاه ومیدانی بود وهست که ازمیانِ خاکسترش پیوسته سیمرغ عقلانیت وخرد وقلبِ تپنده ی عشقی متقاوت درسیمای رنگهای گوناگون به «خود» آمده و اوج گرفته.

«عشق» و«خردِ» درمقابل سلاخی، سماجت، بی رحمی وددمنشی، جنسِ ملایم خود را ازدست نمی دهد، چراکه جنسِ «عشق» و«خرد» درذات خویش مداراگر، ویکی ازویژه های اونیزدرصبوری، تعامل وبخشش هست. پیشه ی عشق فداکاری و فدایی گری هست.

ـ در«داروینیسم» سیاسی «قدرت» شرط بقا وماندگاری است. مدافعین «داروینسم» درحیطه های اقتصاد، اجتماع وسیاست، با استباط واستنداج ازتحقیقات ونتایجِ برگرفته ی چارلزدارین از« تئوری ی بقا» ووصل وبسط آن به امورعمومی، به شکل گیری توحش سرمایه داری وفلسفه ی رقابتی دراشکال گوناگونش یاری بسزایی کردند.

«اصل» و اندیشه ی «رقابت» بطورکلی سازگار با مدنیت زیستی و فرهنگ صلح محورانسانی نیست، و واژه هایی مانند «رقابت سالم» تنها از فریبِ نفس و نفسِ سودمحورِسرمایه داری مایه می گیرند .

بااراده و رویکرد صلح وتعامل جهانی باید مفاهیم رقابتی ازشکل شمایل کنونی خارج شده و فرهنگ وواژه هایی چون«رفاقت» ، «تعامل» ، «توافق» ، «تعادل» و از این دست به مرور و اما آگاهانه و درپروسه ای قابل فهم جایگزین واژه ی «رقابت» تخریب گر و ویران کننده شوند.

------------------

بطورکلی درمیانِ چالش ها و پروسه ها، «مفاهیم» شکل می گیرند، به انستیتوهای مطالعاتی راه پیدا می کنند و سپس به واسطه ی رسانه ها وارد فرهنگ سیاسی اجتماعی می شوند و در طول زمان و متناسب با مکان و با سیاستگذاری هایِ جهت داروبرنامه ریزی شده ی دولت ها به دیسکورزهای محافل برای تاثیرو یا تغییر در رویه و فکراجتماع و فرهنگ ، وارد کارزار امور می شوند .

دراین میان«اقتدار» یکی از مفاهیمی هست که ـ پیوسته ـ و در طول زمان بر جذابیتش افزوده شده. نه تنها وصرفاً به لحاظ مفهومی، بل به جهت برخورداری ازویژه گی منحصر به خود و جذاب، و در کششی که به یکی ازنیازهای اساسی انسان یعنی «قدرت» طلبی یا «سلطه»جویی اونیزپاسخ می دهد، هم هست که این نیاز و ویژگی طبیعی همواره مورد توجه قرارگرفته و یا همواره برجذابیت و کنش گریِ وسوسه کننده اش افزوده شده است.

«قدرت» طلبی و «سلطه» جویی از دیرباز مورد توجه و علاقه ی هرکس و در هرمحفلی بوده و این گرایش یا «نیاز» طبق روال ـ همچنان ـ هماهنگ با تغییروتحولات عمومی، متناسب با زمان و مکان و با چهره ای ـ شاید ـ متفاوت، خود را پر انرژی تر از گذشته نشان می دهد.

طبعاً کسانی که دراین میان، آشنا و وارد به قاعده ی بازیِ «قدرت» هستند، در زمین و میان بازی «قدرت» تقسیم شده، درمیان «قدرت» بُر می خورند و درصورت بهره گیری ازامکانات و استعداد های فردی، می توانند به یکی ازبازیگران یا کارگردانان «مقتدر» محافل قدرت و سپس در پروسه ای به فرد برگزیده ی مقتدر و شاخص زمان خود تبدیل شوند.

مفهوم «اقتدار» را نباید با واژه ی «جاه »طلبی اشتباه گرفت. اراده ای که کنش به اقتدار می کند ازنیاز و جبر مادی شدن ایده آلها و آرمانهای ـ فردی شده ی اشخاص با کاربست لوازم ،لزوماً مشروع برای دستیازی به قدرت سود می جوید. اقتدارِ ازاین جنس به واقع  زمانی شکل می گیرد و به «خود» و «من» خویش معنی می دهد که ابتدا از«خود مادی» یا «جاه» و «اِگو» تهی و عاری می شود. این جنس «فدایی» گری، طلبی هست ذاتی درانسان برای باروری و جهت معنوی شدن و ستاندن اراده و شجاعتی متعالی تردرخود و برای عبورازگردنه ها صعب العبور با گردنکشان تبهکار و بی رحم.

ـ درمقابل اراده ای که کنش به اقتدار درصلح وتعادل می کند، اراده ای از جنس متفاوت، با کنش به «جاه» وِ سلطه، به جنگ وستیز به تسخیرحیات درمقابل پرگونه گی و تکثر آرا و عقاید قرارمی گیرد.

درادبیات سیاسی در کاربرد مفاهیم ، اغلب، باتوجه به اراده و غلبه ی اراده ی «جاه» طلب و «سود» محور و«انباشت» گرا، ملا حظات مذکور درنظرگرفته نمی شود ولذا ناآگاهانه مرزهای فهم مخدوش شده و حقیقت درک و انگاره قربانی ناآگاهی و کج فهمی شده و «مفاهیم» با ترجمان و درک نادقیق درقالب واژه هاازنظر پنهان می ماند.

بازی با مهره ها با دست خالی در زمانه ی پرچالش، « هنرسیاست» با گزینه های صحیح سیاسی و انتخابِ به جای ِافرادی است که به واسطه آن بتوان تضمین به فهمِ اراده و روح ملتی درکشوری را در «اقتدار» تعریف شده تصویر و تضمین و تامین کرد.

---------------------

درساختارهای پر«اما» و «اگر» رسانه های با «اما» و «اگر» نیز درشکل دادن وبه دامن زدن وگسترشِ تنش ها و شکاف ها، اغلب به رویکرد جاه محوری کمک ویاری، گاه بی چشم داشت، و هم با چشم داشتی می کنند.

اگر رسانه ها را بطورکلی ارتعاش و انعکاس زبانِ افراد، اعضا ونهادها واحزاب ولایه های گوناگون سیاسی اجتماعی واقتصادی دریک جامعه وساختارقانومندِ برخواسته از اراده ی ملی فرض کنیم، طبعاً، رویکرد مطبوعاتی ورسانه ای آنها نیز باید متناسب و قابل فهم و انطباق با دمکراسی واراده ی مذکوردررسانه ها نیزباید باشد.

وقتی رسانه ای خودرا به اراده و زبان بخشی ازفکرولایه های اجتماعی وسیاسی خاصی معرفی می کند، گویی درصدد، «بیان» واعلان و«دفاع» از«حقوق» بخش مورد نظربرآمده وخود را «ملزم» و«متعهد» به دفاع وپاسداری از قشرولایه ی مزبورمی بیند.

«تعهد» و «الزام» به «عدالت» و «آزادی» همواره شعار و آرزوی بسیاری از افراد و جریانات سیاسی بوده و در پروسه های مشخصی نیز با رشد چالشها ودیسکوزها درون ساختاریِ احزاب و مجامع گوناگون فرهنگی، اجتماعی، به پیدایش و شکل گیری رسانه ها یی با رنگ و بوهای متفاوت و مختلفی منجرشده است.

جنسِ فکر و باورها زمانی که به «فصل» بندی و تجزیه یا جدایی، دراصل اندیشه و «ایده»ی اولیه می رسند، نه در صدد جدال با رویکرد «جاه» و «اِگو»، بلکه بیشتر به منطورو جهت «فهم» و درکِ مشترک ـ ابتدا ـ نیاز به فاصله گیری را ضرورتی اجتناب ناپذیرمی فهمند و از اینرو ـ شایدـ احزاب و سازمانهای مذکور، اغلب در یک رو در روییِ ناگزیرِ ـ درون سازمانی وبرون حزبی ـ و اجتناب ناپذیر، گویی دردفاع ازفهمِ اقناع شده و به ثبوت رسیده ی خویش، همدیگررا بیرحمانه، محکوم کرده، یاگاه یکدیگر را به نوعی، روی میزگذاشته و به محاکمه می کشند. دراین پروسه ی تغییر و تبدیل چالشی و نفس گیرـ نیزـ رسانه هایی متناسب، برای نمایندگی افکار و برنامه های مورد نظرشکل گرفته و به دفاع و عرضه ی فکر یا باور مورد نظر، وارد معادلات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و غیره، می شوند.

حال گرداننده گان رسانه ها، کدام و چه رویکرد و سیاستِ «تعریف شده» ی رسانه ای مدون کرده(؟!) سئوال و چالشی است که کارگردانان رسانه ها با توجه به موقعیت خویش، چه به لحاظ حرفه ای، و چه به لحاظ شخصی یا حرفه ای سیاسی که آمیخته ای از دو مورد پیشتر می تواند باشد، دررودرویی با پدیده ی «جاه» و«اقتدار» که خود نیزبخش قابل توجهی از آن را تشکیل می دهند، پی گیری می کنند و درآن کجا قرارمی گیرند(؟!) به نظرمی رسد که باید به آن پاسخ داده شود.

ـ رسانه ها همواره به عنوانِ ستون و بازوی پرقدرت فرهنگ سازی بوده و باقی می مانند. و از درون یک «آشِ» با «اما» و«آگر» وپرآشپز، دیگرباره چه آشی برروی میزخواهد آمد،سؤال و راهی است که بدون شک، امروز رسانه ها درساختنِ «این» یا «آن»« آشپز» و «آش» نقش بلا منازعی را ایفا می کنند.

دیدگاه‌ها

Soltani

رفیق ارجمند ناصر پسانیده؛
با درود و خسته نباشید.
مطلبی که الان روی سایت قرار دارد، هم خوانا و هم قابل فهم است. شاید دستگاه مورد استفاده شما، با سیستم نمایش سایت همخوانی ندارد. لذا با امید به این که مطلب برای خوانندگان سایت خوانا و بدون اشکال است، از حذف آن اجتناب می ورزیم. با احترام.
 

چ., 10.03.2021 - 20:49 پیوند ثابت
ناصر پسانیده

با درود با مخاطبین “به پیش “ وگرداننده گان سایت ،
متاسفانه همانطور ملاحظه می کنید مطلب با ایرادات املایی و ساختاری جدی مواجه هست . این مهم در انتقال مطلب از برنامه ی word با کیبورد فارسی نگار به برنامه ی word دیگر و قدیمی ترمن که ظاهرن قابل انطباق با کیبورد و فارسی نگار دیگرمن در همان برنامه باشد صورت گرفته ، 
متاسفانه با درخواست تقاضای برداشتن مطلب از سایت بدلیل “ در گردش رسانه ای بودن مطلب “ مقاله علی رغم میل من ، بدین شکل نامتقارن و نامفهوم ، میسر نشد. پیشنهاد اصلاح و ارسال مجدد از سوی گردانندگان سایت برای من در کوتاه مدت بدلیل مشغله ی کاری امکان پذیر نیست ... 
با سپاس 
ناصر پسانیده

چ., 10.03.2021 - 10:41 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید