رفتن به محتوای اصلی

چگونه دست انسانی بی پناه بریده می‬شود؟

چگونه دست انسانی بی پناه بریده می‬شود؟

هیچ انسان لینچ شده ای نیست
که من در وجود او کشته نشده باشم.

امه سزر

اره های صنعتی اگر چه با بسته شدن کارخانه جات از کار ایستاده اند. اما هنوز در عرصه قطع دست ویا به قول" رئیسی قاضی القضات حکومت اسلامی نه تنها دست بلکه قطع بازو هم باید فعال باشند.
شاید ایران این سرزمین گرفتار شده به طاعون ولایت فقیه تنها کشوری باشد که در آن اره های صنعتی وظیفه بریدن دست انسانهای بی پناه و عمدتا فقیر جامعه را که از سر ناچاری خلافی بسیار اندک کرده اند نیز بر عهده دارند.
تنها کشوری که جوانی برای تامین دو بسته شیر خشک برای کودکش با سلاحی قلابی نا گزیر از زدن بانک میشود وجزای سخت منطبق با شرعیت اسلام "رحمانی "را متحمل میگردد.
چرا که استبداد بدون قهر امکان پذیر نیست!
به هر میزان که مستبد فردی ناتوان ومتوهم و خود شیفته باشدحتی برای خلافی کوچک مجازات سنگین میکند تا قدرت خود را بر اساس ترسی همگانی تحکیم بخشد.
حکومتی که سنگسارمیکند و مراسم اعدام یک انسان را به مراسمی هستیریک وهیجانی برای عموم تبدیل مینماید.
سرزمینی که کودک همراه پدر به دیدن صحنه اعدام میرود و"خمینی" رهبر انقلابش "جنگ را نعمت میداند."
حکم بر قتل نویسنده ای در کشوری دیگرصادر میکند.به دست خطی جنایت بار امربر اعدام هزاران زندانی میدهد! بی آن که وجدان عمومی که در یک نئشه و بر آمد همگانی طوق بندگی این عقب مانده تاریخی را برگردن انداخته متاثر گردد.
هنوزگورستان خاوران که هزاران جان عاشق و آزادی خواه را در خود جای داده گورستان ناشناسی است که مردمان این سرزمین آن را نمیشناسند!
چه تاریخ غم انگیزی دارد این سرزمین کهن!این "مرز پر گهر" که هر صفحه تاریخش مشحون از فرمانروائی سلاطینی است که پوست میکندند و آدم خوران "چگینی" شان به دستور شاه صفوی این کلب آستان حسین یاعلی فرقی نمیکندانسان مخالف شاه را زنده زنده در حضورش به دندان قطعه قطعه کرده و میخوردند.
حافظه تاریخی این ملت پر ازتصویر مناره های ساخته شده از کله انسان هاست.
پر ازصدای ضجه محکومین دوران قاجار! که زنجیر از منخزین بینی شان عبور داده وکشان کشان از زندان شاهی به طرف میدان توپخانه میکشیدند.
میرغضب مقابل دکان کسبه میایستاده خون بها طلب میکرد. اگر سکه ای به سینی میر غضب نمیافتاد شروع به بریدن گوش ودر آوردن چشم محکوم مینمود. وقتی محکوم به میدان میرسید جز جنازه متلاشی شده ومثله گردیده چیزی ازاو نمیماند.
هنوز در چهار سو های بازار تهران ، زنجان ناله هزاران بهائی که قتل عام گریدند! شمع آجین شده و به چهار میخ کشیده شدند به گوش میرسد. همراه صلوات موذیانه وتائید آمیز بازاریانی که لعنت گویان سرگرم تجارت اند.
ملتی که هنوزسایه فریاد های هولناک زندانیان دوران پهلوی در شکنجه گاه های اوین و کمیته مشترک را در دهلیز های ذهن و گوش خود دارد.
فریاد شکنجه شدگان ! تصویرپا هایی شرحه شرحه شده از کابل.فریاد های تلخ رها شده در تپه های چیتگر واوین که هم دردی عمومی را بر نمیانگیخت !از خودمان بگوئیم که برای آزادی فریاد میکشیدیم. اما زمانی که هویدا این انسان فرهیخته پاک دست و نظامیان را دسته دسته اعدام میکردند اعتراضی نکردیم وتداوم اعدام ها را میخواستیم.چه خشونتی در اندرون ما عمل میکرد!
آیا تمامی این ها به تاریخ پیوسته اند؟
نه نه چرا که تاثیر آن ها در چرخه خشونت سازی ذهن های انباشته از خشونت مردمان این سرزمین حضور دارد ! که در شکلی خشن تر، بدوی تر و جنایت کارانه تر توسط حکومت اسلامی زیر عنوان قوانین شریعت باز سازی واحیا شده است.
احیا شده اند چرا که زمینه احیای آن موجود بود.
شکنجه، زندان ،اعدام ، زور گوئی ،مصلوب الحقوق کردن شهر وندان ،اجحاف در حق زنان ، همه تاریخنا در ذهن این ملت جا افتاده است !
ملتی که از یک طرف در شوری عمومی بزرگترین جنبش ملی و اجتماعی جنبش"مشروطه" جنشی ضد استبدادی را بر پا مینماید! با خواست بر پائی عدالت خانه برای گریز از این همه استبداد. اما هم زمان همان عدالت خواهان خود دست در کار خشونت و اعدامند.کمیته مجازات در کار ترور. جنبشی که هر گز نتوانست از دل خود جمهوریتی مبتی بر حقوق انسانی تکیه داده بر آزادی ودمکراسی بیرون دهد. طی قرن ها چرخه خشونت در روان مردم خشونتی پنهان را جا انداخته و مخفی کرده است.
بخصوص که خشونت نهفته در بطن اعتقاد دینی،همراه زمینه مساعد ساخته شده توسط جمهوری اسلامی برای بروز دادن آن جامعه را آلوده تر ساخته است.

چگونه میتوان زیر نگاه سرد یک حکومت قرون وسطائی زندگی کرد؟ مورد اجحاف واقع شد؟ بی آنکه اندرونه تو لبریزاز کینه و نفرت نگردد؟
متأسفانه چهل سال حکومت زور، حکومت بی قانون ،حکومت کوتولههای تاریخی که بلتد قامتان را یا سر زدند! یا آواره ساختند و یا آنقدر خم کردند که به قامت خود در آوردند.جامعه ای ساخته که مبنای آن برجهل ، دین داری متظاهرانه ، فرصت طلبی، فساد ، دروغ گوئی ،سفله پروری، تملق، دزدی، زور گوئی، بی قانونی، نسق کشی و نهایت شکنجه، زندان واعدام استوار است.
جامعه ای سقوط داده شده به طرف نهلیسم، بی اخلاقی،گرفتار در فسادی نهادینه شده توسط منادیان دین و اخلاق! جامعه ای گرفتارشده در خود.
تلخ است اما این چنین است. داستان این سرزمین که مستبدی شیرین عقل خود شیفته تکیه داده بر لشگری خشن و تمامیت خواه آن را به میدانی برای بلند پروازی ها و تداوم بخشیدن به حکومت خود بدل کرده! کشور و مردم را تا آستانه سقوط کامل کشانده است.
در چنین فضائی مجازات های هولناک مانند قطع دست ، شلاق زدن در ملاء عام برای امری کوچک مانند روزه خواری! دادن زندانهای طویل المدت برای اعتراضی کوچک به خاطر حجاب اسلامی. مردم عادی را ترس خورده میکند.
مردمی که مرتب حقوقشان توسط حکومتیان و مستبد حاکم پایمال میگردد.
سربازان گمنام امام زمان، آنش به اختیارانی که وظیفه آن ها ایجاد فضای ترس، بد گمانی ،خبر چینی، تعقیب، ایجاد فضای بی اعتمادی، خشونت و لت وکوب کردن مردم است! فضای جامعه را سنگین و غیر قابل تحمل میسازند.
در چنین فضائی عزت عمومی در هم میشکند. اخلاق فردی وجمعی را در هم میریزد. مرزهای عرفی و قانونی اخلاق وشئونات اجتماعی معنای خود را ازدست میدهند. تعادل عمومی جامعه بر هم میخورد، وجدان اجتماعی، شرم اجتماعی فرو میریزد. معنای افعال تغیرمییابد. جامعه دسته بندی میشود. کینه بر جای مهر مینشیند. قلب ها سنگی و نا امیدی این بزرگترین نگاه دارنده انسان در کشا کش زندگی دور ودر سایه قرار میگیرد. برادر به برادر، رفیق به رفیق خیانت میکند!

معیار های چرکین ودل به هم زن همراه هرج ومرج جامعه را به سقوط می کشاند.

ادامه دارد

دیدگاه‌ها

بهرام

روبنای این مرزوبوم چنان درتاروپودنفت بافته شده است که به سختی میتوان درچهارچوب طبقاتی جای داداتفاقاتی که درایران می افتد درنوع خودبی نظیراست ازقبیل بردن ثروت مملکت به لبنان سوریه عراق ویا جاهای دیگرخرج های ملیاردی برای موسسات مذهبی راهپیمایی اربعین وفراوان ازاین دست که تماماهزینه وهیچ سودی برای ایران به ارمغان نمی آوردالا فقروبدبختی درتمامی تاریخ دنیا درتمام جهان چنین حکومتی رانشان دهیدحتی مغول ها بعدازتسلط برایران سعی برآبادانی ایران داشتندواین است سختی کارچپ ها وبدترازآن چپهایی که گرفتارچندکتاب شده اندوپایین هم نمی آیندانصافاسخت است تحلیل مادی دادن ازاین شرایط

س., 29.10.2019 - 17:36 پیوند ثابت
صادق

درهرجایی که ثروت بودجلاد هم بودچه درآن کشورافریقایی که به خاطرالماس بی هیچ دلیلی دست مردان رامیبریدندوچه درایران به خاطرنفت وقتی قضیه تاراج است کسی نبایدنطق بکشدوبادستاویزی به اسم دین که دیگرکارتمام است هرمنطقی یابایدنابودشودیازانوبزندتاچرخه تاراج بچرخدباهمه احترامی که برای شماقائلم جناب محققی نبایدتاریخ رایک تکه نگاه کرداول انقلاب فرق میکندباالان نه اینکه بخواهم آب تطهیربریزم ولی حکومت هم یکدفعه به اینجانرسیداگرچه آنزمان خورده بورژواجرفهای مترقی میزدولی این نفت ایران بودکه حرف اول رامیزدوهنوزهم بسیاری درپی قوانین جامعه طبقاتی درنظام سرمایه پول حرف اول رامیزندکه اینهابیشماردردست دارندومیتوانندهرمنطقی رانابودویابه شکلی که خوددوست دارندتغییرشکل بدهندچراچهل سال است که ازحرف حجاب پایین نمی آیند چراهنوزدرهزاروچهارصدسال پیش سیرمیکنندغیرازاین بودسفره جمع میشدهیچ چهارچوبی غیرازچپاول رانمی شناسندبگواف ای تی اف بگوبازارجهانی درنظراینهافقط یک نوع حکومت که ازآن سردرمیآورندچپاول واسلام است هرنوع دیگرموجب جمع شدن سفره میگردد

س., 29.10.2019 - 10:53 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید